خیال خام
واکاوی روابط ایران و چین در گفتوگو با مهرداد عمادی
بسیاری از تصمیمگیران سیاسی در ایران معتقدند گرایش به شرق و اتحاد با کشورهای قدرتمند آسیایی میتواند منافع ملی ایران را تامین و مساله فقدان متحد استراتژیک برای ایران را حل کند. از نظر آنها مهمترین بازدارندههای اقتصادی در برابر تهدیدات آمریکا، تقویت تعامل با کشورهای تاثیرگذار بر تحولات جهان، به ویژه چین است. این در حالی است که چین به لحاظ هزینههای بالای همکاری استراتژیک با ایران، رغبت چندانی به همکاری ندارد. در واقع چین تعامل استراتژیک با غرب و همبستگی اقتصادی با کشورهای منطقه را دنبال میکند. در این زمینه مهرداد عمادی اقتصاددان معتقد است ایران تصور میکند که شریک تجاری، سرمایهای و امنیتی چین است اما اگر نیمنگاهی به افق سیاستگذاری چین داشته باشید به خوبی متوجه میشوید که این تصور با آن چیزی که در واقعیت رخ میدهد؛ تفاوتی اساسی دارد. در سفر رئیسجمهور چین به عربستان ما عملاً دیدیم که چین توجهی به خواستههای ایران ندارد. در طول این سالها چین هیچیک از قراردادهایی را که با ایران منعقد کرده، اجرایی نکرده است. برای مثال زمانی که شرکت ملی نفت چین وارد پارس جنوبی شد هیچیک از سرمایهگذاریهایی را که در قالب قرارداد و تفاهمنامه امضا کرده بود؛ اجرایی نکرد. فقط آن بخشی که مربوط به توسعه خامبرداری بود اجرا شد. باید در نظر داشته باشیم که چین در استفاده از فرصتها و همچنین در بهرهگیری از فشارهای بینالمللی بر روی کشورهای دیگر، بسیار هوشمند است. این ما هستیم که نباید اجازه دهیم چنین اتفاقی رخ دهد. در ادامه مشروح این گفتوگو را میخوانید.
♦♦♦
هفته گذشته رئیسجمهوری در بازگشت از سفر سهروزه به چین در فرودگاه مهرآباد در جمع خبرنگاران اظهار کرد: «در جریان این سفر ۲۰ تفاهمنامه در حضور روسای جمهور دو کشور به امضا رسید و بعد از انعقاد این توافقنامهها بر اراده جدی دو طرف برای همکاری و توسعه همکاری در حوزههای تجاری، اقتصادی، انرژی، علم و فناوری تاکید شد.» در گذشته شاهد آن بودیم که در مراودات اقتصادی ما با چین برخی مسائل حلنشده ایران با جهان بینالملل مانند FATF مشکلاتی ایجاد کرده بود. به نظر شما در شرایط حاضر وضعیت تغییر کرده است؟ به عبارت دیگر به نظر شما همکاری با چین بدون برجام و FATF به جایی میرسد؟
بله، اگر به دادههای آماری منتشرشده از سال 2020 تاکنون نگاه کنید متوجه خواهید شد که روابط ایران و چین بدون برجام و FATF هم گسترش پیدا کرده است. البته باید این نکته را در نظر داشته باشید که زیرساخت این تجارت تفاوتی اساسی با دوران برجام دارد. به این معنا که در شرایط فعلی ایران در برابر فروش فرآوردههای پتروشیمی و نفت خام هیچگونه ارز بینالمللی از چین دریافت نمیکند. در واقع چین در ارتباط با ایران تجارتی تهاتری برقرار کرده است به این معنا که بانک مرکزی چین اعتباری به ایران میدهد که با استفاده از آن فقط میتوان کالاهای چینی خرید. برای مثال اگر ایران بخواهد با چنین اعتباری از ژاپن یا از اسپانیا خرید کند؛ نمیتواند. بنابراین این یک بازی برد-برد برای چین است. چرا میگویم برد-برد؟ به این خاطر که در چارچوب این قرارداد تهاتری، کالایی (نفت خام) را که استاندارد بینالمللی دارد، از ایران میخرد و در عوضش یوآن محلی به ایران میدهد (در نظر داشته باشید که چین حتی به ایران یوآن بینالمللی نمیدهد). با توجه به اینکه ایران بین 8 تا 12 درصد زیر قیمت روسیه نفت را به چین میفروشد؛ چین از یک تخفیف دوگانه برای خرید نفت ایران برخوردار میشود. در واقع به خاطر سقفی که اتحادیه اروپا گذاشته است مبنی بر اینکه روسیه نمیتواند در هر بشکه بیشتر از 60 دلار دریافت کند؛ این قیمت 21 دلار زیر قیمت بازار است. باید در نظر داشته باشیم که قیمت نفت ایران 8 تا 12 درصد پایینتر از قیمت نفت روسیه است، به همین خاطر میگویم که چین از یک تخفیف دوگانه برخوردار است.
یکی از دلایل سفر رئیسی به چین موضوع قرارداد ۲۵ساله عنوان شده است. به نظر شما در شرایط فعلی احیای این قرارداد با پکن، امکانپذیر است؟ کمی در این رابطه توضیح دهید؟
در نظر داشته باشید که قرارداد 25ساله به صورت رسمی منتشر نشده و تمام چیزی که ما از این قرارداد میدانیم برگرفته از دادههای یک کارشناس اقتصادی اهل قزاقستان است. با توجه به این قرارداد؛ ایران به صورت کلیدی تهیهکننده، عرضهکننده و فروشنده نفت خام و فرآوردههای پتروشیمی به چین خواهد بود و در عوض کالاهای مصرفی صنعتی را از چین وارد میکند. از نظر من این یک تجارت برابر نیست. ایران شایسته این است که وارد تجارت بینالمللی شود تا بدین وسیله به تکنولوژی چین و تکنولوژی جهانی دست پیدا کند. اما در شرایط فعلی چین به دو دلیل این تکنولوژی را در اختیار ایران قرار نمیدهد. دلیل اول این است که چین نمیخواهد ایران تبدیل به یک رقیب منطقهای شود. در واقع کشورهای منطقه کشورهای مهمی برای بازار چین هستند و چین نمیخواهد این بازار را از دست بدهد. دلیل دوم این است که هزینه ریسک سیاسی انتقال تکنولوژی به ایران بسیار بالاست. در واقع کشورهایی مانند عربستان، امارات، قطر، کویت، عراق و ترکیه چنین چیزی را نمیپذیرند. در چنین شرایطی ممکن است کشورهای منطقه حجم روابط تجاریشان با چین را کاهش دهند. با توجه به اینکه حجم سرمایهگذاری در چین (در سه سال اخیر) به خاطر تنش با آمریکا (بهخصوص در زمان ترامپ) رشد منفی داشته است؛ این کشور تا حدود زیادی نیازمند سرمایهگذاری خارجی است. باید در نظر داشته باشیم که در حال حاضر امارات، قطر و عربستان در حال سرمایهگذاری در چین هستند؛ و چین نمیخواهد با انتقال تکنولوژی به ایران این بازار را از دست بدهد. بنابراین قرارداد 25ساله پتانسیل این را داشت که انتقال تکنولوژی و انتقال مدیریت تولید صنعتی به ایران را فراهم کند؛ اما این اتفاق رخ نداد. ایران از نظر کیفیت مدیریت صنعتی در تولید کالاهای صنعتی در رتبه 51 قرار دارد. این موضوع باعث نگرانی بسیاری از اقتصاددانان شده است. چطور میشود کشوری که پنجاه سال از آغاز صنعتی شدنش میگذرد در رتبه 51 قرار بگیرد اما کشورهایی که بیست سال بعد از ایران صنعتی شدهاند در حال حاضر 18 رده بالاتر از ایران هستند.
چندی پیش رئیسجمهوری چین به همراه سران شورای همکاری خلیجفارس در بیانیهای مشترک از ابتکارها و پیشنهادهای امارات برای رسیدن به راهکاری صلحآمیز برای حل مساله سه جزیره ایران، حمایت کرد که با واکنش تند ایران مواجه شد. در همین راستا آیا سفر ابراهیم رئیسی به معنای این است که چینیها از آن سیاست کناره گرفتهاند یا ایران تصمیم گرفته که از کنار این اتفاق عبور کند؟
بله، سوال خوبی است. ایران تصور میکند که شریک تجاری، سرمایهای و امنیتی چین است اما اگر نیمنگاهی به افق سیاستگذاری چین داشته باشید به خوبی متوجه میشوید که این تصور با آن چیزی که در واقعیت رخ میدهد؛ تفاوتی اساسی دارد. در سفر رئیسجمهور چین به عربستان ما عملاً دیدیم که چین توجهی به خواستههای ایران ندارد. در طول این سالها چین هیچیک از قراردادهایی را که با ایران منعقد کرده، اجرایی نکرده است. برای مثال زمانی که شرکت ملی نفت چین وارد پارس جنوبی شد هیچیک از سرمایهگذاریهایی را که در قالب قرارداد و تفاهمنامه امضا کرده بود؛ اجرایی نکرد. فقط آن بخشی که مربوط به توسعه خامبرداری بود اجرا شد. باید در نظر داشته باشیم که چین در استفاده از فرصتها و همچنین در بهرهگیری از فشارهای بینالمللی بر روی کشورهای دیگر، بسیار هوشمند است. این ما هستیم که نباید اجازه دهیم چنین اتفاقی رخ دهد؛ درواقع این ما هستیم که راههای تجارت با دنیا را بستهایم و تمام تخممرغهایمان را در سبد چین گذاشتهایم؛ هیچ تفکر دوراندیشی چنین کاری نمیکند. به همین خاطر است که توسعه درآمد ملی ایران نسبت به سال 2010، 48 درصد پسرفت داشته است (به لحاظ اقتصادی باورنکردنی است که کشوری بدون جنگ چنین پسرفتی داشته باشد).
چین بهطور جدی به عربستان به عنوان یک شریک استراتژیک در حوزه انرژی نگاه میکند. نباید فراموش کنیم که عربستان دومین عرضهکننده نفت خام به چین است (اول روسیه، دوم عربستان و سوم ایران)؛ به اضافه اینکه تجارت با عربستان حتی با پرداخت قیمت بینالمللی برای چینیها جذابتر است. به این معنا که چینیها میدانند تجارت با ایران میتواند هزینههایی را برای شرکتهای خریدار ایجاد کند به همین خاطر است که چین تخفیفهای سنگینی را بر ایران تحمیل میکند. علاوه بر این درآمد سرانه عربستان 8 /4 تا 5 /5 برابر درآمد سرانه یک شهروند ایرانی است، به همین خاطر بازار عربستان سعودی جذابیت بیشتری برای چین دارد. پیشبینی شده که درآمد سرانه هر ایرانی در سال 2023 حدود پنج هزار و 300 دلار باشد. این عدد کمتر از نیمی از میانگین درآمد سرانه جهان است. به عبارت دیگر درآمد سرانه جهان در سال 2023، 11 هزار و 600 دلار پیشبینی شده است، یعنی نصف درآمد سرانه یک شهروند ایرانی. من گمان میکنم تیم ابراهیم رئیسی تصور میکرد که با سفر به چین، ایران میتواند بیش از پیش به چین نزدیک شود تا جایی که نفت ایران جایگزین نفت عربستان شود. این حرفها مشابه حرفهای احمدینژاد است؛ حرفهایی که هزینههای گزافی بر روی دوش اقتصاد ایران گذاشت. کارگزاران سیاست خارجی در ایران نباید توقع داشته باشند که چین ایران را محور سیاست خارجی منطقهایاش قرار دهد؛ متاسفانه در شرایط فعلی ایران این اهمیت را برای چین ندارد.
یکی از موضوعات مهمی که در سفر اخیر رئیسجمهور به چین مورد بررسی قرار گفت، حضور ایران در ابتکار کمربند و جاده بود. در همین راستا سوال من این است که آیا این طرح میتواند بستری برای گسترش همکاری و دادوستد برای ایران فراهم کند؟
مسیر ایران یکی از پنج مسیر ممکن برای جاده ابریشم است. در آخرین ارزیابی که یک موسسه اقتصادی در آلمان انجام داده است؛ مسیر ایران کماهمیتترین مسیر برای چین است. اما چرا؟ با حمله روسیه به اوکراین و کشیده شدن پای ایران به این جنگ، اهمیت این مسیر برای چین کاهش پیدا کرد. طبیعتاً دو کشوری که زیر سایه سنگینترین تحریمهای جهانی قرار دارند مسیر مناسبی برای سرمایهگذاری نیستند. در نظر داشته باشید که هدف چین از ایجاد چنین کمربندی، دسترسی به منابع طبیعی و بازارهای مصرفی جهان است؛ به همین خاطر چین تلاش میکند بهترین و امنترین مسیر ممکن را برای احداث این کمربند-راه انتخاب کند.
با توجه به شرایط فعلی، افق اقتصاد ایران را چطور پیشبینی میکنید؟
من تصور میکنم اقتصاد ایران نیازی به پیشبینی نداشته باشد. اگر قطار سیاست خارجی ایران بر روی همین ریل حرکت کند ایستگاه بعدی تورم و انفجار انتشار پول است. در شرایط فعلی، ایران در یکی از باورنکردنیترین سطوح انتشار پول قرار گرفته که کمتر کشوری در جهان به این سطح میرسد؛ در حال حاضر فقط برخی از کشورهای آفریقایی و ونزوئلا در چنین شرایطی قرار دارند. در آیندهای نزدیک (البته امیدوارم حرف من درست نباشد) دیگر دلار پنجرقمی به تومان نخواهیم داشت. در این شرایط اوضاع تورم وخیمتر میشود، درصد بالایی از طبقه متوسط زیر خط فقر میروند و عملاً ایران تبدیل به یک کشور فقرزده میشود. در این راستا پیشبینی من برای این افق منفی است. در حال حاضر ما در فهرست 20 کشور فقیر در جهان هستیم اما با سرعتی که در حال پیشروی هستیم تا مدتی دیگر وارد فهرست 10 کشور اول میشویم.
راهکار برونرفت از شرایط فعلی چیست؟
سالهاست که اقتصاددانان راهکارهای مختلف را ارزیابی و ارائه کردهاند، من هم گفتهام هم در نامههایی که به صورت کاری از من خواستند، هم در گفتوگوهایی که با همکاران در دانشگاههای مختلف ایران داشتم و هم در مصاحبههایی که با رسانههای مختلف داشتهام. سیاست ما برای سالها باید این باشد که گوشهایمان را ببندیم و در مقابل چشمانمان هم اسلایدی بگذاریم. اما این اسلاید شبیه آن چیزی که در واقعیت رخ میدهد نیست؛ سبز و خرم است و رودخانههای زیبا و هوای پاک دارد اما اگر این اسلاید را برداریم تصویر چیز دیگری است. در شرایط فعلی ما دوست داریم که در سطح سیاستگذاری به این اسلاید نگاه کنیم؛ در نتیجه گفتن یا نگفتن راهکار تفاوتی ایجاد نخواهد کرد.