شکیبایی یا غفلت
ساختار دیپلماتیک ایران چقدر تحولات عربستان را درک میکند؟
خاورمیانه سالهاست به فراخور موضوعات گوناگون در تب ناامنی و آشوب میسوزد و دلایل برای این علائم متعدد است و سرعت در تغییر چهره علائم در کنار ضعف دولتهای منطقه در مدیریت اوضاع و احوال منطقه کار را به جایی کشانده که امروز سخن از خاورمیانه جدیدی زده میشود که مرزهای بحران در آن درنوردیده خواهد شد و این پوسته انداختن به معنای قدم گذاشتن در راه صلح و ثبات نیست.
خاورمیانه سالهاست به فراخور موضوعات گوناگون در تب ناامنی و آشوب میسوزد و دلایل برای این علائم متعدد است و سرعت در تغییر چهره علائم در کنار ضعف دولتهای منطقه در مدیریت اوضاع و احوال منطقه کار را به جایی کشانده که امروز سخن از خاورمیانه جدیدی زده میشود که مرزهای بحران در آن درنوردیده خواهد شد و این پوسته انداختن به معنای قدم گذاشتن در راه صلح و ثبات نیست.
از اینرو، هراس از آیندهای نامطمئن مهمترین بخش ذهنی تمامی تحلیلگران خاورمیانه را در برگرفته است. در چنین شرایطی نقش دولتهای باثبات و بیثبات منطقه در سرعت بخشیدن به دامنه بحرانها ناگفته پیداست. ایران، عربستان، ترکیه و کشورهای حوزه خلیج فارس هر یک به طریقی و به راهی و نگاهی خاص به این موضوعات مینگرند و محصول این تفاوت در رویکرد را این روزها میتوان در رقابت میان ایران، عربستان و ترکیه در قبال بحران سوریه و عراق به نظاره نشست.
هر یک از بازیگران در پی کسب موقعیت، نفوذ و منافع خویش وارد کارزار شدهاند و کسب امتیاز خویش را به معنای حذف امتیاز رقیب تعریف کردهاند. در این میان نگاه خاص این روزهای تهران و ریاض به جایگاه یکدیگر در بازی منطقهای تمامی موضوعات دیگر را تحتالشعاع قرار داده است.
در چنین شرایطی هر یک از دو بازیگر با رصد و تبیین عملکرد دیگری سعی در بالا بردن سهم خویش از بازی قدرت و کوبیدن میخ خود در زمین حریف دارد، از همین روی با استعانت از ابزارهای مختلف و متنوع وارد میدان شده و اینها همه بدون درک و فهم از دیگری بیمعنی و عبث جلوه خواهد کرد.
از دریچه نگاه یک ایرانی باید دریافت دنیای بیرون به سیاست و حکومت در ایران چگونه مینگرد چراکه بر این اساس چینش مهرههای خویش را برای دفع بازی رقیب یعنی ایران مهیا میسازد، در نتیجه ایران نیز در مقام بازیگر قدرتمند میبایست مولفه بازیسازی را وارد چارچوب بازی قدرت خویش سازد در غیر این صورت به مرور تبدیل به بازیگری منفعل یا منزوی خواهد شد. ایران و عربستان رقبای بزرگ منطقه هستند که از یکسو سعی در افزایش قدرت خویش در منطقه دارند و از سوی دیگر بازی خود را به گونهای پیش میبرند که نتیجهای جز کاهش قدرت رقیب نداشته باشد. در این سناریو رویارویی دو بازیگر در سطوح و موضوعات مختلف اجتنابناپذیر است و مخاطب خاص تمامی سیاستهای دو بازیگر در حیطه خارجی به طور مستقیم و غیرمستقیم بازیگر مقابل خواهد بود.
با این پیشفرض برای اندازهگیری کامیابی و ناکامی بازیگران باید به نحوه واکنش و مواجهه آنان با حوادث رجوع کرد و آن را سنگ محک قرار داد. از این دریچه، باید نحوه مواجهه ایران با حوادثی نظیر استعفای سعد حریری و شایعات در باب حبس خانگی او در ریاض، شلیک موشک به ریاض، مذاکرات ریاض- واشنگتن با محوریت ایران را مورد توجه قرار داد و دریافت سیاستگذار ایرانی چه برداشتی از وضعیت موجود داشته و آیا عملکرد او وابسته به تحلیل است یا ناشی از عدم درک درست حوادث یا درنهایت بیتفاوتی و فرافکنی است.
برای نمونه، در موضوع سعد حریری دولت ایران در ابتدا به نظر رسید اسیر جنجال پیشآمده به واسطه سخنرانی وی در شبکه العربیه و انتقاد تند او از دخالتهای تهران در بیروت شده بود و سکوت بخش سیاست خارجی ایران گواه شگفتی آنان بود و این علامت مثبتی را به رقیب برای ارائه پرده دوم از این نمایش نشان داد. واکنش ایران را میتوان برای کاهش سطح بحران احتمالی در لبنان و مدیریت اوضاع باطمانینه و سنجیده خواند.
اما سوال مهم این است که با اعلام استعفا در ریاض در حالی که تغییرات بزرگی در این کشور در هفتههای اخیر روی داده بود و محمد بنسلمان با تکیه بر قول مساعد ترامپ دست به محکم کردن پای خویش در داخل و خارج از عربستان زد، آیا جمهوری اسلامی ایران از تحلیل شرایط و اوضاع داخلی عربستان و نمود و بروز بیرونی آن غفلت کرد؟ این سوالی است که وزارت خارجه ایران باید پاسخی درخور برای آن داشته باشد چراکه چهرهای که تهران برای دیگر بازیگران در این شرایط از خود به نمایش گذاشته است به هیچ روی در شأن و اندازه یک بازیگر قدرتمند و رقیب منطقهای سعودی نیست. چگونه میشود پذیرفت در بازی قدرت، بازیگر رقیب، نخستوزیر کشوری را که همگان بر نقش و جایگاه ایران در آن صحه میگذارند به اسارت بگیرد و واکنش جدی یا سیاستی و اقدامی در این راستا همانند ایجاد ائتلاف یا جلب نظر دیگر بازیگران بینالمللی را در برابر خود نبیند! نمود بیرونی سیاستورزی ایرانی شگفتی یا ناتوانی این بازیگر از قدرتنمایی است یا به زعم برخی دیگر خویشتنداری و بازی نهان ایران علیه ریاض در وقت مقتضی.
عراق، سوریه، یمن و لبنان مناطق نفوذ ایران در منطقه هستند که هر یک به طریقی و دلیلی درگیر بحران هستند، و ناگفته پیداست تنش و بحران در هر یک از کشورهای تحت حمایت یا مورد حمایت ایران توان و ظرفیت بیشتری از آن را به چالش میکشد و این موضوع خواهان بازیگری با کلاس جهانی و قدرتی چندبعدی است که یارای بازیسازی و تثبیت قدرت و ایجاد امنیت در داخل مرزهای خود و در آنِ واحد در بیش از چهار کشور دیگر را داشته باشد؛ و این در حالی است که در صدر تمامی این موضوعات باید رقابت قدرت با عربستان سعودی را که سرتیتر سیاست خارجی خویش را راندن ایران به درون مرزهای سیاسی خویش در نظر گرفته و با تمام قوا در حال تخریب بازی و نفوذ ایران در منطقه است و تلاشی بینالمللی را نیز برای بیاثر کردن و کمرنگ کردن نقش و جایگاه ایران در حوزه بینالملل قرار داده، گنجاند؛ حال باید به این سوال کلیدی پاسخ داد آیا ایران توان یا ظرفیت مدیریت تمامی این موضوعات را در آنِ واحد دارد یا خیر! اگر پاسخ به این سوال مثبت باشد میبایست نشانههای این ادعا را در نحوه بازیگری ایران در حیطه بینالمللی و منطقهای مشاهده کرد.
به طور قطع دلایل ضمنی و عینی دیگری نیز وجود دارند که این ظرفیت بازیگر را به چالش میکشند اما از دید من یکی از مهمترین چالشهای پیشروی جمهوری اسلامی ایران نحوه مدیریت سیاستورزی خویش در خارج از مرزهایش است که در این سالها با خرج کردن بیش از اندازه توان و ظرفیتش در آن حوزه، سرریزها و نمودهای داخلی آن را نیز به نظاره نشستهایم. از جمله نمودهای این شرایط در حوزه داخلی و خارجی عدم تبیین درست شرایط و انتخاب یک سیاست کارآمد در مواجهه با بحران است.
برای نمونه در شرایط عادی اگر ایران مجبور به ارزیابی نحوه تعاملات خود با دیگر بازیگران و هراس از تحت تاثیر قرار گرفتن پرونده هستهایاش نبود، به گونهای دیگر داستان را به جلو میراند و اگر جنگ در سوریه و عراق و صرف هزینههای مادی و معنوی نبود به طور قطع بخش سیاست خارجی ایران واکنش درخور توجهی به حمله عربستان به یمن یا حبس خانگی سعد حریری در ریاض نشان میداد؛ و در کنار تمامی این گفتهها آنچه بیش از پیش میتوانست ایران را در مسیر سیاسی همراهی و پشتیبانی کند فهم و درک تغییرات پیشآمده در عربستان پس از ولیعهدی ملک سلمان و علامتهایی بود که از سوی او به جهان داده شد در باب دوری از افراطگرایی و آمادگی ریاض برای مبارزه با گروههای افراطی در داخل و خارج از عربستان. به نظر میرسد ایران این فرصت طلایی را برای بهبود روابط با سعودی به بهانه مبارزه با تندروی مذهبی در منطقه از دست داد و روابط دو کشور همچنان به شرایط روزهای پس از حمله به سفارت عربستان در تهران نزدیک میشود.