زهر فساد
عاقبت نیروهای سیاسی در ایران چیست؛ ناکارآمدی یا تطهیر قدرت؟
جواد حیدریان: اژدهای هفتسری که این روزها از هر سوراخی سر برآورد و نام و عملکرد افراد و گروههای مختلف سیاسی را به زهر فساد آلوده، به نظر میرسد زمینه نوعی بیاعتمادی اجتماعی گسترده را نیز فراهم کرده است. پیشبینی رویگردانی مردم از گروههای سیاسی داخلی و ماهیگیری گروههای بیرون از نظام سیاسی از آب گلآلود بیاعتمادی، چندان دور از واقع به نظر نمیرسد. اگر دیماه سال 96 و اعتراضهای نسبتاً جدی و خشن، به ویژه آن شعار مشهور معترضان را که مخاطبش دو جریان زنده و پویای سیاسی یعنی اصلاحطلبان و اصولگرایان بودند به خاطر بیاوریم، در تحلیل شرایط پیشرو میتوانیم به یک صورتبندی روشنتری دست یابیم. البته مانند تمام رویدادهای غیرتجربی که امکان آزمایش وجود ندارد، گمانهزنیها در این زمینه نقل محافل فعالان و تحلیلگران سیاسی است. گروهی بر این باور هستند که شعار «اصلاحطلب، اصولگرا دیگه تمومه ماجرا» محصول روزهای اعتراض دیماه 96 بود و نمیتوان آن را در شرایط فعلی قابل تسری دانست و به دلیل ضعیف شدن تمام نیروهای سیاسی، چه گروههای پذیرفتهشده درون نظام و چه نیروهای بیرون نظام، لزوماً قرار نیست کسی جای دیگری را بگیرد. نقطه مقابل این اظهارنظر نیز صادق است. برخی فضای فعلیِ پیش از انتخابات مجلس شورای اسلامی را استمرار آن شعار و مستعد نوعی بیاعتنایی عمومی به گروههای سیاسی میدانند و شدیدترین انتقادها از دولت منتخب و نمایندگان مجلس در فضاهای عمومی و مجازی را نشانه آشکاری از این وضعیت میدانند. اما هر دو نظریه متفاوت تحلیلگران، در یک نقطه برخورد و تلاقی دارند و آن هم اینکه نتیجه چنین شرایطی را کاهش مشارکت و دخالت مردم در تعیین سرنوشت سیاسی و در نهایت برخاستن جریانهای تندرو و بیاعتقاد به رای مردم و تسلط آنها بر مدیریت کشور میدانند.
اما شرایط فعلی محصول چیست؟ آیا رویکردها و روندهای سیاسی در ایران به سمتی است که دیگر نمیتوان به حضور و مشارکت مردم امید داشت و برونداد هر تفکری چه چپ، چه راست و چه اصلاحطلب و اصولگرا فساد و ناکارآمدی است؟ آیا دیگر تفاوتی میان انتخاب مردم حتی از درون آن کلیشه مشهور «بد و بدتر» وجود ندارد و فرقی میان مدیریت اجرایی احمدینژاد و روحانی نیست؟ آیا ضعف نظارت در کشور سبب شده غول فساد از درون اقتصاد و سیاست در ایران سر برآورد و همهچیز را ببلعد؟ برای پاسخ به این سوالات و ابهامات باید تحلیلی جامع از شرایط فعلی کشور داشت. برای برونرفت از این بنبست کارآمدی چه راهی پیش پای نیروهای سیاسی است؟ آیا آنها اساساً در شکلگیری این فساد دخیل هستند و آیا آنها در ناامیدی مردم نقش مستقیم دارند؟ برای بازگشت اعتماد عمومی و دمیدن روح امید و آزادی در کالبد اجتماع ایرانی، چگونه باید نیروهای سیاسی به بازسازی خود بپردازند؟