تیرباران یک رویا
محمود عسکریزاده که بود؟ و چگونه تاثیرگذار شد؟
و آنها جوانان بیست و چندسالهای بودند که رویاهای بزرگ در سر میپروراندند. مبارزانی که میخواستند برای مقابله با استثمار خلق، امپریالیسم را ریشهکن سازند و با برابری، مساوات و مالکیت عمومی، حکومت طاغوت را سرنگون سازند. کسانی که علم اقتصاد را راهی برای مبارزه میدانستند و با اندیشههایی التقاطی، اسلام را سردمدار مالکیت عمومی معرفی میکردند.
شادی معرفتی: و آنها جوانان بیست و چندسالهای بودند که رویاهای بزرگ در سر میپروراندند. مبارزانی که میخواستند برای مقابله با استثمار خلق، امپریالیسم را ریشهکن سازند و با برابری، مساوات و مالکیت عمومی، حکومت طاغوت را سرنگون سازند. کسانی که علم اقتصاد را راهی برای مبارزه میدانستند و با اندیشههایی التقاطی، اسلام را سردمدار مالکیت عمومی معرفی میکردند. رسوبهای فکری گروههای چپگرایی همچون حزب توده و مجاهدین خلق با برداشتهایی اشتباه از اندیشههای اقتصادی اسلام، برای انقلابیون به یادگار ماند و در شکلگیری تفکرات اقتصادی پس از انقلاب نیز اثری مستقیم گذاشت. کسانی که تفکر غالبشان، تفکرات مارکسیستی بود و معتقد بودند اموال سرمایهداران باید از آنها گرفته و به کارگران داده شود. با مالکیت خصوصی، فعالیت بانکها، نرخ بهره، فروش نفت و دستمزد کارگران مخالف بودند. این پرونده، با هدف مرور دیدگاههای اقتصادی اعضای شاخص مجاهدین خلق و بهخصوص «اقتصاد به زبان ساده» محمود عسکریزاده، تفکرات اقتصادی عمده آنان و تاثیرشان بر تفکرات انقلابی به رشته تحریر درآمده است.
رویای یک جوان
محمود عسکریزاده از اعضای فعال مجاهدین خلق در دهه 40، در سال 1324 در خانوادهای مذهبی، در اراک متولد شد. پس از پایان دبیرستان درخواست تحصیل در دانشگاه پاتریس لومومبا در مسکو را داد، اما تحصیل در مدرسه عالی بازرگانی تهران را به تحصیل در مسکو ترجیح داد. در مدت زمان کمی که از حضورش در مدرسه عالی بازرگانی میگذشت، به دلیل نقش داشتن در سازماندهی چند اعتصاب دانشجویی برای مدتی کوتاه اخراج شد. همزمان با تحصیل به تدریس ریاضی روی آورد. برای مجله «تهران اکونومیست» مقاله نوشت و رفتهرفته طرح رفاقت با سعید محسن او را به سمت و سوی تشکیلات سیاسی سوق داد، تشکیلاتی که آن روزها نام مشخصی نداشت. از آن پس به مطالعه کتابهای فلسفی و مارکسیستی و ماتریالیسم دیالکتیک هم گرایش پیدا کرد. در سال 1346 برای گذراندن دوره سربازی به تبریز منتقل شد و مدتی بعد به استخدام ماشینسازی تبریز درآمد. در تبریز به فعالیتهای پنهان سیاسیاش شدت بخشید و در همین دوران کتاب «اقتصاد به زبان ساده» را به صورت جزوهای تشکیلاتی نوشت. دو سال بعد مدتی مسوول شاخه تبریز سازمان شد و کلاسهای آموزشی برای اعضای رده دوم و سوم تشکیلات دایر کرد. عبدالله محسن، برادر سعید محسن، و عبدالله زرینکفش از جمله افرادی بودند که در کلاسهای او اقتصاد آموختند. محمود عسکریزاده از سال 1349 در حلقه سیاستگذاران و کادر اصلی تشکیلات قرار گرفت. هنوز مدت زیادی از عمر فعالیتهای سیاسیاش در مرکزیت سازمان نگذشته بود که از سوی ساواک شناسایی شد. پس از آن فعالیتهای سیاسی و مخفیانهاش رنگ و بویی جدیتر گرفت. مسوول گروه اطلاعات در سازمان شد و با همکاری لطفالله میثمی، ناصر سماواتی، رضا باکری و مهدی فیروزیان به کار گردآوری اطلاعات دریافتی از سایر اعضای سازمان پرداخت. این اطلاعات بیشتر مربوط به محل اسکان آمریکاییها و اسرائیلیها و اعضای ساواک، سوءاستفادههای مالی حکومت پهلوی و نیز اطلاعاتی درباره برخی شخصیتهای سیاسی میشد. ساواک که رفتهرفته متوجه تحرکات این گروه شده بود، آنها را زیر نظر گرفت و در شهریور 1350 موفق شد اعضای اثرگذار سازمان از جمله سعید محسن، علی باکری، بهمن بازرگانی، محمود عسکریزاده، رضا رضایی و محمد بازرگانی و در نوبت بعد محمد حنیفنژاد، رسول مشکینفام، اصغر بدیعزادگان و علی میهندوست را دستگیر کند. محمود عسکریزاده در منزل محمد بازرگانی و به اتفاق موسی خیابانی دستگیر شد. او در بازجوییهای ساواک، اهداف مبارزاتی خود را اینگونه عنوان کرد: «در بدو شروع به کار، فعالیتهای من از حد مطالعه و تشکیل جلسات مذهبی تجاوز نمیکرد و کمکم در اثر مطالعات بیشتر، هدفها بیشتر جنبه سیاسی به خود گرفت و چون در اثر برخورد با جامعه و ادارات و دستگاههای دولتی، به این نتیجه رسیده بودیم که فساد و فحشا و بیعدالتی و ظلم موجود در جامعه ما از طریق وعظ و خطابه از بین نخواهد رفت و از طرفی مبارزات آوارگان فلسطینی جهت به دست آوردن سرزمینهای خود و همچنین جنگهایی که در کشورهای مختلف از قبیل الجزایر، به منظور آزادی و استقلال رخ داده، این فکر را در ما تقویت و تثبیت کرده که در ایران منحصراً از طریق زور و انقلاب میتوان فحشا، فقر و بیعدالتی را از بین برد و یک حکومت اسلامی برقرار کرد.» مدتی بعد دادگاهی نظامی، عسکریزاده و چند مهره کلیدی تشکیلات را به اعدام محکوم کرد. عسکریزاده به همراه برخی دیگر از بنیانگذاران مجاهدین خلق، در چهارم خردادماه 1351 در میدان تیر چیتگر، تیرباران شد و اگرچه پرونده برخی از شهیرترین ایدئولوگهای تشکیلات برای همیشه بسته شد، اما پرونده افکارشان بسته نشد و بعد از نزدیک به 50 سال، همچنان ردپای اندیشههای آنان را میتوان در اقتصاد ایران دید.
اقتصاد به زبان ساده چگونه نوشته شد؟
عبدالله محسن، برادر سعید محسن و عبدالله زرینکفش، که در تبریز زیر نظر محمود عسکریزاده آموزش دیده بودند، احتمال دادهاند که او جزوه «اقتصاد به زبان ساده» را تحت تاثیر «اصول علم اقتصاد» ترجمه عبدالحسین نوشین و «جامعهشناسی» تالیف حمید قاسمیتهرانی نوشته است. نوشین اگرچه پدر تئاتر نوین ایران بود، یکی از کسانی بود که نقشی مهم در تدوین مانیفست سیاسی و اقتصادی حزب توده داشت. از جمله مهمترین آثار تئوریک سازمان که تاثیر مستقیم بر تالیف «اقتصاد به زبان ساده» گذاشتند، میتوان به جزوه «متدولوژی» یا «شناخت» حسین روحانی، «راه انبیا، راه بشر» اثر محمد حنیفنژاد و کتاب «تکامل» علی مهیندوست اشاره کرد. اما بعد از این متون، کتاب «اقتصاد به زبان ساده» محمود عسکریزاده مهمترین جزوهای بود که مانیفست اقتصادی سازمان را مشخص میکرد. جزوه «اصلاحات ارضی در ایران» نیز توسط جمعی از اعضای تشکیلات به سرپرستی رسول مشکینفام در همین راستا تهیه شد. سهراب بهداد در مقالهای با عنوان «گذار از سوسیالیسم به اقتصاد اسلامی» تحلیلهای مجاهدین از روابط اقتصادی را مارکسیستی میداند. به عقیده او اقتصاد به زبان ساده تحلیلی است صریح و ساده از نظرات مارکس. دسترسی به جزوه اولیه اقتصاد به زبان ساده امکانپذیر نیست، اما آنچه بهجا مانده کتابی است به همین نام که در سال 1375 توسط مجاهدین خلق منتشر شده و در مقدمه آن آمده «رساله حاضر در سال 47 تهیه شد و سپس در سال 50 تکمیل گردید». هرچند در این مقدمه نیز به زمان دقیق چاپ اول کتاب اشاره نشده، اما در شناسنامه کتاب منتشرشده در سال 1357، عنوان چاپ دوم قید شده است. در مقدمه چاپ دوم کتاب ادعاهایی درباره اثرگذاری قابل توجه کتاب پس از انتشار چاپ اول مطرح شده و نکته قابل توجه این است که پیش از مقدمه، نام محمود عسکریزاده عنوان شده، بهگونهای که خواننده احساس میکند مقدمه چاپ دوم در آذرماه 1351 به قلم او نوشته شده، اما اطلاعات آن نشان میدهد که احتمالاً فرد دیگری آن را نوشته است؛ به این دلیل که نویسنده اصلی کتاب در خرداد سال 1351 به جوخه اعدام سپرده شد.
در مقدمه کتاب اقتصاد به زبان ساده، هدف از نگارش آن «آشنا ساختن افراد سازمان به ویژه اعضای جدید به اصول اولیه علم اقتصاد، نقش اقتصاد در ادوار تاریخی حیات بشر، اهمیت زیربنایی آن، مفهوم استثمار و خلاصه منظور و هدفی که علم اقتصاد میبایست در عصر حاضر دنبال کند» عنوان شده و در ادامه آن آمده: «در این رساله همواره دو چیز مورد توجه قرار گرفته، یکی ساده بودن مطالب تا بتواند برای تمامی افراد در هر سطحی، اعم از کارگر یا روشنفکر... مورد استفاده باشد و دیگری تفهیم هرچه بیشتر مطالب از طریق آوردن مثالها و نمونههای زنده و ملموسی که اکثر هموطنان ما در زندگی اجتماعی خود با آنها روبهرو هستند، تا با جواب دادن به آنها مطلب برای خواننده روشنتر شود.»
در پایان مقدمه نیز اینگونه نتیجهگیری شده است: «انتشار این رساله در شرایط حاضر یعنی در هنگامی که برادران ما همراه سایر همرزمانشان از سایر گروهها، مبارزه را هرچند دشوار ولی با ایمان به پیروزی آن، ادامه میدهند؛ کوششی است اولاً در بالا بردن دانش ذهنی فرزندان خلق و به ویژه پیشگامان انقلابی آن و ثانیاً پذیرش مسوولیت و شرکت فعال آنان در امر مبارزه با سرمایهداری و ارتجاع داخلی و تحقق آن سیستم اقتصادی و سیاسی که دربرگیرنده منافع طبقات محروم اجتماع و حاکمیت انسان بر سرنوشت خویش باشد.»
در فصل اول کتاب «اقتصاد به زبان ساده» اقتصاد علمی تعریف شده است که «تولید، تولیدکنندگان و روابط تولید» را بررسی میکند. محمود عسکریزاده در بخشی از فصل اول کتاب به بیان چهار شیوه تقسیم تولید پرداخته است. اگرچه نام این شیوهها به صراحت آورده نشده، اما یک مرور اجمالی نشان میدهد منظور چیزی نیست جز روایت مشهور مارکسیسم از تاریخ، یعنی «کمون اولیه، بردهداری، فئودالیسم و سرمایهداری».
فصل دوم کتاب به موضوع کار اختصاص دارد. در بخش نخست آن گفته میشود که «اصولاً کار ذاتی انسان است». و در بخش دوم به تدریج مفاهیمی همچون «ارزش کار، زمان کار اجتماعاً لازم و ارزش اضافی» تعریف میشوند که منشأ اقتصادی آنها نیاز به توضیح چندانی ندارد. سپس مدل اقتصادی که در آن کارفرما ارزش اضافی کارگر را تصاحب میکند، تبیین میشود. نویسنده در این فصل خاطرنشان میسازد: «کارفرما بخشی از سودش را به بانک میدهد و بخشی دیگر را به صورت کرایه به صاحبان مستغلات، پس تمام کسانی که در اجتماع پولدار میشوند از حق کارگر و دهقان میخورند.» و با چنین مثالی، نتیجه میگیرد از آنجا که «دولتها همیشه سعی دارند از افزایش مزدها جلوگیری کنند، چون سیستم سرمایهداری با این افزایش متزلزل میشود»، باید حکومت استثمارگر سرنگون و دولتی توسط خود کارگران تشکیل شود.
مقوله «ارزش» در دیدگاه مجاهدین خلق و از جمله کتاب «اقتصاد به زبان ساده» که در واقع همان تبیین مارکسیستی از این موضوع است، زیربنای اصلی دیدگاه اقتصادی آنها و نتایج مترتب بر آن بهشمار میرود. تدوین این کتاب تا حد زیادی مرهون اثر شناختهشده عبدالحسین نوشین است که پیشتر درباره آن نوشتیم و اینجاست که میتوان نتیجه گرفت کتاب نوشین یکی از مراجع اصلی گروههای چپگرا در مقاطع پیش از انقلاب بهخصوص دهه 40 بهشمار میرفت. فصل سوم کتاب، سه موضوع مهم را بررسی میکند: استثمار و استعمار، مالکیت خصوصی و عمومی و زیربنا و روبنا. در موضوع اول با اشاره به لزوم وجود تقاضا برای فروش کالاها و دریافت سود بیشتر، استعمار تلاشی برای دریافت مواد اولیه و ثروتهای طبیعی کشورها به صورت مفت و ارزان و متقابلاً استفاده از کشورهای مذکور به عنوان بازار فروش کالاها معرفی میشود. «نهضتهای آزادیبخش را هم که از دستورات بابابزرگها (دول بزرگ استعماری برای خود حق پدری قائلاند)، اطاعت نمیکنند و خواستار پایان بخشیدن به تاراج منابع ملی خود هستند نیز بایستی وحشیانه سرکوب کرد.» محمود عسکریزاده در این بخش استثمار را نیز تحت عناوین بهره مالکانه، مالیات بیمورد نزول و... مردود میشمارد و سپس در تبیین موضوع دوم فصل به دفاع از مالکیت عمومی در مقابل مالکیت خصوصی میپردازد: «مالکیت عمومی یعنی اینکه اگر زمینی وجود دارد، اگر نهر آبی هست، اگر باغ و کارخانه و تاسیساتی وجود دارد، همه از آن استفاده نمایند و مال هیچکس نباشد. این همان مفهوم مذهبی است که میگوید همهچیز از آن خداست و مالک حقیقی اوست و این نعمات امانتی است در دست ما و کسی حق سوءاستفاده از آن یا محروم کردن دیگران را ندارد و سرمایهداران از به وجود آمدن این نوع مالکیت ترس دارند، ولی کارگران از به وجود آمدن آن شاد میشوند: چون انگلهای جامعه از بین میروند و کارگران به حق خود میرسند.»
البته قدری آشنایی با توصیههای اقتصادی دین اسلام میتواند این استدلال را به کلی رد کند، چراکه در این توصیهها، انواع شکل مالکیت از جمله مالکیت خصوصی صراحتاً به رسمیت شناخته شده و حتی در مواردی که به جامعه تعلق دارد نیز الزاماً این معنا وجود ندارد که تکتک افراد جامعه حق استفاده از آن را دارند. فصل چهارم کتاب با موضوع انقلاب صنعتی آغاز میشود که به اعتقاد محمود عسکریزاده موجب تغییر فناوری تولید و تبدیل کشاورزان و پیشهوران به کارگران شد. از نظر نویسنده، عدم تعادل در ثروتها باعث میشود که مقداری از نیروی کار جامعه در راههای غیرضروری صرف شود. این کارها فقط به درد صاحبان ثروت میخورد و انسانهای بیچیز هیچ احتیاجی به آن ندارند. هزاران نفر در امور مربوط به فحشا، امور تبلیغاتی، ساختن کاخها و ویلاها و باشگاهها و کابارهها مشغول میشوند. در حقیقت این عده از کارهای ضروری که برای جامعه لازم است باز داشته میشوند و این اولین ضربهای است که عدم تعادل ثروتها بر پیکر نیروی کار و فرهنگ جامعه میزند و خاطرنشان میسازد «هدف علم اقتصاد خلقها، بایستی بسیج نیروهای مادی و معنوی خلق برای از بین بردن دشمنان خلق باشد». موضوع فصل پنجم کتاب پول و تورم است که در ابتدا تاریخچهای از شکلگیری نام پول فعلی بیان میشود و در ادامه روند تامین هزینه دولتها مورد بررسی قرار میگیرد. و در انتها خاطرنشان میسازد «هدف علم اقتصاد «انسان» است و تولید به خاطر انسان است، انسان آفریده نشده که در خدمت تولید و ثروت باشد. انسان برای اینکه بتواند احتیاجات خود را برطرف نماید، باید کار کند. کار کلید حل مسائل بشر است» و با آیهای در تکریم مستضعفان، کتاب را به پایان میبرد «و نرید ان نمنّ علی الذین استضعفوا فیالارض و نجعلهم ائمه و نجعلهم الوارثین».