شناسه خبر : 46658 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

قدرت اراده عمومی

جامعه برای کنشگری زیست‌محیطی چه ابزارهایی دارد؟

 

مولود پاکروان / نویسنده نشریه 

20اگر امضاها به صد هزار برسد، یعنی امید در جامعه مدنی هنوز نمرده است. اما اگر امضاها به یک میلیون برسد، یعنی جامعه مدنی نه‌تنها زنده و امیدوار است بلکه به خودباوری و خودآگاهی و اعتمادبه‌نفس نیز رسیده است. اگر امضاها به یک میلیون برسد، ولی تاثیری بر تصمیمات مقامات نگذارد، آنگاه شاهد قوی دیگری خواهد بود بر انجماد و اصلاح‌ناپذیری این ساختار حکمرانی. با یک میلیون امضا، با هر نتیجه‌ای، جنبش قیطریه برنده خواهد بود.

این بخشی از گفته‌های محسن رنانی در ثنای پویش مردمی است که برای ممانعت از قطع درختان پارک قیطریه و ساخت مسجد در آن به راه افتاده است. تصمیم ناگهانی شهردار تهران که گرچه قدمت آن به ماه‌های پایانی سال گذشته بازمی‌گردد، با موجی از مخالفت از سوی فعالان سیاسی و زیست‌محیطی و نیز مردم مواجه شده است. برخی نگران از آسیب به محوطه باستانی پارک قیطریه این اقدام را در راستای تخریب میراث فرهنگی یا فرصت‌طلبی برای دستیابی به گنجینه‌های احتمالی پارک دانسته‌اند؛ برخی دیگر آن را نقض حقوق شهروندی خوانده‌اند؛ و سایرین تخریب فضای سبز به بهانه ساخت مسجد را مخل مصالح و منافع عمومی می‌دانند. اظهارنظرها البته با راه‌اندازی کارزاری مردمی برای مخالفت با تخریب پارک همراه بوده است. کمپینی که تا زمان نگارش این نوشتار همچنان دست به دست می‌چرخد و امضا می‌شود و به گفته رنانی، نشانی از وجود امید در جامعه مدنی است.

پویش‌های مردمی از این دست البته کم‌سابقه نیستند. مردم گاهی با کارزارهای امضا، گاهی با زنجیره‌های انسانی، و گاهی با هشتگ و پست در شبکه‌های اجتماعی جامعه کوشیده‌اند نشان دهند با سیاست‌های نادرست و تهاجمی سیاستمدار در قبال محیط زیست بی‌زبان مخالف‌اند. زنجیره انسانی در اعتراض به خصوصی‌سازی ساحل قشم در مهرماه 1398 و دیگری، در اعتراض به تخریب سنگ‌نگاره‌های تاریخی دره دیزدر در فروردین امسال مثال‌هایی از این دست‌اند. گاهی هم چهره‌ها، پیشگام مقاومت در برابر تخریب محیط زیست بوده‌اند. حضور هدیه تهرانی در تالاب میانکاله و راه‌اندازی کارزار «نه به پتروشیمی میانکاله» هم نمونه دیگری از این جنبش‌های مردمی است.

با وجود تمامی این اقدامات و ابزارهایی که جامعه در جهت حفاظت از محیط زیست از آن بهره می‌برد اما، مصائب ریز و درشت طبیعت ادامه دارد. طرح‌های غیراصولی سدسازی، راه‌سازی، معدن‌کاری و توسعه نفت و گاز، قطع درختان، غارت منابع آب زیرزمینی و روان‌آب‌ها و دیگر مداخله‌های مخرب، سال‌هاست به جان منابع طبیعی کشور و عرصه زیست جانوران افتاده‌اند و کمتر پیش آمده که زور جامعه مدنی بر انفعال یا اقدام نابخردانه سیاستمدار بچربد. گذشته از آنکه تاراج منابع ملی به بهانه‌های دروغینی همچون توسعه یا اشتغال‌زایی به رویه‌ای قالب در کشور بدل شده، این‌بار با افزوده شدن شعارهایی از جنس ایدئولوژیک به اقدامات مخرب، به نظر می‌رسد تراژدی محیط زیست دارد به جاهای باریک‌تری کشیده می‌شود.

تجربه جهان از دهه‌ها کنشگری برای مقابله با گرمایش زمین و دیگر معضلات زیست‌محیطی اما، نشان داده است جامعه هنوز این قابلیت و قدرت را دارد که مقابل سیاست‌های اشتباه یا منفعت‌طلبانه دولت‌ها در قبال محیط زیست و منابع طبیعی بایستد. این قدرت در کجا نهفته است؟

جعبه‌ابزار جامعه

مقایسه اثربخشی کنش‌های سیاسی و اجتماعی مختلف دشوار است، اما شاید بتوان سلسله‌مراتبی ایجاد کرد که به موجب آن جامعه بتواند اقدامات سیاسی را که بیشترین تاثیر را دارند، شناسایی کند. برای مثال، یک نظرسنجی از اعضای پارلمان اروپا نشان داده که سیاستمداران رای دادن را بسیار موثر می‌دانستند، و نوشتن نامه یا ایمیل به مقامات منتخب را به‌عنوان روش‌هایی با تاثیر متوسط، و بحث‌های آنلاین را به‌عنوان روش‌های کمترموثر برای تاثیرگذاری بر تصمیم‌گیری سیاسی معرفی کرده‌اند. اما این رتبه‌بندی‌ها ممکن است نسبی باشد و بسته به موضوعات مختلف تغییر کند.

ناهماهنگی میان سیاست‌های اتخاذشده از سوی مقامات و خواست جامعه را می‌توان تا حدی با نظریه «مارپیچ سکوت» (spiral of silence) توضیح داد. از آنجا که اقدامات زیست‌محیطی و اقلیمی تنها زمانی موثر می‌شوند که تعداد کافی از بازیگران در آن شرکت کنند، دولت‌ها و افرادی که بخش بزرگی از همتایان خود را نسبت به این‌گونه مسائل بی‌انگیزه می‌دانند، ممکن است تمایل کمتری به تقبل هزینه‌های فردی مرتبط با اقدام صحیح داشته باشند. بر این مبنا، اگر بخش بزرگی از جامعه و همچنین اکثریت مقامات در قبال مسائلی که به محیط زیست آسیب می‌زند، سکوت کنند، احتمال آنکه شاهد حرکت موثری در میان اقلیت باقی مانده باشیم بسیار کم است. و دقیقاً به همین دلیل است که هرگونه اقدامی در راستای افزایش آگاهی جمعی و تقویت صداهایی که خواستار اقدام سریع برای حفاظت از محیط زیست هستند، در شکستن این چرخ سکوت و اعمال فشار بر سیاست‌گذار نقش موثری دارد.

«آموزش و آگاهی» البته تنها ابزارهای جامعه برای حفاظت از اقلیم نیستند. در سراسر جهان مردم از «رای» خود به عنوان ابزار قدرتمندی برای حذف سیاستمدارانی استفاده می‌کنند که حفاظت از محیط زیست در فهرست اولویت‌هایشان جایی ندارد. «مشارکت و کنشگری» نیز راه قدرتمند دیگری برای تاثیرگذاری بر سیاست‌های زیست‌محیطی هستند. این می‌تواند شامل پیوستن یا حمایت از سازمان‌های محیط زیست، شرکت در تجمعات و اعتراضات، امضای طومارها و تماس با مقامات منتخب برای بیان نگرانی‌ها و درخواست اقدام باشد. با تقویت صدای خود به‌طور جمعی، مردم می‌توانند برای اصلاح سیاست‌ها به دولتمردان فشار بیاورند.

«تعامل با مقامات منتخب» نیز ابزار دیگر جامعه است. ایجاد روابط با مقامات منتخب برای تاثیرگذاری بر تصمیمات سیاسی بسیار مهم است. این کار را می‌توان با شرکت در جلسات شهرداری، نوشتن نامه یا ایمیل، برقراری تماس تلفنی، یا برنامه‌ریزی جلسات با نمایندگان منتخب برای بحث در مورد نگرانی‌های زیست‌محیطی انجام داد. علاوه بر این همه، همکاری میان بخش دولتی و خصوصی می‌تواند در شکل دادن به سیاست‌های زیست‌محیطی موثر باشد. با درگیر شدن در گفت‌وگو با مشاغل، صنایع و سایر ذی‌نفعان، مردم می‌توانند مشوق اقدامات پایدار، شفافیت و پاسخگویی باشند. فشار عمومی می‌تواند اقدامات داوطلبانه را تحت تاثیر قرار دهد یا اقدامات نظارتی را تسریع کند. و البته لازم به تاکید نیست که اصلاح سیاست‌ها اغلب یک فرآیند پیچیده و مداوم است و نیاز به پشتکار، همکاری و مشارکت در طول زمان دارد. در میان همه ابزارهایی که ذکر آن رفت به نظر می‌رسد کنشگری زیست‌محیطی در سراسر جهان به سلاح قدرتمندی علیه اقدامات مخرب یا انفعال سیاستمداران در برابر تغییرات اقلیمی تبدیل شده است. اما این کنشگری چه ویژگی‌هایی دارد؟

کنشگری زیست‌محیطی

سال‌هاست جنگ جامعه و به ویژه فعالان و کارشناسان محیط زیست با سیاستمداران بالا گرفته است چرا که مدیران و مسئولانی که متولی نهادهای مرتبط با محیط زیست هستند اساساً یا سواد اقلیمی ندارند یا دوران طلایی مدیریتشان آنقدر کوتاه است که ترجیح می‌دهند به این عرصه ورود نکنند. شاید هم منافع شخصی یا سیاسی را بر منافع و منابع ملی مقدم می‌دانند. محیط زیست ایران سال‌هاست به مسئله‌ای سیاسی و امنیتی تبدیل شده که فعالان و سازمان‌های مردم‌نهاد را از هراس برچسب خوردن یا مجازات به عقب می‌راند. و در نهایت، سیاست‌ها -در بهترین حالت اگر مخرب نباشد- التیامی برای آلام محیط ‌زیست ایران نیستند. در نقطه مقابل مردم به مدد دسترسی به شبکه‌های اجتماعی آگاه‌تر از گذشته، اخبار محیط زیست و اقلیمی را پیگیری می‌کنند و می‌کوشند با حداقل ابزارهای دردسترس، مقابل اقدامات مخرب بایستند. در ادبیات موجود، چنین اقداماتی بخشی از کنشگری زیست‌محیطی به‌شمار می‌روند. اصطلاح «کنشگری زیست‌محیطی» به اقدامات فردی یا گروهی اطلاق می‌شود که از محیط زیست محافظت یا به ممانعت از تخریب آن کمک می‌کنند. کسانی که در این نوع از کنشگری دخیل هستند، مسائلی را شناسایی می‌کنند که حیات کره زمین به‌طور کلی و اقلیم هر کشور به‌طور خاص، را تهدید می‌کنند و سپس استراتژی‌هایی برای ارتقای آگاهی یا راه‌حل‌هایی را برای مشکل ارائه می‌دهند. افزایش آگاهی از مسائل زیست‌محیطی را می‌توان تا حد زیادی به تاثیر این کنشگری‌ها نسبت داد. فعالان محیط ‌زیست و اقلیم در تلاش‌اند دولت‌ها و شرکت‌ها را وادار کنند که انسانیت را بر سود و قدرت مقدم دارند، به همین دلیل است که مدافعان زمین‌های بومی در کانادا، گرتا تونبرگ در سوئد، حامیان انرژی پاک در ویتنام و حامیان آب در گواتمالا و هندوراس همه به هم متصل‌اند! صرف نظر از نحوه اجرای آن، هدف کنشگری زیست‌محیطی روشن است: ایجاد یک محیط زندگی سالم و یکپارچه که بتواند بدون تسلیم شدن در برابر مدیریت ضعیف انسانی یا سودجویی، از نسلی به نسل دیگر منتقل شود. کنشگری‌هایی از این دست به صورت محلی شروع می‌شود و مردم را تقریباً در هر کجا برای ایجاد تغییر در مقیاس منطقه‌ای، ملی یا جهانی متحد می‌کند.

این در واقع نکته‌ای است که کنشگری مردمی را از سایر اشکال کنشگری متمایز می‌کند: تاکید بر «اقدام جمعی» برای رسیدگی به یک مشکل حاد، در سطح محلی. افراد با پیشینه‌های مختلف (که ممکن است به‌طور رسمی، روی موضوعاتی که به دنبال حل آن هستند کار نکنند) حول یک هدف مشترک گرد هم می‌آیند و مقامات منتخب، ارگان‌های دولتی و شرکت‌ها را برای ایجاد تغییر تحت فشار قرار می‌دهند. یکی از مهم‌ترین شیوه‌های کنشگری زیست‌محیطی، استفاده از ظرفیت کارزارها برای آگاهی مردم و دادن صدا به فعالان مدنی است. به پشتوانه این امضاها به کنشگران و دیگر علاقه‌مندان محیط زیست امکان داده می‌شود تا مطالباتشان را به شکل قوی‌تر و مستمرتری پیگیری کنند. در نتیجه، مسئولان کمتر می‌توانند ادعا کنند که دغدغه مطرح‌شده، یک دغدغه برساخته رسانه‌ها یا محدود به چند نفر معدود است. چون، امضای چند ده هزار نفر ضمیمه مطالبه می‌شود و این موضوعی غیرقابل انکار است!

تاثیر عموم هوشیار

21اراده عمومی تعریف طولانی اما ساده‌ای دارد: «تشخیص مشترک یک مشکل خاص به وسیله سیستم اجتماعی و تصمیم‌گیری برای رسیدگی به آن، به روشی خاص از طریق اقدام جمعی پایدار». برخی از جلوه‌های اراده عمومی در حوزه محیط زیست می‌تواند شامل حمایت عمومی از سیاست‌های کاهش انتشار کربن یا حفاظت از منابع آب، تماس با مقامات دولتی و رفتار مصرف‌کننده طرفدار محیط زیست (مثلاً تحریم شرکت‌های آسیب‌زننده به محیط زیست) باشد. «اراده عمومی» -که از طریق کنشگری شهروندی ابراز می‌شود- تاثیر مهمی بر فرآیند سیاست‌گذاری دارد. مطالبه عمومی قوی، این احتمال را افزایش می‌دهد که دولت‌ها اقدامات مربوط به تغییرات آب‌وهوایی و محیط ‌زیست را در اولویت قرار دهند.

 اما نکته مهم آن است که هیچ «عموم» واحد و همگنی وجود ندارد؛ «عموم» در هر جامعه بسیار متنوع و پراکنده‌اند. بنابراین ایجاد اراده عمومی برای تاثیرگذاری بر سیاستمدار کار آسانی نیست. در اغلب موارد اگر بخواهید اراده عمومی -به‌طور گسترده- ایجاد کنید به رهبران افکار نیاز دارید؛ نخبگانی که سرنخ‌ها را به دست مردم می‌دهند و آغازگر یک پویش یا جنبش مردمی هستند که می‌تواند به اراده عمومی منتهی شود. به این ترتیب حلقه بازخوردی شکل می‌گیرد که در آن، افزایش ابراز نگرانی از سوی نخبگان یا مردم باعث تشدید نگرانی و اقدام در گروه دیگر می‌شود.

در میان این عموم پراکنده اما، بهترین راه، تکیه بر قدرت «عامه هوشیار» (issue public) است؛ یک مجموعه کلیدی از شهروندان که نسبت کمی از جمعیت را به خود اختصاص می‌دهند و به یک موضوع خاص علاقه دارند. این عموم هوشیار، نسبت به موضوع خاص نگرانی جدی دارند و در جست‌وجوی اطلاعات هستند. سطح دانش نسبتاً بالایی دارند، نگرش‌های قوی و پایداری ایجاد کرده‌اند و اهل عمل‌اند. موضوعاتی مانند محیط ‌زیست این قابلیت را دارند که این گروه را به بازیگران سیاسی قدرتمندی تبدیل کنند.

در کنار اراده عمومی، می‌توان از پنجره‌های فرصت نیز بهره فراوان برد. نظریه «پنجره‌های فرصت» (Windows of Opportunity) می‌گوید به احتمال زیاد، یک موضوع زمانی به دستور کار سیاسی بدل می‌شود که سه چیز همزمان اتفاق بیفتد: اول، مشکل از سوی مردم و نخبگان (اراده عمومی) مهم و فوری تلقی شود. دوم، راه‌حل‌های سیاستی قابل اجرا موجود باشند و سوم، تعهد سیاسی برای اتخاذ این راه‌حل‌ها وجود داشته باشد (اراده سیاسی). هنگامی که این سه عنصر با یکدیگر همگرا شوند یک «پنجره سیاست» (policy window) باز می‌شود که از طریق آن تغییرات قابل توجهی امکان‌پذیر است. کنشگران باید آماده باشند و بتوانند از مزایای پنجره سیاست -زمانی که باز می‌شود- استفاده کنند. وقتی این روزنه بسته شود -تا زمانی که پنجره بعدی باز شود- تنها پیشرفت‌های اندک و کندی محتمل است. هر سه عنصر برای تغییر سیاست ضروری هستند، اما حتی در این صورت نیز تغییر اجتناب‌ناپذیر نیست.

ایجاد اراده عمومی، با بازوی قدرتمند سیاسی، نیاز به سازماندهی عمیق دارد. این امر مستلزم استراتژی‌ها و تاکتیک‌های متفاوتی است: بهره‌گیری از ابزارهای مبتنی بر داده‌های قرن بیست‌ویکم برای یافتن شهروندان نگران (یا هوشیار)، اتصال آنها به سازمان‌هایی که به توسعه و تقویت صدا و قدرت شهروندان کمک می‌کنند (نه فقط جمع‌آوری سرمایه یا امضای طومار)، ایجاد حس مشترک کارآمدی جمعی از طریق بردهای بزرگ و کوچک و سرمایه‌گذاری در ایجاد قدرت پایدار، به‌طوری که «جنبش» با باز شدن «پنجره‌های سیاست» آماده عمل شود. موفقیت به این بستگی دارد که همه نقش خود را به درستی ایفا کنند- از رهبرانی که پیشگام کمپین‌ها هستند، رسانه‌هایی که آگاهی را گسترش می‌دهند، تا افرادی که طومارها را امضا می‌کنند و در زنجیره‌های انسانی، مقابل دشمنان محیط زیست می‌ایستند!  

دراین پرونده بخوانید ...