شناسه خبر : 45870 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

مقاومت لادایت

چرا در برابر نوآوری مقاومت می‌شود؟

 

 الهام حمیدی / نویسنده نشریه 

اوایل قرن نوزدهم بود و تعداد زیادی از کارگران صنعت نساجی از کار بیکار شده بودند. مدتی بود صاحبان این صنعت، ماشین‌آلات بافندگی خودکار را جایگزین کارگران کرده بودند و چشم امید به تولید محصولاتی با قیمت پایین‌تر داشتند. این ماشین‌ها می‌توانستند کار چندین کارگر را به طور همزمان انجام دهند و به همین دلیل کارخانه‌ها به تعدیل نیروی کار خود روی آوردند. این نوآوری به خطری جدی برای گذران زندگی کارگران تبدیل شده بود و همین آنها را بر آن داشت که مبارزه‌ای را برای نابودی این ماشین‌آلات آغاز کنند. این مبارزه که با خرابکاری و شکستن و خرد کردن این دستگاه‌ها در حملاتی مخفیانه همراه بود، نام جنبش «لادایت» را به خود گرفت. لادایت‌ها در واقع خود را پیروان «ند لاد» می‌دانستند. ند لاد کارگر نساجی بود که گفته می‌شد در سال 1779 و به دنبال انتقاداتی از نحوه کار کردن او، دو دستگاه بافندگی را شکسته و خرد کرده بود. در دهه 1810 که جنبش لادایت شکل گرفت «ند لاد» به شخصیتی فولکلور با مایه‌های افسانه‌ای تبدیل شده بود که ناخواسته لقب پادشاه لود یا ژنرال لود را به عنوان رهبر و بنیانگذار تخیلی جنبش لادایت یدک می‌کشید. هرچند خود او هیچ نقشی در این اعتراضات نداشت، اما برای مدتی دولت انگلستان به دنبال رهبری به نام ند لاد بود که نیزه‌ای در دست دارد و مانند رابین هود در جنگل‌های شروود زندگی می‌کند.

لادایت‌ها چه کسانی بودند؟

جنبش لادایت در اوج بحران اقتصادی حاصل از جنگ‌های ناپلئونی و در حالی شکل گرفت که شرایط کاری در کارخانه‌های بافندگی هر روز دشوارتر می‌شد. لادایت‌ها ورود ماشین‌آلات به کارخانه‌های نساجی را تهدیدی جدی برای مشاغل و زندگی خودشان می‌دانستند. حتی ملکه الیزابت نیز از این هراس جمعی از فناوری بی‌بهره نبود. او حق ثبت اختراع یک ماشین جوراب‌بافی را که ویلیام لی ساخته بود رد کرد، زیرا می‌ترسید این فناوری جایگزین جوراب‌بافان سنتی شود. اولین اعتراضات این جنبش در سال 1811 در منطقه ناتینگهام شروع شد و در طول دو سال بعد به همه نقاط انگلستان سرایت کرد. با وجود اینکه این اعتراضات با بحران اقتصادی در انگلستان همزمان شده بود ولی حمایت قابل توجهی از جانب قشر متوسط و متوسط به بالای جامعه دریافت نکرد و در عمل فقط این قشر کارگر بودند که در این اعتراضات شرکت می‌کردند، ازاین‌رو ارتش موفق شد همه اعتراضات را به شکل خشونت‌باری سرکوب کند.

لادایت‌ها در تمرینات شبانه و مخفیانه خود به انجام مانورهایی برای چگونگی نابود کردن ماشین‌های بافندگی می‌پرداختند. این ماشین‌ها تهدیدی جدی برای منافع صنعتی در هر منطقه محسوب می‌شدند. برای مثال در میدلندز، این دستگاه‌های تولید پارچه‌های توری بود که کارگران زیادی را بیکار کرده بود، ولی در منطقه شمال غرب، لادایت‌ها به دنبال حذف ماشین‌های بخاری بودند که در تجارت پنبه مورد استفاده قرار می‌گرفت. در اعتراضات این جنبش علاوه بر خرد و خاکشیر کردن ماشین‌آلات نساجی، تظاهرات زیادی نیز ترتیب داده می‌شد و انبوهی نامه برای مقامات دولتی و صاحبان صنعت ارسال می‌شد. لادایت‌ها در نامه‌های خود از دلایل خرد کردن ماشین‌آلات می‌گفتند و هشدار می‌دادند که این خرابکاری‌ها تا زمان شنیده شدن صدای اعتراضات آنها ادامه خواهد داشت. آنها چندین درگیری با ارتش انگلستان و چندین کشته نیز داشتند و شاید به همین دلیل هم بود که این جنبش به‌تدریج روی خشن‌تری به خود گرفت. کار به جایی رسید که تعدادی از صاحبان کسب‌وکار در خانه‌های خود اتاق‌های مخفی برای در امان بودن از حملات احتمالی لادایت‌ها ساخته بودند و نیروهای مسلح از کارخانه‌ها و کارگاه‌ها حفاظت می‌کردند. جان هیتکوت، یکی از مخترعانی بود  که به‌شدت نگران خشم لادایت‌ها بود. او مخترع ماشین نساجی بود که در سال 1811 به وسیله طرفداران جنبش لادایت خرد شد و از بین رفت. تقریباً 200 سال بعد، در سال 2006، زمانی که در حال بازسازی خانه‌ای که متعلق به جان هیتکوت در لافبرا انگلستان بودند، در زیر آن یک دالان و چند اتاق بسیار کوچک پیدا کردند که تصور می‌شود زمانی مخفیگاهی برای در امان بودن او از حملات لادایت‌ها بوده است. البته تندروهای این جنبش در نهایت جان یکی از صاحبان کسب‌وکار را گرفتند. قربانی آنها مالک یک آسیاب بود که دشمنی زیادی با طرفداران جنبش لادایت داشت. محاکمه متهمان این قتل به همراه حدود 60 متهم به همکاری با جنبش لادایت در سال 1813 و احکام اعدام و حبس‌های طولانی‌مدت برای آنها جنبش را به‌تدریج بی‌رمق و کم‌توان کرد. علاوه بر این احکام در نهایت دولت انگلستان به کمک 12 هزار سرباز توانست این جنبش را سرکوب کند.

لادایت‌های اصلاح‌طلب یا لادایت‌های ضدعلم؟

در مورد جنبش لادایت و نوع تفکر و جهان‌بینی آنها اختلاف نظرهای زیادی وجود دارد. یکی از نقاط اختلاف نظر در مورد آنها موضوع «فناوری‌دوستی» یا «فناوری‌هراسی» آنهاست. بر اساس مطالعاتی که انجام شده است در میان طرفداران جنبش لادایت طیف‌های فکری متفاوتی یافت می‌شد؛ از مخالفان متعصب فناوری گرفته تا اصلاح‌طلبانی با دیدگاه‌های سیاسی که خصومتی با علم و تکنولوژی نداشتند. برخی پژوهشگران و نویسندگان معتقدند بخش بزرگی از لادایت‌ها به گروه دوم تعلق داشتند؛ آنها فقط به شرایط استفاده از تکنولوژی‌های جدید معترض و خواهان قوانین حمایتی بیشتری در این زمینه بودند. کوین بینفیلد، ویراستار مجموعه «نوشته‌های لادایت‌ها» تاکید می‌کند که لادایت‌ها هیچ خصومتی با ماشین‌آلات جدید نداشتند، مشکل آنها تولیدکنندگانی بود که از ماشین‌ها به روشی متقلبانه و فریبکارانه استفاده می‌کردند تا شیوه‌های کار استاندارد را دور بزنند. لادایت‌ها می‌خواستند ماشین‌ها به وسیله کارگرانی کارآزموده کنترل شوند.

گفته می‌شود که حتی بعضی از اعضای فعال این جنبش کسانی بودند که نه کار خود را از دست داده بودند و نه فناوری جدیدی وارد حوزه کاری آنها شده بود، ولی مشارکت آنها در این جنبش صرفاً انگیزه‌ای سیاسی داشت. حتی تندروترین عضو جنبش لادایت، جرج ملور و قاتل مالک آسیاب، در اقدامی دور از انتظار وصیت کرد که بعد از به دار آویختنش از بدن او در مطالعات علم پزشکی استفاده شود. این وصیتی نبود که از یک فرد ضدعلم و یک برانداز تکنولوژی انتظار می‌رفت.

خطای ذهنی لادایت

دشمنان جنبش لادایت که این جنبش آخرالزمانی را «فرقه بی‌سوادان ناامید» می‌نامیدند، انتظار نداشتند آنها موفق شوند آن باورهای افراطی فناوری‌هراسی (Technophobia) را در طول تاریخ به نسل‌های بعد منتقل کنند. از جنبش لادایت 200 سال می‌گذرد، ولی همچنان با وجود پیامدهای مثبت رشد فناوری، رویکردی خصمانه نسبت به فناوری‌های نو در بسیاری از مردم مشاهده می‌شود. به همین دلیل اقتصاددانان این نوع تفکر یعنی تفکری را که در آن فناوری مقصر اصلی افزایش بیکاری قلمداد می‌شود نوعی خطای ذهنی تحت عنوان «خطای لادایت» می‌نامند.

بیش از دو قرن است که سرعت نوآوری، مکانیزه شدن و خودکارسازی با روندی بی‌سابقه در حال افزایش است و مشاهدات و مستندات نشان داده است که هراس مردم از فناوری بیشتر به توهم نزدیک بوده تا تحلیل‌های منطقی یک ذهن واقع‌بین. برخلاف تصور افراد فناوری‌هراس، بعد از ورود فناوری‌های جدید دنیا به ویران‌شهری مملو از فقر و بیکاری تبدیل نشد که در آن ماشین‌آلات جایگزین انسان‌ها شده باشند. در عوض نوآوری‌ها دنیا را به مکانی سالم‌تر، پیشرفته‌تر، ثروتمندتر و خلاق‌تر تبدیل کرد. همان‌طور که مارک تواین گفته بود، شایعات مربوط به مرگ شغل و پایان مفید بودن انسان تا حد زیادی اغراق‌شده بود.

آنچه در محاسبات لادایت‌ها از قلم افتاد مزایایی بود که افزایش بازدهی تولید به همراه می‌آورد. ماشین‌آلات جدید در صنعت نساجی با سرعت بیشتر بافندگی، می‌توانستند شبانه‌روز کار کنند. افزایش بهره‌وری به معنی محصولات ارزان‌تر و باکیفیت‌تر بود که به افزایش تقاضا در بازار منجر می‌شد. افزایش تقاضا در بازار یعنی بالا رفتن تولید و احداث کارخانه‌های بزرگ‌تر که پیامد آن استخدام کارگران بیشتر برای تولید ماشین‌آلات جدید، تعمیرات و نگهداری آنها و بازار کاری پررونق و ایجاد مشاغل جدید بود.

همزمان با پیشرفت فناوری مردم به انواع دیگر مشاغل که از تاثیر فناوری دور مانده است روی می‌آورند. وقتی نوآوری یک نوع خاص از شغل را تحت تاثیر قرار می‌دهد، بلافاصله مشاغل جدید در حوزه‌های جدید خلق شده و موقعیت‌های نو در بازار کار به وجود می‌آید. ماشین‌آلات از ما انسان‌های آزادتری می‌سازد و موقعیت‌هایی ایجاد می‌کند که سبک زندگی خلاقانه‌تر و رضایت‌بخش‌تری داشته باشیم. الگوی پیشرفت همیشه بدین گونه بوده است که ما را از کارهایی که به فعالیت بدنی، قدرت عضلانی و تکرار بی‌فکر نیاز دارد، به سمت کارهایی که مستلزم توانایی‌های شناختی و ذهنی بیشتری هستند سوق دهد. اقتصاددانان با همین استدلال که در طول تاریخ هیچ فناوری و نوآوری موجب بیکاری عظیم انسانی نشده است، نوع تفکر لادایت‌ها را بیشتر یک خطای ذهنی می‌دانند تا یک ترس منطقی.

83

ترس از هوش مصنوعی؛ ترسی واقعی یا خطای لادایت؟

 با وجود همه تحلیل‌های منطقی از فواید فناوری‌های نو، همچنان افق بازار کار برای مردم مبهم و غیر قابل پیش‌بینی است. با پیشرفت فناوری و اینترنتی شدن بسیاری از وسایل، رشد هوش مصنوعی و انبوه داده‌هایی که برای تحلیل و ارتقای هوش مصنوعی از آن استفاده می‌شود فرآیند خودکارسازی در مشاغل، آینده ترسناکی پیش روی مردم قرار داده است. در سال 2013 دانشگاه آکسفورد مطالعه‌ای انجام داد که پیش‌بینی می‌کرد 47 درصد از مشاغل آمریکا در معرض خودکارسازی قرار دارند. بر اساس این مطالعه هر شغلی که داده کافی در مورد آن در دسترس باشد، قابلیت تبدیل شدن به شغلی خودکار را دارد. در این فهرست مشاغلی در حوزه‌های پزشکی، آموزش، پاسخگویی تلفن، مشاور مالی و امنیت مشاهده می‌شود و انتشار نتایجی از این دست کافی است که آتش نگرانی مردم داغ‌تر شود.

 قرن‌هاست که تکنولوژی تهدیدی جدی برای مشاغل انسانی محسوب شده است، ولی به دلیل اینکه در گذشته رایانه‌ها فاقد آن وسعت ادراک شناختی انسان‌ها بودند، هرگز موفق نشده جایگزین تمام و کمال انسان در بازار کار باشد، ولی اکنون اوضاع فرق کرده است. به لطف پیشرفت‌های انجام‌شده در قدرت یادگیری ماشینی و سایر اشکال هوش مصنوعی، ماشین‌ها اکنون می‌توانند وظایف بسیار پیچیده‌ای را انجام دهند که قبلاً فقط به وسیله نیروی کار ماهر و متخصص و تحصیل‌کرده انجام می‌شد. با پیشرفت مهارت‌های شناختی ماشین‌آلات این واهمه ایجاد شده است که نیروی کار انسانی به پایان خود نزدیک می‌شود و این همان دیدگاهی است که بسیاری از استادان، پژوهشگران و کارآفرینان بر سر آن اختلاف نظر دارند.

بخشی از آنها بر این باورند که فناوری‌های جدید می‌تواند خطر جدی برای مشاغل انسانی محسوب شود، ولی تعدادی دیگر همچنان بر این باورند که این فناوری‌ها قادرند مشاغل و تخصص‌های جدید مانند «کارشناس حفظ حریم خصوصی داده‌ها»  یا «توسعه‌دهنده‌های هوش مصنوعی اخلاق‌محور» ایجاد کنند. اقتصاددانانی مانند جاکوب مینسر و استفان دانینگر در مطالعه‌ای که در سال 2000 انجام دادند ثابت کردند که فناوری‌های نو علاوه بر رشد نیروی کار، افزایش تجارت جهانی را به همراه می‌آورند که نرخ بیکاری را در بلندمدت کاهش می‌دهد. علاوه بر آن همزمان با رشد فناوری، میزان تورم نیز تا حد زیادی کاهش پیدا می‌کند.

پیش‌بینی می‌شود که هوش مصنوعی می‌تواند روند کند رشد تولید در کشورهای غربی را سریع‌تر و تورم را کنترل کند. از زمان بحران مالی جهانی در سال 2008 بسیاری از اقتصادهای پیشرفته با مشکل بهره‌وری روبه‌رو شدند. پیری جمعیت، تضعیف روابط تجاری و سرمایه‌گذاری بین کشورها و افزایش دستمزدها را می‌توان دلایل اصلی این معضل دانست. به گفته استاد امور مالی دانشگاه استرلینگ، پیشی گرفتن رشد دستمزدها از رشد تولید به ایجاد تورم منجر می‌شود. در کشورهای اروپایی و در ایالات‌متحده آمریکا دستمزدها افزایش پنج تا هفت‌درصدی داشته است، ولی میانگین رشد تولید تقریباً 5 /1 درصد بوده است که این خبر خوبی برای کارگران نیست. در یک تخمین انجام‌شده از سوی اداره ملی آمار انگلستان، اگر بین سال‌های 2012 تا 2022 تولید به رشد دودرصدی خود ادامه می‌داد (به جای 2 /0 درصد) درآمد هر کارگر سالیانه پنج‌ هزار پوند بیشتر می‌شد. تنها راه افزایش بهره‌وری افزایش حجم کالاها و خدمات تولیدشده در یک اقتصاد است و این همان‌جاست که فناوری‌های جدید از جمله هوش مصنوعی می‌توانند به کمک ما بیایند. در مطالعه‌ای‌ که به‌تازگی انجام شده پیش‌بینی شده است که به کمک هوش مصنوعی نرخ بهره‌وری در آمریکا می‌تواند به دهه 1990 و 2000 برگردد؛ زمانی که آمریکا رونق اقتصادی عصر شرکت‌های کامپیوتری را تجربه می‌کرد (سی‌ان‌ان بیزینس، 2023).

بسیاری بر این باورند که فناوری‌های نو مانند هوش مصنوعی همان رنسانس مشاغل و مهارت‌ها در محیطی دیجیتالی هستند که رشد و بالندگی انسان معاصر را نیز به همراه دارد. انسانی که در طول تاریخ نشان داده است که موجودی پویا و سازگار با محیط است. در واقع انسان هرگز قادر نبوده است که مانع از ورود فناوری‌های جدید و نوآوری‌های خلاقانه در محیط‌های کار شود. این تحولات فارغ از اینکه موافق یا مخالف آنها باشیم، بخش جدایی‌ناپذیری از تاریخ پیشرفت انسان بوده است. اکنون نیز تنها راه غلبه بر ترس از فناوری، پذیرش آنهاست. همان‌طور که بیل گیتس در یادداشتی وبلاگی پیش‌بینی کرده است، باید بپذیریم که تا چند سال آینده هوش مصنوعی به مردم کمک خواهد کرد که کار خود را بهتر انجام دهند، فرقی نمی‌کند که آنها در کارخانه مشغول به کار باشند یا در دفتر یک شرکت. 

دراین پرونده بخوانید ...