کالبد بیجان
چرا سیاستگذاران علاقه دارند اقتصاد را به ریل دهه 1360 بازگردانند؟
چندی است زمزمههایی در گرفته است مبنی بر اینکه چاره مشکلات اقتصادی ایران، بازگشت به الگوی آزموده دهه 1360 است. حامیان بازگشت معتقدند در دهه 1360 با وجود آشفتگیهای پس از انقلاب و گسیختگیهای نهادی و جنگ تحمیلی، وضع معیشت مردم بهتر از امروز بوده است.
چندی است زمزمههایی در گرفته است مبنی بر اینکه چاره مشکلات اقتصادی ایران، بازگشت به الگوی آزموده دهه 1360 است. حامیان بازگشت معتقدند در دهه 1360 با وجود آشفتگیهای پس از انقلاب و گسیختگیهای نهادی و جنگ تحمیلی، وضع معیشت مردم بهتر از امروز بوده است. اما مشکلات اقتصادی ایران که قرار است با این بازگشت مرتفع شود کداماند؟ معنای چنین بازگشتی چیست و اساساً میتوان چنین بازگشتی کرد؟
1- شاخصهای اقتصاد کلان ایران، کمابیش مانند اقتصاد کشورهای همتای آن در خاورمیانه و جنوب آسیا و مناطق دیگر جهان است: درآمد سرانه 140 کشور از ایران کمتر است و در میان این 140 کشور، نامهایی مانند مکزیک و برزیل و چین و آفریقای جنوبی و پاکستان و هند هم دیده میشود. تورم اقتصادی دستکم در 23 کشور بیش از ایران است و کشورهایی مانند آرژانتین، ترکیه، نیجریه و مصر تورمیتر از ایران هستند. نرخ بیکاری در 75 کشور جهان از ایران بیشتر است و در میان این 75 کشور نامهایی مانند عربستان سعودی و ایتالیا و اسپانیا و برزیل هم دیده میشود. ذخایر ارز و طلای ایران (با احتساب 20 میلیارددلاری که گفته میشود در ماههای اخیر برداشت شده)، 135 میلیارد دلار است. یعنی گنجینه ارزی دولت ایران از 174 کشور جهان از جمله ایالات متحده آمریکا و کانادا و بسیاری از کشورهای اروپایی و اسکاندیناوی غنیتر است. نرخ رشد اقتصادی ایران از 90 کشور جهان بیشتر است (البته به علت پدیده ظرفیتهای خالی در اقتصادهای کوچک و ضعیف از طرفی و ضریب فزاینده رشد در اقتصادهای بزرگ و قوی از طرف دیگر، اینجا نرخ رشد اقتصادی، شاخص مقایسهای معتبری نیست و ذکر آن فقط برای تکمیل فهرست مقایسههاست). اما با وجود این آمارهای امیدوارکننده، وضع اقتصادی ایران خوب نیست و بیم آن میرود که بدتر هم بشود. ناخوشی آشکار اقتصاد ایران که این روزها موجب نگرانی عمومی و آشفتگی رفتاری دولت شده، تلاطم در بازارهای ارز و طلا و نگرانی از تشدید تحریمها از پاییز آینده است. چرا میان این آمارها و شاخصها، با واقعیتهای اقتصادی، چنین فاصلهای به چشم میخورد؟
بدگمانی مردم به آمارها
این آمارها و شاخصها که نوعاً دقیق هم هستند و این از شوربختی ملی ماست که مردم با بدگمانی به آنها مینگرند و باورشان نمیکنند، یک معنی مشترک دارند و مشکل اصلی اقتصاد ایران را نشان میدهند: منابع اقتصادی ایران به شیوه بهینه تخصیص داده نمیشوند و خردمندانه اداره نمیشوند. یعنی طبیعت، سخاوتمندانه نفت و گاز در اختیار ما میگذارد و بخش خودجوش اقتصاد که حاصل کسبوکارهای خصوصی است ثروتآفرینی میکند، اما از نقطهای که کار به دست دولت میافتد، ناکارآمدیها آغاز میشود و منابع اقتصادی تلف میشوند. ایرانیان و طبیعت، سالانه حدود 430 میلیارد دلار (یا بر اساس شاخص قدرت خرید، 1600 میلیارد دلار) ثروت میآفرینند؛ اما بخش بزرگی از این ثروت با «قیمتهای دولتی کالاها و خدمات» حراج میشود. یعنی بخش بزرگی از ثروتی که هست، با تدبیر «برنامهریزان» نیست میشود. اتلاف نخست که رخ میدهد، معنای اشتغال و بیکاری هم عوض میشود. نیمی از لشکر بیکاران، که طبق معیارهای متعارف جهانی «بیکاران طبیعی»اند، با نیمه دیگر که حاصل ناکارآمدیاند در هم میآمیزند و هراس میآفرینند. مداخلات دولت در اقتصاد هزینه تولید را بالا میبرد. در عینحال، سامان سیاسی و اقتصادی بهگونهای است که تشکیل سرمایه، چه از طریق انباشت داخلی، چه جذب سرمایه خارجی، عمدتاً خارج از اراده بخش خصوصی است و دولت هم توانایی انجام آن را ندارد.
2- اقتصاد ایران در دهه 1360، با اقتصاد امروز تفاوت ماهوی نداشت. در آن دوره، مالکیت یا مدیریت بخشهای اصلی اقتصاد یا هر دو در دست دولت بود، اکنون هم این مالکیت و مدیریت در دست دولت است. در آن مقطع، قیمتگذاری دولتی اِعمال میشد، حالا هم میشود. اقتصاد در آن دوران به نفت وابسته بود، هنوز هم این وابستگی وجود دارد. نرخ تشکیل سرمایه پایین بود هنوز هم این نرخ رضایتبخش نیست. نرخ بازدهی در آن دهه در سطح نازلی قرار داشت و هنوز هم هست. تفاوت اصلی در این زمینه فقط این است که در دهه 1360 شدت مداخله دولت در اقتصاد، که عامل اصلی ناکارآمدی است، بیشتر از امروز بود. بر اساس «گزارش ربع قرن» که سازمان مدیریت و برنامهریزی ایران در بهار 1383 منتشر کرد و هنوز از منابع معتبر بهشمار میرود، تعداد شرکتهای دولتی از 100 شرکت در سال 1357 به 510 شرکت در سال 1368 رسید. در آغاز این دوره، بودجه شرکتهای دولتی 2816 میلیارد ریال بود و در پایان این دوره به 5458 میلیارد ریال رسید که نشاندهنده دو برابر شدن بودجه شرکتهای دولتی ظرف این دوران است. بزرگتر شدن حجم دولت در این مقطع به عارضهای ماندگار تبدیل شد و حتی اصلاحات بعدی برای کوچکسازی دولت هم نتوانست راه سیلاب دولتی شدن را سد کند و 10 سال پس از متوقف یا کند شدن برنامههای دهه 1360، بودجه شرکتهای دولتی، 33 برابر شد و به رقم 184373 میلیارد ریال رسید.
ویژگی دیگر اقتصاد دهه 1360، برنامههای محوری دولتهای آن زمان برای «فقرزدایی» است. از فردای انقلاب سه برنامه تقریباً همزمان و مکمل برای «تواناسازی مردم» آغاز شد که اولی مبتنی بر کاهش مالیاتها بود، دومی افزایش دستمزدها را دنبال میکرد و سومی بر بخش کشاورزی تاکید داشت. نتیجه این برنامهها، کاهش شدید درآمد دولت و افزایش وابستگی به نفت و ویران شدن منابع آب بود که آثار آن چند سالی است آشکار شده است. آن برنامهها فقر را کاهش نداد و ایران را به صادرکننده محصولات کشاورزی تبدیل نکرد. تنها اتفاق مشهود آن دوران که گاهی به آن رجوع میشود، قیمت پایین و تثبیتشده کالاهای اساسی است که در قالب طرحهای دولتی (کوپن و دفترچه بسیج اقتصادی) توزیع میشدند. ظاهر آن برنامه، ارائه کالای ارزان به مردم بود، اما باطنش، محروم کردن کشور از سرمایهگذاری و توزیع علیالسویه منابع اقتصادی میان تهیدستان و توانگران بود. در واقع، سنگبنای قیمتگذاری ویرانگر دولتی و اتلاف منابع با همان برنامهها گذاشته شد.
اگر قرار باشد رجعتی به آن دوران صورت گیرد، ملغمهای از مشکلات جدید شکل خواهد گرفت که یک سوی آن همین مسائل امروزی اقتصاد ایران است و سوی دیگرش فقدان فرصتهایی است که در دهه 1360 وجود داشت و امروز نیست. در دهه 1360 حجم دیوانسالاری ایران کوچک و شمار دستهای آلودهای که همیشه در کمین منابع عمومیاند بسیار کمتر از امروز بود. با دیوانسالاری غولآسایی که اکنون روی دست کشور مانده است، و فساد لگامگسیختهای که هر روز گوشهای از آن آشکار میشود، اگر بر اختیارات فراوان دولت برای مداخله در اقتصاد افزوده شود، ناکارآمدی و فساد با هم افزایش خواهند یافت و دستاندازی به منابع عمومی از آنچه وجود دارد و مشاهده میشود، بیشتر خواهد شد. یکی از عناصر پشتیبانِ سیاستهای دهه 1360، فضای بینالمللی بود که اکنون سراپا عوض شده است. در دهه 1360 فضای دوقطبی بینالمللی، امکان تنفس بهتری برای ایران مهیا کرده بود و دست آمریکا و اروپا برای فشار آوردن به ایران کاملاً باز نبود، اما امروز وضع فرق کرده است و دشمنان بینالمللی دیروز به همکاران اقتصادی یا در بدبینانهترین حالت، رقیبان تجاری تبدیل شدهاند. این همکاران و رقیبان بهراحتی میتوانند از عواید ناچیز تجارت با ایران چشم بپوشند و در پی منافع کلان خود در آمریکا و اروپا بروند. دست آخر اینکه در دهه 1360، متاثر از فضای پرهیزگارانه انقلاب و جنگ، افراد بیشتری آمادگی از خودگذشتگی و تحمل کاستیها را داشتندکه امروز بعید است بتوان به آن امید بست.
نتیجه اینکه، همه معایب امروزی اقتصاد ایران، غیر از فساد سازمانیافته، در دهه 1360 هم بود، اما مزایا و فرصتهای آن دوران، حالا نیست و حتی اگر توافقی همگانی هم برای اعاده اقتصاد دهه 1360 شکل بگیرد، چنین بازگشتی ناممکن است. دهه 1360 از جنبه اقتصادی، کالبدی بیجان است که کاستیها و ناکارآمدیهای آن زیر سایه یادگارهای خوش، مدفون شده است و هرگونه بازگشتی، فقط احیای کاستیها و ناکارآمدیهاست و لاغیر.