میدان دیپلماسی پسابرجام و تحریم
دولت آینده در حوزه دیپلماسی با چه چالشهایی مواجه است؟
فرزین زندی: هدایت روابط بینالمللی از طریق دیدار و گفتوگوهای پیوسته نمایندگان رسمی کشورها و سایر روشهای غیرخشونتآمیز مرسومترین، ضروریترین و بدیهیترین امر در روابط بین کشورها یا دولتهاست. در این میان اما برخی خود را در جزیرهای گرفتار کردهاند و کشورشان را مرکز هستی میپندارند و برخی دیگر با فقدان زیربناهای لازم اما کوششی وصفناپذیر برای پل زدن به جهان خارج، وضعیتی را به وجود آوردهاند که موجب پدیدار شدن شبکههای ارتباطی گسترده با جهان خارج از جغرافیای آنان شده است. روشن است که مثال نمونه نخست، ایران و دومین نمونه، کشور کوچک، کمجمعیت و فاقد منابع حیاتی و متنوعی چون امارات متحده عربی است. این دو کشور باتوجه به جایگاه ژئوپولیتیک بسیار متفاوت با یکدیگر، به خوبی میتوانند نمونهای روشن از کارکرد «دیپلماسی» را عیان کنند. اگرچه دولتهای گوناگون در ایران، هر یک با نگاهی متفاوت، شعارهای رنگارنگی در عرصه دیپلماسی با خود به همراه میآورند اما در آخرین نمونه آنها یعنی دولت «تدبیر و امید» اگرچه وعدههای بسیاری برای ارتباط با جهان و همسایگان سر میداد اما به جز حصول توافق هستهای با قدرتهای جهانی در قالب برجام، تقریباً دستاورد دیپلماتیک دیگری با خود به ارمغان نیاورد. ما همچنان به عنوان کشوری که پس از چین و روسیه، بیشترین تعداد کشورهای همسایه در جهان را داریم، هیچ برنامه کلان و استراتژی جامعی برای ارتباط سازنده با آنها تدوین نکردهایم. در استراتژی روابط خارجی ایران، کشورهای پیرامونی مانند پاکستان با جمعیت بیش از 200 میلیون نفر، هندوستان با جمعیتی بالغ بر یک میلیارد نفر، ترکیه، عراق، عربستان سعودی، افغانستان، ترکمنستان و... همگی کشورهایی با جمعیت بالغ بر چندده میلیون نفر هستند که هیچگاه نه به لحاظ اقتصادی و نه به لحاظ سیاسی، مورد توجه قرار نگرفتهاند و از همینروی، نه منافع اقتصادی ایران به آنها گره زده شده و نه در آوردگاههای سیاسی توانستهایم به آنها تکیه کنیم. «ارتباط با جهان» نیز که چندسالی است نقل محفل بسیاری از سیاستمداران ایرانی شده اما در این سالها چیزی جز تلاش برای ارتباط صرف با آمریکا یا درغلتیدن کامل در دامن چین و روسیه تعریف و تمرین نمیشود. گویی هستی کماکان در فضای دو بلوک قدرت جنگ سرد متوقف شده است. «دیپلماسی» در واقع، ابزار اصلی سیاست خارجی است که اهداف و استراتژیهای گستردهتری را نشان میدهد و تعاملات یک کشور با بقیه جهان را هدایت میکند. توافق جامعی مانند برجام (فارغ از دستاوردهای ارزشمند اما اندک) به خوبی نشان داد که حتی توافقی در این سطح، یک کشور را از ارتباطات گسترده و مبتنی بر استراتژی دقیق، با کشورهای حوزه پیرامونی و مبتنی بر منافع ملی بینیاز نمیکند. طبیعتاً برای رسیدن به بالاترین پله، باید از پایینترین پله قدم در راه نهاد؛ پس در این راه، اولویت اساسی ایران، آغاز تنشزدایی و حرکت به سوی همکاری با همسایگان در مسیر قرار گرفتن در شاهراه دیپلماسی خواهد بود. مسیری که احتمالاً با نزدیک شدن بازگشت آمریکا به برجام، رفع تحریمها و البته حضور دولتی جدید بر اریکه قدرت در ایران، نیازمند نقشه راهی است که مبتنی بر آن، با جلوگیری از هدررفت ثروت و امکانات ملی، دریچهای جدید به سوی جهان باز شده و افقی امیدوارکننده برای نسلی که کمکم ناامیدیاش تبدیل به خشم شده، فراهم آید. شاید آزمودن «میدان در خدمت دیپلماسی»، نتیجهای متفاوت را رقم بزند!