دعوت از شاخت نمایشی بود
بررسی دلایل شکست ایده اقتصاد بدون نفت یالمار شاخت در گفتوگو با کامران دادخواه
کامران دادخواه میگوید: بر پایه مطلبی که حسین مکی در جلد پنجم کتاب سیاه، که با عنوان سالهای نهضت ملی منتشر شده، از قول شاخت آورده نامبرده وقتی در ایران بوده از تهدیداتی که برخی افراد مشکوک میکردهاند احساس خطر میکرده و به این دلیل نمیخواسته در کار اقتصاد ایران دخالت کند.
میگوید زمان مصدق رسم بر این بود که بگویند کار، کار انگیسیهاست و مصدق یک اقتصاددان آلمانی را برای حل مشکلات اقتصاد به ایران دعوت کرد تا بگوید از آلمان کمک گرفته و مشکلات به زودی حل میشود. اما کامران دادخواه دلایل متعددی را عنوان میکند که نشان دهد حضور شاخت در ایران از سر استیصال بوده و جنبه نمایشی داشته است. چراکه شاخت فردی معروف برای ایرانیها بوده است. این اقتصاددان میگوید شاخت زمانی که به ایران آمد 75 سال داشت، تنها پنج روز در ایران مانده بود، زبان فارسی نمیدانست و شناختی از ایران نداشت. پس نتوانست نسخهای برای اقتصاد بدهد. به گفته دادخواه آنچه شاخت در سفر به ایران عنوان کرده نه نسخه و طرح اقتصادی که مشاورههایی در حوزههای مختلف بود. مشاورهای برای آنکه ایران وقت خود را با ایده نفت تلف نکند و بهجای آن به سرمایهگذاری در امور تولیدی بپردازد. دادخواه میگوید همین ایده نشان میدهد شاخت هیچ شناختی از ایران نداشته چراکه سرمایهگذاری در صنعت مستلزم واردات ماشینآلات از خارج بود و این کار نیاز به ارز داشت و در نبود ارز، چگونه قرار بود ماشینآلات وارد شود! این استاد اقتصاد میگوید درست است که شاخت در اقتصاد آلمان بسیار موفق بود، اما حضور او در ایران و اصرار بر نسخهپیچی برای حل مشکلات ما مانند این است که از پزشکی بخواهیم برای بیماری که ندیده، دارو تجویز کند. این کاری نشدنی است. مشروح این گفتوگو را در ادامه میخوانید.
♦♦♦
دغدغه اقتصاد بدون نفت، دغدغهای قدیمی برای اقتصاد ایران است. از زمان ملی شدن صنعت نفت تاکنون ما این دغدغه را داشتهایم که اقتصاد را بدون اتکا به نفت اداره کنیم اما هرگز موفق نبودهایم. حتی در این مسیر ما سعی کردیم از مشاوره متخصصان خارجی هم استفاده کنیم. نمونه آن سفر یالمار شاخت، اقتصاددان آلمانی به ایران است. او در فاصله سالهای 1314 تا 1332 سه بار به ایران آمد و در سفر دوم به درخواست مصدق، برنامهای برای اقتصاد بدون نفت ارائه داد. چه چیزی موجب شهرت یالمار شاخت و دعوت او به ایران شد؟
آنچه موجب شهرت یالمار شاخت شد موفقیت وی در کنترل تورم افسارگسیخته و نجومی آلمان پس از شکست در جنگ جهانی اول بود. در دوران جنگ، آلمانها بر این عقیده بودند که خیلی زود در جنگ پیروز خواهند شد. بنابراین دلیلی نبود که مالیات جدیدی برای مخارج جنگ وضع کنند. تنها شش درصد مخارج جنگ از طریق مالیات تامین شد. بقیه مخارج از طریق وام و پرداخت آن با انتشار اسکناس انجام میشد. افزون بر این، قرارداد ورسای آلمان را که در جنگ شکست خورده بود، ملزم به پرداخت ۱۳۲ میلیارد مارک طلا غرامت میکرد.
در نتیجه آلمان شکستخورده با تورمی نجومی دست به گریبان شد. تورم آنچنان شدید بود که ساعت به ساعت قیمتها افزایش مییافت. کسانی که به رستوران یا بار میرفتند، در همان آغاز تمام نوشابههایی را که میخواستند سفارش میدادند، چون اگر صبر میکردند قیمت یک نوشیدنی بعد از چند دقیقه دو برابر و حتی بیشتر میشد. تورم چنان بالا و لحظهای بود که مغازهها و فروشندگان فرصت تغییر قیمت کالاهای خود را نداشتند. در هر ساعت برحسب ارزش مارک در بورس اعلام میکردند که قیمت کالا را که روی برچسب نوشته شده در ۱۰۰، ۱۰۰۰ یا ۱۰۰۰۰ ضرب کنید.
برای آنکه مقیاسی از تورم به دست آید توجه کنید که در ۱۹۱۳، یک دلار آمریکا معادل ۲ /۴ مارک آلمان بود. در ۲۰ نوامبر ۱۹۲۳ یک دلار در بورس برلن به ۲ /۴ تریلیون یعنی هزار میلیارد مارک رسیده بود. در همان روز در بورس کلن یک دلار به ۷ /۱۱ تریلیون مارک رسیده بود. شاخت همان فردی بود که توانست این تورم را مهار کند. او در ۲۲ ژانویه ۱۸۷۷ در تینگلف در منطقه شلسویگ-هولشتاین در شمال آلمان به دنیا آمد. دکتر شاخت اقتصاد خوانده بود و در آغاز در اداره مرکزی معاهدات بازرگانی کار میکرد. ولی بعداً به بانکداری روی آورد. در ۱۹۲۳ دولت آلمان کمیسر پول را ایجاد کرد و دکتر شاخت به ریاست آن منصوب شد. در پایان همان سال شاخت به ریاست بانک مرکزی منصوب شد.
شاخت برای مبارزه با تورم، پول جدیدی به نام «رنتن مارک» ایجاد کرد که نرخ برابری آن با دلار همان نرخ پیش از آغاز جنگ بود. میزان پول در گردش بسیار محدود و برای مخارج ضروری دولت بود. دولت با اخراج تعداد زیادی از کارمندان خود از میزان مخارج کاسته بود. از سوی دیگر اعتصاب کارگران چاپخانهها، انتشار اسکناس جدید را محدود میکرد. به این ترتیب میزان رنتن مارک در گردش محدود بود و مردم به سادگی حاضر به خرج کردن آن نبودند. کاهش حجم پول و پایین بودن سرعت گردش آن، موجب کنترل تورم شد. این دستاورد موجب شهرت جهانی برای شاخت شد.
شاخت در آلمان معمار اقتصاد نام دارد و خدمات بسیاری به این کشور داده. اما آیا دعوت از او برای مشاوره اقتصادی کار درستی بود و او واقعاً میتوانست در آن زمان به ایران کمک کند؟
ایرانیانی که در دو دهه پیش از جنگ جهانی دوم و دو دهه پس از آن میزیستند با دستاورد شاخت آشنا بودند و او را میستودند. در نگاه آنها، شاخت، یک اقتصاددان نمونه و برجسته بود. با توجه به شهرت جهانی شاخت و توانایی او در مهار تورم آلمان، باعث شگفتی نیست که وقتی در نتیجه ملی کردن صنعت نفت، اقتصاد ایران دچار پریشانی شد، مصدق برای یافتن راهحل دست به دامان دکتر شاخت شود. اما یک نکته در این دعوت وجود دارد. آن هم اینکه دعوت از دکتر شاخت که همراه حسین مکی برای مذاکره به آمریکا برود یا برای مشاوره به ایران بیاید، جنبه استیصال و نمایشی داشت. شاخت در آن زمان ۷۵ سال داشت، با اقتصاد ایران آشنا نبود، زبان فارسی را هم نمیدانست. پس نمیتوانست نسخه درستی برای درمان اقتصاد ایران بدهد. او تنها یکبار در زمان رضاشاه به ایران آمده بود. پس چطور میتوانسته از ایران و اقتصاد این کشور شناخت داشته باشد؟ در سفر دوم هم شاخت در مجموع پنج روز، از بعدازظهر ۱۸ تا صبح ۲۳ شهریور ۱۳۳۱ در ایران بود. در کتاب خاطرات شاخت که عنوان آن «اعترافهای جادوگر پیر» است، کمتر از یک صفحه به سفر به ایران اختصاص دارد و آن هم به این مساله پرداخته که همسر آلمانیزبانش با مادر ملکه ثریا که او هم آلمانی میدانسته صحبت کرده است. او خودش در کتاب خاطراتش میگوید من این کاره نیستم.
در اینجا باید بیفزاییم که بر پایه مطلبی که حسین مکی در جلد پنجم کتاب سیاه، که با عنوان سالهای نهضت ملی منتشر شده، از قول شاخت آورده نامبرده وقتی در ایران بوده از تهدیداتی که برخی افراد مشکوک میکردهاند احساس خطر میکرده و به این دلیل نمیخواسته در کار اقتصاد ایران دخالت کند.
شما میگویید دعوت از دکتر شاخت، جنبه استیصال و نمایشی داشت. این به آن معناست که شاخت برای اقتصاد ایران هیچ برنامهای ارائه نداده یا آنچه ارائه داده بر اساس شناخت از اقتصاد ایران نبوده. اما چرا این همه مساله شاخت و طرح اقتصاد بدون نفت او مطرح میشود و به آن استناد میکنند؟ چرا حضور او در ایران این اهمیت را داشته؟
دعوت از شاخت برای حل مشکلات ایران مثل این است که شما من را بفرستید بروم اقتصاد تایلند را درست کنم. من از کجا میدانم در تایلند چه میگذرد. اما چرا مصدق از شاخت دعوت کرد؟ چون شاخت برای ایرانیها خیلی مهم بود. این کار جنبه تبلیغاتی بسیاری برای دولت مصدق داشت. او مدام میگفت ما شاخت را به ایران دعوت کردیم او چنین و چنان طرحی را ارائه داده. آن سالها افرادی میگفتند مصدق صادرات غیرنفتی را افزایش داده و واردات هم انجام میشود و این سبب شده اوضاع اقتصادی و شرایط مردم خوب شود. اما من با مطالعاتی که انجام دادم متوجه شدم که این ادعا درست نیست. در دو سال فعالیت مصدق صادرات غیرنفتی افزایش نداشته و واردات هم به شدت کاهش یافته بود و مردم هم در مضیقه بودند. مصدق هم در این زمان مشغول شعبدهبازیهای خود بود و یکی از این شعبدهبازیها هم دعوت شاخت به ایران بود. اما واقعاً این دعوت چه دستاوردی داشت؟ همه ماجرای حضور شاخت در ایران حول محور تبلیغات بود. آن زمان هر مشکلی پیش میآمد همه میگفتند کار انگلیسیهاست. مصدق با دعوت شاخت میخواست نشان دهد انگلیسیها مانع کار در ایران هستند. برای همین من شاخت آلمانی را دعوت کردهام و به زودی همه چیز درست میشود. این ظاهرسازی است. اقتصاد مانند پزشکی است. در اینکه شاخت اقتصاددان خوبی بود شکی نیست اما تا زمانی که شما ندانید بیمار شما چه مشکلی دارد و او را معاینه نکنید، چگونه میتوانید برای اقتصاد نسخه درستی بپیچید؟
پس آنچه شاخت در سفر دوم خود به مصدق ارائه داد چه بود؟
بر پایه آنچه در کتاب مکی آمده شاخت برنامه همهجانبهای ارائه نکرده بلکه به مصدق برای مقابله با درهمریختگی اقتصاد ایران مشاوره داده است. مصدق میخواسته بداند آیا اقتصاد بدون نفت عملی هست یا نه. آنچه شاخت پیشنهاد کرده سه بخش دارد. نخست آنکه او میگوید سرگرم شدن به حل مساله نفت کار درستی نیست. اینکه هیچ کاری نکنیم و منتظر باشیم که کار نفت درست شود، اتلاف وقت است. یا باید مساله نفت را کنار گذاشت و با سرمایهگذاری در کارهای تولیدی اقتصاد کشور را شکوفا کرد. یا آنکه به دست غول کرملین مساله نفت را حل کرد. مصدق میگوید اگر نفت را به آمریکا بفروشد روسها مشکل ایجاد خواهند کرد و اگر به کرملین متوسل شود این امر مملکت را کمونیست میکند و به هر حال شاه با آن مخالفت خواهد کرد.
ایده دیگری که دکتر شاخت برای ایران پیشنهاد داده بود این بود که ایران نفت را کنار بگذارد و بهجای آن، با سرمایهگذاری در کارهای تولیدی اقتصاد کشور شکوفا شود. او گفته بود سرمایهگذاریها و مخارج دیگر را -بهجای فروش نفت- میتوان از طریق انتشار اسکناس تامین مالی کرد. او میگوید پشتوانه دیگر آن اهمیت گذشته را ندارد و اگر پول منتشرشده صرف سرمایهگذاری تولیدی شود، مشکلی ایجاد نخواهد کرد و به نفع اقتصاد ایران خواهد بود. آنچه دکتر شاخت درباره انتشار اسکناس و سرمایهگذاری گفته بود، نشانه ناآگاهی وی از اقتصاد ایران است. سرمایهگذاری در صنعت مستلزم واردات ماشینآلات از خارج بود و این کار نیاز به ارز داشت و در نبود ارز، چگونه قرار بود ماشینآلات وارد شود. مصدق برای مخارج دولت اسکناس منتشر کرد و حجم پول را افزایش داد که این امر موجب تورم شد و دولتهای بعدی آن را کنترل کردند. بنابراین میتوان نتیجه گرفت که طرح شاخت اصلاً اجرا نشد. این را هم اضافه کنیم که در سفر به آمریکا برای مذاکره درباره نفت، مکی میخواسته شاخت او را همراهی کند. ولی به دلیل سابقه دکتر شاخت در همکاری با نازیها به او ویزا نمیدهند.
اما بر اساس مستندات تاریخی به نظر میرسد شرایط سال 1331 به گونهای بوده که دولت مصدق راهی جز در پیش گرفتن اقتصاد بدون نفت نداشته است.
مصدق بر پایه آنچه برخی از جمله کاظم حسیبی به او گفته بودند بر این باور بود که دنیا به نفت ایران احتیاج دارد و هیچ جانشینی در کار نیست. بنابراین فکر میکرد در نتیجه ملی کردن صنعت نفت درآمد دولت قطع نخواهد شد. ولی آنچه اتفاق افتاد دقیقاً خلاف این بود. نفت که ملی شد، نفت ایران را تحریم کردند. با تحریم نفت ایران، برخی کشورها تولید نفت خود را افزایش دادند و آب از آب تکان نخورد. از سوی دیگر بودجه دولت، واردات کالاها و اقتصاد ایران به درآمد نفت بستگی داشت. قطع درآمد نفت اثر منفی شدیدی بر بودجه دولت، واردات کالا و سرمایهگذاری داشت. تحریم نفت و کاهش درآمدهای ایران، عواقب بسیار ناگواری داشت.
در مورد حل قضیه نفت و دسترسی ایران به درآمد ارزی، آمریکا راهی پیشنهاد کرده بود. اما مصدق به آن اهمیتی نداد.
من پیش از این گفتم که شاخت طرح خاصی برای اقتصاد ایران ارائه نداده. تنها جایی که من مشاوره دکتر شاخت را دیدهام کتاب مکی است. در آنجا هم در مورد منبع پیشنهادهای شاخت به مصدق میگوید «در یکی از جراید آلمان» ولی نمیگوید که این منبع کدام است. ولی به هر حال چنانکه در پاسخهای پیشین گفتم مصدق نمیخواست مساله حل شود. وی پیشنهاد آمریکا را رد کرد، از مجلس اختیارات گرفت، زیر پتو دراز کشید و شروع به قانوننویسی کرد. معلوم نبود که چگونه میتوان از زیر پتو این قانونها را اجرا کرد.
اهمیت مساله حضور شاخت در ایران، بررسی پیشنهاد و ایده اقتصاد بدون نفت است. الان چندین دهه و بیش از نیم قرن است که ایران مدام مساله اقتصاد بدون نفت را عنوان میکند. اما هیچگاه عملیاتی نمیشود.
اقتصاد بدون نفت حرف نادرستی است. چرا ایران نباید از یک منبع درآمدی چنین باارزشی استفاده کند؟ مگر آمریکا، روسیه، عربستان و دیگر کشورها از آن استفاده نمیکنند؟ چرا مصر از کانال سوئز استفاده میبرد؟ آنچه مهم است استفاده درست از این منبع درآمد بسیار ارزشمند است. پول نفت باید صرف سرمایهگذاری شود آن هم به میزان معینی. بخشی از درآمد باید در صندوقی برای سرمایهگذاری مطمئن سپردهگذاری شود. صندوقی مانند صندوق توسعه ملی. اگرچه باید اضافه کنم که صندوق کنونی چه از نظر تخصیص منابع به آن و چه از دید مخارج، به گونهای درست مدیریت نشده است. این را هم بگوییم که پول نفت نباید در بانک مرکزی سپردهگذاری شده و برابر ریالی آن خرج شود. درباره این مسائل در جاهای دیگر مفصل گفتهام و تکرار نمیکنم.
به نظر میرسد آنچه مصدق را واداشت پیگیر طرح اقتصاد بدون نفت باشد، تحریم و فشار اقتصادی کشورهای دیگر برای خرید نفت ایران بود. شرایطی که ما کم و بیش با آن مواجهیم و نگرانی از عدم خرید نفت ایران دغدغه جدی بودجه سال 98 است. اصلاح ساختار بودجه اخیراً در دستور کار قرار گرفته قطعاً یکی از مهمترین بخشهای آن قطع وابستگی به نفت است. در این شرایط از نظر شما میتوان به سراغ ایده اقتصاد بدون نفت رفت؟
من تاکید کردم که دلیلی ندارد ایران از منابع نفتی خود استفاده نکند. اما باید از این منابع درست استفاده کند و آن را صرف سرمایهگذاری کند. در سالهای گذشته دولتها در برخی از موارد توانستهاند منابع نفتی را سرمایهگذاری کنند. برنامه دوم و سوم و بهخصوص چهارم توسعه اوج این مساله است که دولت به سمت سرمایهگذاری بخشهایی از درآمد نفت رفت. اما مساله اصلی این است که دولت در همه این سالها نتوانسته درآمد دیگری برای خود کسب کند در نتیجه مدام به درآمدهای نفتی دستدرازی کرده است. در ابتدا اقتصاد ایران نتوانست از نفت درست استفاده کند چون افراد متخصص وجود نداشت و سوءاستفادههای بسیاری از درآمد نفت شد. الان هم چند مانع عمده در مسیر استفاده درست از منابع نفتی وجود دارد. یک دلیل عمده مساله فساد است. دیگری نبود تخصص و نگاه اقتصادی و به اصطلاح ندانمکاری است و اینکه پول نفت را داخل بانک مرکزی میگذارند و بعد شروع میکنند به خرج کردن آن. مشکل دیگری هم وجود دارد. آن هم مشکل ایران با دیگر کشورهاست. ایران باید مسائلش را با کشورهای گوناگون و بهطور کلی دنیا حل کند و در راه پیشرفت و رفاه گام بردارد.