پیام اجتماعی رای به روحانی چه بود؟
جدال مطالبات
در این انتخابات یک رای بالای ۱۵ میلیون به یک کاندیدا و یک رای ۲۴میلیونی به رئیسجمهور منتخب داده شد. بخش زیادی از مطالبات اجتماعی از فهم نگاه منتقدانِ و رایدهندگان به آقای روحانی میتواند خود را در همین میزان رای نشان دهد.
نمیشود درباره انتخابات ریاستجمهوری حرف زد اما به سه گروه عمده از رایدهندگان توجهی نکرد. در واقع فهم شرایط اجتماعی با فهم مطالبات جامعه در ارتباط است و برای آن باید بتوان در ابتدا گروهبندیهای موجود در این انتخابات را شناخت. در این انتخابات یک رای بالای ۱۵ میلیون به یک کاندیدا و یک رای ۲۴میلیونی به رئیسجمهور منتخب داده شد. بخش زیادی از مطالبات اجتماعی از فهم نگاه منتقدانِ و رایدهندگان به آقای روحانی میتواند خود را در همین میزان رای نشان دهد.
در این تحلیل بررسی انتخابات سال 92 هم میتواند به فهم بهتر وضعیت کمک کند. در سال ۹۲ دولت حسن روحانی با ۱۸ میلیون رای به پیروزی رسید. رقبای ایشان آقایان قالیباف، جلیلی، رضایی و ولایتی که تقریباً در یک فضای گفتمانی حضور داشتند، با مجموع ۱۶ میلیون از راهیابی به دور دوم بازماندند. تعداد واجدین شرایط رای دادن در داخل کشور در سال 92 حدود ۵۰ میلیون نفر بود. تمرکز بر آرای افراد در آن انتخابات نیز خود میتواند گویا باشد. سعید جلیلی چهار میلیون نفر و قالیباف شش میلیون نفر و ولایتی دو میلیون نفر رای داشتهاند. آرایی که میتواند پایگاههای متفاوت اصولگرایی را در یک جمع دوقطبی نشان دهد.
در انتخابات سال ۹۶ تعداد واجدین شرایط داخلی با افزایش حدود پنج میلیوننفری به حدود ۵۵ میلیون نفر رسید (ارقام از ۵۴ تا ۵۶ میلیون نفر وجود دارد و تفکیک رای داخلی و خارجی معلوم نیست). از این میان رای آقای رئیسی با تمام تجمیعهایی که انجام شده نزدیک به ۱۶میلیون نفر و رای آقای روحانی حدود ۲۴ میلیون نفر در نظر گرفته شده است. اختلاف تعداد واجدین رای دادن در دو دوره مذکور پنج میلیون نفر است و به نظر میرسد این رای تماماً به سبد رای حسن روحانی اضافه شده است. البته این تحلیل مشکلات خود را دارد چراکه با انسانها به مثابه یک رای و عدد رفتار میکند و به راحتی میتواند درگیر تله میانگین شود. درواقع تنها میانگین نظرات و تعداد آنها مورد توجه قرار میگیرد و تکنگاهها و انگیزههای کوچکتر به حاشیه میرود.
رای معنادار تهرانیها به روحانی
تا زمان نگارش این یادداشت، تنها آمار موجود از انتخابات ۹۲ و ۹۶ تفکیک استانی آراست. در سال ۹۲ در استانهای اصفهان، چهارمحال و بختیاری، خراسان جنوبی، خراسان رضوی، خوزستان، سمنان، قزوین، قم، کهگیلویه و بویراحمد و مرکزی مجموع آرای رقبای آقای روحانی بالاتر از ایشان بوده است. هرچند این تفاوتها خیلی اندک یا حتی تقریباً نزدیک به برابر بوده باشد. در مجموع نیز آقای روحانی در دور اول با رایی کمی بالاتر از ۵۰ درصد به ریاستجمهوری برگزیده شد. در آن دوره تهران مشارکت کمی داشته و آرا تقریباً برابر است.
مشاهده آرا در این دوره نیز قابل توجه است. در استانهای مرکزی، همدان، خراسان رضوی، سمنان، قم و زنجان آرای آقای رئیسی بالاتر است. اصفهان و هرمزگان و قزوین و خوزستان نیز تفاوت رایشان بسیار کمتر از تفاوت آرای نهایی است. نکته قابل توجه، رای بالای تهران و تفاوت فاحش آرا در این دوقطبی است. در واقع به نظر میرسد رای آقای روحانی در تهران پنج برابر رای آقای رئیسی است و عدد تعیینکنندهای از آرای نهایی از سوی تهرانیها به سبد رای آقای روحانی ریخته شده است.
بررسیها نشان میدهد استانهایی که در سال 92 رای آقای روحانی در آنها کمتر از رقبا بوده در سال 96 هم همان وضعیت تا حدودی تکرار شده است. اما در استانهایی مانند زنجان، سمنان، قزوین، همدان و مرکزی به نظر آرا تا حدودی بیشتر به نفع اصولگرایی ریخته شده است. استانهایی که نسبت شهر و روستای آنها چندان تفاوتی با بقیه مناطق ندارد. استانهای حاشیهای منهای استانهای شمالشرقی اغلب رای خوبی در هر دو دوره به روحانی دادهاند، کاسته شدن از آرای روحانی در استانهای یادشده مختص استانهای مرکزی است و لزوماً نمیتوان رای روستایی را در انتخاب ایشان دخیل دانست.
درواقع رای روستاها و شهرهای مرزی، بیشتر رای سیاسی است. چه اگر قرار باشد انتخاب اصولگرایانه بکند و چه انتخاب در قطب مخالف آن باشد. این چینش رای سیاسی درواقع در همه دورهها مانند هم تکرار شده است. اما در استانهای مرکزی که اتفاقاً رای شهرستانها و روستاها در این دوره با اختلاف بیشتری به سبد آقای رئیسی ریخته شده، رای مطالبهمحورتر است و شعار اقتصادی و یارانهای آقای رئیسی بیشتر شنیده شده است. البته طبیعی است که بخش مذهبیتر و سنتیتر تحت تاثیر مطالب مطروحه درباره سند ۲۰۳۰ نیز بودهاند.
تحلیل رای 16میلیونی رئیسی
اگر قرار باشد رای ۱۶میلیونی آقای رئیسی را با کمک آرای آقایان جلیلی، ولایتی، قالیباف و رضایی و همینطور با کمک قرائن موجود تحلیل کرد میتوان به چند گروه اشاره کرد:
1- بخشی از رای کاملاً ایدئولوژیک به سبد رای آقای رئیسی ریخته شده است. رایی که کاملاً گفتمانی است و در آن اسلام و انقلاب با تفسیر مشخص و شناختهشدهای (که اتفاقاً در رسانههای عمومی هم تبلیغ میشود) دال مرکزی به حساب میآید. کسانی که آمدن گروه مقابل را ختم گفتمان دینی و انقلابی میدانند. در سال ۹۲ حدود چهار میلیون رای جلیلی کاملاً از این دسته بود. هرچند که در آرای آقایان رضایی و ولایتی هم این گروه حضور داشتهاند. این گروه با پخش نکاتی درست یا غلط از سند ۲۰۳۰ به خشم آمدند و در بسیاری از شهرستانها و روستاها به نفع رقیب رئیسجمهور مستقر فعال شدند. اکثریت رای شهرها و استانهای مذهبی به این گروه یا طبقه سنتیها تعلق میگیرد.
2- بخش دیگری از آرای ۱۶میلیونی متعلق به جماعت سنتی جامعه ایرانی است. مردمانی که از تنش بیزارند یا به شکل سنتی به حفظ وضع موجود رای میدهند. آنچه از طرف دستگاههای رسمی گفته میشود مورد قبول ایشان است اما رای ایدئولوژیک ندارند. حتی ممکن است در خانواده این گروه نسل پیشین به شکل سنتی گزینش اصولگرایی داشته باشند اما رای فرزندان متفاوت از پدر و مادر باشد. شناختهشدهترها و مدیران قدیمیتر اغلب رای این گروه را میگیرند. بخشی از بدنه رای آقای قالیباف و ولایتی در سال ۹۲ اینبار به سبد رای رئیسی رفته است. هرچند بخش زیادی از آرای این گروه میتواند به رئیسجمهور مستقر هم تعلق گیرد.
3- بدنه نیروهای انقلابی و دولتی که گاهی در دستههای ایدئولوژیک و سنتیها هم نمیگنجند در بسیاری از زمانها برای بهره و نفع شخصی رای به این سبد میریزند. آقای رئیسی بهرغم انتقادات تند به آقای روحانی که اتفاقاً بخش زیادی از آنها به مدیریت چندینساله در ایران برمیگشت و بهرغم تلاش برای گرفتن چهره اپوزیسیون وضع موجود در مقابل روحانی که رئیسجمهور مستقر بود نتوانست موفق شود. در 10 روز آخر انتخابات آقای رئیسجمهور با دست گذاشتن بر مفهوم آینده و تصویری از آنچه محتمل است پیش بیاید رای افزایشی زیادی گرفت و آقای رئیسی بهرغم تلاش زیاد، کاندیدای جریان محافظهکار شناخته شد. همین عاملی بود که رای بخشی از بدنه دولتی و حاکمیتی سوای باورهای سنتی و ایدئولوژیک به سبد آقای رئیسی ریخته شد.
4- بخشی از آرا متعلق به روستاهای مرکزی ایران و مجموعه کسانی است که درگیر معیشت بودهاند. وعدههای اقتصادی و یارانهای برای این گروه یکی از دلایل اصلی رای به آقای رئیسی شناخته میشود. رایی که در سالهای قبلتر از سوی آقای احمدینژاد صید میشد. البته در مجموع آرای آقای روحانی نیز به دلیل تغییر در وضعیت گروههای کارگری، کارمندی، مستمریبگیر و کشاورز از این گروه حضور داشتهاند. اما نه بخشی که سودای بهتر شدن شخصی داشتهاند و به وعده یارانه بیشتر دلخوش کردهاند و این گروه اندک هم نیستند.
5- بخشی از رای که در گفتمان اصولگرایی هم حضور دارد، رای سبک زندگی است. رایی که بخش غالب آرای آقای روحانی را به خود اختصاص داد اما در این ۱۶ میلیون هم نماینده داشته است. گفتمان اصولگرایی در این دوره فارغ از نگاههای ارزشی وارد گردونه انتخابات شد. برخلاف سنوات پیشین در هیچ مناظرهای از ارزشهای اصولگرایان سخن به میان نیامد و تلاش نشد دینداری و سبک زندگی مردم مورد هجوم واقع شود. همه کاندیداها در تلاش برای به تصویر کشیدن وضعیت بهتر فرهنگی و اجتماعی بودند. موسیقی به عنوان نماد سبک زندگی جدید خصوصاً در میان نسل جدید میتوانست نمادی برای وضع موجود باشد. جناح اصولگرا ابتدا برای زدودن حواشی برگزار نشدن کنسرت در مشهد تلاش کرد که با تبدیل خواست کنسرت به «کنسرت مردم» ایشان را به سمتوسوی خواست اقتصادی بکشاند. حتی در مقابل گفتمان رقیب مبنی بر سختتر شدن فضای اجتماعی و تفکیک جنسیتی به صراحت عکسالعمل نشان داد. ضربه آخر دستمایه قرار دادن یک خواننده زیرزمینی برای جذب آرای رایاولیها بود. درواقع گفتمان ارزشمدارانه و حزباللهی در مجموع نهتنها در این انتخابات به شکل رسانهای تبلیغ نشد و تنها از سوی مبلغان اصلی در شهرستانها و روستاها به کار گرفته شد، بلکه از گفتمان سبک زندگی و توجه به خواستهای اجتماعی استفاده شد. هرچند که موضوع غیرقابل باور به نظر رسید و ریزش رای زیادی از گروههای سنتی به همراه داشت، اما در تحلیل سبک زندگی به یکی از نکات مهم انتخابات بدل شد. شاید ماندن آقای قالیباف بیشتر میتوانست به جذب و جلب آرای مبتنی بر سبک زندگی دامن زند. آرایی که بعد از کنار کشیدن ایشان طبیعی بود به سمت سبد رای آقای روحانی واریز شود.
تحلیل رای 24میلیونی روحانی
1- اما گروهی را که به آقای روحانی رای ندادند دو گروه فعال و منفعل تشکیل میدادند که هر دو گروه نیاز به بررسی بیشتر دارند. جماعت منفعل راینداده کسانی هستند که به هر دلیل مثل بیماری یا سفر یا نبودن مدرک معتبر از انتخابات بازماندهاند. گروه منفعل دیگر بیتفاوتها هستند. آنهایی که همه حاکمیت و افراد را در کنار هم یک کاسه میبینند و باور بر تفاوت و بهتر شدن ندارند. این گروه ناامیدان و سرخوردگان اجتماعی هستند. عدهای که بهرغم تمام تلاشها و وعدههای انتخاباتی بازهم تمایزی بین قطبهای رقیب ندیدند و رای ندادند. در انتخابات دوقطبی این جماعت منفعل بیشتر فعال میشوند. اما گروه دیگری که فعالانه تحریم را کنشگری خود میدانند بیتفاوت نیستند. مطالبه دارند. فاصله زیادی بین آرمانها و آنچه میخواهند با وضع موجود میبینند و گزینههای موجود را در راستای آنچه میخواهند نمیشناسند. حتی گاهی رای دادن را تایید وضعیتی میدانند که قبول ندارند.
2- و اما گروه سوم که در این انتخابات به آقای روحانی رای دادند میانهای هستند که در تقابل با دو گروه دیگر قرار دارند. گروه راینداده با گروهی که در سبد اصولگرایی رای ریخته است دچار امتناع گفتوگو شده و بدل گفتوگوهایش را با گروه میانه خواهد ساخت. از اینروست که این گروه میانه هم به لیبرالمسلکی شناخته میشود و هم از سوی دیگر به سازشکاری و فراموشی مطالبات متهم میشود. خواست اصلاح و تغییرات تدریجی در این میانه اتفاق میافتد. میانهای که وظیفه خطیر برقراری گفتوگو را باید بر عهده داشته باشد. اما به واقع رای این گروه و مطالبه این گروه چیست. بیکاری دغدغه جوانی است. اما لشگر بیکاران به روحانی رای دادهاند و مطابق برخی نظرسنجیها اتفاقاً ۳۵ تا ۵۵سالههای درگیر معیشت بیشتر جذب نظرات اقتصادی شدهاند. جوانان گزینش سبک زندگی کردهاند و با عقب افتادن سن ازدواج هنوز بر سفره خانواده ارتزاق میکنند و مطالبه اولیه و سیاسیشان آزادی اجتماعی و زمینههای بروز سبکهای متفاوت زندگی است. در واقع مهمترین پدیده این انتخابات سبک زندگی است، هرچند که مهمترین مطالبه رسیدن به عدالت اجتماعی و اقتصادی میتواند باشد. چرخش گفتمانی نسل جوان و تمرکز برنامههای دانشگاهی هم گویای این موضوع است. اگر در دوم خرداد ۱۳۷۶ نسلی پرتعداد که متولدین انقلاب و جنگ بودند به صحنه آمدند و اصلاحطلبی را رقم زدند، این نسل در پیوند با نسل پیش از خود آرمانگرایانه به دنبال شعارهای جدید و دموکرات میگشتند. 20 سال گذشته و اگر تحولات را از دریچه نگاه رونالد اینگلهارت جامعهشناس تغییرات فرهنگی در جوامع مدرن نگاه کنیم، با گذشت 20 سال ما یک نسل بزرگتر شدهایم. نسلی که آرمانگرا نیست. به زندگیاش بها میدهد. نسلی که سبکهای زندگی مختلف را میبیند و انتخاب میکند. نسلی که دغدغه آزادیهای اجتماعیاش را بلندتر از خواست نهاد مدنی و کنشگری اجتماعی فریاد میکند. نسلی که اگر قرار است به جشن و پایکوبی بپردازد دیگر به عنوان چاشنی جشن از سرودهای میهنی و مهیج استفاده نمیکند. نسلی که شور و هیجان را به عرصه عمومی میکشاند و خروجی شادیاش با نسل پیشینش تفاوت دارد. این نسل آنقدر پررنگ بود و هست که دو قطب این انتخابات مجبور به رسمیتبخشی بدانها باشند.