یک اقتصاد و هزار سلطان
سلاطین اقتصادی محصول شرایط اقتصاد ایراناند یا علت آن؟
قیمت سکه به مرز سه میلیون تومان که رسید رئیس پلیس تهران از دستگیری سلطان سکه خبر داد. فردی که به گفته سردار حسین رحیمی طی 10 ماه گذشته با کمک نوچههایش دو تن سکه خریده بود و حالا بر بازار سکه سلطنت میکرد. اطلاعاتی که رحیمی از سلطان سکه ارائه کرده بود، مبهم و اندک بود. فردی 58ساله و سابقهدار که با کمک پسرش این حجم از سکه را خریده بود.
مرضیه محمودی: قیمت سکه به مرز سه میلیون تومان که رسید رئیس پلیس تهران از دستگیری سلطان سکه خبر داد. فردی که به گفته سردار حسین رحیمی طی 10 ماه گذشته با کمک نوچههایش دو تن سکه خریده بود و حالا بر بازار سکه سلطنت میکرد. اطلاعاتی که رحیمی از سلطان سکه ارائه کرده بود، مبهم و اندک بود. فردی 58ساله و سابقهدار که با کمک پسرش این حجم از سکه را خریده بود.
ماجرای نوسان قیمت سکه و دستگیری سلطان آن، بیشباهت به نوسانات ارزی سال 91 نیست. آن زمان که معاون اول دولت احمدینژاد از دستگیری عامل اصلی نوسانات ارزی خبر داد. فردی با نام جمشید بسمالله که رسانهها او را «سلطان ارز» نامیدند. جوانی که گویا هر روز روی چهارپایهای در پاساژ افشار خیابان فردوسی بر تخت سلطنت مینشست و دلار به فرمان او تغییر میکرد.
اما چه میشود که اقتصادی چنین سلطانپرور میشود؟ این سوالی است که بسیاری آن را طرح کردند. از آن جمله علمالهدی، امام جمعه مشهد گفت: «چگونه است فردی نظام اقتصادی کشور را بهصورت گنج افسانهای برای خود تبدیل میکند و کسی کاری نمیکند؟» آنچه علمالهدی میپرسد سوال نابجایی نیست. در هر صنعت و هر بخشی از اقتصاد سلاطین بیشماری وجود دارند. یکی سلطان شکر است و یکی سلطان دانههای روغنی. یکی بر بازار آهن سلطنت میکند و دیگری بر بازار میوه. سلاطینی بینامونشان که سالها در کنجی سلطنت میکنند. بیآنکه کسی آنان را بشناسد یا اطلاعاتی از آنان در جایی درج شود. اما چرا با آنان برخورد نمیشود؟ قبل از پاسخ به این سوال، اما شاید باید به این پرسش پاسخ داد که سلاطین محصول شرایط اقتصاد ایراناند یا علت آن و برای به زیر کشیدن آنان از تخت پادشاهی، باید با خود آنان مقابله کرد یا شرایطی که آنان را متولد کرده است؟
سعید اسلامیبیدگلی، تحلیلگر اقتصادی در گفتوگوی این پرونده به این سوال جواب داده و میگوید: سلاطین اقتصاد ایران محصول رانتاند و عدم شفافیت. رانتهایی که از دل مجموعه دولت و نهاد حاکمیت سر برمیآورد و هر بخش اقتصاد را به حیاط خلوتی برای فعالیتهای سودآور بدل کرده است. مسعود نیلی، اقتصاددان هم چندی پیش تعبیر «نظام آشفته مالکیتی» را برای اقتصاد ایران به کار برده بود. فضایی که در آن هم بنگاههای حاکمیتی غیردولتی فعالیت دارند و هم بنگاههای عمومی. هم بنگاههای نظامی کار اقتصادی میکنند و هم بنگاههای خصوصی. نهادهایی که ضمن حضور قوی در اقتصاد، خود جزو سیاستگذاران و تصمیمگیرندگان عرصه اقتصاد هم هستند.
و پشت سلاطین اقتصاد گرم به همین نهادهاست. اقتصاد دولتی ایران مولد این شرایط است و هر اقدامی برای مقابله با این سلاطین، جز رقابتی کردن فضای اقتصاد، راه به خطا بردن و آدرس غلط دادن است. درست مانند برخوردی که اخیراً با سلطان سکه شد. بسیاری در اعتراض به چنین برخوردی اعلام کردند، دستگیری این فرد و امثال آن برخورد با علت نیست و تنها اقدامی برای ساکت کردن افکار عمومی است. مانند صادق زیباکلام که در توئیتی نوشت: «آیا دولت اعلام کرده بود هر نفر یک سکه بیشتر حق ندارد بخرد. غمانگیز است وقتی قانون تحت تاثیر ارضای افکار عمومی قرار میگیرد.»