سختی کارهای سخت
مردم عادی چگونه میتوانند مانند ثروتمندترین افراد جهان، درآمد کسب کنند؟
روی کاغذ، شدنی است. به همین راحتی آمریکاییها میلیونر، و ایرانیها میلیاردر میشوند. هر خانواده متوسط آمریکایی با درآمد 68 هزار دلار در سال، طی 7 /14 سال، یک میلیون دلار درآمد ناخالص به دست میآورد. یک فرد متوسط ایرانی هم با درآمد 15 میلیون تومان در ماه، طی 12 سال، دو میلیارد تومان درآمد ناخالص به دست خواهد آورد. اما، یک سوال اساسی ایجاد میشود؛ آیا آن خانواده آمریکایی با درآمد 14ساله خود، میلیونر است؟ یا یک ایرانی با درآمد ناخالص دو میلیارد تومان در 12 سال، میلیاردر میشود؟ بدون شک خیر. برای محاسبه داراییها، درآمد ناخالص محاسبه نمیشود؛ بلکه آنچه از درآمد شما باقی مانده مورد محاسبه قرار میگیرد و بنابراین، اگر آن خانواده معمولی آمریکایی 10 درصد از درآمد ناخالص خود را پسانداز کند، میتوان انتظار داشت، 20 سال پس از آغاز زندگی کاری و زمانی که سرپرست خانوار 41ساله شود، 100 تا 200 هزار دلار دارایی ناخالص در اختیار داشته باشد. وضعیت فرد متوسط ایرانی عجیبتر است. میزان دارایی او پس از 20 سال قابل محاسبه نیست؛ چرا که از خط سیر مستقیمی پیروی نمیکند. افزایشهای سالانه حقوق و دستمزد، نوسان نامنظم تورم، شرایط سیاسی نامطمئن و اقتصاد بینظم، محاسبه دارایی آن فرد متوسط ایرانی را غیرممکن میکند. چاره چیست؟ خانوادههای آمریکایی، افراد ایرانی و فعالان کسبوکار نقاط مختلف جهان، چگونه میتوانند به باشگاه میلیوندلاریها یا میلیاردتومانیها بپیوندند؟ پژوهشها میگویند کارآفرینی، سرمایهگذاری، تقسیم میراث و تحصیلات از جمله عواملی هستند که سبب میشوند انسانها میلیونر یا میلیاردر شوند. همچنین ترکیبی از عوامل از جمله هوش، رفتار ریسکپذیر و ارتباطات اجتماعی به ثروتمند شدن افراد کمک میکند. البته، نمیتوان از این موضوع هم گذشت که نوع تربیت و محیط زندگی یک فرد نیز میتواند در توانایی او برای خلق، انباشت و افزایش ثروت نقش داشته باشد. بسیاری از ثروتمندترین افراد جهان، ثروت خود را از طریق کارآفرینی به دست آوردهاند. آنها کسبوکارهای موفقی را راهاندازی کرده و رشد دادهاند که سود قابل توجهی به همراه داشته است. یکی دیگر از عوامل کلیدی که به ثروتمند شدن افراد کمک کرده، سرمایهگذاری است. آنها در سهام، املاک و سایر داراییهایی که در طول زمان با افزایش ارزش روبهرو بودهاند سرمایهگذاری کرده و نتیجه آن را هم دریافت کردهاند. در برخی موارد نیز ثروتمندترین افراد جهان، ثروت خود را از خانواده به ارث بردهاند. اما موضوع مهم، تحصیلات و آگاهی است که به ثروتمند شدن افراد جهان کمک کرده و آنها را در مسیر صحیح قرار داده است. ثروتمندان جهان، یا دارای مدارک پیشرفته تحصیلی هستند و از آموختههای خود برای ایجاد کسبوکارهای موفق استفاده کردهاند یا آگاهیهای خود را افزایش دادهاند تا با تکیه بر آنها، ثروتسازی کنند. هیچکدام از این ثروتمندان، فقط با پسانداز، صبر، باقی ماندن در ناحیه امن و عدم ریسکپذیری به آنچه خواستهاند، دست نیافتهاند.
مردان میلیوندلاری
10 نفر از ثروتمندترین افراد جهان، نخستین «یک میلیون دلار» خود را با استفاده از ترکیب کارآفرینی، نوآوری و سرمایهگذاری به دست آوردهاند. آنها بر توسعه محصولات و خدماتی تمرکز کردند که نیازهای بازار را برآورده میکرد و توانستند کسبوکار خود را از طریق مشارکت استراتژیک، خرید و سرمایهگذاری افزایش دهند. با وجود اینکه مسیرهای موفقیت آنها متفاوت بود، همه آنها علاقه مشترکی به کار خود داشتند و علاقهمند بودند برای دستیابی به اهداف خود ریسک کنند. جف بزوس، بنیانگذار آمازون با وجود اینکه دیگر در فهرست 10 ثروتمند برتر جهان جایی ندارد، اما در سال 1997 و زمانی که آمازون را از یک کسبوکار تکمحصولی به یک کسبوکار عمومی تبدیل کرد، به باشگاه میلیوندلاریها راه یافت. او این شرکت را در سال 1994 تاسیس کرده بود و قبل از رسیدن به این نقطه عطف یک میلیوندلاری، چندین سال زمان برای ایجاد فرآیندها و توسعه شرکت اختصاص داد تا در نهایت به نتیجه رسید. بزوس در مسیر خود، بر گسترش قلمرو فعالیت آمازون از کتاب به محصولات دیگر مانند لوازم الکترونیکی، پوشاک و لوازم خانگی تمرکز کرد. سرمایهگذاری روی فناوری نیز سبب شد تجربه مشتریان در استفاده از محصولات آمازون بهبود یابد. همه این موارد، جف بزوس را طی سه سال به یک میلیونر تبدیل کرد و سرانجام پای او را به فهرست ثروتمندترین افراد جهان باز کرد. ایلان ماسک افسانهای، مسیر دیگری را پیمود. او که دوران مدرن تسلا را رقم زد و اسپیس ایکس را پایهگذاری کرد، در سال 1999 و زمانی که شرکت خود با نام Zip2 را به قیمت بیش از 300 میلیون دلار فروخت، میلیونر شد. او Zip2 را در سال 1995 تاسیس کرده بود و چهار سال زمان صرف کرد تا این شرکت به نقطه عطف سودآوری دست پیدا کند. او که طی چهار سال به نخستین درآمد میلیوندلاری خود دست یافته بود، PayPal را راهاندازی کرد و با فروش آن در سال 2002، به باشگاه میلیارددلاریها راه یافت. ماسک،
PayPal را 5 /1 میلیارد دلار فروخت و درآمد حاصل از این فروش را برای سرمایهگذاری در سایر کسبوکارهای خود از جمله تسلا و اسپیس ایکس مورد استفاده قرار داد. برنارد آرنو، مدیرعامل LVMH، نخستین میلیون دلار خود را از طریق کسبوکار خانوادگی خود در حوزه ساختمان به دست آورد. سپس با سرمایهگذاری روی برندهای لوکس مانند دیور و لوییویتون، LVMH را به بزرگترین شرکت کالاهای لوکس جهان تبدیل کرد. بیل گیتس، بنیانگذار مایکروسافت، در سال 1986 میلیونر شد. او این شرکت را در سال 1975 تاسیس کرده بود و قبل از رسیدن به این نقطه عطف، بیش از یک دهه را صرف ساخت آن کرد. مارک زاکربرگ، موسس فیسبوک، در سال 2006 زمانی که این شرکت 500 میلیون سرمایهگذاری از Accel Partners دریافت کرد، میلیونر شد. او فیسبوک را در سال 2004 تاسیس کرد و چندین سال را به رشد این پلتفرم اختصاص داد و زحمتهایش طی دو سال جواب داد. زاکربرگ بر گسترش پایگاه کاربران فیسبوک و توسعه ویژگیهای جدید مانند
News Feed و Messenger تمرکز کرد. لری الیسون، یکی از بنیانگذاران اوراکل، نخستین یک میلیون دلار خود را از طریق عقد قرارداد با CIA برای ساخت پایگاه داده به دست آورد. اما این مسیر، 9 سال طول کشید. او سپس به توسعه سیستم مدیریت پایگاه داده Oracle پرداخت که بهطور گسترده در صنعت مورد استفاده قرار گرفت. لری پیج، یکی از بنیانگذاران گوگل، در سال 2004 و زمانی که گوگل تبدیل به یک شرکت سهامی عام شد، به موفقیت میلیوندلاری خود دست یافت. او گوگل را در سال 1998 با مشارکت سرگئی برین تاسیس کرد و پیش از دستیابی به نقطه عطف یک میلیوندلاری، زحمات زیادی را برای توسعه گوگل متحمل شد. اما، طی یک سال به نخستین درآمد یک میلیوندلاری دست پیدا کرد. استیو بالمر، مدیرعامل سابق مایکروسافت، نخستین یک میلیون دلار خود را از طریق اختیار خرید سهام که به عنوان کارمند اولیه شرکت دریافت کرده بود، به دست آورد. اما این مسیر نیز نزدیک به شش سال طول کشید. وارن بافت که سالها رتبه نخست ثروتمندترین فرد جهان را در اختیار داشت، اولین درآمد میلیوندلاری خود را در سال 1956 و از طریق سرمایهگذاری به دست آورد. این سرمایهگذاری طی پنج سال جواب داد و او را به باشگاه ثروتمندان میلیوندلاری هدایت کرد. بررسی فرآیند دستیابی به نخستین درآمد یک میلیوندلاری توسط ثروتمندان جهان، نشان میدهد که آنها این مسیر سخت را همانند یکدیگر طی نکردهاند. برخی، طی یک سال به چنین درآمدی دست یافتهاند و برخی دیگر، در بازههای زمانی بیشتری به ثروت رسیدهاند.
رویای سخت میلیونر شدن
ایده میلیونر شدن برای بسیاری از مردم یک رویاست، با این حال، دستیابی به این هدف، آنقدرها هم آسان نیست. ورود به باشگاه میلیوندلاریها، کار سنگین، فداکاری و صبر زیادی نیاز دارد. کسب نخستین یک میلیون دلار، سختترین کار یک ثروتمند بهشمار میرود و البته، دلایل مختلفی نیز دارد. مراحل نخستین ساختن ثروت، در بسیاری مواقع، سختترین فعالیت ممکن است. چرا که افراد از صفر شروع میکنند و هیچ دارایی یا جریان درآمدی نیز در اختیار ندارند. در این مرحله، افراد باید سخت تلاش کنند تا فرصتهایی برای خود ایجاد کنند و چنین اتفاقی، بسیار زمانبر خواهد بود. زمانی که یک فرد، کسبوکاری را راهاندازی میکند، باید محصولات یا خدماتی را توسعه دهد که مردم به آن نیاز دارند؛ همچنین لازم است پایگاهی برای مشتریان ایجاد و جایگاه و برند خود را در آن حوزه، تثبیت کند. همه این موارد، نیازمند زمان و تلاش زیادی هستند و البته، هیچ تضمینی نیز برای موفقیت وجود ندارد. موانع زیادی وجود دارد که پتانسیل جلوگیری از دستیابی به نخستین درآمد میلیوندلاری را دارد. رکود اقتصادی، نوسانات بازار و همچنین هزینههای غیرمنتظره در دستهبندی این عوامل جای میگیرند. زمانی که فردی نسبت به سرمایهگذاری در بازار سهام اقدام میکند، کاهش ناگهانی قیمتها میتواند بخش قابل توجهی از پورتفوی او را از بین ببرد. همچنین، اگر یک کسبوکار متحمل هزینههای غیرمنتظرهای مانند تعمیر تجهیزات یا هزینههای قانونی شود، با کاهش سودآوری روبهرو خواهد شد و ممکن است در مسیر کسب نخستین درآمد میلیوندلاری به مشکل بربخورد. همه این موارد در اقتصادهای با فضای رقابتی و البته قواعد استاندارد اقتصادی ایجاد میشود. اقتصادهای متزلزل مانند ایران نیز مشکلات بسیاری برای کارآفرینان و صاحبان کسبوکار ایجاد میکنند تا دستیابی آنها به درآمدهای پایدار با مشکل روبهرو شود. از سوی دیگر، کسب نخستین درآمد یک میلیوندلاری، نیاز به سطح معینی از سواد مالی دارد. افراد باید بدانند چگونه منابع مالی خود را به صورت موثر مدیریت کنند. آنها باید بر اساس منابعی که در اختیار دارند، اقدام به سرمایهگذاری کنند و این سرمایهگذاری را به گونهای انجام دهند که حداقل هزینههای ممکن را متحمل شوند. بدون برخورداری از این مهارت، به حداکثر رساندن درآمد و ایجاد ثروت در طول زمان، بسیار دشوار خواهد بود. به دست آوردن درآمدهای میلیوندلاری، نیازمند انجام ریسکهای بزرگ، اما حسابشده است. این ریسکپذیری، برای برخی از افراد دشوار است زیرا آنها را مجبور میکند از منطقه امن خود خارج شوند و به صورت بالقوه با شرایطی روبهرو شوند که احتمال شکست در آن وجود دارد. پشتکار و نظم، عامل دیگری است که میتواند افراد را به سمت درآمدهای میلیوندلاری هدایت کند. زمانی که افراد با موانع روبهرو میشوند یا سرعت پیشرفت خود را بسیار آهسته میپندارند، دلسرد میشوند. اما، مهمترین نکته این است که روی اهداف خود متمرکز بمانند و به سختی برای دستیابی به این اهداف تلاش کنند. چنین موضوعی نیازمند فداکاریهایی در کوتاهمدت است؛ همچنین کار کردن طولانیمدت، برنامهریزی انقباضی در زندگی و تلاشهای گسترده برای دستیابی به موفقیت در بلندمدت ضروری است. خلاقیت و نوآوری، عوامل دیگری هستند که افراد برای دستیابی به درآمدهای بزرگ زندگی خود به آنها نیاز دارند. موفقترین کارآفرینان و سرمایهگذاران افرادی هستند که میتوانند فرصتهای جدید را شناسایی و خارج از چهارچوب فکر کنند. اگر در حال راهاندازی کسبوکاری هستید، باید بتوانید محصول یا خدمات منحصربهفرد ایجاد کنید. این محصولات و خدمات منحصربهفرد، شما را از رقبای دیگر بازار متمایز میکند. راه دور نرویم؛ اگر سرمایهگذاری خاصی در بازار سهام انجام میشود، لازم است شرکتهای کمارزشی را که پتانسیل رشد قوی دارند شناسایی کنید و سرمایهگذاریهای لازم را روی آنها انجام دهید.
الگویی به نام وارن بافت
وارن بافت با ثروت خالص بیش از 121 میلیارد دلار به عنوان یکی از بزرگترین سرمایهگذاران تمام دوران شناخته میشود. او چندین دهه است که به لطف رویکرد منحصربهفرد خود در تولید درآمد و مدیریت مالی، همواره در میان ثروتمندترین افراد جهان قرار داشته و از او به عنوان یک سرمایهگذار افسانهای نام برده میشود. وارن بافت سال 1930 در اوماها، نبراسکا به دنیا آمد. او در ابتدا به تجارت و سرمایهگذاری علاقه نشان داد و در 11سالگی نخستین سهام خود را خریداری کرد. بافت در تمام سالهای نوجوانی به سرمایهگذاری ادامه داد و تا زمانی که از دانشگاه فارغالتحصیل شد، ثروت اندکی به دست آورده بود. او پس از گذراندن دوران دانشگاه، به عنوان کارگزار سهام مشغول به کار شد و سپس کسبوکارهای مشارکتی خود را پایهگذاری کرد. الگوی بافت در سرمایهگذاری، مبتنی بر خلق ارزش بود. این نوع سرمایهگذاری بر خرید سهامی که ارزشگذاری کمتری شده و در آینده به سودآوری قابل ملاحظهای دست مییابد تمرکز دارد. بافت نیز همین الگو را در پیش گرفت؛ سهام شرکتهایی را خریداری کرد که بازار، ارزش کمتری برای آنها در نظر میگرفت. سپس، سهام خریداریشده را نگه میداشت و روی برنامههای بلندمدت آنها تمرکز میکرد. او همچنین با شرکتهایی که از اصول بنیادی قوی برخوردار بودند همکاری میکرد. برخورداری این شرکتها از تیمهای مدیریتی مطلوب و همچنین مزیتهای رقابتی منحصربهفرد، از جمله مولفههای مدنظر بافت در سرمایهگذاری روی شرکتها محسوب میشد. این موضوع نشان میدهد وارن بافت فلسفه خاص خود را برای سرمایهگذاری ایجاد کرده است. او به سرمایهگذاری بر موضوعی که در آن آگاهی دارد، معتقد است. بنابراین، بر صنایع و شرکتهایی تمرکز میکند که برایش قابل درک هستند. بر پایه این فلسفه، سرمایهگذاری در کالاهای مصرفی و خدمات مالی در اولویت قرار دارد. چنین فلسفهای به بافت اجازه میدهد بر اساس دانش خود از بازار، تصمیمات آگاهانهای برای سرمایهگذاری بگیرد. او همچنین روی شرکتهایی سرمایهگذاری میکند که مزیت رقابتی بسیار قوی و منحصربهفردی دارند. به اعتقاد بافت، احتمال بیشتری وجود دارد که شرکتهای دارای یک مزیت رقابتی پایدار، در بلندمدت سود ثابتی تولید کنند. بنابراین، او روی شرکتهایی با برند قوی، مشتریان وفادار و پتانسیلهای بالا برای سودآوری تمرکز ویژهای دارد. اما یک نکته فراموشنشدنی درباره وارن بافت وجود دارد؛ او یک سرمایهگذار صبور است و به جای عجله در سرمایهگذاریهایی که معیارهای او را برآورده نمیکند، مایل است منتظر فرصت مناسب باشد. او همچنین نگاهی بلندمدت به سرمایهگذاریهای خود دارد و سالها یا حتی دههها آنها را حفظ میکند. با همه اینها، نباید از یاد برد که بافت یک سرمایهگذار «مخالف» است. او شرکتهایی را مدنظر قرار میدهد که کمتر مورد توجه قرار گرفتهاند و به دلیل اینکه مورد علاقه سرمایهگذاران نیستند، با چالشهای موقتی روبهرو هستند. او معتقد است این شرکتها بیشترین پتانسیل را برای رشد بلندمدت و سودآوری دارند. بافت علاوه بر فلسفه سرمایهگذاری، به دلیل مهارتهای مدیریت مالیاش نیز شناخته شده است. او اگرچه یکی از ثروتمندترین افراد جهان است، اما به صرفهجویی و پرهیز از هزینههای غیرضروری نیز شهرت دارد. بافت همچنین رویکرد منحصربهفردی برای مدیریت ریسک دارد. او معتقد است بهترین راه برای مدیریت ریسک، سرمایهگذاری در شرکتهای باکیفیت با مزیت رقابتی قوی و سابقه سودآوری طولانیمدت است. او همچنین سرمایهگذاریهای خود را در صنایع مختلف و طبقات دارایی متنوع انجام میدهد تا به کاهش ریسک کلی کمک کند. بافت همچنین از طرفداران سرمایهگذاری خرید و نگهداری است. او معتقد است سرمایهگذاران باید به جای تلاش برای زمانبندی بازار یا انجام معاملات کوتاهمدت، سرمایهگذاریهای خود را برای بلندمدت حفظ کنند. این رویکرد به سرمایهگذاران اجازه میدهد از قدرت ترکیب (که میتواند بازده قابل توجهی را در طول زمان ایجاد کند) بهرهمند شوند. البته یک نکته مثبت دیگر هم درباره فعالیتهای وارن بافت وجود دارد؛ او را به فعالیتهای خاص بشردوستانهاش میشناسند. بافت متعهد شده بیشتر ثروت خود را به امور خیریه و از جمله بنیاد بیل و ملیندا گیتس ببخشد. به اعتقاد او، بشردوستی، بخش مهمی از میراث او و راهی است که میتواند تاثیر مثبتی بر جهان بگذارد.
افراد عادی چگونه میلیونر میشوند؟
همه مردم جهان، حداقل یکبار این سوال را از خود پرسیدهاند: «من چگونه ثروتمند میشوم؟» پاسخ به این سوال، نیازمند بررسی فرآیندهایی است که افراد مختلف برای دستیابی به درآمدهای میلیوندلاری به آن نیاز دارند. یکی از این فرآیندها، هدفگذاری واضح و صحیح است. برخورداری از ایدهای روشن برای دستاوردهای آینده و متعاقب آن، برنامهریزی برای دستیابی به این اهداف، از ضروریترین نیازمندیهای ثروتمند شدن است. این هدفگذاری و برنامهریزی، موارد مهمی نظیر تعیین اهداف خاص، قابل اندازهگیری، قابل دستیابی، مرتبط و محدود به زمان (SMART) را دربر میگیرد. اگر فردی علاقهمند باشد طی پنج سال به درآمد میلیوندلاری دست یابد، باید آن را به اهداف و نقاط عطف کوچکتر تقسیم کند. نکته دوم این است که افراد باید یاد بگیرند روی خود سرمایهگذاری کنند. این سرمایهگذاری شامل کسب مهارتها، دانش و تجربههای جدیدی است که میتواند افراد را در دستیابی به اهداف یاری کند. همه آنهایی که علاقهمند به پیشرفت در زندگی و کسبوکار خود هستند، باید برای یادگیری مهارتهای جدید یا بهبود مهارتهای موجود، در سمینارها، کارگاهها و دورههای آموزشی شرکت کنند. آنها باید کتاب بخوانند، پادکست گوش کنند و تماشای ویدئوهای آموزشی را جدی بگیرند. ایجاد یک شبکه قوی برای موفقیت در کسبوکار و تجارت نیز بسیار مهم است. این شبکه قوی افراد همفکر، مربیان و مشاورانی را دربر میگیرد که میتوانند راهنمایی و پشتیبانیهای لازم را از افراد انجام دهند و فرصتهایی را برای آنها ایجاد کنند که موفقیت را تضمین میکند. عضویت در انجمنهای حرفهای، حضور در رویدادها و همچنین مشارکت در انجمنها و گروههای آنلاین از جمله مواردی است که در تشکیل شبکههای قوی بسیار تاثیرگذار است. تمرکز بر نقاط قوت، الگوی دیگری است که باید از سوی افراد دنبال شود. این نقاط قوت، شامل شناسایی استعدادها، مهارتها و تواناییهای منحصربهفردی است که افراد در اختیار دارند و با استفاده از آنها میتوانند برای دیگران ارزش ایجاد کنند. افرادی که به دنبال ثروتمند شدن هستند میتوانند از نقاط قوت خود برای توسعه محصولات یا خدماتی استفاده کنند که مشکلات را حل یا نیازهای بازار هدف را برآورده میکند. ایجاد چندین جریان درآمدی برای دستیابی به درآمدهای میلیوندلاری در تجارت نیز جزو ضروریات محسوب میشود. تنوع بخشیدن به منابع درآمد با ارائه محصولات یا خدمات مختلف یا سرمایهگذاری در داراییهای مختلف در این دسته جای میگیرد. افراد با ایجاد چندین جریان درآمدی میتوانند ریسک خود را کاهش و درآمد خود را افزایش دهند. پذیرش فناوری الگوی دیگری است که باید از آن پیروی کرد تا شرایط برای ورود به باشگاه میلیوندلاریها فراهم شود. فناوری میتواند به افراد کمک کند فرآیندهای کسبوکار خود را ساده کنند، به مخاطبان بیشتری دسترسی داشته باشند و تجربه مشتری خود را بهبود بخشند. کسبوکارها میتوانند از رسانههای اجتماعی، بازاریابی ایمیلی یا تبلیغات آنلاین برای تبلیغ کسبوکار خود و جذب مشتریان جدید استفاده کنند. همچنین میتوانند از نرمافزارها و ابزارهایی برای خودکارسازی فعالیتهای تکراری و آزاد کردن وقت خود برای فعالیتهای مهمتر استفاده کنند. مدیریت امور مالی برای دستیابی به درآمد میلیوندلاری در تجارت نیز ضروری است. ایجاد منابع بودجهای، ردیابی هزینهها و مدیریت جریان نقدی در این دسته جای میگیرند. لازم است افراد و کسبوکارها در هزینههای خود نظم داشته باشند و از هزینههای غیرضروری خودداری کنند. همچنین باید عاقلانه سرمایهگذاری کنند و سبد خود را تنوع بخشند تا ریسک خود را به حداقل برسانند. یکی از اصلیترین کارهایی که باید در این مسیر انجام شود، پذیرش ریسکهای حسابشده است. ارزیابی خطرات و مزایای بالقوه یک تصمیم و انتخاب آگاهانه ضروری است. کسبوکارها و افراد باید برای رشد خود، به ریسک کردن تمایل داشته باشند، اما در عین حال، هوشمندی خود را حفظ کنند. آنها باید منافع بالقوه را در مقابل هزینههای احتمالی سنجیده و بر اساس بهترین اطلاعات موجود تصمیم بگیرند. و البته مهمتر از همه این است که افراد و کسبوکارها نباید هرگز تسلیم شوند. تسلیم شدن به معنای آن است که هیچگاه نخستین درآمد یک میلیوندلاری خود را به دست نمیآورند. به دست آوردن درآمدهای بالا در تجارت و کسبوکار، نیازمند زمان، تلاش و پشتکار است. افراد در مسیر فعالیتهای خود با چالشها، سختیها، دشواریها و شکستها مواجه خواهند شد. با این حال، باید روی اهداف خود متمرکز بمانند و به حرکت رو به جلو ادامه دهند. آنها باید از اشتباهات خود درس بگیرند، با شرایط در حال تغییر سازگار شوند و تا رسیدن به رویاهای خود دست از تلاش برندارند.
مسیر همه شبیه به هم نیست
تصور غلط رایجی در میان افراد و کسبوکارها ایجاد شده که نشان میدهد دستیابی به یک موفقیت، همواره از یک مسیر میگذرد. واقعیت این است که همه افراد در یک زمان مشخص و از یک مسیر تعیینشده، به موفقیت دست نمییابند. این موضوع، به عوامل مختلفی نظیر دسترسی به منابع، شرایط بازار، نوآوری و سازگاری، تحمل ریسک، سیاستهای دولت و شانس هم بستگی دارد. همه این عوامل بر توانایی افراد در دستیابی به ثروت تاثیر میگذارند. در حالی که برخی از این عوامل ممکن است خارج از کنترل افراد و کسبوکارها باشند، تمرکز بر عوامل قابل کنترل مانند سختکوشی، فداکاری، انضباط و استمرار ضروری است. با این حال، یکی از مهمترین عواملی که تفاوت در دستیابی به ثروت را رقم میزند، دسترسی به منابع است. منابعی مانند سرمایه، آموزش و شبکههای فردی برای شروع و رشد یک کسبوکار ضروری هستند. اما نکته اینجاست، همه به صورت یکسان به این منابع دسترسی ندارند. افراد خانوادههای کمدرآمد به سطح تحصیلات یا منابع مالی خانوادههای مرفهتر دسترسی ندارند. کسبوکارهایی نیز که در مناطق کمترتوسعهیافته قرار دارند، ممکن است برای دسترسی به همان سطح سرمایه یا شبکههایی که در مناطق توسعهیافتهتر واقع شدهاند، دچار مشکل شوند. شرایط بازار نیز میتواند نقش مهمی در تعیین توانایی فرد برای دستیابی به ثروت داشته باشد. کسبوکارهایی که در یک بازار بسیار رقابتی فعالیت میکنند ممکن است برای به دست آوردن سهم بازار و کسب درآمد با مشکل مواجه شوند، اما کسبوکارهایی که در یک بازار رقابتی کوچکتر فعالیت میکنند ممکن است شرایط سادهتری داشته باشند. علاوه بر این، کسبوکارهایی که در یک بازار رو به رشد فعالیت میکنند، ممکن است فرصتهای رشد قابل توجهتری را نسبت به کسبوکارهایی که در یک بازار راکد یا رو به افول فعالیت میکنند، تجربه کنند. سیاستهای دولتها نیز در ثروتمند شدن افراد و کسبوکارها دخالت جدی دارند. سیاستهایی مانند نرخهای مالیاتی، مقررات و یارانهها میتوانند کارآفرینی و رشد کسبوکار را تشویق یا از آن جلوگیری کنند. برای مثال، نرخهای مالیاتی بالا ممکن است افراد را از راهاندازی یک کسبوکار یا سرمایهگذاری در آن منصرف کند، در حالی که یارانهها برای صنایع خاص ممکن است باعث رشد در آن صنایع شود.
شانس هم مهم است
نقش شانس در دستیابی به ثروت، از همان ابتدای تاریخ، مورد بحث قرار داشته است. در حالی که برخی استدلال میکنند موفقیت همواره مبتنی بر کار سخت و فداکاری است، برخی دیگر معتقدند شانس نقش مهمی در تعیین توانایی فرد برای دستیابی به ثروت دارد. پژوهشهای علمی نشان داده که شانس میتواند نقش مهمی در تعیین موفقیت افراد داشته باشد. مطالعهای که بهوسیله ریچارد وایزمن، استاد روانشناسی دانشگاه هرتفوردشایر انجام شد، نشان داد «افراد خوششانس نسبت به افراد بدشانس موفقتر هستند». این مطالعه شامل درخواست از شرکتکنندگان برای ارزیابی شانس و سپس پیگیری موفقیت آنها در طول زمان بود. نتایج نشان داد «کسانی که خود را خوششانس ارزیابی میکردند، نسبت به کسانی که خود را بدشانس میدانستند، احتمال موفقیت بیشتری داشتند». علاوه بر این، مطالعهای که بهوسیله رابرت فرانک، اقتصاددان دانشگاه کورنل انجام شد، نشان داد شانس نقش مهمی در تعیین درآمد دارد. این مطالعه شامل تجزیه و تحلیل درآمد افرادی بود که در لاتاری برنده شده بودند و آن را با درآمد افرادی که در لاتاری برنده نشده بودند مقایسه کرد. نتایج نشان داد کسانی که در لاتاری برنده شده بودند بهطور قابل توجهی درآمد بیشتری نسبت به کسانی داشتند که در لاتاری برنده نشده بودند. شانس همچنین میتواند نقش مهمی در تعیین موفقیت یک کسبوکار داشته باشد. مطالعهای که بهوسیله Michael Mauboussin، استراتژیست سرمایهگذاری در کردیت سوئیس انجام شد، نشان داد شانس نقش مهمی در تعیین موفقیت یک تجارت در کوتاهمدت دارد. این مطالعه شامل تجزیه و تحلیل عملکرد صندوقهای سرمایهگذاری مشترک و مقایسه آن با عملکرد گروهی از سهام است که بهطور تصادفی انتخاب شدهاند. نتایج نشان داد صندوقهای سرمایهگذاری مشترکی که در گذشته عملکرد خوبی داشتند، به احتمال زیاد در آینده عملکرد خوبی خواهند داشت اما این عملکرد خوب در کوتاهمدت خلاصه میشود. در درازمدت، شانس نقش مهمتری در تعیین موفقیت صندوق سرمایهگذاری مشترک ایفا میکند. علاوه بر این، مطالعهای که از سوی اسکات شین، استاد کارآفرینی دانشگاه کیس وسترن رزرو انجام شد، نشان داد «شانس نقش مهمی در تعیین موفقیت یک استارتآپ دارد». این مطالعه شامل تجزیه و تحلیل موفقیت استارتآپها و مقایسه آن با میزان تجربه و تحصیلات بنیانگذاران بود. نتایج نشان داد شانس نقش مهمتری در تعیین موفقیت استارتآپ نسبت به تجربه و تحصیلات بنیانگذاران داشت. شانس همچنین میتواند نقش مهمی در تعیین توانایی فرد برای استفاده از فرصتها داشته باشد. مطالعهای که بهوسیله کارل ویک، استاد رفتار سازمانی در دانشگاه میشیگان انجام شد، مشخص کرد افراد خوششانس نسبت به افراد بدشانس تمایل بیشتری به تجربهها و فرصتهای جدید دارند. این مطالعه شامل درخواست از شرکتکنندگان بود تا شانس خود را ارزیابی کنند، سپس میزان باز بودن آنها نسبت به تجربیات و فرصتهای جدید در طول زمان را مورد ردیابی قرار دهند. نتایج نشان داد افرادی که خود را خوششانس ارزیابی میکردند نسبت به آنهایی که خود را بدشانس میدانستند، تجربیات و فرصتهای جدید را با آغوش بازتری میپذیرفتند.
دولت، مردم را ثروتمند میکند
نقش دولتها در ثروتمند کردن مردم کشورها همواره موضوعی پیچیده و بحثبرانگیز بوده است. در حالی که برخی استدلال میکنند سیاستهای دولت میتواند نقش مهمی در ارتقای رشد اقتصادی و تولید ثروت داشته باشد، برخی دیگر معتقدند مداخله دولت مانع پیشرفت اقتصادی خواهد بود و به ناکارآمدی منجر میشود. پژوهشهای علمی نشان داده که سیاستهای دولت میتواند تاثیرات مثبت و منفی بر رشد اقتصادی و تولید ثروت داشته باشد. یکی از راههایی که دولتها میتوانند نقش مثبتی در ثروتمند کردن مردم کشورها داشته باشند، ایجاد فضای کسبوکار مطلوب است. در این زمینه، فعالیتهایی نظیر کاهش مالیات، وضع مقررات کمتر و درنظرگیری سیاستهای اقتصادی حمایتی، جوابگو خواهد بود. کشورهایی که آزادی اقتصادی بیشتری دارند نسبت به کشورهایی که آزادی اقتصادی کمتری دارند، سطح درآمد سرانه بالاتری دارند. مطالعهای که از سوی بنیاد هریتیج انجام شد، نشان داد کشورهایی که آزادی اقتصادی بیشتری دارند، سطح فقر کمتر، سطوح بالاتری از کارآفرینی و نوآوری بیشتری دارند. دولتها در ترویج سرمایهگذاری در صنایع و بخشهای کلیدی نقش تاثیرگذاری دارند. آنها میتوانند مشوقهایی را برای کسبوکارها به منظور سرمایهگذاری در تحقیق و توسعه فراهم کنند، که به نوآوریها و فناوریهای جدیدی منجر میشود و رشد اقتصادی را به دنبال دارد. راه دیگری که دولتها میتوانند نقش مثبتی در ثروتمند کردن مردم کشورها داشته باشند، سرمایهگذاری در زیرساختهاست. این نوع سرمایهگذاری، زیرساختهای حملونقل، ارتباطات و انرژی را دربر میگیرد که به تسهیل تجارت و بازرگانی و ارتقای رشد اقتصادی کمک میکند. مطالعهای که از سوی صندوق بینالمللی پول انجام شد نشان داد سرمایهگذاریهای زیرساختی میتواند تولید و بهرهوری را بالا ببرد، شغل ایجاد کند و فقر را کاهش دهد. البته در عین حال، در حالی که دولتها میتوانند نقش مثبتی در ثروتمند کردن مردم کشورها ایفا کنند، میتوانند اثرات منفی نیز بر رشد اقتصادی و تولید ثروت داشته باشند. یکی از راههایی که دولتها میتوانند مانع رشد اقتصادی شوند، اجرای سیاستهایی است که برای توسعه کسبوکار مفید نیستند. مقررات بیش از حد و تشریفات اداری میتواند کار و رشد کسبوکار را دشوار کند و به سطوح پایینتر سرمایهگذاری و رشد اقتصادی منجر شود. مطالعه دیگری که بهوسیله بانک جهانی انجام شد نشان داد کشورهایی که موانع نظارتی بیشتری دارند نسبت به کشورهایی که موانع نظارتی کمتری دارند، سطح رشد اقتصادی کمتری دارند. و در نهایت، راه دیگری که دولتها میتوانند از طریق آن مانع رشد اقتصادی شوند، اجرای سیاستهایی است که از نظر مالی مسوولیتی ندارند. هزینههای بیش از حد دولت و سطوح بالای بدهی، موجب افزایش نرخ بهره، تورم و سطوح پایینتر سرمایهگذاری میشود. سطوح بالای بدهی تاثیر منفی بر رشد اقتصادی دارد. پژوهش صندوق بینالمللی پول نشان داده است که سطوح بالای بدهی عمومی میتواند به سطوح پایینتر سرمایهگذاری و کاهش رشد اقتصادی منجر شود.