سلاطین اقتصادی، محصول عدم شفافیتاند
بررسی ریشههای ظهور اقتصاد سلطانی در گفتوگو با سعید اسلامیبیدگلی
سعید اسلامیبیدگلی میگوید: در نظامهای غیرشفاف که کارایی اقتصاد بسیار پایین است، حساسیت روی افرادی است که کارایی پایین سیستم را به نمایش میگذارند. ما در کشورمان مشکلات اینچنینی بسیاری داریم. شما اگر بد عمل کنید مشکلی ندارد اما اگر یکی نشان دهد که بد عمل کردهاید آن آدم را در معرض تندترین برخوردها و انتقادات قرار میدهید. یعنی منتقد بیشتر در مرکز نقد است تا مدیری که خودش عملکرد بدی داشته است.
چرا اقتصاد ایران درگیر سلاطین متعدد است؟ پاسخ سعید اسلامیبیدگلی به این سوال کوتاه و مختصر است. اقتصاد دولتی و رانتی زمینه بروز و ظهور این افراد را فراهم کرده است. به عقیده این تحلیلگر اقتصادی، چهار دهه است افرادی در اقتصاد ایران حضور دارند و در دو دهه گذشته بیش از همیشه در اقتصاد جا باز کردهاند. اسلامیبیدگلی میگوید این سلاطین دهههاست در همهجا حضور دارند و به قدری در نظام اجرایی و قانونگذاری و حتی سیستم حقوقی کشور نفوذ پیدا میکند که میتواند قوانین و فرآیندهای حل دعاوی را به نفع خود خاتمه دهد. اما چه میشود که ناگهان در میان این همه سلطان بینام و نشان، با سلطان سکه برخورد میکنند؟ دبیرکل کانون نهادهای سرمایهگذاری کشور در پاسخ میگوید یکی آنکه این فرد در یک شرایط کاملاً حساس اقتصادی ظهور کرد. دوم اینکه افکار عمومی روی مساله جهش قیمت ارز و سکه بسیار حساس شده است و مسوولان برای کنترل افکار عمومی باید با عاملان شرایط برخورد کنند. اما اسلامی به نکته دیگری هم اشاره میکند و میگوید مجموعه اقتصادی دولت و حاکمیت نسبت به نشانگرهای اقتصادی که وضعیت بد حاکم بر اقتصاد کشور را نمایان میکند، حساس شده است. بنابراین اگر فردی باعث شود یکی از این نشانگرها بیرون بزند با آن فرد برخورد میکنند نه علت ظهور آن. مشروح این گفتوگو را در ادامه میخوانید.
♦♦♦
اقتصاد ایران، سلاطین بسیاری دارد. یکی سلطان سکه است، یکی سلطان شکر، یکی سلطان معادن و یکی سلطان دانههای روغنی. ما هیچوقت این سلاطین را نمیشناسیم و چهره و هویت واقعی آنان را به ما نشان نمیدهند. اما حرف آنها همیشه در اقتصاد ما هست. این همه سلطان در اقتصاد ایران چگونه متولد میشود؟
در یک اقتصاد غیرشفاف که بخش بزرگی از اداره اقتصاد از طریق توزیع رانت انجام میشود، طبیعی است اشخاص حقیقی یا حقوقی محل جمعآوری رانتها میشود و انباشت ثروت در این بخشها رخ میدهد. هم عدم شفافیت به این موضوع کمک میکند و هم سازورکار اقتصاد وابسته به توزیع رانت. همه سلاطینی که در اقتصاد متولد میشوند، محصول دو اصل یکسان هستند؛ یکی عدم شفافیت و دیگری وجود انحصار و رانت در اقتصاد. اما هر کدام از این سلاطین از سازوکار اقتصادی متفاوتی خارج شدهاند. مثلاً آنچه سبب متولد شدن سلطان سکه میشود با آنچه سلطان شکر و دانههای روغنی را ایجاد میکند، تفاوتهایی دارد. وقتی از پدیدهای مانند سلطان شکر و دانههای روغنی صحبت میکنیم، درباره مجموعهای صحبت میکنیم که محصول دو دهه رانتجویی نهادهای مختلف و وجود نهادهای بهرهکش و غیررقابتی در اقتصاد ایران است. افراد و جریانهایی از این اقتصاد غیرشفاف تغذیه کرده و به جایی رسیده که سلطان شدهاند. از سوی دیگر انتظار انباشت ثروتهای غیرشفاف در اقتصاد غیرشفاف و رانتی موجب متولد شدن سلاطین میشود. یک نکته را باید در نظر داشت. آن اینکه این جریانات الزاماً وابسته به یک فرد نیست. اصولاً یک فرد به نمایندگی از یک جریان خاص اقدام به چنین کاری میکند و آن جریان به قدری در نظام اجرایی و قانونگذاری و حتی سیستم حقوقی کشور نفوذ پیدا میکند که میتواند قوانین و فرآیندهای حل دعاوی را به نفع خود پیشببرد و این رانت برای مدتهای بسیار طولانی نزد یک گروه و فرد خاص باقی میماند. اما وقتی از ماجرای سلطان سکه در این روزها صحبت میکنیم، نفس خریدن سکه مهم نیست. چون خریدن سکه یا ارز بر اساس هیچ قانونی در کشور ما جرم نیست. بلکه مساله این است که ببینیم منشأ پولی که برای خرید این دو تن سکه هزینه شده، از کجا آمده است. پولی که اشتباه سیاستگذار پولی و بانکی سبب شده، عدهای منابع رانتی خود را در این بخش سرمایهگذاری کنند و بتوانند در یک دوره کوتاه سود بسیار زیادی کسب کنند.
اتفاقاً انتقادات زیادی به دستگیری این فرد وارد شد. از آن جمله علمالهدی، امام جمعه مشهد گفته بود چگونه است فردی نظام اقتصادی کشور را به صورت گنج افسانهای برای خود تبدیل میکند و کسی کاری نمیکند؟ یا صادق زیباکلام، استاد دانشگاه گفته بود نفس خرید سکه مشکل نداشته و دلیل برخورد با این فرد را تحت تاثیر قرار دادن افکار عمومی عنوان کرده بود.
نکته همین است که سلاطین دیگری که در اقتصاد هستند و دهههاست فعالیت میکنند، کمتر مورد توجه قرار میگیرند و با آنها برخوردی نمیشود. اما در ماجرای سکه چنین برخورد میکنند و حتی ماجرای اعدام خریداران ارز و سکه مطرح میشود. اما نکته من این است که نفس خریدن سکه مهم نیست بلکه، سازوکار تامین مالی معامله باید مورد توجه قرار بگیرد.
به موجب قانون خرید و فروش سکه در کشور ما ممنوع نیست و محدودیتی برای آن وضع نشده است. پس خرید یک عدد یا هزاران عدد سکه نه از نظر اقتصادی مشکلی دارد نه قانونی. اما اگر قانون برای خرید و فروش سکه مرزی اعلام کند، زیرپا گذاشتن این حد میتواند جرم محسوب شود و باید با مجرم برخورد کرد. اما وقتی منعی وجود ندارد فرد میتواند سرمایه خود را وارد بانک کند، خانه بخرد یا آن را صرف خرید هزاران عدد سکه کند. بررسی این مساله مشروط به این است که منشأ پول مشخص باشد و پولی که معامله میشود به اصطلاح تمیز باشد. اما اگر منبع پولی که معامله میشود، تمیز نباشد و پول حاصل رانت و قاچاق باشد، در هر بازاری که وارد شود جرم است. چه با آن سکه بخریم، چه ارز، چه خانه، چه سهام و چه آن را در بانک سپرده کنیم. پس مساله منشأ پول است. اما من یک سوال دارم. اگر این فرد این میزان از پول را وارد بازار مسکن، سهام یا بانک میکرد، باز هم با آن برخورد میکردند؟
پاسخ شما چیست؟
اگر همین به اصطلاح سلطان سکه، پولش را در بانک میگذاشت یا با آن سهام میخرید، با چنین عکسالعملی مواجه نمیشد. حتی اگر منشأ پول و سرمایهاش، تمیز نبود.
پس الان دلیل برخورد با این فرد را چه میدانید؟
دلیل مهم، همین شانتاژی است که عنوان کردم. ما در حوزه کالاهای مختلف سلاطین بسیاری داریم. در هر حوزه صنعت یک گروه مافیایی وجود دارد. در حوزه دارو، شکر، دانههای روغنی، فولاد و... ما در هر بخشی از اقتصاد این کشور میتوانیم افراد زیادی را نام ببریم که هر کدام از رانتهایی برخوردارند و هر تغییری در فضای اقتصاد ایران هم به گونهای انجام میشود که منافع این گروهها و افراد را تامین کند. این سلاطین کمکم در اقتصاد رشد کردهاند و دهههاست وارد سازوکارهای سیاستگذاری و قانونگذاری و حل دعاوی شدهاند و مبارزه با آنها بسیار پیچیده است. اما با سلطان سکه به چند دلیل ناگهان برخورد شد. یکی آنکه این فرد در یک شرایط کاملاً حساس اقتصادی ظهور کرد. دوم اینکه افکار عمومی روی مساله جهش قیمت ارز و سکه بسیار حساس شده است و مسوولان برای کنترل افکار عمومی باید با عاملان شرایط برخورد کنند و نکته دیگر اینکه احتمالاً آن فرد، چندان خودی نبوده. بنابراین کنترل جریانهای خبری این ماجرا با مشکل مواجه شده است. باید بپذیریم این روزها نقش شبکههای اجتماعی و به اشتراک گذاشتن اطلاعات هم بسیار مهم است. همانگونه که گفتم افرادی که طی دو سه دهه توانستهاند رانت و انحصاری را به دست بیاورند در حوزههای مختلف نفوذ کردهاند اما افرادی که ناگهان از یک رانت مالی و اطلاعاتی برخوردار میشوند، ممکن است از حمایت برخوردار نباشند و به دلیل آسیب زدن به گروههای وابسته به قدرت قربانی شوند.
اما به نظر میرسد مجموعه حاکمیت میخواهد با چنین برخوردهایی، نشان دهد که در برخورد با فساد قاطع و جدی است.
مجموعه اقتصادی دولت و حاکمیت نسبت به نشانگرهای اقتصادی که وضعیت بد حاکم بر اقتصاد کشور را نمایان میکند، حساس شده است. بنابراین اگر هر فردی باعث شود یکی از این نشانگرها بیرون بزند و خود را در نگاه عمومی برجسته کند -مانند افزایش قیمت سکه- با عامل دیده شدن نشانگرها برخورد میکنند نه علت آن. مثلاً در ماجرای گرانی سکه و ارز دولت به جای حل ریشههای جهش ارز و افزایش قیمت سکه، با افرادی برخورد کرد که این شرایط بد را به مردم نشان دادند. باز هم تاکید میکنم نفس خرید سکه تخلف نیست اما در نظامهای غیرشفاف که کارایی اقتصاد بسیار پایین است، حساسیت روی افرادی است که کارایی پایین سیستم را به نمایش میگذارند. ما در کشورمان مشکلات اینچنینی بسیاری داریم. شما اگر بد عمل کنید مشکلی ندارد اما اگر یکی نشان دهد که بد عمل کردهاید آن آدم را در معرض تندترین برخوردها و انتقادات قرار میدهید. یعنی منتقد بیشتر در مرکز نقد است تا مدیری که خودش عملکرد بدی داشته است.
جدای از سلطان سکه، همانطور که گفتید در بخشهای مختلف اقتصاد ایران سلاطین بزرگی حکومت میکنند. اقتصاد ما از چه زمانی درگیر چنین سلاطینی شد؟
من معتقدم در چهار دهه گذشته و از اول انقلاب اقتصاد ما به یک اقتصاد کاملاً دولتی تبدیل شد و دولت در همه امور و شئون اقتصاد دخالت کرد. بنگاههای خصوصی همه دولتی شدند و چون ما در شرایط خاص انقلاب و پس از آن شرایط جنگ بودیم، مدام به سمت دولتی کردن همه چیز پیش رفتیم. در چنین شرایطی بخش بزرگی از اقتصاد ایران توسط سازمانهای بهرهکش یا نهادهای غیررقابتی اداره شد. اقتصاد دولتی و مملو از نهادهای غیررقابتی سبب میشود فضای رقابتی و شفاف از بین برود. احتمالاً در گزارشهای بینالمللی هم میتوانیم ملاحظه کنیم که میزان رقابتپذیری در اقتصاد ایران بسیار پایین است. در چنین فضای دولتی، کمکم بخش بزرگی از نهادهای دولتی و حاکمیتی وارد کسبوکار شدند. این شرکتها هم در یک فضای غیرشفاف فعالیت میکردند، هم از رانتهای اطلاعاتی، سیاسی و اقتصادی بیشتری برخوردار بودند و هم با ابزارهایی چون معافیتهای مالیاتی، عدم شفافیت و عدم گزارشدهی توانستند از رقبای بخش خصوصی خود جلو بزنند. از طرف دیگر این نهادها اساساً چون به محافل سیاستگذاری و قانونگذاری نزدیکند تلاش میکنند قوانین و مقررات را به نفع خود تغییر دهند و فضای رقابتی را اساساً به هم بزنند و چون در فضای غیرشفاف کار میکنند توانستهاند محلهایی برای انباشت ثروت فردی و گروهی پیدا کنند. رد پای این موضوع را شما میتوانید از نهادهای بهرهکش و ضدرقابتی که از ابتدای انقلاب در اقتصاد ایران پا گرفتند و تقویت شدند ببینید. طی دو دهه گذشته، یعنی از ابتدای دولت نهم، فضای غیرشفاف در اقتصاد ایران توسعه یافت. نهادهای دولتی و حاکمیتی بیش از گذشته وارد کسبوکار شدند و مزه شیرین سودهای رانتی در دهانشان تجربه شد. بنابراین تلاش کردند اقتصاد را هرچه بیشتر به سمت عدم شفافیت ببرند. بهانه تحریم هم به این ماجرا کمک کرد و سبب شد ما در بخشهایی از اقتصاد به سمت سیاستهای غیررقابتی و غیرشفاف برویم.
سلاطین بیشتر در بخش خصوصی متولد میشوند یا دولتی؟
سلاطین اقتصادی اصولاً به واسطه نزدیکی با منابع قدرت و ثروت و برخورداری از رانت شکل گرفتهاند و رشد کردهاند. پس اگرچه در بخش دولتی نیستند اما قطعاً با این بخش در ارتباط تنگاتنگ قرار دارند. شکلگیری این سلاطین در بخش خصوصی هم حاصل نزدیکی به مراکز سیاستگذاری و تصمیمگیری است. بنابراین ممکن است در ظاهر، این سلاطین جزو بخش خصوصی محسوب شوند اما در عمل به مجموعههای دولتی و حاکمیتی وابستهاند. حداقل این سلاطینی که ما راجع به آنها شنیدهایم همه پیرو این قاعدهاند و به افراد و نهادهای قدرت وابستهاند. به نظر من راهکار برخورد با این سلاطین توسعه فضای رقابتی و توسعه شفافیت به طور جدی و حاکمیت قانون است. این راهکارها میتواند برای ایجاد شفافیت به شدت کمککننده باشد. علت اصلی انباشت ثروت، غیرشفاف بودن فضای اقتصاد، توزیع رانت و فضای غیررقابتی است. این سه موضوع سبب انباشت ثروت و قدرت و متولد شدن این افراد میشود. برای حذف این موارد باید با هر سه موضوع مبارزه کرد. یعنی شفافیت افزایش پیدا کند. هرگونه تصمیمی که منجر به ایجاد رانت شود، کاهش پیدا کند و رقابتپذیری هم در اقتصاد کشور افزایش پیدا کند. اگر این سه اصل انجام شود میتوان گرههای انباشت ثروت را در کشور حل کرد. مجموعه حاکمیت-دولت، قوه قانونگذاری و قوه قضائیه، نهادهای نظامی و انتظامی همه با هم مسبب شکلگیری سلاطین اقتصادی هستند. سلاطین اقتصادی از دل مجموعه سیاستها و تصمیمگیریهای نهادهای حاکمیت درمیآید و برای مقابله با آنها همه باید بسیج شوند.
اما اخیراً مدام بر مساله شفافسازی تاکید شده است. نمونه آن ماجرای نوسانات ارز و اعلام میزان ارز تخصیصیافته به شرکتهای مختلف است.
به نظر من در تمام این سالها سازوکارهای اقتصاد ایران به سمت شفافیت حرکت نکرده است. حتی در یکی دو سال گذشته هرگاه ما درباره شفافیت و لزوم آن حرف زدهایم بخشهایی که هم به لحاظ اقتصادی بزرگ بودند و هم به نهادهای تصمیمگیر و سیاستگذار نزدیکند، برای ایجاد شفافیت مقاومت کردهاند. با افزایش فضای رسانهای و تقویت شبکههای اجتماعی اساساً بخشی از مقاومت آنها برای شفاف شدن کاهش پیدا کرده اما به نظر میرسد ما وارد فاز جدیدی از شفافیت شدهایم. فازی که گویا دریافت رانت دیگر قبح اولیه را ندارد. انگار تا دیروز بسیاری از شرکتها تمایلی نداشتند اعلام کنند چه میزان رانت دریافت میکنند اما از امروز با افتخار میزان رانت دریافتی و وابستگیهای اقتصادی و سیاسی خود را اعلام میکنند. وقتی دولت لیست گیرندگان ارز 4200تومانی را منتشر میکند و مشخص میشود شرکت ساختمانی کالای اساسی وارد کرده، انگار قبح ماجرا از بین میرود و افراد وابسته، دریافت رانت را امتیازی میدانند که نهتنها از برخورداری از آن شرمنده و خجالتزده نیستند بلکه به آن افتخار هم میکنند. ما وارد فاز جدیدی شدهایم و انگار نهادها از شفافیت دیگر هراسی ندارند و خیالشان راحت است که مورد حمایت نهادهای قانونگذار و سیاستگذار و مراجع حل دعاوی هستند.
یعنی چنین شفافیتی مطلوب نیست و به رقابتی شدن فضای اقتصاد کمک نمیکند؟
قطعاً هر گامی برای شفافیت از عدم شفافیت بهتر است. اما آنچه نگرانکننده است، این است که ما داریم به سمت عادی شدن فساد در کشور پیش میرویم. فضایی شکل گرفته که قبح فساد از بین رفته است. اعلام اخبار فساد، عادی شدن ارقام بالای اختلاس، فرار مالیاتی و برخورداری از رانتهای مختلف در کشور عادی شده است. مردم حساسیت خود در برابر فساد را از دست دادهاند. این مساله بسیار خطرناک است و ما نیاز داریم پروندههای فساد با جزئیات و جدیت مورد بررسی قرار گیرد و شاهد برخورد عادلانه، غیرسیاسی و غیرجناحی با پروندهها باشیم.
اقتصاد آزاد چگونه میتواند منجر به از بین رفتن این سلاطین شود؟
در یک اقتصاد رقابتی و شفاف، خودبهخود حجم رانت کاهش پیدا میکند و اگر جایی سود غیرنرمالی وجود داشته باشد، بخشهای دیگر اقتصاد هم وارد میشوند. البته این مساله یک پیشفرض بسیار مهم دارد. آن هم اینکه به طور کلی نهادهای وابسته به حاکمیت از کسبوکار خارج شوند. چون مادامی که نهادی هم مرجع سیاستگذاری است و هم در فضای کسبوکار فعالیت دارد، سیاستها و قوانین و مقررات را به نفع خود وضع میکند. سیاستهایی که در چنین اقتصادی وضع میشود نمیتواند به نفع رقابتپذیری باشد.
پیش از این کالاهای مصرفی حوزه حضور و فعالیت سلاطین اقتصاد بود. از شکر و فولاد گرفته تا دانههای روغنی و پتروشیمی و... اما اخیراً به نظر میرسد که این سلاطین به سمت کالاهای سرمایهای مانند سکه و طلا حرکت کردهاند. دلیل چیست؟
اصولاً افراد سعی میکنند به حوزههایی وارد شوند که سود بیشتری دارد. دوره کنونی دوره وجود انتظارات تورمی است. در این دوره کالاهای دارای قابلیت سرمایهگذاری سود بیشتری دارند. در نتیجه افراد به این سمت میآیند. اما با عبور از این دوره تورمی و حرکت به سمت شرایط غیرتورمی این افراد قطعاً منابع مالی خود را به سمت کالاهای مصرفی میبرند. پس حضور این افراد در اقتصاد وابسته به شرایط اقتصادی است. در شرایط متلاطم آنها به سمت کالاهای سرمایهای میروند و در شرایط باثباتتر به سمت کالاهای مصرفی شیفت میکنند. اما باید مشکل اقتصاد را حل کرد و با ایجاد شفافیت و حرکت به سمت فضای رقابتی، فضای رانت را از بین برد.