شناسه خبر : 23089 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

به نرمی مخمل، به خوش‌طعمی روغن کرمانشاهی

به بهانه چاپ کتاب 110 سال پیدایش و گسترش گروه صنعتی بهشهر

اولین سکانس نمایش فرودگاه شارل دوگل پاریس است، جایی که قصه آغاز می‌شود و به پایان می‌رسد، 11 تیرماه 1359، نقطه عطف حیات خاندان لاجوردی و «110 سال پیدایش و گسترش گروه صنعتی بهشهر»، قصه پرفراز و نشیب خاندان لاجوردی و لاجوردیان از زبان «اکبر لاجوردیان». خاندانی که اگرچه از نیل‌فروشی در بازار کاشان در دوران قاجار شروع به کار کرد، اما لباس‌های لطیف ابریشم و پیراهن‌های زیبای مخمل را بر تن زنان ایرانی نشاند و با طعم روغن شاه‌پسند، عطر نوستالژیک روغن کرمانشاهی را میهمان سفره‌های ایرانی کرد، بوی خوش روغن نسترن و بهار را به خانه‌های ما آورد و با تولید الیاف مصنوعی اندیشه خودکفایی در همه زمینه‌های محصولات نفتی را تقویت کرد.

اولین سکانس نمایش فرودگاه شارل دوگل پاریس است، جایی که قصه آغاز می‌شود و به پایان می‌رسد، 11 تیرماه 1359، نقطه عطف حیات خاندان لاجوردی و «110 سال پیدایش و گسترش گروه صنعتی بهشهر»، قصه پرفراز و نشیب خاندان لاجوردی و لاجوردیان از زبان «اکبر لاجوردیان». خاندانی که اگرچه از نیل‌فروشی در بازار کاشان در دوران قاجار شروع به کار کرد، اما لباس‌های لطیف ابریشم و پیراهن‌های زیبای مخمل را بر تن زنان ایرانی نشاند و با طعم روغن شاه‌پسند، عطر نوستالژیک روغن کرمانشاهی را میهمان سفره‌های ایرانی کرد، بوی خوش روغن نسترن و بهار را به خانه‌های ما آورد و با تولید الیاف مصنوعی اندیشه خودکفایی در همه زمینه‌های محصولات نفتی را تقویت کرد. قصه‌ای که از نیل‌فروشی در بازار کاشان آغاز می‌شود و اگرچه در این کتاب، تنها تا زمان انقلاب اسلامی به پیش می‌آید، اما همچنان و هنوز در اقصی نقاط آمریکا و اروپا ادامه دارد.

خاندان لاجوردی

برخی بزرگ به دنیا می‌آیند، برخی دستاوردهای بزرگی دارند و برخی نیز بزرگی بر آنان تحمیل می‌شود، لاجوردی‌ها به‌طور نسبی هر سه ضلع این مثلث «بزرگی» را داشتند، از فرصت‌ها به‌خوبی استفاده کردند، و به‌مثابه یکی از رهبران اقتصادی بخش خصوصی درآمدند.

خانواده لاجوردی فعالیت اقتصادی خود را از سال 1270 شمسی، با فعالیت‌های حاج‌سید‌محمد لاجوردیان و برادرش شروع کرد. این فعالیت‌ها از سوی حاج‌سید محمود لاجوردی از نسل دوم و سایر اعضای خانواده تا زمان وقوع انقلاب اسلامی ادامه یافت.

لاجوردی‌ها که تا سال‌های اوایل دهه 1330 شمسی در بخش تجاری بیشتر فعال بودند، آینده توسعه اقتصاد را در بخش صنعت دیدند و از این‌رو به توسعه فعالیت‌های صنعتی پرداختند و در بسیاری زمینه‌ها جزو پایه‌گذاران بخش خصوصی مدرن در ایران بودند. آنها اولین شرکت خصوصی کامپیوتری ایران را بعد از شرکت ملی نفت ایران تاسیس کردند و اولین شرکت خصوصی بودند که بیمه خصوصی درمانی برای کارکنان خود راه‌اندازی کردند.

نسل اول و دوم و سوم این خانواده در فعالیت‌های بازرگانی فعال بودند، اما با شروع فعالیت‌های نسل سوم، شاهد گسترش فعالیت‌های آنان در صنعت هستیم. این خاندان در فعالیت‌های مختلف اقتصادی از جمله تجارت داخلی، تجارت خارجی، تولیدات صنعتی و کشاورزی و ساختمانی و خدمات بانکی و بیمه، نوآوری‌هایی برای صنعت مدرن داشت که در تاریخ اقتصاد ایران به نام آنها به ثبت رسیده است.

از نخستین اقدامات خاندان لاجوردی، تاسیس شرکت سهامی عام نساجی کاشان بود و مشارکت در کارخانه صابون‌سازی کرمانشاه و ورود در معاملات پنبه. اما اصل کار با «پنبه‌پاک‌کنی» آغاز شد، مجوز تاسیس کارخانه تصفیه پنبه بهشهر در سال 1328 در حالی به لاجوردی‌ها داده شد، که تا پیش از آن دولت با اجازه دادن تاسیس کارخانه به بخش خصوصی مخالفت می‌کرد و کارخانه بهشهر متولد شد.

کارخانه پنبه‌پاک‌کنی در بهشهر دایر بود که مقداری از پنبه‌های مازندران را تصفیه می‌کرد. بخشی از تخم پنبه‌های به دست آمده از آن کارخانه را به کارخانه‌ها می‌فروختند، اما پس از چند بار ضرر، به فکر تاسیس کارخانه روغن‌کشی در بهشهر افتادند، که در اوایل کار، تنها خریداران روغنشان، صابون‌سازهای تهران بودند، پس از مدتی برادران لاجوردی، تصمیم به ایجاد کارخانه روغن نباتی در تهران گرفتند. محصول این کارخانه در سال اول به نام روغن‌نباتی گلناز به فروش می‌رسید، اما پس از مدتی مسابقه‌ای با جایزه کلان 500 هزار تومان برای انتخاب نام برتر برگزار شد و «روغن نباتی شاه‌پسند» با ظرفیت روزانه 20 تن به دنیا آمد و مدتی بعد نیز روغن نباتی بهار «با طعم و بوی روغن کرمانشاهی» به تولید رسید. پیش از اینکه لاجوردی‌ها شروع به تولید روغن نباتی کنند، 12 شرکت در این زمینه فعال بودند. اولین کارخانه‌های روغن‌کشی در دوره رضاشاه شکل گرفت که کارخانه روغن‌کشی بابل و بندرگز و کارخانه روغن‌کشی ورامین، نمونه‌هایی از آنها هستند.

همچنین سایر کارخانه‌هایی که این گروه از سال 1320 اقدام به تاسیس آنها کرد، عبارت بودند از: کارخانه پنبه‌پاک‌کنی، روغن‌کشی، روغن نباتی، صابون‌سازی، قوطی‌سازی، اکسیژن و چاپ فلزات. شرکت به گسترش تاسیسات مورد نیاز خود در بنادر خرمشهر و نوشهر پرداخت و تهیه و راه‌اندازی مخازن، اسکله اختصاصی، سیستم حمل‌ونقل، دفاتر اداری و نیز مشارکت و سرمایه‌گذاری در سایر شرکت‌ها از جمله فعالیت‌های آن بود. شرکت انبارهایی به ظرفیت ده‌ها هزار مترمکعب برای جامدات تاسیس کرد و به‌منظور تسهیل و تسریع در ترخیص مواد اولیه خود، در شهرستان‌های خرمشهر و نوشهر تاسیسات و مخازنی برای ذخیره و حمل روغن خام به ظرفیت 33 هزار تن برای مایعات ایجاد کرد. در سال 1353 با خرید 19 دستگاه تریلر وانت، گامی تازه برای غلبه بر مشکل حمل‌ونقل برداشت و متناسب با افزایش تقاضای روغن نباتی، واحدهای جدیدی به‌منظور تصفیه و تولید روغن نباتی، به واحدهای قبلی اضافه کرد. گروه صنعتی بهشهر بزرگ‌ترین کارخانه تولید روغن نباتی ایران را در اختیار داشت و روغن نباتی شاه‌پسند، بهار، نسترن و روغن مایع و تولید اکسیژن و گلیسیرین از جمله محصولات این کارخانه بود... صادرات گلیسیرین به ژاپن و کشورهای اروپایی و روغن نباتی به کشورهای همسایه ایران بود.

مدتی بعد به جهت مصرف ضایعات تولید در جریان تصفیه روغن، کارخانه صابون‌سازی هم به تاسیسات بهشهر اضافه شد و کم‌کم تولید گلیسیرین، پودر رختشویی برف، نمایندگی تولید و توزیع خمیردندان کلگیت به تولیدات این کارخانه افزوده شد. خانواده از آغاز سال 1341 با تاسیس بنیاد خیریه لاجوردی به کارهای خیریه سازمان‌یافته همچون ساخت و گسترش مدارس، کمک به تاسیس درمانگاه و موسسات آموزشی اقدام کرد. در پاییز سال 1342، با اقدامات حبیب لاجوردی که دانش‌آموخته هاروارد بود و با تصویب و اجرای طرح تجدید سازمان، شرکت‌های موجود خانواده لاجوردی در آن زمان (صنعتی بهشهر، پاک‌کن، قوطی‌سازی، صادراتی بهکو، بازرگانی آرین، بازرگانی جاوید، تضامنی حاج سید محمود لاجوردی و شرکا و دفتر مرکزی شرکت مخمل و ابریشم کاشان) تحت عنوان «گروه صنعتی بهشهر» قرار گرفتند و امور صنعتی، مالی، بازرگانی و اداری این شرکت‌ها تحت نظر یکی از اعضای خانواده درآمد. در سال 1349، تمام شرکت‌های گروه صنعتی بهشهر به چهار گروه تقسیم شدند و هریک از اعضای خانواده لاجوردی، مسوولیت اداره همه امور چند شرکت را بر عهده گرفتند. شرکت مخمل و ابریشم کاشان، شرکت سهامی بهکو و شرکت آرین به اکبر لاجوردیان، شرکت صنعتی بهشهر (تولیدکننده روغن نباتی شاه‌پسند و بهار) به احمد لاجوردی، نظارت بر بانک بین‌المللی ایران و ژاپن و شرکت بیمه حافظ و شرکت بهپاک (تاسیسات پنبه‌پاک‌کنی و روغن‌کشی واقع در مازندران) به عهده قاسم لاجوردی گذاشته شد. شرکت پاکسان و شرکت صنایع بسته‌بندی ایران (شرکت قوطی‌سازی ایران سابق) نیز زیر نظر حبیب لاجوردی اداره می‌شد. در سال 1349، حبیب لاجوردی تصمیم به ایجاد و اداره مرکز مطالعات مدیریت ایران برای تربیت مدیران کارآمد در تمامی زمینه‌های اقتصادی و صنعتی با همکاری دانشگاه هاروارد گرفت و «مرکز مطالعات مدیریت ایران» تاسیس شد که همچنان بعد از حدود 40 سال به نام «مرکز مدیریت امام جعفر صادق‌(ع)» مشغول به کار است.

گروه صنعتی بهشهر، در دهه 1350 نیز با کارخانه‌های عظیم پلی‌استر و اکرلیک تحت عنوان «کارخانه پلی‌اکریل اصفهان» وارد عرصه صنعت الیاف مصنوعی شد. پلی اکریل بزرگ‌ترین شرکت سهامی مشترک در ایران به حساب می‌آمد. پس از انقلاب، با شروع اعتصابات در صنایع نساجی، اموال خاندان لاجوردی نیز در تیرماه 1358، به مصادره دولت انقلابی درآمد، و جالب اینجاست که اکبر لاجوردیان بی‌هیچ کینه‌ای در خاطراتش می‌نویسد «با آنکه پس از انقلاب همه این موسسات مصادره شده است، امیدوارم هم‌اکنون نیز چون گذشته مشغول به کار بوده و کشور ما را در زمینه الیاف مصنوعی از وابستگی به ممالک بیگانه رهایی بخشیده باشد».

110 سال تلاش

«110 سال پیدایش و گسترش گروه صنعتی بهشهر» شرح تلاش شخصیتی است که بیش از 40 سال عمر خود را در ایران به کار و کوشش و تکاپوی بی‌وقفه اقتصادی و صنعتی گذرانده است. در جریان روایت این زندگی، شرح رویدادهای خاندان وی نیز آمده است، که اعضای آن حدود 110 سال در عرصه حیات اقتصادی کشورمان نقشی تعیین‌کننده داشته‌اند. آغاز فعالیت‌های اقتصادی این خاندان مصادف با زمانی است که ایرانیان پس از سده‌ها رخوت و خوابزدگی اجتماعی، سیاسی و اقتصادی بیدار شده‌اند و با دیدن دنیای پیرامون خود به ناکارآمدی‌های خویش پی برده‌اند و با اراده فرزندان تلاشگر خود، کار سازندگی و آبادانی ایران را پی‌ریزی کرده‌اند.

تجارت- فردا

در این کتاب، اکبر لاجوردیان این رویدادهای سازنده را از زبان خود و گاهی نیز با گفتاوردهایی از دیگران روایت کرده است. محتوای مطالب کتاب، گرچه از یک طرف شرح زندگی راوی و خاندان اوست، از طرف دیگر، تصویر گویایی از لایه‌های گوناگون جامعه‌ای است که مردمانش با قواعد و اصول اخلاقی و فکری موروثی و سنتی رایج، و به تبع آن با شیوه‌های زیستی حاکم بر آنها بالیده‌اند.

در این کتاب علاوه بر چهره کارآفرینانی همچون لاجوردی‌ها، زندگی کسان دیگری را هم که با صنایع و تاسیسات مختلف آن مربوط بوده‌اند و مسوولیت‌هایی را بر عهده داشته‌اند، شاهد هستیم و می‌توانیم تاریخ اجتماعی و اقتصادی کاشان اواخر دوران قاجار و اوایل پهلوی را بخوانیم، از شعربافی در کاشان و فتنه نایبیان گرفته تا ماجرای کشف حجاب و شیوه‌های مدیریتی و رقابت در بازار و...

کسانی که هریک به‌نوعی در کار پدید آوردن راه‌های تازه و نیرو بخشیدن به جریان رشد و توسعه صنعتی که با آن سروکار داشته‌اند، مشارکتی جدی دارند. از مهندسان و مدیران و کارورزان و کارآموزان نمونه‌هایی را می‌بینید که در مسیر روشمندی که مدیران گروه صنعتی بهشهر فراهم آورده‌اند، با شوق و علاقه کامل کار می‌کنند و چرخ‌های صنعت را با حرکتی که هر روز سرعت بیشتری می‌گیرد، به‌خوبی می‌چرخانند و بر گسترش و غنی شدن سرمایه‌های ملی کشور می‌افزایند.

در این کتاب خواننده با مردی آشنا می‌شود که شخصیت او آمیزه‌ای است از سنت و مدرنیته:

حرمتی را که به پدر و به‌طور کلی به بزرگ‌ترهای خانواده خود قائل است، ارج و منزلتی که به آموزش‌ها و پندهای آنان نشان می‌دهد و آشکارا ساختار تربیتی وجود خود را مدیون این فرهنگ خانواده معرفی می‌کند، نشانه‌هایی از سنت‌های رایج گذشته است. همچنین شناخت و رعایت حقوق برادر و برادرزاده‌ها در فعالیت‌های تجاری و اقتصادی و حرف‌شنوی اعضای این خانواده از یکدیگر، که در سراسر این کتاب نمونه‌های فراوانی از آن را شاهد هستیم، نمادهایی هستند از یک نگرش سنتی در عرصه تربیت و اخلاق. او نقشی اساسی برای تربیت جهت رشد قائل است: «پدرم برای عادت دادن من به کارهای تجاری، تمرین‌هایی برقرار کرده بود و راه و روش‌های مخصوص خود را داشت. یکی از روش‌های او تکرار جمله‌ای بود که در زندگی آینده من بسیار اثرگذار شد. جمله‌ای بسیار کوتاه و معمولی: «دست خالی برنگردی آ». گاهی که به من ماموریت وصول مطالبات تجارتخانه را می‌داد، همین جمله «دست خالی برنگردی آ» را تاکید می‌کرد. این جمله را ابتدا یک شوخی فرض می‌کردم، اما هرچه بزرگ‌تر شدم، به حکمت این جمله در تجارت پی بردم. بر اثر تکرار آن در تجارتخانه، به‌تدریج این جمله به‌عنوان یک حکم غیرقابل تردید در مغزم جای گرفت.»

از سوی دیگر خطر کردن برای قبول پدیده‌های تازه در عرصه دانش و اقتصاد و سرمایه، توجه زیرکانه به دنیای نوآوری و اندیشه‌ورزی و پیدا کردن نمایندگان آن نوآوری و دعوت از آنان برای کار در زنجیره صنایع گسترده‌ای که به راه انداخته‌اند، همه نشان از حضور ذهنی خلاق، نواندیش و در عین حال جسور و شجاع در وجود اکبر لاجوردیان و برادر و برادرزاده‌های او دارند که با همکاری و هم‌اندیشی یکدیگر، یکی از مهم‌ترین تشکیلات صنعتی ایران را پدید آورده‌اند. احتمالاً آنها یکی از نخستین خانواده‌هایی هستند که دایره تجارتشان از آمریکا تا ژاپن را دربر می‌گرفت و حتی در دوران ملی شدن صنعت نفت، طرح مبادله نفت و تانکر با ژاپن را پیگیری کردند.

موضوع کوشش و اراده‌ای که هریک از آنها در حرفه خود و در مسیر فعالیتی که مسوولیت آن را بر عهده داشته و از این راه با پیشرفت‌های روزافزون روبه‌رو شده‌اند، خود حدیث دیگری است. شاید بتوان نمونه‌هایی از آن را در افراد دیگر هم سراغ گرفت. اما نکته بسیار مهمی که در حرکت‌های شغلی و حرفه‌ای افراد این خاندان دیده می‌شود، هماهنگی و هم‌پشتی آنها با یکدیگر است. این روح اتحاد و سازگاری در کار، در سطر‌سطر روایتی که اکبر لاجوردیان آن را بیان داشته، قابل درک است. وجود چنین شاخصه اخلاقی در کارهای مشترک، بدون تردید محصول روش‌های پرورشی و هوشمندی تحسین‌برانگیز همه شرکای این خاندان است.

از دیگر ویژگی‌هایی که خواننده در خلال مطالعه کتاب با آن برخورد می‌کند، حضور روحیه سازندگی و پیشرفت و تعالی‌جویی برای کل جامعه ایران است. این روحیه، گرچه در روزهای آغازین فعالیت تجاری و اقتصادی خانواده لاجوردیان ـ لاجوردی با هدف سودآوری و توانگری شکل می‌گیرد، اما با گذشت زمان و با گسترش سریع امکانات مالی و پیشرفت‌های اقتصادی، با نوعی بینش دورنگر در جهت نیرومند شدن ایران و ایرانی همراه می‌شود.

علاقه‌ای که این خاندان برای گسترش هرچه بیشتر مجموعه‌های صنعتی خود نشان می‌دهند، نیز گواه همین حالت است. این شوق وافر و علاقه شدید به آفرینش‌های تازه را در راه‌اندازی عظیم الیاف مصنوعی پلی‌اکریل در اصفهان به‌روشنی می‌بینیم. اصرار و پیگیری بی‌امان شخص اکبر لاجوردیان، برای پا گرفتن و راه‌اندازی این صنعت که کشور را از وارد کردن مواد اولیه پلی‌استر از خارج بی‌نیاز می‌کند و از وابستگی به بیگانگان رها می‌سازد، از حدود نفع‌طلبی و ثروت‌اندوزی فراتر می‌رود. این نکته را می‌توان از کلام خود وی هم دریافت که می‌گوید: «این کارخانه مانند فرزندی است که من آن را در ایران جا گذاشته‌ام... من برای پول درآوردن این کار را نمی‌کنم. می‌دانم که تا چندین سال پول سرمایه ما برنمی‌گردد. اما من می‌خواهم اگر یک روز خارجی‌ها به ما نخ نفروشند، ما بتوانیم نفت خودمان را تبدیل به نخ خودمان بکنیم، تا کارخانه‌های کشور ما نخوابند. می‌خواهم کشور ما از نظر مواد اصلی نساجی مستقل باشد. چشم به کشورهای دیگر ندوزد. از نفت خود صنعت نساجی خود را تغذیه کند. دکتر مصدق نفت را ملی کرد، برای اینکه ما، فرزندان او، بتوانیم از نفت ملی شده، فرآورده‌های آن را تهیه کنیم که در همه زمینه‌های محصولات نفتی خودکفا بشویم.» نکته بسیار مهم دیگر این است که اکبر لاجوردیان با توجه به روحیه مثبت‌اندیشی و سازمان شخصیتی عمل‌گرای خود، پس از مهاجرت ناخواسته به آمریکا، بیکار ننشست. او به کار محبوبش، یعنی کار تولیدی و کارخانه‌داری پرداخت و در این راه نه‌تنها موفقیت‌های چشمگیری به دست آورد، بلکه توانست برای بسیاری از متخصصان و مدیرانی که زیر نظر او و خانواده‌اش در ایران، پرورش یافته بودند، کارآفرینی کند و تیمی از زبده‌ترین مدیران را در کارهای صنعتی خود در آمریکا به کار گمارد. این موفقیت‌ها می‌تواند نمایانگر آن باشد که پیشرفت کم‌نظیر اقتصادی و تولیدی این خانواده در ایران، صرفاً ناشی از کاردانی و قدرت ابتکار خود آنها بوده است. کتاب خاطرات اکبر لاجوردیان یکی از اعضای اصلی خاندان لاجوردیان و لاجوردی، از بنیانگذاران گروه صنعتی بهشهر، از جهات مختلفی قابل مطالعه و با‌ارزش محسوب می‌شود. نخست اینکه، از روایت‌های این کتاب به‌طور کل دروس و آموزه‌های فراوانی را برای علاقه‌مندان به کارآفرینی بومی فراهم کرده است. دوم اینکه، روایت‌کننده برخی اصول مهم اخلاق تجاری و چگونگی رعایت آن را توضیح داده است. سپس اینکه، روایت‌کننده موارد تجربی زیادی را در خصوص توسعه تجاری، گذار از تجارت محلی به تجارت ملی و از تجارت به صنعت، رابطه با دولت، نقش اعتماد در روابط تجاری، سازماندهی و مدیریت در راه توسعه شرکت و شیوه‌های حل مشکلات خانوادگی در بنگاه‌های اقتصادی تشریح کرده است که همگی برای آزمون نظریات مختلف به کار جامعه‌شناسان و اقتصاددانان خواهد آمد. به‌علاوه، سیاستگذاران اقتصادی می‌توانند مشکلات یک کارفرما را از لابه‌لای این روایت‌ها بهتر بشناسند. اما بیش از اینها ارزش معرفت‌شناسی و روش‌شناختی خاص دارد.

کتاب، آیینه و تصویری است از صحنه‌های تاریخی زمانه‌ای که ایران شتابان به‌سوی هم «مدرن شدن» و هم «مدرنیزه شدن» گام برمی‌دارد. نقش حکومت وقت در روند توسعه زنجیره گروه صنعتی بهشهر کمرنگ است. هرچه هست ابداع و ابتکار خود این خانواده است تا توصیه و عنایت و توجه دولت و دولتیان. اما این هم گفتنی است که با آنکه همه ساخته و پرداخته‌های مادی عمری تلاش اکبر لاجوردیان و خانواده او پس از انقلاب اسلامی از اختیار او خارج شد و با وجود آزردگی‌های ناشی از جفاهایی که در حق او روا داشته شد، اما سخن و گفتار او از حد گله‌ای نازک فراتر نرفته است. پیداست که او از منظری والاتر می‌نگرد و حساب بی‌مهری‌ها را به پای «فضای انقلابی حاکم» می‌نویسد و بر آنها خشم نمی‌گیرد: «همان‌گونه که در هر آشفتگی حاصل از انقلاب سابقه دارد، برخی کسان در پی تصفیه‌حساب‌های شخصی خود با کسان دیگر برمی‌آیند. در مورد من نیز چنین شده بود.» کتاب حاضر، بر اساس مصاحبه‌های حضوری که در سال 2013 در شهر هوستون تگزاس با آقای اکبر لاجوردیان انجام پذیرفته، و نیز با بهره‌گیری از کتاب «خاطرات اکبر لاجوردیان» که حاصل گفت‌وگوی آقای حبیب لاجوردی با ایشان در سال 1994 میلادی بوده، تهیه شده است. از آنجا که هنوز در میان برخی نخبگان جامعه اهمیت ثبت و انتشار همگانی تجربه‌های مهم زندگی‌شان جدی تلقی نمی‌شود، انتشار این روایت‌ها غیر از اینکه نوگرایی روایت‌کننده را نشان می‌دهد، به توسعه این روند کمک خواهد کرد. 

 

پربیننده ترین اخبار این شماره

پربیننده ترین اخبار تمام شماره ها