شناسه خبر : 38963 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

شاخص ناخالص

چرا تولید ناخالص داخلی مهم است؟

  رضا طهماسبی: نه فقط اقتصادخوان‌ها و اقتصاددان‌ها، که حتی سیاستمداران و صاحب‌نظران برای ترسیم یک شمای کلی از شرایط اقتصادی و رفاهی یک جامعه چند شاخص دم‌دستی اما بسیار مهم دارند که به آن ارجاع می‌دهند؛ شاخص‌هایی مانند رشد اقتصادی، نرخ تورم و بیکاری که توسط نهادهای مختلف داخلی و بین‌المللی سنجیده و اعلام می‌شوند. شاخص‌هایی که اگرچه در مقام تحلیل بسیار پیچیده و قابل تفسیرند اما در نگاه اول و به یک زبان ساده، شاخص‌هایی خوبی برای ترسیم یک چارچوب کلی به نظر می‌آیند.

تردیدی نیست که اقتصادی که نرخ تورم بالا و فزاینده‌ای دارد، مانند کشور ما، رفاه مردم در آن رو به کاهش است و قدرت خرید مانند گلوله برفی در حال آب شدن است؛ با اقتصادی که نرخ بیکاری بالایی دارد با جمعیت فقیر بیشتر و بستر مناسب‌تری برای ازدیاد ناهنجاری‌های اجتماعی مواجه است. درعین حال اقتصادی که نرخ رشد منفی یا بسیار پایین دارد، باز هم مانند اقتصاد کشورمان، این پیام را به تحلیلگر می‌دهد که وضعیت رفاه مردم آن در شرایط پرریسکی قرار گرفته است چون به قولی کیک اقتصاد در حال کوچک‌تر شدن است و آنچه از این کیک قرار است به شهروندان برسد کمتر و کمتر می‌شود. نکته اینکه معمولاً شاخص‌های اقتصادی در میان‌مدت باعث تنزیل و تخریب یکدیگر می‌شوند چون ارتباطی درونی دارند. تورم فزاینده با کاهش سرمایه‌گذاری باعث کاهش تولید ناخالص داخلی و رشد اقتصادی می‌شود و کوچک شدن اقتصاد خود منجر به از دست رفتن مشاغل و افزایش بیکاری می‌شود.

شاخص‌ها همه نسبی هستند و ابزار مقایسه. با شاخص‌هاست که می‌توان عملکرد اقتصادها را با یکدیگر مقایسه کرد. در این میان احتمالاً پرکاربردترین و قابل‌اتکاترین شاخص، تولید ناخالص داخلی (Gross Domestic Product) است که به GDP معروف است. GDP نشان می‌دهد که در یک بازه زمانی مشخص، مثلاً یک‌سال، چه میزان کالا و خدمات در یک کشور تولید شده است. به طور طبیعی هرچه میزان تولید بیشتر باشد، اقتصاد عملکرد بهتری داشته و احتمالاً رفاه بیشتری نصیب مردم می‌شود. تولید ناخالص داخلی همچنین شاخصی است که می‌توان به وسیله آن عملکرد یک اقتصاد را در سال‌های مختلف پایش کرد. تفاوت تولید ناخالص داخلی در دو سال متوالی خود نشان‌دهنده رشد اقتصادی است که می‌تواند مثبت یا منفی باشد. رشد اقتصادی مثبت نشان می‌دهد که اقتصاد در یک مسیر رو به رشد قرار دارد و میزان تولیداتش نسبت به سال قبل افزایش یافته است. در حالی که رشد منفی نشان از کاهش میزان تولید و در نتیجه کوچک‌تر شدن اقتصاد دارد و از تداوم این رشد منفی به رکود تعبیر می‌شود.

با شاخص تولید ناخالص داخلی همچنین می‌توان عملکرد کشورهای مختلف را با هم مقایسه کرد، همان‌کاری که نهادهای بین‌المللی مانند صندوق بین‌المللی پول یا بانک جهانی انجام می‌دهند و براساس میزان تولید ناخالص داخلی که باید با یک واحد مشخص (معمولاً دلار آمریکا) سنجیده شود، اقتصادها را رتبه‌بندی می‌کنند. همان‌طور که احتمالاً می‌دانید از این نظر ایالات متحده آمریکا به عنوان قوی‌ترین اقتصاد دنیا در صدر است و چین که در دهه‌های اخیر رشد خیره‌کننده‌ای داشته، توانسته است خود را تا رده دوم بالا بکشد.

با این حال این مقایسه‌ها همیشه در ذات خود دارای اشکالاتی است که از دید اقتصاددانان و کارشناسان خبره دور نمی‌ماند. همیشه در تبدیل‌ها و همسان‌سازی‌ها آن‌گونه که باید دقت نمی‌شود و گاهی اساساً امکان محاسبه دقیق وجود ندارد. این ایرادها البته برای (احتمالاً) مهم‌ترین شاخص اقتصادی یعنی تولید ناخالص داخلی هم وجود دارد، جایی که مولفه قیمت می‌تواند بسیار موثر باشد. از طرفی در تبدیل نهایی ارزش کالا و خدمات تولیدشده نیز ممکن است انحراف‌هایی رخ دهد. نمود بارز این اشکالات را می‌توان در تازه‌ترین برآورد صندوق بین‌المللی پول از GDP ایران داشت که مورد نقد اقتصاددانان نیز قرار گرفته است.

23

مناقشه تولید

بانک جهانی به تازگی در یک گزارش کوتاه که در واقع یک رده‌بندی از اقتصادهای دنیا بر اساس تولید ناخالص داخلی است، GDP ایران را 191 میلیارد و 718 میلیون دلار برآورد و کشورمان را در رده پنجاهم دنیا قرار داده است. در این رده‌بندی آمریکا با بیش از 20 هزار میلیارد دلار تولید ناخالص داخلی در جایگاه نخست قرار دارد و چین با تولید 7 /14 هزار میلیارد‌دلاری در رتبه دوم جای گرفته است. ژاپن، آلمان و بریتانیا نیز با فاصله زیاد با دو کشور اول، در جایگاه‌های بعدی قرار دارند.

با این حال محاسبه تولید ناخالص داخلی 191 میلیارد دلاری برای اقتصاد ایران بسیار مورد نقد و تحلیل اقتصاددانان ایرانی قرار گرفت، چراکه در همین زمان صندوق بین‌المللی پول تولید ناخالص داخلی ایران را معادل 636 میلیارد دلار برآورد کرده است. از طرفی بانک جهانی نیز در نمودار دیگری در سایت خود GDP ایران را 1 /1 هزار میلیارد دلار عنوان کرده است. پس دلیل این همه تفاوت زیاد چیست؟

به زبان ساده برای این اختلافات معنادار دو دلیل می‌توان ذکر کرد. دلیل اول مساله قیمت‌هاست که باید در محاسبه GDP آن را بی‌اثر کرد. قیمت‌ها در طول زمان به واسطه دلایل مختلفی مانند محدودیت‌های تجاری، تعرفه، مداخله دولت در قیمت‌گذاری، ممنوعیت واردات و صادرات و... تغییر می‌کنند بنابراین قیمت یک کالا یا خدمت در سال‌های متفاوت، مختلف است و در نتیجه با اینکه تولید افزوده نشده اما در محاسبه با قیمت‌های جاری، عدد تولید ناخالص داخلی، متفاوت به دست می‌آید. بروز این مساله در اقتصادهایی که تورم بالا و ثبات کمتری دارند و قیمت‌ها دائم در حال نوسان است، مانند اقتصاد ایران بسیار معمول است. برای حل این مساله، از سال پایه و محاسبه ارزش کالاها و خدمات تولید‌‌شده به قیمت ثابت استفاده می‌شود تا اثر نوسان قیمت خنثی شود. اما این تمام ماجرا نیست. برای اینکه بتوان ارزش کالاها و خدمات تولید‌شده در ایران را با ارزش کالاها و خدمات تولید‌شده در چین، آمریکا، سنگاپور یا مالزی مقایسه کرد، باید یک ظرف واحد برای این اندازه‌گیری داشت و در نتیجه باید ارزش این تولیدات را با یک واحد سنجید، مثلاً دلار آمریکا. مجموع ارزش کالاها و خدمات تولید‌شده در ایران به صورت ریالی محاسبه و ثبت می‌شود و در نتیجه برای تبدیل آن باید ریال را به دلار تبدیل کرد، اما با کدام نرخ؟ اینجا مساله فقدان بازار واقعی ارز در ایران و وجود نرخ‌های چندگانه دولتی، آزاد، نیمایی، حواله و... باعث انحراف در محاسبات می‌شود.

برای حل این مشکل در کشورهایی مانند ایران از شیوه معمول دیگری استفاده می‌شود. در این روش یک سبد کالا مشخص می‌شود و ارزش آن در یک کشور با ارزش آن در آمریکا به نرخ دلار محاسبه می‌شود و از این روش نرخ مبادله دو ارز به دست می‌آید. به این روش قدرت برابری خرید (Purchasing Parity Power) یا PPP می‌گویند. این روش احتمالاً در سنجش ارزش دو ارز راهکار بهتری باشد و از همین‌رو معمولاً نهادهای مهم برای محاسبه و مقایسه GDP از آن سود می‌برند. گرچه این روش نیز می‌تواند مشکلات خودش را داشته باشد. در کشورهای توسعه‌یافته معمولاً تفاوت بین GDP دلاری با GDP به دست‌آمده از قدرت برابری خرید کم است اما در کشورهای در حال توسعه که میزان یارانه‌ها زیاد، مداخلات قیمت‌گذاری دولت بالا و نرخ تورم نیز قابل توجه است، این اعداد شکاف بیشتری را نشان می‌دهند. با این حال باید توجه کرد که اساساً شاخص PPP یک خط‌کش برای محاسبه دقیق‌تر است و توصیه‌ای برای نرخ ارز ندارد.

 

تولید ناخالص داخلی ایران چقدر است؟

تا اینجای کار حداقل دو عدد 636میلیارد دلاری صندوق بین‌المللی پول که در آن از نرخ ارز رسمی 4200تومانی استفاده شده و 191میلیارد‌دلاری بانک جهانی که با نرخ ارز آزاد محاسبه شده برای GDP ایران در سال 2020 موجود است. حمید آذرمند، اقتصاددان، در یک نوشتار تحلیلی (نمودارها) هر دو این ارقام را غیردقیق می‌خواند و در محاسباتی که طی آن معادل دلاری GDP با شاخص تورم دلار تعدیل و به نرخ ثابت تبدیل شده، رقم تولید ناخالص داخلی ایران را رقمی حدود 498 میلیارد دلار تخمین می‌زند که با این رقم، رتبه ایران در دنیا بر اساس این شاخص، رتبه 25 خواهد شد.

فارغ از همه آنچه در مورد عدد و رقم تولید ناخالص داخلی گفته می‌شود باید این تاکید را هم داشت که اقتصاددانان بزرگی به این شاخص نقد دارند و آن را یک شاخص نیازمند اصلاح می‌دانند. خدمات زیادی مانند خدمات زنان خانه‌دار یا کارهای داوطلبانه در این شاخص به حساب نمی‌آید و کیفیت زندگی را مشخص نمی‌کند. GDP الزاماً رفاه مردم، خوشی و سلامت مردم را نشان نمی‌دهد. حتی برخی از اقتصاددانان از GDP به عنوان شاخص اندازه‌گیری نادرست زندگی یاد می‌کنند. با این همه تولید ناخالص داخلی هنوز یک شاخص مهم و قابل اعتنا در اقتصاد است و باید اشکالات آن به حداقل برسد و اصلاح شود.

پی‌نوشت:

در این نوشتار از مطالب کانال‌های تلگرامی چشم‌انداز ایران (حمید آذرمند)  و یک لیوان چای داغ (حامد قدوسی) استفاده شده است.

دراین پرونده بخوانید ...

پربیننده ترین اخبار این شماره

پربیننده ترین اخبار تمام شماره ها