سوغات سلطان
سلطان عمان چه پیامی برای ایران داشت؟
هربار سلطان عمان به ایران میآید، مردم ایران منتظر خبرهای خوش هستند. عمانیها در سالهای گذشته همواره پیامآور صلح برای مردم ما بودهاند و کمتر مساله بینالمللی حداقل برای ایران وجود داشته که عمانیها در آن بهعنوان کشور سوم در قالب یک پیامرسان یا میانجی حضور نداشته باشند. در این راستا شاید اگر بخواهیم مهمترین تاثیر عمان در مناسبات ایران را مطرح کنیم بدون شک میتوان از میانجیگری میان ایران و آمریکا و تلاش برای بهبود روابط و دستاوردهای آن از جمله برجام، سخن به میان آورد. در بحبوحه بنبست پرونده هستهای ایران در سال 1390 بود که سلطان قابوس تصمیم گرفت در مسیر شکستن این بنبست پیشقدم شده و میانجی برخی تبادلنظرها میان ایران و آمریکا شود. سلطان قابوس در آن دوره، طی بازه زمانی دوساله سفرهای مهم و سازندهای به ایران داشت. در آن زمان آمریکا در وهله نخست خواهان میانجیگری از سوی سلطان قابوس شده بود. مذاکرات برجام در آن زمان به مدت دو سال به صورت محرمانه در مسقط انجام شد و نتایج خوبی نیز به دنبال داشت. پس از آن بود که مذاکرات با مشارکت دیگر کشورهای اروپایی، چین و روسیه در اروپا دنبال شد که به توافق و امضای برجام انجامید. حال با به بنبست رسیدن مجدد پرونده هستهای ایران به نظر میرسد سلطان هیثم پادشاه جدید عمان قصد دارد با وفادار ماندن به میراث مرحوم سلطان قابوس بیش از پیش در تحکیم روابط دوجانبه تهران-مسقط گام برداشته و اقدامات لازم در این زمینه را انجام دهد. در همین راستا سفر اخیر سلطان هیثم به تهران گمانهزنیهای بسیاری را به دنبال داشته است. در این گزارش تلاش میکنیم نقش تاریخی عمان در میانجیگری بین ایران و غرب را مرور کرده و بهطور مشخص روی سفر اخیر هیثم بن طارق متمرکز شویم.
جنگ ظفار
آغاز دور جدید روابط ایران و عمان در دهه ۱۹۷۰ و شروع دوران سلطنت سلطان قابوس کلید خورد. داستان از جایی شروع شد که شاه ایران به درخواست کمک سلطان عمان برای مقابله با شورشیان ظفار جواب مثبت داد. آن زمان سلطان قابوس به کمک آمریکاییها، تازه حکومت را در دست گرفته بود و قدرت کافی را برای سرکوب مخالفان نداشت، بههمین خاطر از ایران، پاکستان و اردن تقاضای کمک کرد ولی تنها ایران حاضر شد به عمان کمک کند. در اواخر پاییز ۱۹۷۲ یگانهای نظامی ایران به عمان رهسپار شدند. بین سالهای 1972 و 1975 چندین هزار سرباز ایرانی بهطور معمول به عمان اعزام میشدند. فقط پس از مداخله ایران، منابع لازم برای عملیات گسترده علیه ظفار فراهم شد. اولین ماموریت ایران قطع خط شریانی بود که یک مسیر استراتژیک برای انقلابیون در بین ظفار شرقی و غربی محسوب میشد. بعد از این پیروزی حضور ایران در عمان بهطور علنی اعلام شد. اگر پیش از آن موضوع را علنی میکردند باعث بروز جدالهای فراوان میشد. حتی پس از جنگ، تعداد کمی از ژاندارمهای ایرانی تا سال 1979 در عمان باقی ماندند؛ این حضور هنگامی پایان یافت که جمهوری تازهتاسیس ایران با عصبانیت بر شاه به خاطر به خطر انداختن سربازان ایران در جنگ عمان، دستور بازگشت سربازان را صادر کرد.
سلطان قابوس هرگز اهمیت نقش ایران در عمان را فراموش نکرد و همین موضوع باعث شد هیچوقت در همصدایی با دیگر کشورهای عربی، مقابل ایران نایستد. از نظر قابوس، هنگامی که کشورهای عربی همسایه هیچ کمکی نکردند، ایران در زمان بحرانی به او کمک کرده بود. این قضیه در حافظه سلطان قابوس اینگونه باقی ماند. هنگامی که قابوس از سایر کشورهای عربی برای خنثی کردن انقلاب درخواست کمک کرده بود، بیشترین چیزی که به وی رسید، درگیر شدن جزئی اردن در ماجرا بود. وی با انتقادهای کشورهای عربی مبنی بر دخالت ایران در امور عرب مواجه شد اما از تصمیم خود برای درخواست کمک شاه دفاع کرد و اظهار داشت: «عمان حق داشته است که از ایران چنین کمکی را دریافت کند؛ زیرا ایران یک کشور اسلامی و علاوه بر آن، کشوری دوست و همسایه است و قبول کمک از چنین کشوری، بسیار عاقلانه و منطقی بوده است. برادران عرب همیشه خوش دارند بهجای عمل حرف بزنند. کدام یک از کشورهای عربی قادر است که مثل دولت ایران به عمان کمک کند.»
حلقه واسط
روابط نزدیک ایران و عمان باعث شد تا این کشور بتواند بهعنوان میانجی و حلقه واسط در روابط تهران و دیگر قدرتهای منطقهای و جهانی به ایفای نقش بپردازد. بیتردید پرسروصداترین پرونده میانجیگری عمان مربوط به مذاکرات محرمانه ایران و آمریکاست. در شهریور سال 1392 و یک سال پس از آغاز دوران ریاستجمهوری حسن روحانی بود که سلطان قابوس به ایران سفر کرد. آن زمان خبرهایی مبنی بر وساطت عمان میان ایران و آمریکا برای حل مناقشه هستهای منتشر شد، اما چندان مورد تایید قرار نگرفت. اما تنها چند هفته بعد از دستیابی ایران و شش کشور 1+5 به برجام بود که علیاکبر صالحی، رئیس سازمان انرژی اتمی، از ماجرای مذاکرات محرمانه ایران و آمریکا با وساطت عمان پرده برداشت. آنطور که صالحی در گفتوگو با روزنامه ایران توضیح داد، فاش شد که عمان از یک سال پیش از آغاز دولت روحانی بهطور فشرده به دنبال میانجیگری میان ایران و آمریکا برای حل مناقشه هستهای بوده و نمایندگان هر دو طرف چندین دیدار محرمانه در این کشور داشتهاند. صالحی در این رابطه میگوید که هشت ماه قبل از ملاقات معاونان وزارت خارجه ایران و آمریکا، نامه پادشاه عمان در مورد میانجیگری بین تهران و واشنگتن را به رهبر انقلاب ایران داده و شورای عالی امنیت ملی را در جریان گذاشته است. صالحی اضافه میکند که وجود اختلاف نظر در میان نهادهای داخلی ایران، به تاخیر در تصمیمگیری انجامیده تا نهایتاً در آستانه انتخابات ریاستجمهوری آمریکا (نوامبر 2012) آمریکاییها خواستار توقف تماسهای محرمانه تا زمان روشن شدن نتایج انتخابات آمریکا شدند.
چهار ماه بعد از انتخابات ریاستجمهوری آمریکا، سرانجام ملاقات محرمانه معاونان وزرای امور خارجه ایران و آمریکا در مسقط عمان برگزار میشود، ملاقاتی که پس از آن پادشاه عمان نامهای برای محمود احمدینژاد، رئیسجمهوری وقت ایران، مینویسد مبنی بر اینکه نماینده آمریکا اعلام کرده حق غنیسازی ایران را به رسمیت میشناسد. اما این رویداد حدود سه ماه تا انتخابات ریاستجمهوری ایران فاصله داشت و این بار ایران خواستار متوقف شدن مذاکرات تا زمان بعد از انتخابات میشود. صالحی در ادامه میگوید بعد از پیروزی حسن روحانی در انتخابات ۱۳۹۲، او را در جریان مذاکرات پشت پردهای که در دوره دوم آقای احمدینژاد و با مجوز رهبری با آمریکاییها انجام شده قرار داده و اطلاع از این موضوع تعجب آقای روحانی را برانگیخته است. این مذاکرات محرمانه در نهایت به مذاکرات علنی در مسقط بین وزرای خارجه آمریکا و ایران و مسوول سیاست خارجی اتحادیه اروپا در سال ۲۰۱۴ کشیده شد و ادامه پیدا کرد.
فصل جدید
در ژانویه ۲۰۲۰، سلطان قابوس بعد از 50 سال پادشاهی بر یکی از باثباتترین کشورهای عربی منطقه درگذشت و به دلیل نداشتن فرزند و برادر، هیثم بن طارق آلسعید پسرعموی وی بر تخت پادشاهی نشست. سلطان هیثم بلافاصله پس از به قدرت رسیدن اعلام کرد که به سیاست خارجی دوران قابوس که مبتنی بر همزیستی مسالمتآمیز با همه همسایگان است، پایبند خواهد بود. امتناع دیرینه عمان از جانبداری یک کشور یا مشارکت در درگیریهای منطقهای از سلطان قابوس یک میانجی بینالمللی ساخته بود. اقدامات میانجیگرانه عمان با تسهیل شرایط گفتوگو بین ایران و کشورهای 1+5 در جریان توافق هستهای به اوج خود رسید. بعد از حمله موشکی ایران به پایگاههای آمریکایی در عراق و پیامهایی که بین تهران و واشنگتن ردوبدل شد، همه به اهمیت وجود یک میانجی مانند عمان پی بردند. بدون شک حضور یک کشور سوم و بیطرف امکان اشتباهات تصادفی را که میتواند باعث درگیری بیشتر در منطقه شود، به حداقل میرساند.
با مرگ سلطان قابوس گمانهزنیها درباره استراتژی جانشین او یعنی سلطان هیثم به اوج خود رسید. برخی بر این باور بودند که جانشین سلطان قابوس نمیتواند نقش میانجی را ایفا کند و گروه دیگر باور متفاوتی داشتند و تاکید داشتند که مسقط در راستای منافع خود و برای تنشزدایی در منطقه سیاستهای سلفش را تکرار خواهد کرد. گذشت زمان نشان داد که سلطان جدید همان راه سلطان قابوس را ادامه میدهد. ایران و عمان طی دوره اخیر در پروندههای مختلف منطقه از جمله یمن اهداف مشترکی را دنبال کرده و هر دو به دنبال حلوفصل آن بودهاند. بر همین اساس رابطه پایداری میان دو کشور وجود داشته و در این میان نباید نقش سلطاننشین عمان را در احیای مناسبات تهران و ریاض نادیده گرفت. از دو سال پیش که عراق ابتکار مذاکرات ایران و عربستان را به دست گرفته بود، عمان نقش برجستهای برای ازسرگیری مناسبات میان این دو کشور ایفا و مقدمات توافق تهران و ریاض را فراهم کرد. در واقع عمان بنیان توافقی را نهاد که در پکن نهایی شد و به هفت سال تنش و سردی در روابط ایران و عربستان پایان داد. بعد از توافق نیز عمان تلاشهای بسیاری برای تسریع روند فعالسازی مناسبات دیپلماتیک ایران و عربستان تا رسیدن به مرحله فعالیت رسمی سفارتخانههای دو کشور انجام داد. از طرف دیگر پس از احیای روابط ایران و عربستان، مسیر همگرایی ایران با سایر کشورهای عربی هموار شده و عمان تلاش دارد به عنوان یک میانجی موثر برای پیشبرد این روند ایفای نقش کند. قبل از توافق تهران و ریاض، اقدامی برای احیای مناسبات با بحرین انجام شده بود که عمان نقش مهمی در این راستا داشت. در نتیجه میانجیگری عمان یک تیم کارشناسی و فنی از وزارت خارجه ایران برای بازدید از اماکن دیپلماتیک به منامه سفر کرده بود. بعد از این تحولات چشمانداز روشنی برای بهبود روابط ایران با دیگر کشورهای عربی همچون مصر و اردن ترسیم شده و عمان در تلاش برای ایفای نقش سازنده در این راستاست.
مذاکرات سری
میانجیگری سلطان هیثم تنها به ایجاد کانال ارتباطی میان کشورهای منطقه خلاصه نمیشود. در تازهترین اقدام، مسقط میزبان سه دور گفتوگو میان طرفهای ایرانی و اوکراینی بود. به نقل از شبکه خبری آر تی، این مذاکرات به صورت غیرعلنی و بدون اعلام عمومی، با حضور مسوولان نظامی و غیرنظامی دو کشور انجام شد. موضوع اصلی مذاکرات، بررسی ادعای استفاده روسیه از پهپادهای نظامی ساخت ایران در جنگ علیه اوکراین بود. شبکه خبری آر تی، این خبر را به نقل از منابعی در ایران منتشر کرد اما به جزئیات و هویت این منابع اشاره نکرد. پیش از این هم حسین امیرعبداللهیان وزیر خارجه ایران از اعلام آمادگی تهران برای گفتوگو با اوکراین و بررسی شواهد و دلایل مربوط به ادعای استفاده از پهپادهای ساخت ایران در جنگ روسیه علیه اوکراین خبر داده بود. به نوشته این شبکه خبری، نماینده دولت کییف در این مذاکرات تلاش کرد دلایل و شواهد مربوط به ایرانی بودن پهپادهای شلیکشده از سوی روسیه علیه اوکراین را ارائه کند. این نشست با تاکید دو طرف بر مواضع خود به پایان رسید و هیچ توافقی در کار نبود. با این حال این مذاکرات به خودی خود اتفاق مهمی بود. در ادامه آمده است که یک منبع بلندپایه ایرانی با تاکید بر ترتیبات نشستی در عمان گفت: «بسیار مقدماتی بود و اوکراینیها شواهدی ارائه کردند مبنی بر استفاده از پهپادهای ساخت ایران در جنگ اوکراین، ایران این شواهد را پذیرفت و گفت که تجهیزات خیلی زودتر از زمان جنگ فروخته شده است.» یک منبع دیپلماتیک منطقهای که ترجیح داد ناشناس بماند، با تایید اینکه مذاکرات در نوامبر انجام شده است، ادعا کرد که «هیات ایرانی به مقامات اوکراینی گفته است که پهپادهای مورد استفاده روسیه در جنگ اوکراین در واقع کپی هواپیماهای بدون سرنشین ساخت ایران هستند». یک مقام ارشد در تهران نیز اظهار داشت: «گفتوگوهای ایران و اوکراین تاکنون در سطح تخصصی و فنی برگزار شده است.» این منبع آگاه در توضیح نگرش جمهوری اسلامی ایران نسبت به استفاده از تسلیحات ساخت ایران در جنگ اوکراین، توضیح داد: «به گمانم هیات ایرانی در عمان گفته است که روابط نظامی ما با روسیه یک موضوع است و استفاده روسیه از تسلیحات ایران (در اوکراین) موضوع دیگری است؛ و اینکه ما با دومی مخالفیم و آماده همکاری بر سر آن هستیم.» از سوی دیگر، با توجه به ارتباط ظاهری پیشرفت در مذاکرات هستهای با پیشرفت در رسیدگی به مساله صادرات پهپادهای ایران، این منبع ادامه داد: «پس از مذاکرات مستقیم ایران و اوکراین، مسیر تنشزدایی از این موضوع باز شده است. بنابراین بخت ازسرگیری مذاکرات بر سر توافق هستهای افزایش یافته است.»
سفر به ایران
هیثم بن طارق آل سعید، سلطان عمان، به دعوت رسمی ابراهیم رئیسی عصر یکشنبه هشتم خرداد وارد تهران شد و روز دوشنبه پس از دیدار با مقام معظم رهبری، تهران را به مقصد کشورش ترک کرد. این سفر توجهات زیادی را به خود معطوف کرده و گمانهزنیهای زیادی پیرامون اهداف و دستورکارهای این سفر مطرح شده است. پرواضح است که سفر سلطان عمان به ایران میتواند از اهمیت سیاسی ویژهای برخوردار باشد و تحولات مهمی را در پی داشته باشد.
به نظر میرسد یکی از برنامههای سفر سلطان عمان به ایران وساطت میان تهران و قاهره و تلاش برای ازسرگیری روابط ایران و مصر است. سلطان عمان تنها اندکی پس از سفر اخیر خود به مصر عازم ایران شد. موضوعی که در بحبوحه تشدید تلاشهای تهران-قاهره جهت ازسرگیری روابط سیاسی و دیپلماتیک خود و تاکید دو طرف بر عزمشان جهت بازگشایی سفارتخانههای خود در کشورهای یکدیگر، سبب شده تا بسیاری از تحلیلگران به این نکته اشاره داشته باشند که پادشاه عمان در سفر به تهران، حامل پیامهایی از سوی طرف مصری برای ایران است و به نوعی سعی دارد تا روند تنشزدایی از روابط دو کشور را تسهیل کند. در این رابطه حتی برخی تحلیلگران بهطور خاص به این نکته اشاره داشتهاند که دستور کار اصلی پادشاه عمان در سفر به تهران نیز معطوف به به ثمر رساندن احیای روابط سیاسی و دیپلماتیک ایران و مصر است. دستور کاری که در ادامه روند گستردهتر تنشزدایی از روابط ایران با دولتهای عربی قرار دارد، روندی که با امضای توافق احیای روابط سیاسی و دیپلماتیک ایران و عربستان با میانجیگری چین آغاز شد. موضوع مهم دیگری که در دستور کار سلطان عمان قرار دارد بحث تبادل زندانیان است. پیش از سفر سلطان هیثم به ایران، شاهد میانجیگری فعال این کشور جهت تبادل زندانیان میان ایران و شماری از کشورهای غربی بودیم. مسالهای که بهطور خاص موجب شد اسدالله اسدی دیپلمات ایرانی که در بلژیک در بازداشت به سر میبرد، با یک شهروند بلژیکی زندانی در ایران، با میانجیگری دولت عمان مبادله شود. موضوعی که سبب شد سلطان عمان نیز پیش از سفر به تهران، به نوعی با یک دستاورد قابل توجه عازم ایران شود. در این میان اما بسیاری از تحلیلگران بر این باورند که هدف اصلی سلطان هیثم از سفر به ایران، باز کردن گره توافق برجام و تسهیل روند آغاز مجدد مذاکرات احیای برجام است. در این چارچوب، احتمالاً سلطان هیثم با طرحهای میانجیگرانه مهمی به تهران آمده است. به هر حال مذاکرات هستهای از دیرباز در عمان انجام میشد و نمایندگان ایران و آمریکا در سری قبل در سال ۲۰۱۳ در عمان با یکدیگر مذاکره مستقیم کردند که عمان توانست پوشش امنیتی خوبی برقرار کند و مذاکرات در آنجا به نتیجه برسد؛ بدون آنکه کشورهای دیگر از آن مطلع شوند.
زوایای پنهان
سوال مهمی که در روزهای گذشته ذهن همگان را به خود مشغول کرده این است که آیا یکی از مهمترین محورهای رایزنی سلطان هیثم با مقامات کشورمان، موضوع هستهای است؟ آیا سلطان حامل پیامهایی از غرب و به ویژه آمریکا برای ایران است؟ آیا سلطان عمان به دنبال میانجیگری میان ایران و آمریکاست؟ آیا عمان میتواند نقش مثبتی در احیای مذاکرات هستهای ایفا کند یا خیر؟ آیا گره احیای برجام باز میشود؟
بدون شک یکی از ابعاد مهم این سفر مذاکرات برجامی است که نمیتوان به سادگی از آن عبور کرد. به دلیل سابقه عمان از زمان سلطان قابوس برای میانجیگری در مناقشههای مختلف از جمله پرونده هستهای ایران و همچنین رویکرد نسبتاً بیطرفانه و ممتنعی که دولت عمان در قبال اختلافات و مناقشات مختلف دارد، این گمانهزنی وجود دارد که سلطان هیثم اهداف و ماموریت مهمی را در ایران دنبال میکند. بیتردید سلطان هیثم بر اولیانوف روس -که در آخرین دور مذاکرات هستهای به نمایندگی از ایران با طرف آمریکایی مذاکره کرد- ترجیح دارد چرا که عمان آشکارا در این میانه بیطرف است و منفعتش تنها در کسب پرستیژ، پذیرش نقش بینالمللی و کاهش هزینههای منطقهای تعارض است اما روسیه آشکارا خود یک طرفِ این بازی است و منافعش آشکارا در تداوم آن.
در همین راستا نیز رسانههای غربی از توافق قریبالوقوع ایران و آمریکا بر سر احیای برجام گفتهاند. چنانکه گفته شده نگرانیهایی در اسرائیل بابت گزارشهایی مبنی بر اینکه ممکن است اتفاقی در موضوع توافق هستهای بین ایران و آمریکا در «روزها و هفتههای آینده» رخ دهد، بهوجود آمده است. نگرانی اصلی توافقی موقت در بحث هستهای است، به این معنا که ایران بخشی از فعالیت هستهای خود را متوقف میکند، اما تواناییهای هستهای خود را نگه میدارد و در ازای آن تحریمهای آمریکا را لغو خواهد کرد. دولت آمریکا در هفتههای اخیر درباره امکان چنین توافق موقتی بحث کرده و پیامهایی بین ایران و آمریکا در مورد موضوع هستهای ردوبدل شده است. این در حالی است که مقامات کشورمان همواره هرگونه توافق موقتی را رد و بارها شروط خود را برای احیای برجام و ازسرگیری مذاکرات اعلام کردهاند.
جدا از آنکه عمان با طرح برجامی خود به تهران سفر کرده باشد یا حامل پیامی از جانب غرب باشد، باید حضور سلطان عمان در تهران را به چشم یک فرصت طلایی دید؛ همانطور که داوود مرشدی در گفتوگویی که با شرق داشت، سفر پادشاه عمان به ایران را «یکی از آخرین فرصتهای مذاکراتی» میدانست؛ چراکه او تاکید داشت با توجه به تحولات جاری، دیگر «فرصت» لزوماً به معنای بستر مجدد برای احیای برجام نخواهد بود. با توجه به ادعاهای رسانهای درباره وجود تاسیسات جدید هستهای ایران، آن هم در آستانه نشست فصلی شورای حکام، اتهامات اسرائیل در خصوص آمادگی تهران برای غنیسازی ۸۴درصدی، آینده مبهم برجام، تداوم اختلافات پادمانی و... احتمال بالا گرفتن تنش وجود دارد. باید در نظر داشته باشیم که وضعیت فعلی نه برای تهران و نه برای دولت بایدن که در آستانه انتخابات ریاستجمهوری آمریکاست، دیگر قابل دوام نیست. بنابراین سیاست نه توافق، نه بحران عملاً به تاریخ انقضای خود نزدیک شده است. اوجگیری شرایط نامساعد اقتصادی در ایران و همچنین تشدید نگرانی غربیها در قبال پرونده فعالیتهای هستهای، هم تهران و هم واشنگتن را به این نتیجه رسانده است که راهحل فوری و موقتی برای خروج از بحران، انجام توافقی موقت بر مبنای تعهدات کم در برابر کم است.
فرصت پایانی
در این راستا غلامرضا حداد استادیار اقتصاد سیاسی بینالملل معتقد است: اگرچه ما خودخواسته خود را از فرصت مذاکرات مستقیم با مهمترین بازیگر سیاست بینالملل محروم کردهایم اما وجود یک میانجی قابل اعتماد و با حسن نیت مانند عمان امکانی مغتنم است. حال که چین در پی سامان دادن به نظم بینالمللی جدید سطح نفوذ و بازی خود را در منطقه خاورمیانه گسترش داده و بهتبع آن، در قبال امنیت متحدان عربیاش در خلیجفارس مسوولیت پذیرفته و جمهوری اسلامی ایران را در مسیر حل اختلافات و تنشها با جهان عرب قرار داده، عمان به خوبی سهم و نقش خود را در این تنشزدایی به عنوان حلقه واسط جهان عربی و جمهوری اسلامی ایران یافته است؛ اما کار بزرگ در رسیدگی به کار بزرگان -مساله هستهای- است.
وی با تاکید بر اهمیت پرونده هستهای ایران و نقشی که عمان میتواند در حلوفصل این پرونده ایفا کند، بیان کرد: پرونده هستهای ایران نزدیک به دو دهه است که تداوم دارد و اکنون در آستانه تغییرات بنیادین در ساختار نظام بینالملل به عنوان آزمونی برای کارآمدی و تداوم رژیمهای همکاری بینالمللی در نظم پیشرو دیده میشود. اگر سازوکار آژانس بینالمللی انرژی اتمی که بازوی اجرایی رژیم بینالمللی منع گسترش تسلیحات اتمی است، نتواند این مساله را به عنوان یکی از اعضا ختم به خیر کند، آنگاه نه فقط این سازوکار اجرایی بلکه اساساً رژیم منع گسترش به عنوان مهمترین الگوی همکاری در امنیت بینالمللی است که بیاعتبار شده و کژکارکرد شدن رژیمهای همکاری به واگرایی گستردهای در سطح جهانی منجر خواهد شد. در این امر اهمیت مساله فراتر از ظهور یک قدرت هستهای میتواند باشد. در آخرین نشست شورای حکام مدیرکل آژانس اعلام کرد که ذخایر اورانیوم غنیشده ایران در سه ماه گذشته بیش از 25 درصد افزایش یافته است و ایران اکنون نزدیک به نیمتن اورانیوم با غلظت 20 درصد و بیش از صد کیلوگرم اورانیوم با غلظت 60 درصد در اختیار دارد. در این زمینه گرچه قدرتهای اروپایی بیانیههای نسبتاً تندی صادر کردهاند اما شورای حکام در مورد ایران در این دور قطعنامهای صادر نکرده است. از نگاه قدرتهای غربی ایران در آستانه عبور از نقطه گریز هستهای است و در صورت دسترسی ایران به توانمندی بازدارندگی هستهای دیگر هیچ دولتی به معاهده منع گسترش متعهد نخواهد ماند چرا که ناکارآمدی سازوکار اجرایی آژانس در عمل اثبات شده و دولتها بر سر امنیت و بقای خود حاضر به پذیرش هیچگونه ریسکی نیستند حتی اگر در همکاری منافع و مزیتهای بسیاری نهفته باشد.
این تحلیلگر روابط بینالملل درباره وضعیت کنونی پرونده هستهای ایران گفت: وضعیت کنونی ظرفیتهای هستهای ایران بسیار فراتر از محدودیتهای برجامی رفته است و ساختار سیاسی در ایران تلاش میکند از این ظرفیت در کنار تاکید بر نمایش توانمندیهای نظامی به عنوان اهرم فشار در گرفتن امتیاز از طرفهای مقابل استفاده کند. اما از طرف دیگر تحریم دسترسی به منابع اقتصادی را به بدترین وضعیت در خلال چند دهه اخیر رسانده و دولت کنونی توانایی لازم را در کنترل تبعات آن نداشته است و آینده اقتصاد داخلی در مبهمترین وضعیت خود قرار دارد. نفس اقتصاد به شماره افتاده و دستگاه اکسیژن در اختیار سیاست خارجی است تا شاید دوباره با تدبیری در دقیقه 90 بازی ممدّ حیات باشد هرچند موقتی. منطق حاکم بر سیاست بینالملل کنونی ایجاب میکند که در صورت تداوم وضعیت موجود موضوع هستهای ایران امنیتیسازی شود چرا که مبتنی بر قواعد و هنجارهای مورد اجماع قدرتهای بزرگ که در رژیم منع گسترش نمود یافته است رفتار آن تهدیدی علیه امنیت بینالمللی محسوب میشود و این یعنی در نشست بعدی شورای حکام احتمالاً موضوع به شورای امنیت ارجاع خواهد شد.
حداد در پاسخ به این سوال که با توجه به پیام احتمالی سلطان هیثم چه افقی برای مساله هستهای ایران پیشبینی میشود، بیان کرد: ذیل فصل هفتم منشور سازوکارهای تعریفشدهای برای مواجهه با پدیده امنیتی در نظر گرفته شده که ایران یکبار آن را در دولتهای نهم و دهم تجربه کرده است. بنابراین اگر سلطان هیثم پیامی مبنی بر گشایش راهی جدید برای توافق با خود داشته است میتوان تصور کرد که آن از آخرین فرصتها برای گشودن گره از این مساله باشد. اما چه گشایشی ممکن است و چه دامنهای از مسائل را شامل میشود؟ حقیقت امر این است که متاسفانه به جز آحاد جامعه ایران که در طول این چند دهه بیشترین آسیب را از حواشی پرونده هستهای دیدهاند هیچ بازیگر دیگری از حل کامل مساله منفعتی برای خود متصور نیست. برجام بهترین توافق ممکن با توجه به اقتضائات زمان خود بود اما اقتضائات سیاست بینالملل کنونی احیای آن را ناممکن کرده است. دولت دموکرات آمریکا که در ابتدای کار خود توجه و تمرکز بالایی را بر روی احیای برجام گذاشته بود تا آن را به عنوان یک دستاورد نمادین در مقابل جمهوریخواهان به رخ بکشد اکنون در افکار عمومی داخلی و فضای سیاسی آمریکا در وضعیتی قرار گرفته است که مشروعیتبخشی به هر شکلی از توافق با جمهوری اسلامی ایران را پرهزینه ارزیابی میکند. دولتهای اروپایی علاوه بر محذوریت مشابه، ادعای حمایت نظامی ایران از جنگ اوکراین را نیز با خود دارند.
عربستان و سایر بازیگران منطقهای نیز به منطق رابطه مستقیم میان میزان دسترسی جمهوری اسلامی ایران به منابع و سیاست خارجی تهاجمی آن در منطقه پی بردهاند و در چنین وضعیتی اگرچه از تنشزدایی محدود برای کنترل تهدیدهای ایران استقبال کردهاند اما هیچگاه به افزایش دسترسی ایران به منابع اقتصادی و قدرتمندتر شدن آن راضی نیستند. برای چین و روسیه نیز حفظ تهدید کنترلشده ایران بهترین گزینه برای موازنهسازی با غرب است اما هیچ مزیتی در کاهش تحریمها علیه ایران نمیبینند و عملاً نیز در مبادلات تجاری خود با ایران به آنها متعهدند. کارگزار سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران نیز با در نظر داشتن ترجیحات گروههای نظامی و امنیتی تصمیم میگیرد و در این زمینه نیز تا حدودی ترجیحات روشن است. در مجموع اقتضائات ساختاری در نظام بینالملل، توافق را اجتنابناپذیر کرده است اما ترجیحات کارگزاریهای منفرد در آن مزیت چندانی نمییابد پس آنچه به دست خواهد آمد احتمالاً توافقی خواهد بود در حداقلیترین وضعیت ممکن که تنها پاسخگوی ضرورتها باشد و الباقی به فضای پرابهام آینده موکول خواهد شد.