کت تن «چپ جدید» است؟
مجلس یازدهم درباره اقتصاد چگونه میاندیشد؟
حدود سه ماه از به کرسی نشستن نمایندگان مجلس یازدهم میگذرد. نمایندگانی که بهشدت علاقهمندند با دولت فعلی و حتی مجالس پیشین مرزبندیهای مشخص سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و... داشته باشند.
در این مدت با وجود همه شعارهای سیاسی و فرهنگی این نمایندگان و هشدارهای آنان درباره امور فرهنگی، چالشهای دیپلماتیک و بحرانهای سیاسی، بخش عمده طرحهای ارائهشده به کمیسیونها و صحن علنی مجلس به مسائل اقتصادی ارتباط داشته است.
اگر مصاحبههای متعدد نمایندگان جدیدالورود را در خبرگزاریهای مختلف مرور کنیم به فهرست دهها طرح در زمینه اقتصاد و معیشت مردم برخواهیم خورد.
طرحهایی از قبیل:
♦ تامین کالاهای اساسی مردم از طریق اعطای کالابرگ الکترونیک یا کوپن الکترونیکی
♦ تصویب اخذ مالیات از خانههای خالی با هدف جلوگیری از احتکار مسکن
♦ تصویب طرح عرضه قیر رایگان به پیمانکاران به منظور راهسازی برای روستاها و مناطق محروم (حدود یک میلیون تن قیر)
و...
ایدهها و طرحهایی که بسیاری از آنها به نوبه خود مفید هستند، اما در بسیاری از موارد با واقعیتهای علم اقتصاد همخوانی ندارد. همین امر هم سبب شده است که بسیاری از اقتصاددانان با دیدگاهها و مشربهای متفاوت، نسبت به نتایج تصمیمات ساکنان جدید مجلس تردید و نگرانی جدی داشته باشند. با نگاهی به اظهارات و طرحهای نمایندگان به نظر میرسد که بسیاری از آنها به صورتی در حال تکرار تجربیات دولتمردان و نمایندگان مجالس در دهههای اخیر هستند.
سند این مجلس به نام کدام جناح است؟
برای پیشبینی اقدامات آتی نمایندگان مجلس یازدهم و همچنین بررسی پیامدهای اقدامات آنها بر اقتصاد و سایر وجوه جامعه ایران، ابتدا باید تصویری قرین با واقعیت از شمایل اکثریت این مجلس ترسیم کرد.
برای ترسیم این پرتره نیز در وهله نخست باید به این پرسش پاسخ داد که این مجلس به نام کدام جناح سیاسی کشور سند خورده است. شاید پاسخ به این پرسش در ابتدا ساده به نظر بیاید. احتمالاً بسیاری در پاسخ به این پرسش خواهیم گفت: جناح اصولگرا! با این حال این پرسش پدید میآید که بزرگان جریان اصولگرا از علیاکبر ناطقنوری گرفته تا علی لاریجانی این مجلس را از خود میدانند یا خیر؟ از همه مهمتر اکثریت این مجلس خود را همفکر بسیاری از اردوگاه اصولگرا ارزیابی میکنند؟
با نگاهی به این پرسشها به نظر میرسد که باید به گونهای دیگر صورتبندیهای جغرافیای سیاست در ایران را بررسی کرد. در این زمینه مدلهای متعددی قابل بحث است، اما با همه تغییر و تحولات چند دهه اخیر به نظر میرسد که برای شناسایی و ترسیم چهره واقعی مجلس یازدهم مدلی بهتر از مدل نشریه «عصر ما» - ارگان مجاهدین انقلاب اسلامی ایران در دهه هفتاد- یافت نمیشود.
صورتبندی سنتی جناحهای سیاسی
در اوایل دهه هفتاد عصر ما در گزارشی تحلیلی صورتبندی جدیدی از آرایش نیروهای سیاسی در ایران را ترسیم کرد. این نشریه راهبردی جریان چپ در آن ایام جغرافیای سیاست در نظام جمهوری اسلامی را به چهار بخش اصلی تقسیم کرد. این چهار بخش عبارت بودند از: راست سنتی، راست مدرن، چپ و چپ جدید.
این نشریه در ادامه به تعریف هر یک از این جریانها پرداخت. راست سنتی به بخشی از جغرافیای سیاست در ایران اطلاق میشد که حامی مناسبات سنتی اقتصادی در بازار، مخالف سیاستهای اقتصادی دولت میرحسین موسوی در دوره جنگ هشتساله، مخالف فضای باز فرهنگی و طرفدار بازتولید تعاملات سنتی مذهبی در حوزه فرهنگ بود. این جریان در حوزه سیاست خارجی نیز علاقه چندانی به ماجراجویی نداشت. عصر ما تشکلها و احزابی چون جامعه مدرسین، جامعه روحانیت مبارز، هیات موتلفه و... را در این جناح طبقهبندی کرده بود.
در کنار راست سنتی این نشریه از جناح راست مدرن نیز نام برده بود. جریانی که بخشهایی از آن از دل راست سنتی بیرون آمده بود، اما به نظر میرسید که هرچند اعتمادبهنفس کافی نداشت، اما آرامآرام از پدران خود فاصله معناداری خواهد گرفت. راست مدرن از سویی خواهان دگرگونی مناسبات سنتی بازار و ایجاد مناسبات اقتصادی جدید و از سوی دیگر خواهان درهای باز در سیاست خارجی بود. راست مدرن معتقد بود که امور باید به تکنوکراتهای متخصص سپرده شود. این جناح هرچند که کمتر دغدغههای آزادی سیاسی داشت، اما به صور گوناگون علاقه خود را برای باز شدن فضای جامعه و فرهنگ نشان داده بود. این جناح نیز منتقد سیاستهای اقتصادی میرحسین موسوی در دهه شصت بود و پس از به قدرت رسیدن ائتلاف آنها و راست سنتی در پایان دهه60، عملاً از هیچ اقدامی برای حذف مدیران همفکر نخستوزیر دهه60 و اکثریت مجلس سوم فروگذار نکرد. این جریان به صورت کامل زیر عبای مرحوم اکبر هاشمیرفسنجانی رئیسجمهور وقت تعریف میشدند و غلامحسین کرباسچی شمایل مدیر کارآمد این جناح به شمار میآمد. شمایلی که تا سالها نماد این جناح البته زیر سایه مرحوم هاشمیرفسنجانی بود. مهمترین تشکلی که در این اردوگاه تعریف میشد، حزب کارگزاران سازندگی ایران بود. بسیاری از حلقه یاران هاشمی نیز به این جناح نزدیک بودند.
جناح دیگری که در این صورتبندی معرفی شده بود، جناح چپ بود. جریانی که بخش مهمی از دولت و مجلس را در اختیار داشت. جناحی که از دل نخستین شکافها در نیروهای یکپارچه خط امام در سالهای آغازین حیات جمهوری اسلامی به وجود آمده بود. جریانی که مهر تایید انشعاب خود از جریان سنتی راست را از بنیانگذار جمهوری اسلامی دریافت کرده بود. جناح چپ از همان ابتدا به مهمترین حامی دولت میرحسین موسوی بدل شد. این جناح معتقد به لزوم نظارت و دخالت دولت در اقتصاد برای تعادلبخشی و حمایت از اقشار آسیبپذیر بود. طبق تعریف عصر ما این جریان در حوزه سیاست خارجی خواهان نگاه متعادل به شرق و غرب بود. در حوزه جامعه، فرهنگ و سیاست نیز خواهان اعطای آزادی گسترده بود. سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی ایران خود را در این گروه طبقهبندی کرده بود. از دیگر تشکلهای مهم این جناح میتوان به مجمع روحانیون مبارز، دفتر تحکیم وحدت، انجمناسلامی مدرسان دانشگاهها و... اشاره کرد. عصر ما در ادامه از احتمال نزدیکی جناح چپ و راست مدرن برای مقابله انحصارگرایی جناح راست سنتی خبر میداد.
اما پرمناقشهترین بخش این تقسیمبندی، جناح «چپ جدید» بود. طبق تحلیل عصر ما، جناحی که در اوایل دهه هفتاد توسط برخی نیروهای نظامی و برخی چهرههای منتقد دو جناح اصلی کشور در حال نضجگیری بود. این جناح از سویی بهشدت در سیاست خارجی رادیکال بوده و از سوی دیگر خواهان محدودیت جدی در آزادیهای سیاسی، فرهنگی و اجتماعی کشور بود. چپ جدید از طرفداران جدی دخالت دولت در حوزه اقتصاد بوده و نگاهی بهشدت ضدسرمایهداری، ضدتولید ثروت و حامی عدالت توزیعی داشت. عصر ما گروههای حزبالله، انصار حزبالله و برخی از تشکلهای نوظهور را در این بخش طبقهبندی کرده بود. این طبقهبندی از آنجا مناقشهبرانگیز شده بود که تا پیش از این، جریانهایی از قبیل انصار و حزبالله در بخش راست افراطی تقسیمبندی میشدند. با این حال احتمالاً عصر ما با توجه به مشی اقتصادی و نگاه بهشدت ضدغربی این بخش از جغرافیای سیاست در ایران، این جناح را چپ جدید نامید. جناح چپی که در آن ایام در نقش دنباله یا پیادهنظام راست سنتی فعالیت میکرد. عصرما با وجود همه انتقادات خود به راست سنتی، نسبت به قدرتگیری جناح چپ جدید نگرانی بیشتری داشت.
بعدها برخی از تحلیلگران، جمعیت ایثارگران، جمعیت رهپویان و جبهه پایداری را در این طیف تقسیمبندی کردند.
روز دگرگونی
این صورتبندی در بیش از دو دهه در بسیاری از موارد دچار دگرگونی شد. در دوره اصلاحات و ریاستجمهوری سیدمحمد خاتمی عملاً راست مدرن و چپ تا حدود زیادی درهم آمیخته شدند و قاعدتاً پس از این دوره با وجود برخی اختلافات شخصی اما از نظر دیدگاهی و عملکردی تفاوت چندانی میان این دو طیف وجود ندارد. در حال حاضر چه راست مدرن و چه جناح چپ هر دو به نقش تاثیرگذار بخش خصوصی و لزوم کاهش نقش دولت در همه حوزهها از جمله اقتصاد باور دارند.
یکی دیگر از بزنگاههایی که این صورتبندی را با دگرگونی مواجه کرد، تحولات پس از تیرماه 1384 بود. در دوره اصلاحات جناح راست سنتی و چپ جدید برای مقابله با دشمن مشترک، بیش از گذشته به هم نزدیک شدند. شاید بتوان سالهای 1381 تا 1384 را دوران طلایی این همکاری دانست. چپ جدید که با فتح شورای شهر پایتخت به تدریج در حال تعمیق هژمونی خود بر اردوگاه اصولگرایی بود در سال 1382 به مدد عدم حضور اعتراضی بخش عمده جریان اصلاحطلب در انتخابات مجلس هفتم سنگر دیگری را به کمک اصولگرایان سنتی تسخیر کرد. در این مجلس عملاً دست بالا با جریان چپ جدید بود، مهمترین نشانه این تفوق نیز عیدی غلامعلی حدادعادل رئیس مجلس به مردم در سال 84 بود. او در نطق روزهای پایانی سال 83 از تثبیت قیمت بنزین توسط دولت به عنوان عیدی مجلس به مردم یاد کرد. این تصمیم قاعدتاً تصمیم کارشناسان جناح راست سنتی نبود و باید آن را به حساب جناح چپ جدید گذاشت.
موفقیت محمود احمدینژاد در انتخابات تیرماه نیز تا حدود زیادی سیطره جناح چپ جدید بر اردوگاه اصولگرایان را کامل کرد. این چهره که عضو موسس جمعیت ایثارگران بود، در سالهای نخست زمامداری به صورت تام و تمام ایدههای چپ جدید را در بخشهای مختلف پیاده کرد. از ماجراجوییهای دیپلماتیک گرفته، تا ایجاد محدودیت در حوزه فرهنگ و اندیشه و از گام نهادن در چاه ویل عدالت توزیعی گرفته تا تثبیت و سرکوب قیمتها.
با کاهش نقش راست سنتی در حوزه تصمیمگیری و اجرا و از آن مهمتر آشکار شدن نخستین نتایج مدیریت جناح چپ جدید، ریزش تدریجی جناح راست سنتی و حتی پیوستن برخی از این چهرهها به ائتلاف چپ و راست مدرن آغاز شد. این روند ابتدا در سال 1388 و حمایت بخشی از جناح اصولگرا از میرحسین موسوی نامزد اصلاحطلبان -ائتلاف جناح چپ و راست مدرن- قابل مشاهده بود. در سال 92 این ائتلاف وارد فاز تازهای شد و اصلاحطلبان به حمایت از یکی از چهرههای نزدیک به راست سنتی و راست مدرن وارد میدان شدند و توانستند نظر مردم را به خود جلب کنند.
ریزشها و رویشهای چپ جدید
در دوره دوم زمامداری محمود احمدینژاد در اردوگاه چپ جدید نیز شاهد کشمکش و نوعی شکاف بودیم. احمدینژاد که از سویی با واقعیتهای نظام بینالملل آشنا شده بود و از سوی دیگر شاهد پیامدهای برخی از اقدامات پوپولیستی خود به قیمت از دست رفتن ثروت هنگفت از فروش افسانهای نفت ایران شده بود، تلاش کرد تا در برخی اقدامات خود اصلاح ایجاد کند. این اقدامات در کنار برخی اختلافات با برخی از روحانیون متنفذ از جمله محمدتقی مصباحیزدی سبب شد که هسته اصلی جناح چپ جدید اولین دستپرورده خود و حلقه حامیان او را به تدریج از این جناح اخراج کند.
پس از سال 1392 عملاً صورتبندی سیاست در ایران دگرگون شد. طبق صورتبندی جدید جغرافیای سیاست ایران به دو اردوگاه اصلی و یکی دو چادر کوچک تقسیم شد. نخستین اردوگاه ائتلاف اصلاحطلبان، میانهروها و اصولگرایان سنتی و اردوگاه دوم اردوگاه چپ جدید بود که رهبران آن خود را «فرقیه ناجیه نظام» معرفی میکنند. در کنار این دو اردوگاه میتوان به خیمه یاران محمود احمدینژاد نیز اشاره کرد.
چپ جدید در انتخابات 1396 با دو نامزد سیدابراهیم رئیسی و محمدباقر قالیباف وارد میدان شد. شعارهای یکسان، انتقاد از فساد، خشم از شکاف طبقاتی و به صورتی تلاش برای انتقال خشم طبقه فرودست به سوی ثروتمندان در تبلیغات هر دو چهره به راحتی قابل مشاهده بود. شعار چهاردرصدیهای قالیباف که از جنبش تسخیر والاستریت عاریه گرفته شده بود، نمونه بارز تبلیغات چپ جدید بود. هر دو نامزد هم چه در حوزه فرهنگ و چه در حوزه سیاست خارجی موضعگیریهای تندی داشتند، موضعگیریهایی که پس از پایان انتخابات نیز ادامه داشت.
در انتخابات مجلس یازدهم نیز با توجه به وضعیت اقتصادی کشور، ترکیب نامزدهای تایید صلاحیتشده، قابل پیشبینی بود که جریان چپ جدید اکثریت مجلس را کسب خواهد کرد.
تنها تردید درباره ریاست محمدباقر قالیباف بر این مجلس بود، چهرهای که سابقه انتخاباتی او و شعارهایش در انتخابات 1384 تفاوت ماهوی با شعارهای رادیکال سالهای اخیرش داشت. این تفاوت میتواند برای برخی تحلیلگران این نتیجه را به همراه داشته باشد که در بسیاری از موارد قالیباف بیش از پیگیری جدی برنامهها به دستیابی به هدف علاقهمند باشد.
قاعدتاً اتاق فکر جناح چپ جدید به این تفاوت دیدگاهی با قالیباف آگاهی داشته و بنابر منافع مهمتر بر آن چشم پوشیده است.
نسخه فرقه ناجیه
با توجه به تحریمهای ایالات متحده، بحران پاندمی کرونا و بسیاری دیگر از چالشهای موجود، مردم ایران این روزها با فشارهای زیادی مواجه هستند. فشارهایی که چپ جدید چه از نظر دیدگاهی و چه از نظر سیاسی خود را موظف به رفع آن میداند.
با این توضیح قابل پیشبینی است که نمایندگان تازهکار مجلس از هر فرصتی برای رسیدن به اهداف خود استفاده کنند. بخش آرمانگرای چپ جدید که از سویی معتقد به عدالت توزیعی است و از سوی دیگر بحرانهای اقتصادی امروز ایران را ناشی از ناکارآمدی و احیاناً فساد دولتیها و سایر رقبا میبیند، قاعدتاً تلاش خواهد کرد که برای پاسخ به بخشهای فرودست هم که شده برخی قوانین حمایتی از جمله توزیع کوپنی کالاها، افزایش حداقل دستمزدها و... را در مجلس به تصویب برساند و بخش سیاسی این جناح نیز حتی اگر معتقد به کارآمدی این طرحها نیز نباشند دستکم تا یک سال دیگر و برای تصاحب کرسی ریاستجمهوری در سال 1400 از بخش آرمانگرا حمایت خواهد کرد.
احتمالاً آرمانگراهای این جریان، نقطه آرمانی خود را تکرار دهه60 در آستانه سال 1400 میبینند. با مداقه در روحیات امروز مردم ایران و دهه60 شاهد آن خواهیم بود که چه از نظر نوع نیازها و چه از نظر شیوه مطلوب زندگی تفاوت زیادی میان آن دو دوره وجود دارد و قاعدتاً بازگشت به آن دوره موجبات رضایت هیچ بخشی از اقشار جامعه را فراهم نخواهد کرد. از سوی دیگر با توجه به میزان فروش نفت ایران در این روزها، چالش کرونا و... دست دولت برای اقدامات حمایتی کاملاً بسته به نظر میرسد، این محدودیتها دو راه را پیشروی چپ جدید خواهد گذاشت؛ نخست پذیرش محدودیتهای موجود و تلاش در جهت بهرهگیری بهینه از این امکانات یا تکرار برخی اشتباهات گذشته برای اجبار دولت به چاپ پول بیشتر و... که قاعدتاً موجب ابربحرانهای بعدی خواهد شد.
جناح چپ جدید که خود را فرقیه ناجیه نظام میداند، بدون شک مجبور است برای اثبات اینکه جناحی شبیه سایر جناحهای کشور نیست، گامهای اقتصادی ملموسی را در چند ماه آینده بردارد. در حال حاضر نمایندگان این طیف در بهارستان با ارائه برخی طرحهای اقتصادی و معیشتی به مجلس تلاش دارند تا به دولت و مردم نشان دهند که کت مجلس تن کیست؟ آنان احتمالاً برای نیمه دوم سال به ویژه پس از آشکار شدن نتایج انتخابات نوامبر ایالات متحده طرحهای خود را به مرحله اجرا خواهند رساند.
با این حال تحلیلگران نگران آن هستند که برخی اقدامات غیرکارشناسانه و پوپولیستی مانند بومرنگ عمل کرده و در زمانی کوتاه هزینههای زیادی را به کشور و مردم تحمیل کند، هزینههایی که شاید نتوان به این سادگیها آن را جبران کرد. زمان اندکی لازم است تا بتوان در مورد عملکرد مجلس یازدهم در این مقطع حساس کنونی قضاوت کرد.