معمارآلمانی
یالمار شاخت که بود و برای ایران چه کرد؟
یالمار شاخت اقتصاددان، بانکدار، سیاستمدار لیبرال و یکی از پایهگذاران حزب دموکرات آلمان در سال 1918 بود که به عنوان کمیسر ارزی و رئیس بانک رایش در جمهوری وایمار فعالیت میکرد. او منتقد جدی تعهدات بعد از جنگ اول جهانی و غرامتهای تحمیلشده به آلمان بود. در 1926، پس از دیدار با آدولف هیتلر، حزب دموکرات آلمان را ترک و شروع به حمایت از حزب نازی کرد و توانست سرمایه بالایی را برای حزب جذب کند.
یالمار شاخت اقتصاددان، بانکدار، سیاستمدار لیبرال و یکی از پایهگذاران حزب دموکرات آلمان در سال 1918 بود که به عنوان کمیسر ارزی و رئیس بانک رایش در جمهوری وایمار فعالیت میکرد. او منتقد جدی تعهدات بعد از جنگ اول جهانی و غرامتهای تحمیلشده به آلمان بود. در 1926، پس از دیدار با آدولف هیتلر، حزب دموکرات آلمان را ترک و شروع به حمایت از حزب نازی کرد و توانست سرمایه بالایی را برای حزب جذب کند. پس از انتخابات ژوئیه 1932 که در آن حزب نازی بیش از یکسوم کرسیها را از آن خود کرد، شاخت و ویلیام کپلر دادخواستی از سوی رهبران صنعتی به رئیسجمهور ارائه کردند تا هیتلر را به عنوان صدراعظم منصوب کنند.
بعد از قدرتگیری هیتلر در ژانویه 1933، شاخت به ریاست بانک رایش بزرگ آلمان و سپس به عنوان وزیر اقتصاد آلمان نازی منصوب شد. او از برنامههای عامالمنفعه حمایت میکرد که از مهمترین آنها میتوان به احداث بزرگراهها اشاره داشت. او همچنین طرحی برای دستیابی به خودکفایی اقتصادی آلمان تهیه کرد. شاخت به عنوان ژنرال تامالاختیار اقتصاد جنگ در سال 1934 منصوب و در تاریخ ژانویه 1937 به او عضویت افتخاری در حزب نازی اعطا شد و نشان طلایی آلمان را اخذ کرد. در بحران اقتصادی سالهای 1936-1935 در کنار نظارت بودجه، به همراه دکتر کارل گردلر در هدایت «بازار آزاد» در دولت آلمان فعالیت میکرد، آنها از هیتلر تقاضا کردند که هزینههای نظامی را کاهش دهد و از وی خواستند تا از سیاستهای حمایتی خودکفایی روی برگرداند و کنترل دولت در اقتصاد را کاهش دهد.
در سال 1936، شاخت به عنوان ژنرال تامالاختیار طرح چهارساله منصوب شد، انتصاب وی با مخالفت مقاماتی صورت گرفت که مخالف قدرت و اقتدار بیشتر شاخت بودند، او که با استمرار هزینههای بالا مخالفت میکرد، بر این باور بود که این هزینهها سبب تورم میشود، بنابراین به مخالفت با هیتلر و گورینگ پرداخت. در نوامبر 1937 به دلیل درخواست و فشارهای گورینگ، از سمت خود بهعنوان وزیر اقتصاد و ژنرال تامالاختیار استعفا داد و پس از حمله نازیها به خانهها و مغازههای یهودیان، به مقاومت آلمان پیوست. پس از سوءقصد به جان هیتلر در جولای 1944، دستگیر، محاکمه و به اردوگاه کار اجباری داخائو منتقل شد و به همراه سایر زندانیان در می 1945 توسط نیروهای گردان پنجم ایالات متحده آمریکا آزاد شد.
پس از پایان جنگ، شاخت که در به قدرت رسیدن هیتلر از او حمایت کرده بود و از مقامات بلندمرتبه حزب نازی محسوب میشد، توسط نیروهای متفقین دستگیر و در دادگاه نورنبرگ به جرم «جنایت علیه صلح» محکوم شد. مدافعان او این دلیل را آوردند که او یک وطنپرست تمامعیار بوده و تنها سعی در توسعه اقتصاد آلمان داشته است. او سرانجام در دادگاه تبرئه شد.
شاخت در ایران
شاخت در دوران کاری خود به عنوان مشاوره مالی به کشورهای مشترکالمنافع، سه بار در دوران حکومت رضاشاه و محمدرضا پهلوی به ایران سفر کرد و به دولتمردان ایرانی توصیههایی برای بهبود اقتصاد ارائه داد. رضاشاه پهلوی که در نیمه دوم حکومتش، نظر خوشی به آلمانها پیدا کرده بود، از حضور کارشناسان و مهندسان آلمانی استقبال میکرد. در فاصله زمانی سالهای 1312 تا 1315 که علیاکبر داور عهدهدار وزارت مالیه بود، بودجه دولت تقریباً دو برابر شد و به مبلغ بیش از یک میلیارد ریال رسید. تعهدات سنگین وزارت مالیه در قبال شرکتهای دولتی عریض و طویلی که وارد همهگونه فعالیتهای اقتصادی از کشاورزی و صنعت گرفته تا ساختمانسازی و تجارت شده بودند نهایتاً مشکلات عدیدهای را به لحاظ مالی و مدیریتی به وجود آورد. با وخیمتر شدن اوضاع مالی دولت که کشور را در آستانه ورشکستگی قرار داده بود داور به کارشناسان خارجی متوسل شد و از دکتر شاخت دعوت کرد تا برای سروسامان دادن به اوضاع مالی و اقتصادی به تهران بیاید. شاخت در آبانماه 1315 وارد تهران شد و از بانک ملی و موسسات اقتصادی بازدید کرد و دیدگاههای خود را مبنی بر ضرورت کاهش موسسات اقتصادی برای علاج بحران با وزیر مالیه در میان گذاشت.
شاخت معتقد بود که هر کشوری فرمول و معیار خاصی برای پیشرفت دارد و نمیتوان یک راهحل را برای دو کشور مختلف تجویز کرد. او همچنین از صنعتی شدن ایران بدون تاکید بسیار بر کشاورزی هواداری میکرد. به گمان او ایران با توجه به دسترسی محدود به منابع آبی و در اختیار داشتن ذخایر نفتی و گازی میتوانست در مسیر صنعتی شدن گام بردارد. از سوی دیگر ساختمانسازی را دیگر راهکار بهبود اوضاع اقتصادی و مصرف کالاهای صنعتی ساخت داخل میدانست و معتقد بود زمانی که مردم دارای خانه باشند، به تهیه محصولات مصرفی برای بهبود شرایط زیستی تشویق میشوند. کوتاه زمانی بعد، داور که در میان مشکلات اقتصادی از یک طرف و تندخوییهای رضاشاه از طرف دیگر کلافه شده بود خودکشی کرد، انگلیسیها نیز که با حضور شاخت در ایران، یقین حاصل کرده بودند رضاشاه در جستوجوی مفری برای کاهش نفوذ و مداخله آنان در امور ایران است، دست به تبلیغات گسترده علیه او زدند، و از همین رو مشاورههای شاخت بیحاصل ماند.
شاخت دومینبار در مهر سال ۱۳۳۱ و در زمان دولت مصدق به تهران آمد و در زمینه اقتصاد بدون نفت و سیاستهای مالیاتی و پولی و به حداقل رساندن هزینههای دولت پیشنهادهایی ارائه داد. اواخر سال 1330 دولت علناً از تحصیل درآمد از منبع نفت ناامید شده بود و درصدد برآمد تا بودجه کشور را بدون عایدی نفت متعادل سازد. راهکارهایی برای اداره اقتصاد بدون نفت ارائه شد و در همین راستا از شاخت برای مشاوره دعوت شد و او در شهریور 1331 به تهران آمد. سرهنگ نجاتی درباره این ماموریت شاخت مینویسد: «هنگامی که در 23 شهریور تهران را ترک میکرد، معلوم نشد چه طرحهایی به او ارائه و چه نظریاتی از طرف او ابراز شده است، ولی از خلال اظهارات او چنین مفهوم شد که نشر اسکناس بدون پشتوانه (که در این موقع دولت به طور محرمانه به آن مبادرت نموده بود)، مباینتی با اصول اقتصادی ندارد، زیرا پشتوانه حقیقی عبارت از کار است، همچنین به طور غیررسمی مشهور شد که وی به دکتر مصدق توصیه کرده که به هر نحو ممکن مساله نفت را هرچه زودتر حل نماید» (غلامرضا نجاتی، تاریخ ملی شدن نفت ایران، ص 389).
اینبار نیز کودتای 28 مرداد 1332، اجرای طرحهای شاخت را نافرجام گذاشت.
تنها شش ماه پس از کودتا، دولت زاهدی از شاخت دعوت کرد که به ایران بیاید. زاهدی به این نتیجه رسیده بود که شاخت با سابقه مثبتی که در ذهن ایرانیان دارد میتواند پس از بدنامی کودتا کمک موثری برای او باشد. نخست او به آمدن به تهران تن نداد و پاسخ داد که دادن اندرز از آلمان هم عملی است که دولت تهران اصرار بر مذاکره از نزدیک کرد. هدف دولت زاهدی از دعوت «شاخت» انتشار اسکناس تازه (به بهانه راه افتادن نفت) بود. ولی دکتر شاخت نظر دیگری داشت. وی موافق چاپ اسکناس بزرگتر از ۲۰تومانی و فدا کردن کار رقابت تولیدات داخلی با خارج با افزایش تعرفه گمرکی بر واردات نبود و آن را مانع پیشرفت و مرغوب شدن محصولات داخلی میدانست و بر گرفتن مالیات تصاعدی برحسب درآمد و سیاست پولی بر پایه انعطافپذیر بودن نرخ بهره نظر داشت. همچنین او گرفتن مالیات ثابت را که مورد نظر پولدارهای طرفدار کودتا بود رد میکرد. این سفر شاخت نیز نتایج چندانی برای ایران به ارمغان نیاورد. اما میتوان گفت ایجاد فروشگاههای دولتی بزرگ، نظیر فروشگاه فردوسی، با هدف پایین آوردن قیمتها و نیز تاسیس فروشگاههای تعاونی کارکنان دولت از جمله توصیههای دکتر شاخت به دولت ایران بود.
شاخت در سال 1953، یک بانک خصوصی در دوسلدورف تاسیس کرد و تا سال 1963 ریاست آن را بر عهده داشت و در ژوئن 1970 در شهر مونیخ آلمان چشم از جهان فروبست.