شناسه خبر : 38538 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

هزینه‌های غرق‌شده

چرا سیاستمداران بر تصمیمات خطای خود پافشاری می‌کنند؟

 

مولود پاکروان/ نویسنده نشریه

«دلار جهانگیری» شما را یاد چه می‌اندازد؟ این روزها وقتی اخبار تشنگی خوزستان و خشکیدن هورالعظیم می‌خوانید به چه می‌اندیشید؟ ادامه تنش در روابط بین‌المللی چه چیزی را برایتان تداعی می‌کند؟ تداوم سیاست‌های نادرست بانک مرکزی، پول‌پاشی، حمایت از بنگاه‌های زیان‌ده ناکارآمد مانند خودروسازی و صداوسیما چطور؟ طرح صیانت از فضای مجازی، غیر از به هم ریختن اعصاب و روانتان یادآور کدام خطای سیاستگذار است؟ شکست تلاش‌ها برای کنترل کابوس کرونا و بحران در مدیریت همه‌گیری و واکسیناسیون چه؟ اگر شما هم از خودتان می‌پرسید چرا دولتمردان و سیاستگذاران نتایج تصمیمات اشتباهشان را می‌بینند اما باز هم بر ادامه آن پافشاری می‌کنند احتمالاً خواندن این نوشتار کمی کمک می‌کند تا به پاسخ برسید.

اجازه بدهید بحث را ساده‌تر کنیم. تصور کنید در روزگاری بدون کرونا، بلیت کنسرت یکی از خوانندگان محبوبتان را به قیمت گزافی خریداری کرده‌اید. در روز موعود احساس می‌کنید تب دارید. بیرون هم باران می‌بارد و ترافیک سنگینی تمام خیابان‌های شهر را قفل کرده. با وجود آنکه به نظر می‌رسد دردسرهای رفتن به کنسرت بر مزایای آن می‌چربد اما باز هم تصمیم می‌گیرید بروید. اما چرا؟

از این پدیده به عنوان «خطای هزینه غرق‌شده» (sunk cost fallacy) یاد می‌کنند. همه ما اگر روی کاری سرمایه‌گذاری کرده باشیم -چه مالی، چه وقت و انرژی- تمایل داریم به آن کار ادامه دهیم؛ یعنی، حتی شواهدی را که نشان می‌دهد این تصمیم دیگر بهترین نیست، نادیده می‌گیریم!

از منظر اقتصاد هزینه‌های غرق‌شده، هزینه‌هایی هستند که قبلاً متحمل شده‌ایم و قابل بازیابی نیستند. در مثال قبلی، پول بلیت کنسرت را دیگر نمی‌توان زنده کرد. بنابراین، این هزینه‌ها نباید در تصمیم‌سازی کنونی موثر باشند زیرا در نظر گرفتن هزینه‌های ازدست‌رفته برای تصمیم‌گیری، غیرمنطقی است. بنابراین خطای هزینه غرق‌شده که از آن با عنوان «خطای تشدید تعهد» یا «خطای کنکورد» هم یاد می‌شود بدین معناست که ما تصمیمات غیرمنطقی می‌گیریم زیرا تحت تاثیر عواملی غیر از گزینه‌های فعلی هستیم. این خطا بر بسیاری از جنبه‌های زندگی افراد تاثیر می‌گذارد و به نتایج نامطلوبی منجر می‌شود. خطای تشدید تعهد باعث می‌شود وقتی سیر شدید و هنوز غذایتان تمام نشده، بقیه غذا را بخورید و چاق شوید. باعث می‌شود خانه‌تان پر از وسایلی باشد که دیگر به دردتان نمی‌خورد اما با خودتان می‌گویید برایشان پول داده‌ام. و حتی باعث می‌شود در یک رابطه شکست‌خورده یا بیمار باقی بمانید چون سال‌های زیادی را صرف آن کرده‌اید.

این خطا اما، تنها بر تصمیمات کوچک زندگی مانند شرکت در کنسرت تاثیر نمی‌گذارد. ثابت شده بدترین ضررهای آن، ناشی از تاثیر بر تصمیمات دولت‌ها و شرکت‌های بزرگ است. اگر بپذیریم که دولت‌ها هم مستعد خطای هزینه غرق‌شده هستند به راحتی می‌توانیم دریابیم که چرا مقادیر سرسام‌آوری پول، زمان و انرژی در برنامه‌های بیهوده دولت به هدر می‌رود. از آنجا که دولت از پول مالیات‌دهندگان برای پروژه‌ها استفاده می‌کند پافشاری سیاستمداران بر خطای هزینه غرق‌شده بر زندگی تک‌تک ما تاثیر منفی می‌گذارد.

از منظر روانشناسی، خطای هزینه غرق‌شده ناشی از آن است که ما -به عنوان تصمیم‌گیرندگان- همواره منطقی نیستیم و اغلب تحت تاثیر احساسات خود قرار می‌گیریم. هنگامی که روی چیزی سرمایه‌گذاری می‌کنیم اگر تصمیم خود را اجرایی نکنیم دچار احساس گناه یا پشیمانی می‌شویم. اغلب ما فراموش می‌کنیم که زمان، تلاش یا پولی که قبلاً خرج کرده‌ایم دیگر قابل برگشت نیست. در نهایت به جای تاکید بر هزینه‌ها یا منافع کنونی و آتی -یعنی تنها عواملی که به تصمیم منطقی منجر می‌شود- بر مبنای هزینه‌های گذشته تصمیم می‌گیریم. دلیل دیگر این خطا، ریسک‌گریزی است؛ این واقعیت که تاثیر ضررها بر ما بسیار بیشتر از اثر سود است. ما از ضررها اجتناب می‌کنیم تا منفعت بیشتری کسب کنیم. بنابراین وقتی احساس می‌کنیم صرف نظر کردن از یک تصمیم ممکن است سبب شود سرمایه‌گذاری قبلی‌مان از دست برود، منافعی را که ممکن است با صرف نظر کردن از تعهد خود به دست آوریم نادیده می‌گیریم.

اما در دنیای سیاست این پدیده چگونه است؟ مجموعه بزرگی از مطالعات علوم سیاسی بر این پیش‌فرض بنا شده که سیاستمداران نسبت به شهروندان، تصمیم‌گیرندگان هدفمندتر و استراتژیک‌تری هستند. اما همزمان مطالعات رو به رشدی وجود دارد که پیشنهاد می‌کند ویژگی‌های فردی اهالی سیاست و محیطی که در آن فعالیت می‌کنند به‌طور سیستماتیک سبب بروز ناهنجاری‌های انتخابی در تصمیمات آنان می‌شود. این مطالعات نشان می‌دهد آنها به سمت خطای هزینه‌های غرق‌شده گرایش بیشتری دارند، به انتخاب‌های سیاسی پایبند هستند که وضع موجود را حفظ می‌کند و محاسبه ریسک آنها به شدت تحت تاثیر «اثر قالب‌بندی» (سوگیری شناختی که در آن طرح گزینه‌های موجود به شیوه‌های مختلف، تصمیم‌گیری ما را تحت تاثیر قرار می‌دهد) است. بدتر آنکه خطای هزینه غرق‌شده یک چرخه معیوب است و سبب می‌شود سیاستمداران همچنان به سرمایه‌گذاری زمان، پول و انرژی بیشتر در خطاهای خود ادامه دهند. هرچه بیشتر سرمایه‌گذاری می‌کنند، به مسیر اشتباه خود تعهد بیشتری پیدا می‌کنند و منابع بیشتری را هم در راه رسیدن به آن قربانی می‌کنند!

 

افزایش کسری بودجه با تشدید تعهد

سیاستمداران سراسر جهان مستعد افتادن در تله تشدید تعهد هستند. چندی پیش هنگامی که دولت بایدن بلندپروازانه‌ترین بسته بودجه در تاریخ ایالات متحده را به مردم وعده داد، محافظه‌کاران به سرعت انتقاد کردند که چنین بسته‌هایی ناکارآمد و اسراف‌کارانه هستند. آمریکایی‌ها مدت‌هاست به این نتیجه رسیده‌اند که راه مقابله با کسری بودجه، پایان دادن به ریخت‌و‌پاش و کلاه‌برداری است و با تکرار نقل قول فریدمن که «دولت ناکارآمد است» مشکلی حل نمی‌شود.

برای مثال از سال 2009 وزارت دفاع و وزارت امور سربازان این کشور، چهار سال و یک میلیارد دلار صرف تلاش بی‌ثمر برای ایجاد یک سیستم یکپارچه ثبت پرونده‌های سلامت کردند. سرانجام گزارشی منتشر شد که نشان می‌داد پیمانکارانی که دستمزدهای بالا گرفته بودند، همراه با چالش‌های کارکنان و خطوط قرمز بوروکراتیک، مشکلات زیادی ایجاد کرده‌اند. دردسرهای این داستان آشنا اما، ادامه داشت: برنی سندرز دموکرات و جف میلر جمهوریخواه هر دو با لغو این پروژه به‌دردنخور مخالفت کردند، تنها به این دلیل که پول زیادی برایش خرج شده بود!

این مثالی از خطای هزینه غرق‌شده کلاسیک است. هزینه‌هایی که قابل بازیابی نیستند «غرق‌شده‌اند» و بنابراین برای تصمیم‌گیری‌های آتی فایده‌ای ندارند. در حالی که این خطا در اقتصاد به خوبی شناخته شده است، هزینه‌های غرق‌شده در دنیای عملی سیاست هنوز یک معضل بزرگ به‌شمار می‌رود. هیچ‌کس مایل نیست پول هدر بدهد، و سیاستمداران هم نمی‌خواهند مستقیماً سبب اتلاف پول شوند. اما در عمل این اتفاق رخ می‌دهد.

محققان موسسه CATO دریافتند که عدم تمایل کنگره برای کاهش بودجه پروژه‌های ضعیف دلیل مهمی است که سبب می‌شود پروژه‌های دولتی همواره پرهزینه باشد.1 برخی از این پروژه‌ها شکست می‌خورند اما هزینه‌های آنها همچنان ادامه دارد. CATO می‌گوید برای دیدن این طرز تفکر حتماً لازم نیست دکترای اقتصاد داشته باشید؛ بودجه تنها زمانی قطع می‌شود که ساخت‌وساز به شدت گران شود. این پدیده را عمدتاً می‌توان در حوزه‌هایی مشاهده کرد که به تحقیق و توسعه گسترده نیاز دارند و برآورد هزینه‌ها تقریباً دشوار است.

افرادی که برای پروژه‌های دولتی پروپوزال می‌نویسند به خوبی می‌دانند که برآورد هزینه‌های آنان دقیق نخواهد بود. اقتصاددانان آکسفورد وجود تفاوت آماری بین هزینه‌های برآوردشده و بودجه نهایی را اثبات کرده‌اند. آنها تاکید کردند که نادرستی برآورد هزینه، دارای یک سوگیری سیستماتیک چشمگیر است. در این برآوردها، هزینه‌ها به‌طور سیستماتیک بیش از حد ارزیابی می‌شود. علاوه بر این اعضای کنگره می‌دانند که به بودجه‌های پیش‌بینی‌شده اعتمادی نیست، به همین دلیل برای آنها هم دشوار است که دریابند کدام پروژه، ارزش هزینه کردن دارد.

اما چرا سیاستمداران از ریختن پول ارزشمند به پای پروژه‌های بی‌ارزش دست برنمی‌دارند. برخی معتقدند سیاستمداران از لغو پروژه‌های در حال اجرا سر باز می‌زنند زیرا نمی‌خواهند امید مالیات‌دهندگان را ناامید کنند. از سوی دیگر، هرقدر هزینه‌هایی که برای دستیابی به هدفی صرف کرده‌اند بیشتر باشد، رها کردن آن هم سخت‌تر می‌شود. رها نکردن تصمیمات اشتباه اما، دلایلی دیگر هم دارد. در رخی موارد گروه‌های ذی‌نفع اجازه اصلاح خطا را به تصمیم‌سازان نمی‌دهند. سوگیری‌های ایدئولوژیک هم می‌تواند بر خطای تشدید تعهد سیاستمدار اثر بگذارد. پدیده‌ای که به نظر می‌رسد برخی از سیاستمداران ما را به شدت گرفتار کرده است. جلوگیری از این هزینه‌ها اما در نهادهای دولتی نه‌تنها از نظر اقتصادی منطقی است بلکه از آن جهت اهمیت دارد که سیاستمداران باید در برابر تصمیمات و اقدامات نادرست خود مسوول و پاسخگو باشند.

هدر دادن پول برای کار بی‌فایده

اجازه بدهید با مثال دیگری این خطای سیاستمداران را روشن کنیم. دستور کار کنگره جمهوریخواهان آمریکا در سال 2017 به طرز عجیبی مورد استقبال قرار نگرفت. هنگام رای‌گیری در مورد لغو «قانون مراقبت‌های مقرون‌به‌صرفه» و لایحه اصلاح مالیاتی آن، حمایت افکار عمومی آمریکایی‌ها از طرح در پایین‌ترین سطح خود قرار داشت. اما چرا احزاب چنین سیاست‌های نامحبوبی را دنبال می‌کنند؟ تحلیلگران می‌گویند یکی از دلایل این است که قانونگذاران به سیاست‌ها «اعتقاد» دارند حتی اگر از محبوبیت بالایی برخوردار نباشد. دلیل دیگر آن است که آنها در صورت عدم موفقیت طرح‌ها، نگران واکنش منفی حامیان مالی خود هستند.

ترامپ در نقد این اتفاق، دلیل دیگری را هم مطرح کرد: اینکه جمهوریخواهان در صورت لغو طرح اوباما کر، به تهدیدی جدی علیه دولت تبدیل خواهند شد. آنها می‌گویند: چطور می‌توانیم بعد از سال‌ها وعده، این کار را انجام ندهیم؟! به نظر می‌رسید ترامپ سعی کرد نوعی از سوگیری در تصمیم‌سازی را نشان دهد که در واقع همان هزینه غرق‌شده است. این پدیده زمانی اتفاق می‌افتد که افراد مجموعه‌ای از اقداماتِ زیر سوال را دنبال می‌کنند؛ نه به این دلیل که کار درستی است بلکه به این خاطر که زمان، منابع یا انرژی خود را روی آن سرمایه‌گذاری کرده‌اند. مثل اینکه یک فیلم کسل‌کننده به‌دردنخور را دو ساعت تماشا کنید فقط به این دلیل که پول بلیت سینما را پرداخت کرده‌اید!

در مقاله‌ای که در سال 2018 و در مجله American Policy Science Review منتشر شد سه پژوهشگر نشان دادند که سیاستمداران نیز به اندازه افراد معمولی و حتی بیشتر از آنها مستعد خطای هزینه‌های غرق‌شده و سایر سوگیری‌ها در تصمیم‌سازی هستند. این یافته‌ها می‌تواند کمک کند تا دریابیم چرا دولت‌ها تصمیمات اشتباه می‌گیرند و بر این اشتباهات پافشاری می‌کنند.2

مطالعه مذکور حاصل مصاحبه‌های حضوری با چندصد قانونگذار کنونی در بلژیک، کانادا و اسرائیل است. همزمان از چندین هزار شهروند نیز سوالات مشابهی پرسیده شد که به عنوان گروه مقایسه عمل می‌کردند. تمامی سوالات در مورد سیاست بود. سیاستمداران در شرایط فرضی با تصمیماتی در مورد بودجه، وام‌های دولتی، ایجاد مراکز اجتماعی و پاسخ به بحران‌هایی در بهداشت عمومی روبه‌رو می‌شدند. برای ارزیابی نحوه برخورد سیاستمداران با هزینه‌های غرق‌شده، محققان سناریویی به آنها ارائه کردند که در آن برنامه اعطای وام به مشاغل کوچک تحت نظارت دولت، برای تمدید و افزایش بودجه اختصاص یافته، مورد بررسی قرار می‌گرفت. سپس از پاسخ‌دهندگان خواسته می‌شد تا با توجه به آنچه می‌دانند به تمدید پیشنهادشده و سرمایه‌گذاری اضافی رای دهند.

نتایج مطالعه نشان داد سیاستمداران نسبت به شهروندان عادی به‌طور قابل توجهی به سمت هزینه‌های غرق‌شده گرایش دارند. آنها بیش از مردم عادی با تمدید برنامه‌های زیان‌ده موافقت می‌کردند و هزینه‌های غرق‌شده بیشتر سبب نمی‌شد از این تصمیم صرف نظر کنند!

محققان همچنین دریافتند که سیاستمداران از جهات دیگر هم بهتر از مردم عمل نمی‌کنند. برای مثال، آنها بیشتر پایبند به انتخاب‌های سیاسی هستند که به ثبات وضع موجود کمک می‌کند و به همان اندازه مستعد «اثر قالب‌بندی» هستند به این معنا که انتخاب‌های خود را بسته به محتوای سوال تغییر می‌دهند؛ تصمیم آنها بسته به اینکه بر منافع بالقوه تاکید کنید یا بر ضررهای احتمالی متفاوت خواهد بود! و مهم‌تر آنکه آنها هم به اندازه شهروندان آینده را در نظر نمی‌گیرند. به عبارت دیگر به شدت، نتایج آنی را به دستاوردهایی که نیازمند انتظار است ترجیح می‌دهند به ویژه اگر به آنها گفته شود در مدت انتظارشان انتخابات برگزار خواهد شد!

از بسیاری جهات این الگوها شگفت‌آورند. سیاستمداران مشاوران متخصصی دارند که می‌توانند در تفکر و تصمیم‌سازی به آنها کمک کنند. آنها به‌طور منظم برنامه‌های جاری و آتی خود را ارزیابی می‌کنند و ناچارند در تحلیل‌های خود هزینه-فایده تصمیماتشان را در نظر بگیرند. بنابراین حداقل در تئوری باید به دلیل تصمیمات نادرست تحریم شوند یا مورد توبیخ قرار گیرند. اما به نظر نمی‌رسد که این مسائل آنها را از سوگیری شناختی که اغلب درگیرش هستند باز دارد. این یافته‌ها تنها بخشی از مجموعه رو‌به‌رشد پژوهش‌های آزمایشی است که بر خطاهای جدی سیاسی که نخبگان مرتکب آن می‌شوند صحه می‌گذارند. در سال 2016 نیز دو پژوهشگر به نام‌های باتلر و داینز دریافتند که نمایندگان به‌طور سیستماتیک نظرات رای‌دهندگانی را که با آنها مخالف هستند نادیده می‌گیرند.

آیا می‌توانیم این یافته‌ها را به سیاستگذاری‌های کنونی مجلس و دولت خودمان تعمیم دهیم؟ به نظر می‌رسد که پاسخ به این سوال مثبت است. بسیار نامحتمل است که مقامات و سیاستمداران، از تصمیمات اشتباهی که فکر می‌کنند برای آن وقت و هزینه صرف شده، عقب‌نشینی کنند حتی اگر اطلاعات تکمیلی اثبات کند که این برنامه‌ها باید متوقف شود! پافشاری بر هزینه‌های غرق‌شده نشان می‌دهد پیشران‌های روانشناختی خطاهای سیاستگذاری، بیش از آن است که ما خیلی ساده آن را به علایق یا ناآگاهی سیاستمدار نسبت دهیم.

جای مردان سیاست بنشانید کارشناس!

برخی به این نتیجه رسیده‌اند که دموکراسی‌ها اغلب خسته، انتقام‌جو، خودفریب، دست‌وپاچلفتی و ناکارآمد شده‌اند. بیشتر ما با افتخارات گذشته زندگی می‌کنیم و آینده‌ای رو به قهقرا در پیش روی خود متصور می‌شویم. دموکراسی قرار بود ناجی بشر باشد اما سیاستمداران مدعی دموکراسی غیرقابل پیش‌بینی‌تر و ناکارآمدتر شده‌اند. جهان از این کابوس آسوده نیست. ابتدا برگزیت و بعدتر ترامپ، پوتین و اردوغان، در کنار افزایش پوپولیسم جهانی امیدی برای آینده روشن باقی نگذاشته‌اند. آیا جایگزینی برای خطاهای مکرر دولتمردان و پافشاری بر آن وجود دارد؟

گروهی معتقدند تنها یک جایگزین برای این سیستم می‌توان تصور کرد که ریشه در قرن نوزدهم دارد. نام این دیدگاه سیاسی، اپیستوکراسی است؛ حاکمیت دانایان. زیرا معتقد است که حق مشارکت در تصمیمات سیاسی به این بستگی دارد که آیا سیاستمدار واقعاً می‌داند دارد چه می‌کند؟ فرض دموکراسی همیشه این بوده که مهم نیست چقدر می‌دانید، می‌توانید حرفتان را بزنید به شرطی که بدانید باید با پیامدهای آن زندگی کنید. این ایده اساسی حتی به شهروندان اجازه داده بدون اینکه شایستگی‌شان بررسی شود به منتخبان خود رای بدهند. نتیجه رای دادن با ناآگاهی، حاکمیت ناآگاهان بر جامعه شده است. همان‌هایی که بر اشتباهاتشان پافشاری می‌کنند و اقتصاد را در هزینه‌های اضافی غرق کرده‌اند.

منتقدان دموکراسی -از جمله افلاطون- می‌گویند این به معنای حکمرانی توسط نادان‌ها یا بدتر از آن، حاکمیت شارلاتان‌هاست. البته اینکه بگوییم مردم خودشان می‌خواهند تحت فرمان احمق‌ها و نادان‌ها قرار بگیرند بی‌انصافی است. حماقت یا جهل یا تعصب برای هیچ دموکراسی‌ای فضیلت نیست. اما دموکراسی‌ها به دلیل فقدان دانش و آگاهی سیاستمداران منتخبشان رو به فنا می‌روند. این بحث بیش از دو هزار سال قدمت دارد. تا پایان قرن 19 عقیده بر این بود که دموکراسی ایده بدی است؛ سپردن قدرت به دست افرادی که نمی‌دانند چه می‌کنند بسیار خطرناک است. البته این اجماع تنها در بین روشنفکران وجود داشت. کسی از مردم عادی نظرشان را نمی‌پرسید.

در طول قرن بیستم این اجماع فکری عوض شد و دموکراسی خود را به عنوان پیش‌شرط سیاست تثبیت کرد. حالا، وقایع دهه‌های اخیر دوباره آن تردیدها را زنده کرده است. در عصر ترامپیسم خروج از معاهدات آب و هوایی، تولید سلاح‌های مرگبار، محدود کردن آزادی‌های فردی و اجتماعی و همین‌جا، بیخ گوش خودمان ده‌ها بلکه صدها طرح و پروژه بی‌حاصل غیرقابل توجیه، نشانه‌هایی از ضرورت بازگشت دانایان به عرصه تصمیم‌سازی هستند. آن هم در حالی که گوش سیاستمداران به توصیه‌های کارشناسان و متخصصان بدهکار نیست. گروهی از تصمیم‌سازان را حتی می‌توان ضدکارشناس تلقی کرد. آنها تصور می‌کنند هر چه را که لازم است بدانند، می‌دانند؛ پس نیازی به مشاوره ندارند. به همین دلیل است که به اهل اندیشه انگ می‌زنند. یکی برچسب لیبرال می‌خورد و دیگری به سیاه‌نمایی متهم می‌شود. اما در واقع می‌خواهند «فکت»‌ها را نادیده بگیرند تا خواسته‌ها و منافع خودشان تامین شود. باید به این گروه یادآوری کرد که حکمرانی بدون پژوهش و پژوهشگر، بدون تحلیلگر و صاحب‌نظر، گام برداشتن در تاریکی است که راه به هیچ کجا نمی‌برد. تنها رهاورد گریز از کارشناسان، تکرار مکرر خطاهایی است که اقتصاد و جامعه را در هزینه‌های غرق‌شده، غرق خواهد کرد!

پی‌نوشت‌ها:

1- Edwards,Chris and Kaeding, Nicole. Federal Government Cost Overruns. Cato Institute. September 2015

2- Sheefer, Lior et al. Nonrepresentative Representatives: An Experimental Study of the Decision Making of Elected Politicians.American Political Science Review.May 2018.