کمیابی آبی
مدیریت آب در روزگار ترسالی با انوش نوریاسفندیاری
باران و برفی که در برخی از مناطق ایران باریده هم سبب نشده نگرانی از تنش آبی در ایران کاسته شود چرا که بخشهای زیادی از کشور در ششماه اول سال آبی جاری پایینتر از نرمال باران دریافت کردهاند و در برخی مناطق شرایط خشکسالی حاکم است. تقریباً نمیتوان گفت تمام پهنه ایران در یک سال آبی وضعیت تری داشته است. البته تا پایان سال آبی چند ماه بهخصوص فصل بهار باقی مانده اما بنا به شواهد و تجربیات و تاریخ مدیریت آب در ایران نمیتوان به عالی بودن شرایط آب تجدیدپذیر در ایران دل بست. از سوی دیگر منابع آب تجدیدناپذیر نیز به دلیل سوءمدیریت طی چند دهه به یغما رفته و خطر فرسایش خاک ایران را تهدید میکند. انوش نوریاسفندیاری، دبیر اندیشکده تدبیر آب ایران، معتقد است: برای کاستن از تنشهای آبی و ایجاد شرایط باثبات در بحران آب، بهطور کلی نظام حکمرانی آب باید عوض شود. ما باید فراتر از مدیریت آب صحبت کنیم. باید سازوکارهای اقتصادی و اجتماعی و اداری را تغییر دهیم. از سویی سازگاری با کمیابی آب باید در راس سیاستهای مدیریتی آب در ایران قرار گیرد. مهمترین مساله در بهبود وضعیت مدیریت آب این است که ساختارهای اداری شهرها و مناطق در هر منطقه از جهان خود را با میزان آبی که دارد، سازگار کند. این یک اصل اساسی است و در ایران نیز باید چنین باشد. مدیریت آب نباید دنبال ریزهخواری و انتقال آب بینحوضهای و واردات آب باشد.
♦♦♦
بارشهای اخیر در سراسر کشور جزو یکی، دو منطقه در جنوب غرب ایران که بالاتر از نرمال بوده، تقریباً در بقیه مناطق پایینتر از نرمال حتی به نسبت میانگین بارش در سال گذشته تا پایان بهمنماه بوده است. البته این تصور بین عموم مردم برعکس است و گویی بارش زیادی اتفاق افتاده و آب زیادی داریم. پرسش این است که میزان نیاز آبی یک سرزمین در طول سال را بر اساس چه معیارهایی با میزان ریزشهای جوی مطابقت میدهند؟
منابع آبی که ما در ایران در اختیار داریم بیشتر از طریق بارشها به دست ما میرسد. واردات آب از کشورهای دیگر سهم کمی از آبی است که در کشور مصرف میشود. ما وابسته به میزان بارشهای سالانه هستیم. این بارشها در ایران مثل بسیاری از کشورهای دنیا نوسان دارد. ما سالانه حدود 200 میلیمتر بارش در سراسر کشور داریم. بخش مهمی از این آب تبخیر میشود و پیش از آنکه به صورت منبع آبی دربیاید هدر میرود. بنابراین آن چیزی که میتوانیم روی آن حساب کنیم در شرایط عادی حدود 120 تا 130 میلیارد مترمکعب آب در سال است. این میزان آب تجدیدپذیری است که ما در اختیار داریم و بر اساس این میزان باید نیازهایمان را مدیریت کنیم. منابع آب تجدیدپذیر در نظام جهانی به عنوان یک شاخص محسوب میشود و یک نقطه تنظیم مدیریت آب در کشور است. آب تجدیدپذیر در واقع سهم ما از چرخه جهانی فرآیند تولید آب است. البته این میزان آب با جمعیت ما تناسب ندارد. ما یک درصد جمعیت جهان و یک درصد وسعت دنیا را داریم اما تنها سهدهم درصد آب تجدیدپذیر جهان را در اختیار داریم. این آب تجدیدپذیر به دو شکل در اختیار ما قرار میگیرد. مقداری از این آب وارد منابع آب زیرزمینی میشود و منابع زیرزمینی را تغذیه میکند. مقداری از آن نیز به صورت روانآبها جاری میشود و وارد جریان رودخانه میشود یا به صورت رودخانه درمیآید و منابع آب سطحی را تشکیل میدهد. تکیه ما عمدتاً بر آب زیرزمینی است در حالی که سهم کمی از منابع آب زیرزمینی به صورت سالانه تجدیدپذیر است. ضمن اینکه از دهه 70 به بعد بهطور میانگین سهم ما از منابع آب تجدیدپذیر کمتر شده است و ما نمیتوانیم بر روی آن 130 میلیارد مترمکعب حساب کنیم. به نظر میرسد این یک تحول دائمی است و ما نمیتوانیم بر روی این عدد بیش از این حساب کنیم و باید برای 100 میلیارد مترمکعب برنامهریزی کنیم. این نگرش مزید بر علت شده است که ما پایه آب تجدیدپذیر کشور را کمتر از آنچه وجود دارد در نظر بگیریم. بر اساس معیارهای مدیریتی ما باید بخشی از این آب را به مصرف برسانیم. چرا که طبیعت نیز از این آب سهم دارد. این رقم در عین حال متغیر است. باید علاوه بر نیازهای طبیعت بحث ریسک را نیز در مدیریت این میزان آب در نظر گرفت. بنابراین ما حدود 20 درصد از این آب را باید استفاده کنیم تا در حاشیه امن قرار داشته باشیم. اگر این عدد را به 40 درصد برسانیم در واقع خطرپذیری را بیشتر کردهایم و همینطور اگر این عدد بالاتر برود یعنی وضعیت خطرناک شده است. ما اکنون 80 تا 100 درصد منابع آب تجدیدپذیر خود را مصرف میکنیم که شرایط تنشزایی برای ما به وجود آورده است و عملاً خطر جدی سرزمین را با این وضعیت تهدید میکند.
به نظر میرسد مشکل ما در ایران کمبود آب تجدیدپذیر نیست. برخی از متخصصان معتقدند اگر همان سهدهم درصد آب تجدیدشونده در اختیار را به درستی و در یک سازوکار مناسب آبرسانی با تجهیزات و امکانات لولهکشی مناسب و ذخایر استاندارد نگهداری و عرضه کنیم، احتمال بسیار زیاد با این جمعیت فعلاً مشکل حادی در کمبود آب بهوجود نیاید. به نظر میرسد مشکل اصلی پرتی آب در شبکه توزیع سراسر کشور و مسائلی شبیه به این است. این نگاه تا چه اندازه منطبق بر واقعیت است؟
درست است. مهمترین مساله در بهبود وضعیت مدیریت آب این است که ساختارهای اداری شهرها و مناطق در هر منطقه از جهان خود را با میزان آبی که دارد، سازگار کند. این یک اصل اساسی است و در ایران نیز باید چنین باشد. مدیریت آب نباید دنبال ریزهخواری و انتقال آب بینحوضهای و واردات آب و... باشد. بلکه نیاز خود را منطبق بر دارایی آبی تجدیدپذیرش برنامهریزی کند. فرض کنید که 10 میلیارد مترمکعب آب از جاهای دیگر انتقال دهید یا وارد کنید. طبیعی است در مقابل 130 میلیارد مترمکعب نیاز آبی شما رقم ناچیزی است. بنیان برنامهریزی اگر غلط باشد هر مقدار آب اگر منتقل شود باز هم کم است. باید اصل را بر ضرورت سازگاری سبک زندگی، توسعه و مدیریت هر منطقه با منابع آبی آنجا بگذاریم. همانطور که در گذشته ما با این کمآبی سازگار بودیم و نحوه شکلگیری تمدنها در ایران بر پایه کمآبی بوده است چرا که ما ناچار بودیم چنین باشیم. اکنون تکنولوژی آمده است و این توهم به وجود آمده که ما هر میزان آب نیاز داشته باشیم میتوانیم در اختیار بگیریم. این اولین خطای مهم و استراتژیک مدیریت منابع آب کشور است که هم در درون و هم در بیرون بخش آب، متقاضیان فکر میکنند ما میتوانیم منابع نامحدودی آب داشته باشیم. آن چیزی هم که در عمل اتفاق افتاده فشار بر منابع آب زیرزمینی بوده است. چرا که ما هر چه کمبود آب داشتیم سعی کردیم از منابع آب زیرزمینی هزارانساله برداشت کنیم. این دومین خطایی است که ما طی دهههای اخیر در مدیریت منابع آب انجام دادهایم. شاید عدهای هنوز این توهم را دارند که منابع آب زیرزمینی نامحدود است. اما ما که تا به حال همین خطاها را انجام دادیم عواقب و پیامدهایی را در مناطق مختلف کشور مشاهده میکنیم. سطح آب دارد پایین و پایینتر میرود و در اثر پایین رفتن آب نشست زمین دارد اتفاق میافتد و فروچالهها نشانه زوال سرزمین است و همه اینها مخاطرات زیادی برای کشور به دنبال دارد. در اثر همین قضیه هم آب شور شده و هم هزینه بیشتری برای پمپاژ آب باید متحمل شویم و در خیلی از مناطق عملاً دیگر آبی وجود ندارد و همه چیز خشک شده و خسارات زیادی به وجود آمده است. یک حالتی وجود دارد به نام کمبود آب که مواقعی است که عرضه آب با تقاضای آب تراز نیست. کمبود آب با کمیابی آب فرق دارد. میدانیم منابع آب در هر کشوری بهخصوص در ایران کمیاب است. ما به هر میزانی که میخواهیم آب نداریم. اما مهم این است که با وجود کمیابی آب کاری بکنیم که کمبود آب نداشته باشیم. اگر دچار کمبود آب شویم خسارات زیادی دارد و این خسارات فقط به عامل کمبود برنمیگردد، بلکه کل جامعه را درگیر خود میکند. اصطلاح اقتصادی این اثر کمبود درواقع «اثر بیرونی» است. آب آثار خارجی زیادی دارد. چون بر مولفههای بیشماری اثر میگذارد. آب همه چیز است و با جنبههای مختلف حیات ارتباط دارد. ضمن اینکه اگر بخواهیم معیارهای سهم آب تجدیدپذیر را رعایت نکنیم عملاً اکوسیستم خود را از بین میبریم. از بین رفتن آب از سهم طبیعت خود چرخه منفی گستردهای را به وجود میآورد که عواقب بسیار بدی به دنبال دارد. مثلاً منشأ ایجاد ریزگردها و گردوغبار از حذف سهم طبیعت از آب به وجود میآید که تبعات سلامت و اقتصادی آن بسیار زیاد است.
ذهنیتی هم در میان مردم و هم سیاستگذاران وجود دارد که وقتی باران میبارد، مشکل آب و کمبود آن را که ریشهای و تاریخی است به فراموشی میسپارند. حتی اگر مثل امسال تا بهمن 1401 که 12 درصد کمتر از میانگین سال گذشته باران باریده باز این ذهنیت هست که گویی مشکل آب نداریم. برای کشوری که دچار مشکل کمیابی آب است چرا آن سازگاری تاریخی که در گذشته بوده جای خود را به مصرفگرایی شدید آب و توسعه نامتوازن داده است؟
اکنون شرایط ما طوری است که اگر کل جامعه را به عنوان یک پیکره ارگانیک و زنده در نظر بگیریم، سیستم عصبی که هشداردهنده است و موجود زنده را وادار به عکسالعمل نسبت به اتفاقات پیرامون میکند، از کار افتاده است. در زمینه مدیریت آب چنین است. جامعه هشداری دریافت نمیکند. کارها همه دست دولت است و مردم به عنوان مصرفکننده توقع دارند همه کارهای مرتبط با آب را دولت حل کند. حتی در مناطقی که بحرانی است و دولت میخواهد مسوولیتها را واگذار کند، بهرهبرداران و صاحبان چاهها زیر بار نمیروند و میگویند چرا تا حالا ما را وارد سیاستگذاری و تصمیمات نکردید و حالا که مشکل پیدا کردهاید به سراغ ما آمدهاید؟ متاسفانه نوعی مقابله میان مردم و نهادهای تصمیمگیر وجود دارد. این مساله موجب شده سیستم عصبی به درستی کار نکند. مسافری برای من تعریف میکرد چند روز قبل از اینکه سد همدان کاملاً خالی شود و به نقطه صفر برسد در همدان بودیم و به هتل رفتیم و آنجا همه فوارهها باز بود و در هتل ما راحت آب مصرف میکردیم و دوش میگرفتیم و تقریباً شیرهای آب در گوشه و کنار باز بود و هیچ علامت هشداری نیز وجود نداشت که در همدان به دلیل خالی شدن آب سد ما داریم به ته ته میرسیم! این یعنی سیستم هشدار جامعه کار نمیکند و این خیلی خطرناک است. درست مثل یک بیمار قطع نخاع است که بخشی از سیستمهایش کار نمیکند و این فرد نمیتواند عکسالعمل مناسب در شرایط لازم را از خود نشان دهد. حالا در نظر بگیرید یکسری مانورهایی مثل انتقال آب و واردات آب و... امیدهایی را دامن میزنند که امید واهی و خطرناکی است. این مانورها مردم از از واقعیت آب دور میکند و آنها را با بحران جدی و بسیار خطرناک بیآبی آشنا نمیکند و آنها در رفتار و سبک زندگی خود ملاحظه خاصی نمیکنند. ملاحظهای که لازمه جامعهای است که آب ندارد. فرض کنید طرح انتقال آب از خلیجفارس نیز عملیاتی شود. چقدر میتوانید آب انتقال دهید؟ ممکن است شما یک میلیارد یا دو میلیارد آب در بهترین حالت و با هزینه بسیار زیاد بتوانید انتقال دهید. که البته پرداخت این پول از سوی مردم شدنی نیست چون توانایی پرداخت آن را ندارند. از سویی این مقدار آب به واسطه نیازی که در جامعه وجود دارد رقمی نیست. مشکلات آب در ایران صد میلیارد است و چرخه اقتصادی و مالی از این سیاست پشتیبانی نمیکند. سیاستی که با یارانه جلو میرود تا کی میخواهد ادامه پیدا کند؟ یارانه انرژی زیادی در کشور مصرف میشود. در کشاورزی و صنعت نیز مانند انرژی یارانه زیادی مصرف میشود که بعید است کشور توانایی ادامه آن را داشته باشد.
سیاستگذاری در این زمینه چه تغییری باید بکند تا مدیریت منابع آب بهبود پیدا کند یا دستکم از تنش در کمآبی کاسته شود و شرایط قابل تحمل باشد؟
برای کاستن از تنشهای آبی و ایجاد شرایط باثبات در بحران آب، بهطور کلی نظام حکمرانی آب باید تغییر کند. ما باید فراتر از مدیریت آب صحبت کنیم. باید سازوکارهای اقتصادی و اجتماعی و اداری تغییر کنند. ما اگر سه پایه دولت، بخش خصوصی و جامعه را برای حکمرانی در نظر بگیریم هر کدام از این سه پایه سازوکارهای خاص خود را دارند. اگر بخواهیم جامعه و بخش خصوصی را فعال کنیم باید به سازوکارهای اقتصادی و اجتماعی توجه کنیم. همه کارها را با دولتمحوری و بخشنامه و دستور نمیتوان مدیریت کرد. در صورتی که تا امروز تکیه بر این بوده که دولت باید همه کارها را انجام دهد. حتی بخش خصوصی و اتاقهای بازرگانی وقتی با دولت طرف میشوند، انتظاراتی دارند و مسائلی را مطرح میکنند که باز هم باید دولت بیاید و با روش اداری مسائل را حلوفصل کند. این خیلی برای مدیریت کشور خطرناک است که همه مسائل را باید با محوریت دولت حل کنیم. در صورتی که این روشها در نظام اداری و بوروکراسی دولت هم جواب نمیدهد چه برسد به اینکه روی بخش خصوصی و جامعه اثر بگذارد. باید دولتمحوری را کنار بگذاریم و طرحی نو دراندازیم تا بتوانیم وضعیت آب در ایران را به شکلی مدیریت کنیم که قابل اتکا باشد.