شناسه خبر : 47618 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

آهنگ تعادل

آیا با نظریه گرانش می‌توان روابط تجاری ایران را شرح داد؟

 

زهرا اکبری / نویسنده نشریه 

32ایران با 15 کشور مرز خاکی و آبی دارد و عموماً این مسئله مطرح می‌شود که اگر سیاست خارجی ایران توان بهبود روابط با غرب را ندارد، اولین راه‌حل در دیپلماسی این است که دست‌کم رابطه خود را با همسایگانی که پیشینه تاریخی و فرهنگی مشترکی دارد، بهبود بخشد. در همه جای دنیا از نزدیکی جغرافیایی و مشترکات فرهنگی به عنوان زمینه و زیرساخت برای تقویت مناسبات و توسعه روابط تجاری و اقتصادی بهره می‌برند. حتی در اقتصاد هم نظریه‌ای تحت عنوان «نظریه گرانش» وجود دارد که تاثیر عوامل مختلفی نظیر نزدیکی جغرافیایی، اندازه و وسعت اقتصادی کشورها و شباهت سلایق و علایق مصرف‌کنندگان را بر تجارت بین‌الملل بررسی می‌کند. نظریه گرانش به روابط میان کشورهای همسایه می‌پردازد که با هم وارد تجارت می‌شوند. بر اساس این مدل، زمانی که کشورها به لحاظ اندازه اقتصاد، آداب و سنن فرهنگی و نزدیکی جغرافیایی مشابهت دارند، با هم تجارت می‌کنند.

اقتصاددانان در تلاش برای درک الگوی تجارت در دنیای جهانی‌شده به میزان زیادی از مدل جاذبه استفاده کرده‌اند. نخستین بار در سال ۱۹۶۲ یان تینبرگن (Jan Tinbergen)، اقتصاددان هلندی که برنده جایزه نوبل بود، این مدل را معرفی کرد. وی معتقد بود که حجم مبادلات دوجانبه‌ای که میان دو کشور در جریان است، به کمک مدل جاذبه قابل تخمین است. در قانون جاذبه هم به این مسئله اشاره شده است که سیاره‌هایی که به هم نزدیک هستند، به یکدیگر جذب می‌شوند. یعنی نیروی ربایشی گرانشی که در میان اجسام مختلف وجود دارد، با جرم اجسام نسبتی مستقیم دارد؛ اما با فاصله میان آنها نسبتی معکوس دارد. کشورها نیز در مبادلات تجاری خود به همین صورت عمل می‌کنند. مجاورت اقتصادی هم با توجه به هزینه‌های تجاری تخمین زده می‌شود. هرچه فاصله میان دو کشور دورتر باشد، مبادلات و مراودات آنها هزینه‌های تجاری بیشتری به دنبال دارد. مطالعات و پژوهش‌ها حاکی از آن است که کشورها بیشتر به معامله با کشورهای مشابه با خود تمایل دارند.

نظریه گرانش در علم اقتصاد بیان می‌کند که اندازه نسبی اقتصاد، مولفه‌ای است که کشورها را به هم جذب می‌کند تا با هم مبادله کنند. در حالی که فواصل دورتر جغرافیایی کشورها، از این جاذبه می‌کاهد. به عبارت دیگر، فاصله کشورها از هم، موجب کم شدن احتمال معامله میان آنها می‌شود. پس اگر اقتصادی مانند انگلستان به تجارت با کشورهای همسایه‌اش تمایل داشته باشد، اتفاق عجیبی نیست. درصد بسیار کمی از صادرات انگلستان رهسپار هند می‌شود؛ هندوستانی که 3 /1 میلیارد جمعیت دارد. اما در سمت دیگر، انگلستان به بلژیک ۱۱ میلیون‌نفری صادرات بیشتری دارد. مدل جاذبه، یک چهارچوب نظری اساسی را برای پیش‌بینی آثار و پیامدهای خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا بر جریان مراودات تجاری فراهم کرده است. بر اساس این نظریه اگر بریتانیا تلاش کند تا پس از خروج از اتحادیه اروپا، جایگزینی برای مراودات تجاری خود بیابد، به مشکل می‌خورد. چرا که در بهترین و مطلوب‌ترین حالت، باید با کشورهای همسایه تجارت کند.

این مدل بر مبنای چند عامل استوار است: اندازه اقتصاد کشورها: مطابق با این نظریه، اقتصادهایی که اندازه آنها یکسان است، احتمال برقراری مراودات تجاری نیز در آنها بیشتر است. مجاورت جغرافیایی و منطقه زمانی مشترک: کشورهایی که در مجاورت یکدیگر قرار دارند، آداب و رسوم و فرهنگ مشابهی هم دارند. همچنین هزینه حمل‌ونقل میان این کشورها کمتر است. همین عامل موجب می‌شود که مراودات تجاری در کشورهایی با مرز مشترک بیشتر باشد. تاریخ مشترک: پیوندهای استعماری یا سایر وقایع مشترکی که ریشه در تاریخ کشورها دارند، مراودات تجاری را رقم می‌زنند. شباهت‌های زبانی: نظریه جاذبه در اقتصاد بیان می‌کند که تشابهات زبانی میان کشورها موجب تحکیم روابط تجاری می‌شود. چرا که با وجود اشتراک زبانی می‌توان به آسانی ارتباط برقرار کرد. همچنین احتمال وجود اشتراکات نیز بیشتر است و درنهایت شباهت در سلایق مصرف‌کنندگان: اگر یک کشور به لحاظ آموزشی و فناوری در سطوح بالایی باشد، محصولاتی با ارزش افزوده بالا ایجاد می‌کند که به افزایش تولید ناخالص داخلی می‌انجامد و کشورهایی که سرانه تولید ناخالص داخلی مشابهی دارند، گزینه‌های مناسبی برای تجارت با آن کشور به شمار می‌روند.

در این گزارش تلاش می‌کنیم با بهره‌گیری از نظریه جاذبه روابط تجاری ایران و همسایگانش را مورد بررسی قرار داده و به این پرسش پاسخ دهیم که چرا با وجود تاکید بر سیاست خارجی همسایگی در این زمینه موفق عمل نکردیم؟ آیا تجارت با همسایگان می‌تواند تمامی مشکلات اقتصادی کشور را حل کند؟ راهکار چیست؟

کشور پرهمسایه

طبق نظریه گرانش ایران با داشتن ۱۵ همسایه و همچنین پیشینه تاریخی و فرهنگی مشترک با این همسایگان می‌تواند فرآیند تجارت را برای کشور تسهیل کند. اما در حال حاضر اوضاع روابط دیپلماتیک و اقتصادی ایران با همسایه‌های خود چندان مساعد نیست و بسیاری معتقدند وضعیت مناسبات دیپلماتیک ایران با کشورهای همسایه کاملاً متفاوت از آن چیزی است که دولت سیزدهم و حامیان سیاسی آن نشان می‌دادند. دولت پیشین همواره در مقابل انتقادهایی که نسبت به قطع رابطه ایران با بخش مهمی از دنیا مطرح می‌شد، از اولویت داشتن رابطه با همسایگان و البته نفوذ منطقه‌ای سخن می‌گفت.

اما درباره قدرت ایران در نفوذ منطقه‌ای خود هم شبهاتی مطرح است. ایران تقریباً در میان تمام همسایگان خود درگیر مشکلات یا حداقل رقابت‌های جدی است. در قسمت شمالی ایران، جمهوری آذربایجان عملاً به میدان جولان نیروهای اسرائیلی تبدیل شده است. تلاش آذربایجان در ایجاد تحریکات قومی در ایران قابل کتمان نیست. در مرزهای شرقی کشور، حکومت طالبان در حال بر هم زدن تجارت با ایران است. پاکستان نیز با جذب مستمر سرمایه‌گذاری خارجی کشورهایی نظیر چین در امور زیرساختی خود مشغول یک رقابت ژئوپولیتیک با ایران شده است. در جنوب ایران هم برخی تنش‌ها و رقابت‌های دیرینه منطقه‌ای میان ایران و کشورهای حاشیه خلیج‌فارس (حتی با وجود شکل‌گیری توافق بین ایران و عربستان) همواره وجود داشته و دارد. روشن است که دیپلماسی اقتصادی، خیابانی دوطرفه است و در تصویر کلان، نگرش همسایگان به ایران و کنش اقتصادی و دیپلماسی آنان، به‌شدت متاثر از قدرت‌های جهانی است. به این معنی که تنها خواست ایران برای ایجاد رابطه با این کشورها نیست که اهمیت دارد، آنها نیز باید بخواهند که با ایران رابطه درست داشته باشند.

در این زمینه دو دیدگاه وجود دارد؛ دیدگاه اول به این نکته قائل است که همسایگان ایران در مناسبات جهانی جایگاه مهمی ندارند و ایران در صورت ایجاد بهترین رابطه با این کشورها، عملاً چیزی به دست نمی‌آورد. به عبارتی، رابطه خوب ایران با 15 همسایه‌اش نمی‌تواند جایگزین رابطه خوب با غرب باشد. دیدگاه دوم اما معتقد است چه در دوران عسر و حرج دیپلماسی و چه در دوران رونق آن، همسایه‌ها نقش بسیار مهمی در رابطه با ایران دارند و باید به درستی از ظرفیت آنها استفاده کرد. استفاده عقلانی از این ظرفیت، عمق‌بخشی به تعاملات اقتصادی و شخصیت‌بخشی به بازیگران منطقه‌ای برای از بین بردن سوءتفاهم‌های منطقه‌ای نه‌تنها می‌تواند به حل مسائل منطقه کمک کند، بلکه حتی آثار اقتصادی نیز برای کشور دربر خواهد داشت.

33

یکپارچگی فضای بین‌المللی

در مورد اولویت روابط با همسایگان، دیاکو حسینی، پژوهشگر مسائل استراتژیک، معتقد است که روابط با همسایگان برای تمامی کشورهای جهان اولویت دارد. همه کشورها در تلاش هستند با همسایگان‌شان هم به لحاظ تجاری و هم به لحاظ سیاسی و امنیتی رابطه بهتری برقرار کنند. حتی از دید اقتصادی هم در یک دهه گذشته کشورها زنجیره تامین خودشان را به سمت همسایگی سوق دادند. این موضوع در مورد ایران هم صدق می‌کند. اما باید در نظر داشت که ضمن ارتباط با همسایگان باید با قدرت‌های بزرگ خارج از منطقه هم رابطه‌ای سازنده، مستمر و قابل پیش‌بینی برقرار کنیم. تفکیک منطقه از فضای بیرون از منطقه عملاً امکان‌پذیر نیست مگر بر روی کاغذ. در همین راستا ایجاد تعامل بین ارتباط با قدرت‌های بزرگ از جمله اروپا، آمریکا، چین و روسیه و ارتباط با همسایگان ضروری است. در صورت وجود چنین تعادلی است که امکان استفاده از فرصت‌های اقتصادی و سیاسی با کشورهای همسایه نیز فراهم می‌شود.

واقعیت این است که اکوسیستم بین‌المللی، اکوسیستمی یکپارچه است و کشورهای همسایه هم ناگزیر متاثر از این واقعیت تحت تاثیر روابطشان با قدرت‌های بزرگ غربی (اروپا و آمریکا) و شرقی (چین و روسیه) هستند، بنابراین ایجاد تفکیک بین این دو امکان‌پذیر نیست. در دولت پیشین چنین تفکیکی صورت گرفت و این امیدواری وجود داشت که روابط سازنده با همسایگان می‌تواند جایگزین روابط با کشورهای غربی شود. اما عملاً این ایده به نتیجه دلخواه نرسید و ما فقط توانستیم آرامشی نسبی در منطقه ایجاد کنیم اما در حوزه اقتصادی و تجاری موفق نبودیم. من فکر می‌کنم تجربه سه سال گذشته به خوبی نشان داد که سیاست خارجی نه بدون ارتباط با همسایگان می‌تواند به سرانجام برسد و نه بدون ارتباط با قدرت‌های بزرگ و غرب به سرانجام می‌رسد.

در همین راستا بهتر است که تعادلی بین این دو (همسایگان و قدرت‌های غربی) برقرار شود. همسایگان ما زمانی می‌توانند با ایران روابط پایدار و قابل پیش‌بینی برقرار کنند که روابط ایران با قدرت‌های بزرگ یک رابطه پایدار و پیش‌بینی‌پذیر باشد. عکس این موضوع هم صادق است؛ یعنی زمانی قدرت‌های بزرگ می‌توانند رابطه پایدار و مستمر با ایران داشته باشند که ایران بتواند با همسایگان خود روابط مسالمت‌آمیز و پایداری داشته باشد. بنابراین یک همزیستی فکری بین رابطه با همسایگان و رابطه با قدرت‌های بزرگ وجود دارد.

شما کشورهای ترکیه، هند، عربستان و امارات را در نظر بگیرید؛ این کشورها به خوبی توانسته‌اند بین قدرت‌های بزرگ غربی (اروپا و آمریکا) و شرقی (چین و روسیه) از یک طرف و همسایگان خود از طرف دیگر تعادل ایجاد کنند. شما قطر را در نظر بگیرید؛ این کشور کوچک با ایجاد توازن بین شرق و غرب توانسته است به یکی از بزرگ‌ترین صادرکنندگان گاز طبیعی مایع (ال‌ان‌جی) در جهان بدل شود. سال گذشته قطر قراردادی با شرکت «شل» در هلند و شرکت فرانسوی «توتال انرژی» داشت. هر دو قرارداد، بزرگ‌ترین و طولانی‌ترین قراردادهای تامین گازی هستند که قطر با اروپا دارد.

 درهمین راستا به نظر من ایران نخواسته است این توازن را در سیاست خارجی خود برقرار کند. ایران در سال‌های گذشته به خاطر تنشی که با غرب داشته عملاً به سمت چین و روسیه سوق داده شده است. در نتیجه ایران به بخشی از اردوگاه کشورهای تجدیدنظرطلب به رهبری چین و روسیه بدل شده است. من فکر می‌کنم ایران هم متاثر از این نمونه‌های موفق و همچنین متاثر از نتایج نامطلوب در سال‌های گذشته راهی به جز این ندارد که به سمت این طرز فکر حرکت کند و در نقطه تعادل بین غرب (اروپا و آمریکا) و شرق (چین و روسیه) بایستد و از مواهب ایستادن در این نقطه تعادل بهره‌مند شود.

من امیدوارم که در دولت جدید این اتفاق رخ دهد و ما بتوانیم تعادلی در این زمینه ایجاد کنیم. در گام اول دولت آقای پزشکیان باید به سمت توافقی جامع با آمریکا حرکت کند و مذاکرات مستقیم و بی‌واسطه‌ای را با آمریکا آغاز کند (برجام می‌تواند پلت‌فرم این مذاکرات باشد). بین سال‌های 2015 که برجام منعقد شد تا امروز اتفاقات زیادی رخ داده و جهان تغییر کرده است. در این فاصله ترامپ به قدرت رسید، شکاف بین اروپا و آمریکا بیشتر شد و جنگ اوکراین رخ داد. بنابراین حل مشکل با آمریکا به مراتب سخت‌تر از گذشته است به‌خصوص اینکه ایران متهم به حمایت از روسیه در جنگ اوکراین شده است.

بنابراین من فکر نمی‌کنم که چالش ایران و غرب محدود به موضوع هسته‌ای یا حتی محدود به مسائل منطقه‌ای (اسرائیل و فلسطین) باشد. امروزه مشکلات ما عمیق‌تر و چندلایه‌تر از گذشته است و نیاز به دید کلان ژئواستراتژیک دارد. اگر توافقی بین ایران و آمریکا صورت بگیرد ایران به آرامی می‌تواند از چین و روسیه فاصله بگیرد و در یک فاصله منطقی و ایمن به غرب نزدیک شود به نحوی که تعادل بین اروپا و آمریکا از یک‌سو و چین و روسیه از سوی دیگر در سیاست خارجی ایران ایجاد شود. البته این کار سختی است و صرفاً به اراده ایران بستگی ندارد و مستلزم آمادگی دیگر کشورها به‌خصوص آمریکاست. ما هنوز نمی‌دانیم که چقدر این آمادگی و اراده در دو طرف وجود دارد. اما به‌طور کلی لازمه حرکت به سمت اصلاح امور و بهره‌مندی از موازنه‌های جهانی شروع مذاکرات جامع استراتژیک بین ایران و آمریکاست که شامل اختلافات مختلف از جمله برنامه هسته‌ای و تحریم‌های مرتبط با آن است. 

دراین پرونده بخوانید ...

پربیننده ترین اخبار این شماره

پربیننده ترین اخبار تمام شماره ها