سعادت از راه رشد فراگیر
گفتوگو با محمد حسینی درباره اثر شوکهای اقتصادی بر درآمد دهکها
اقتصاد ایران به دلیل وابستگی به نفت و همینطور نداشتن روابط اقتصادی بلندمدت و پایدار با کشورهای جهان در چند دهه اخیر همواره دچار نوسان بوده است. در عین حال، بررسیها حاکی از آن است که نوسانات اقتصاد کلان توانسته تا حدود زیادی بر توزیع درآمد خانوار اثر بگذارد. اما چگونه؟ به گفته محمد حسینی، اقتصاددان، به صورت کلی وارد شدن شوکهای منفی به اقتصاد کشور موجب میشود دهکهای پایین درآمدی آسیب بیشتری ببینند اما اگر دهکهای پایین جزو دستهای باشند که از افزایش درآمد نفت کمتر بهره میبرند، در دوران شوک منفی هم آسیب کمتری خواهند دید. او راهکار دولت برای آسیبپذیری کمتر دهکهای پایین از شوکهای منفی نفتی را برقراری نظام رفاهی میداند. نظامی که از دو رکن نظام مالیاتی و یارانهای کارآمد برخوردار است. با این حال به گفته حسینی، ایجاد رشد فراگیر در اقتصاد مهمترین اقدامی است که دولتها برای کاهش نابرابری میتوانند انجام دهند. به این معنی که اینطور نباشد که بگوییم قشری در کشور تولید میکنند و ثروتمند و قشری دیگر آن پایین هستند که اینها یارانهبگیرند. باید همه فرصت بهرهمندی از آموزش و بهداشت معقول و قابلیت سرمایهگذاری در سرمایه انسانی خود را داشته باشند، بنابراین نابرابری پیشینی در جامعه برقرار نباشد که برای کاهش آن از ابزارهای نظام مالیاتی و یارانهای بهره ببریم. این تصویری ایدهآل از اقتصاد است. اینکه همه فارغ از جنسیت، قوم و ثروت خانوادگی فرصت کافی برای یافتن شغل و پیشرفت داشته باشند.
♦♦♦
اقتصاد ایران به دلایل مختلف اغلب دچار نوسانات متعدد است. نقش وابستگی به منابع طبیعی (نفت) و تحریمها را چطور ارزیابی میکنید؟
اقتصاد ایران سالهاست که به دلیل وابستگی به نفت درگیر بیماری هلندی و پیامدهای مرتبط با آن بوده است. درباره بیماری هلندی لازم است توضیح بدهم. زمانی که درآمد نفت کشور زیاد میشود، درآمد ارزی به میزان زیادی وارد کشور شده و این درآمد بالا باعث میشود که دولت رشد نرخ ارز را کنترل کرده و در نتیجه نرخ ارز، پایینتر از نرخ تورم رشد میکند. این پایین نگهداشتن نرخ ارز موجب میشود که قدرت رقابتپذیری صنایع کاهش یابد. استمرار این مساله در اقتصاد ایران در گذر زمان موجب شده است که از یکسو تجارت خارجی کشور بر مبنای فروش نفت و واردات کالا و خدمات باشد. به این ترتیب ما صادرکننده محصولات متنوع دیگری نبودهایم. از سوی دیگر پایین بودن نرخ ارز قدرت رقابتپذیری صنایع کشور را پایین آورده و به این ترتیب صنعتی که به صورت بهرهور خودش رشد کند و تا حدی بومی شده باشد، نداریم. این هم از جمله مشکلاتی بوده است که با رشد پیدا نکردن صنایع، کشور بیشتر به فروش نفت و واردات محصولات ناشی از صادرات نفت وابسته شود.
در چنین ساختاری وقتی اقتصاد کشور بر مبنای رانت نفت مدت زیادی کار کرده باشد، خودبهخود ساختارهای اقتصادی به سمتی میرود که فعالیتهایی که برمبنای رانتجویی و استفاده از رانت نفت شکل گرفته رونق میگیرد. به هر حال رانت بر بخشهای مختلف اقتصاد نفوذ کرده و در گذر زمان ایجنتهای اقتصادی به سراغ فعالیت رانتی رفته و در عین حال فعالیتهای کارآفرینی هم تنبیه شدهاند چون سود قابل توجهی در انتظار افرادی که سراغ این قبیل فعالیتها رفتهاند هم نبوده است.
با این حال اگر این درآمدهای نفتی ثابت بود هم با مشکل چندانی روبهرو نمیشدیم. مثل کشورهای عربی که تقریباً درآمد باثباتی از فروش نفت دارند و یک صندوق هم به کار بستهاند که نوسانات را در حد مقدور کنترل میکند. اکنون میبینیم که اقتصاد این کشورها کار کرده و هرازچندگاهی هم در بعضی از بخشهای زیرساختی خود سرمایهگذاری میکنند و با مشکل چندانی از سمت درآمد خانوار روبهرو نیستند.
چرا در ایران وضعیت با کشورهای عربی متفاوت است؟
در ایران، طی گذر سالها نفت با رشد اقتصادی پیوند نزدیکی پیدا کرده بود، نوسانات قیمت نفت و درآمد نفت تاثیر شدیدی بر رشد اقتصادی کشور میگذاشت و این نقطه آسیبپذیری برای اقتصاد ما ایجاد کرده است. بنابراین علاوه بر اینکه این وابستگی اقتصاد کشور را دچار بیماری هلندی کرده است، تبعات دیگری هم برای اقتصاد ایران دارد و آن این است که اقتصاد ایران بسیار نوسانی شده است. زمانی که تحریمها در کار نبودند، اقتصاد ایران بسیار وابسته به قیمت نفت بود و زمانی که هم تحریمها وضع شدند علاوه بر تاثیری که این تحریمها در تجارت خارجی داشت، از طریق کاستن از درآمد نفت کشور به دلیل کاستن از حجم صادرات کشور بر درآمد سرانه هم تاثیر گذاشتند. بنابراین بخش بزرگی از نوسانات اقتصاد کلان در ایران ناشی از وابستگی بلندمدت به نفت بوده است. به این ترتیب که در دوران بالا رفتن درآمد نفت در قالب شوک مثبت و در دوران پایین آمدن درآمد نفت در قالب شوک منفی خود را نشان داده است.
درباره تاثیر این نوسانات در نحوه توزیع درآمد توضیح دهید. مطالعات متعددی حاکی از آن است که این نوسانات بر توزیع درآمد تاثیر دارد.
قطعاً تاثیرگذار است. سخت است که بخواهیم شرایطی را تصور کنیم که نوسانات اقتصاد کلان به صورت متوازن بر همه گروهها تاثیر دارد. اگر بخواهیم بررسی بیشتر انجام دهیم، متوجه میشویم که نوسانات اقتصاد کلان میتواند به چند طریق منجر به آن شود که آسیبپذیری دهکهای کمدرآمد بیشتر شود. یکسری بررسیها میتواند نشان دهد که نوسانات اقتصادی بر دهکهای بالا تاثیر منفی بیشتری دارد. اگر بخواهیم درباره مکانیسمهای تاثیرگذار بیشتر توضیح دهیم، باید به تورم اشاره کنیم. معمولاً شرایط اینطور بوده که بحرانها و شوکهای منفی تورمهای سنگین هم به همراه داشته است. مثلاً در دهه گذشته، که شاهد دو دوره تحریم و دو دوره جهش نرخ ارز و افزایش شدید تورم به دنبال آن بودیم.
وقتی تورم بالا میرود، به صورت کلی در همه جای دنیا، افراد کمدرآمد بیشتر به نیروی کار خود وابسته هستند. در واقع تنها سرمایهای که دارند نیروی کارشان است. اما ثروتمندان یا دهکهای بالا سرمایههای مختلفی دارند. بنابراین گرچه تورم ممکن است درآمد این گروهها را هم به صورت کلی کم کند اما با توجه به اینکه این افراد صاحب انواع و اقسام سرمایه هستند و سرمایه آنها هم متناسب با تورم رشد میکند آسیب کمتری میبینند. بنابراین بالا رفتن تورم پس از یک شوک اقتصادی باعث میشود نابرابری افزایش یابد. به همین دلیل که کمدرآمدها سرمایه کمتر و پردرآمدها سرمایه بیشتری دارند.
نقش مکانیسم پسانداز را چطور ارزیابی میکنید؟ چطور پسانداز در شوکهای منفی به تشدید نابرابری منجر میشود؟
وقتی درباره نوسانات اقتصادی سخن میگوییم باید بدانیم که همه بنگاههای اقتصادی معمولاً به دنبال این هستند که مصرف خود را هموار کنند. به این معنا که در دورانی که شوک مثبت به درآمد وارد میشود افرادی که در دهکهای بالاتر قرار دارند، پساندازی ایجاد میکنند که در دوران شوک منفی آن را مصرف کنند. به این ترتیب این افراد میخواهند در بین دو دوره چندان نوسان در مصرف احساس نکنند. اگر بخواهیم از این دید درباره اثر شوکهای درآمدی بر توزیع درآمد نگاه کنیم، متوجه میشویم که باز وزنه به سمت پردرآمدها میرود. چون پسانداز بالایی دارند و میتوانند از آن استفاده کنند و آثار رفاهی منفی را جبران کنند در حالی که افراد کمدرآمد اندوخته چندانی ندارند و همانطور که گفتم تنها سرمایه آنها نیروی کارشان است که آن هم ممکن است با توجه به اینکه در دورههای شوک منفی فرصت شغلی کم میشود، تحت تاثیر قرار بگیرد. بنابراین از این جهت هم ممکن است موجب نابرابری و آسیبپذیری بیشتر اقشار کمدرآمد شود.
البته عوامل دیگری هم میتوان برشمرد. مثلاً به موضوع مهاجرت و جابهجایی سرمایه توجه کنید. در همین سالهای اخیر دیدیم که بسیاری یا به کشورهای دیگر مهاجرت کردند یا در کشورهای دیگر ملک خریدند. همین موضوع هم ناشی از توانمندی مالی است که امکان آن را دهکهای پایین درآمدی ندارند. اگر از این منظر هم نگاه کنیم باز متوجه میشویم که دهکهای پایین بیشتر در معرض آسیب هستند.
در چه شرایطی ممکن است دهکهای بالا از شوک منفی آسیب بیشتری ببینند؟
نکتهای درباره اقتصاد ایران و سایر کشورهایی که به منابع نفتی وابسته هستند وجود دارد و آن این است که باید دید درآمدها و منابع از چه طریقی به خانوارها میرسد. مثلاً فرض کنید در دورانی که درآمد نفت بالا میرود منافع آن به کدام دهکها بیشتر میرسد، دهکهای پایین یا دهکهای بالا. اینکه کدام دهک بیشتر از درآمد نفت و رشد اقتصادی بهره میبرد خود نشان میدهد که شوکهایی که به اقتصاد کلان وارد میشود چگونه بر توزیع درآمد تاثیر میگذارد، به عبارت دیگر ضرر آن را دهکهای پایین بیشتر میبینند یا دهکهای بالا؟ مثلاً اگر در دوران رونق نفتی این دهکهای بالا باشند که منفعت بیشتری میبرند طبیعی است که در دوران کاهش درآمد نفتی هم این گروهها آسیب بیشتری خواهند دید. بنابراین مکانیسم آخر با موارد قبلی متفاوت است و میتواند اثر دیگری داشته باشد. به عبارت دیگر گرچه عواملی که پیشتر برشمردم منجر به آن میشود که در شوکهای منفی دهکهای پایین درآمدی آسیب بیشتری ببینند اما اگر دهکهای پایین جزو دستهای باشند که از افزایش درآمد نفت کمتر بهره میبرند، در دوران شوک منفی هم آسیب کمتری خواهند دید.
دولت ابزارهایی برای جلوگیری از اصابت این نوسانات به دهکهای پایین و میانی دارد؟ چه تحلیلی از عملکرد دولت در این زمینه دارید؟
در تئوریهای اقتصاد، برای دولت دو نقش قائلاند. یکی از آنها تلاش دولت برای جلوگیری از شکست بازار است. نقش دیگر دولت هم متوازن نگه داشتن توزیع درآمد است که نگذارد از اندازهای بیشتر این توزیع نامتوازن شود. این نقش اجتماعی دولت است و در دنیا هم این بحث وجود دارد که دولت باید با فقر مقابله کرده و در عین حال نگذارد شرایطی بر کشور حاکم شود که عدهای از ثروت بسیار زیاد بهرهمند شوند و عدهای دیگر زیر خط فقر قرار بگیرند. این انتظاری است که از دولت میرود. اما به صورت کلی این وظیفه باید به نحوی انجام شود که به کاهش کارایی اقتصاد منجر نشود. به این ترتیب که دولت در حالی که تلاش میکند توزیع درآمد را متوازن نگه دارد ولی نباید در بازار اختلال ایجاد کند. اگر بخواهیم به کشورهای توسعهیافته نگاه کنیم و ببینیم که این کشورها برای رفع فقر چه کردند، میبینیم که منابع رفاهی این کشورها وابسته به مالیات است. سالیان قبل در ایران چنین بود که اولاً بودجه رفاهی به آن معنا وجود نداشت. در واقع حمایتهایی که صورت میگرفت همه در قالب تلاش برای پایین نگه داشتن قیمتها بود. بنابراین دولت برای اینکه از دهکهای پایین درآمدی حمایت کند به دنبال آن بود که به نحوی قیمت انواع اقلام مصرفی از جمله نان،گوشت و... را ارزان نگه دارد. پایین نگه داشتن قیمت از چه طریق انجام شد؟ از طریق منابع نفتی. مکانیسم به این ترتیب بود که هر زمانی که قرار بود قیمتها بالا رود با واردات انواع کالا تلاش میشد قیمتهای داخلی پایین نگه داشته شود. این وضعیت قاعدتاً ماندگار نبود. چرا که به عنوان مثال وقتی درآمدهای نفتی کاهش یابد دیگر دولت آن منابع را در اختیار ندارد که بتواند با واردات کالا، قیمت انواع کالاهای دیگر را پایین نگه دارد، در نتیجه قیمتها بالا میرود. بنابراین در چنین شرایطی فشار بر اقشار کمدرآمد افزایش مییابد.
برای اینکه دولت بخواهد آسیبپذیری اقشار مستضعف را افزایش دهد چه میتواند بکند؟
نکته مهم برای اینکه دولت بخواهد آسیبپذیری اقشار مستضعف را افزایش دهد این است که منابع لازم برای این موضوع را به منابع پایداری متصل کند. به صورت خیلی مشخص مالیات منبع پایدارتر است. با این حال ما در موضوع مالیاتستانی هم در ایران مشکل داریم، نه فقط به این دلیل که میزان مالیاتی که دریافت میکنیم کم است بلکه به این دلیل که نوع مالیاتی هم که میگیریم بد است. بعضاً مالیاتهایی که در ایران از گروههای مختلف اخذ میشود اختلالزاست. مثلاً مالیات از عملکرد بنگاهها اخذ میشود. این در حالی است که وقتی کشورهای توسعهیافته را بررسی میکنیم میبینیم دستکم بودجه رفاهی این کشورها از مالیات بر جمع درآمد خانوارها تامین میشود، نه مالیات بر عملکرد بنگاهها. همینطور در نظر داشته باشید که مالیات نباید سرمایهگذاری را تنبیه کند. به صورت کلی مالیات بر ثروت و مالیات بر پسانداز انواعی از مالیات است که پسانداز افراد را تنبیه میکند و انگیزه افراد برای جمعآوری ثروت و به کار بستن آن در اقتصاد و ایجاد تولید و ارزش افزوده را سلب میکند. بنابراین کشورهایی که در کاهش نابرابری و کم کردن اثر نوسانات اقتصادی بر دهکهای پایین موفق بودند دارای یک ویژگی کلی بودند که برنامههای حمایتی و رفاهی داشتند و تامین مالی آنها هم بر مبنای مالیات بر درآمد بوده است. نکته دیگری هم وجود دارد که لازم میدانم به آن اشاره کنم. در ایران عزم بر این است که جهت حمایت از دهکهای پایین قیمتها پایین نگه داشته شود. این تصمیم به کاهش ناکارآمدی چتر حمایتی منجر شده است. در حالی که باید منابع مربوط به بودجه حمایتی پایدار شود، در عین حال باید هدفگیری هم دقیقتر صورت گیرد. اکنون چتر حمایتی کشور خیلی گسترده است. تلاشی وجود دارد برای اینکه مثلاً قیمت سوخت پایین نگه داشته شود. در این جهت به همه افراد جامعه یارانه داده میشود. اجرای چنین سیاستی به منابع وسیعی نیاز دارد. از طرفی شرایط نامتوازنی هم ایجاد کرده است. به این ترتیب که افرادی که در دهک بالا قرار دارند و قاعدتاً مصرف سوخت بیشتری دارند در عین حال استفاده بیشتری هم از یارانه سوخت میبرند. باید افراد آسیبپذیر تشخیص داده شوند و یارانههای پنهان فقط به دهکهای پایین اختصاص یابد.
آیا راهکار فقط استفاده از ابزارهای بازتوزیع درآمدی است؟
اگر بخواهیم نظام مالیاتی و یارانهها را در قالب یک نظام رفاهی ببینیم اجرای این نظام رفاهی به کاهش نابرابری در کشورها کمک میکند. به شرطی که طراحی خوبی برای این نظام وجود داشته باشد. اما نکته مهم در چند سال اخیر ایجاد رشد فراگیر است. به این معنی که اینطور نباشد که بگوییم قشری در کشور تولید میکنند و ثروتمند هستند و قشری دیگر آن پایین هستند که اینها یارانهبگیرند. با این روش که مالیاتی از ثروتمندان اخذ شده و به دهکهای پایین داده شود. این رویکرد چندان مطلوب نیست. از این جهت که در بلندمدت جامعه طبقاتی ایجاد شده و باعث شکلگیری معضلات اجتماعی میشود. بنابراین بسیار مهم است که کشورها برنامههایی داشته باشند که از فرصتهای شغلی برابر و فرصتهای پیشرفت برابر فارغ از خاستگاه اقتصادی خانوادگی، جنسیت، قوم و نژاد بهرهمند شوند. همه باید فرصت بهرهمندی از آموزش و بهداشت معقول و قابلیت سرمایهگذاری در سرمایه انسانی خود را داشته باشند و بنابراین نابرابری پیشینی در جامعه برقرار نباشد که برای کاهش آن از ابزارهای نظام مالیاتی و یارانهای بهره ببریم. این تصویری ایدهآل از اقتصاد است. اینکه همه فارغ از جنسیت، قوم و ثروت خانوادگی فرصت کافی برای یافتن شغل و پیشرفت داشته باشند.