یزد: فرهنگ قنات و قناعت
تمدن کاریز
یزد، سزرمین کویرها و کاریزها، سرزمین قنات و قناعت است، سرزمین مردمانی که همان اندازه که میتوانند سرسخت و سختکوش باشند، مهرباناند و سخاوتمند و اهل گفتوگو. قدم زدن در کوچه پسکوچههای یزد، قدم زدن در دل تاریخ است، شهری که از امیرچخماق تا صفائیه، سنت و مدرنیته را به خوبی در کنار هم آمیخته و به همان اندازه که میتواند مدرن باشد، سنت را حفظ کرده است، مردمی که از دل تفتیده کویر، خنکای کاریز و قنات را بیرون کشیدند تا در میانه داغی سرزمینشان، پیامآور «گفتوگوی تمدنها» باشند.
یزد، سزرمین کویرها و کاریزها، سرزمین قنات و قناعت است، سرزمین مردمانی که همان اندازه که میتوانند سرسخت و سختکوش باشند، مهرباناند و سخاوتمند و اهل گفتوگو. قدم زدن در کوچه پسکوچههای یزد، قدم زدن در دل تاریخ است، شهری که از امیرچخماق تا صفائیه، سنت و مدرنیته را به خوبی در کنار هم آمیخته و به همان اندازه که میتواند مدرن باشد، سنت را حفظ کرده است، مردمی که از دل تفتیده کویر، خنکای کاریز و قنات را بیرون کشیدند تا در میانه داغی سرزمینشان، پیامآور «گفتوگوی تمدنها» باشند. سرزمینی که «دارالمومنین مسلمین» است، در عین حال زرتشتی و یهودی را در همسایگی هم نشانده، تا گوشه کوچکی از صلح جهانی باشد. دیاری خشک، که برخلاف اندیشه رایج «شکلگیری تمدنها در کنار آب» تمدنی چندین هزارساله با قناتهایی هزارساله را در خود جای داده که بر پایه ایجاد کاریز و حفر قنات برپا شده و نظام حقوقی بهرهبرداری از آب و «حقآبه» فرهنگی مبتنی بر جمعگرایی، یاریگری و مدارا شکل داده است که تمدن کاریزی نظام حقوقی همگرایانهای است متکی بر فرهنگ مشارکت و یاریگری.
بازار یزد، در دل بیرنگی و سکوت کویر، بزم رنگ و عطر و موسیقی است، از یکسو رنگهای شاد حجرههای ترمهفروشی و پارچههای نخی و زیلو و دستبافتهها سرشارت میکند، از سوی دیگر عطر هل و زعفران قطاب و باقلوا و پشمک، و آنسوتر نوای موسیقی مسگران کهنهکار و قدیمی گوشت را نوازش میدهد. حجرههایی که هنوز اصالت چند صدسالهشان را حفظ کردهاند و در کنار پیرمردان با لهجه شیرین یزدی، جوانان تازهکار هنر میآموزند و نسل به نسل هنرهایشان را منتقل میکنند؛ از شعربافی و ترمهبافی و زریبافی گرفته تا شمد و چادرشب اردکان و کاشی میبد.
اگرچه یزد را از گذشته به ترمه و قطاب و باقلوایش میشناسند و نساجی و شیرینیپزی و کاشیکاری در آن قدمتی دیرینه دارد، امروزه اما با تاسیس و توسعه واحدهای صنعتی که عمدتاً در صنعت کاشی و سرامیک، منسوجات و فرش ماشینی فعالیت دارند، از رشد و توسعه چشمگیری بهرهمند شده است. علاوه بر این یزد دومین استان معدنی ایران است و آن را «بهشت معادن» مینامند. معدن سرب و روی مهدیآباد، معدن سنگآهن چادرملوی اردکان و چغارت و معدن سرب و روی کوشک و معادن غنی اورانیوم در ساغند اردکان.
پرسش اینجاست چرا یزد با وجود اینکه یکی از فقیرترین شهرها از نظر منابع طبیعی است، همچنان زنده است و صنایع پررونقی دارد؟ چگونه است سرزمینی خشک، به شهری پررونق در عرصه اقتصاد بدل شده است؟ و چرا سرمایهداران از شهرهای مختلف به یزد مهاجرت کردند، و تاجران پیشرویی همچون پدر و پسر امینالضرب سالها در آن سکنی گزیدهاند و به تجارت مشغول بودهاند؟ این فرهنگ مدارا و تنوع ادیان و مذاهب ریشه در کجا دارد؟ چیست این راز تمدن کاریز؟