حضیض آب
چه عواملی باعث زوال دریاچه ارومیه شد؟
دریاچه ارومیه، چشم آبی گربه ایران، دیگر سو ندارد. دو دهه بهطور مستمر خبرهای نگرانکننده از وضعیت دریاچه ارومیه در شمال غربی ایران مخابره شده است. اکنون و در میانه تیرماه 1402 دریاچه ارومیه به پایینترین سطح تراز خود در طول 60 سال گذشته رسیده و عملا دریاچه خشک شده است. اما بحران شکلگرفته پیشینهای به اندازه همین 60 سال دارد. اگر تغییر اقلیم را به عنوان یکی از عوامل دگرگونکننده وضعیت منابع آبی در ایران و بهخصوص حوضه آبریز دریاچه ارومیه فاکتور بگیریم، تغییر سیاست آبی در منطقه ارومیه و در نتیجه افزایش و تغییر الگوی کشت پیرامون دریاچه و در مجاورت و مسیر منابع آبی دریاچه ارومیه، مهمترین دلیل روند قهقرایی دریاچه ارومیه عنوان شده است. البته بسیاری از مرگ دریاچه بهطور قطعی سخن میگویند که این ادعا به دلایل متعدد ادعای دقیقی نیست چرا که به باور متخصصان محیط زیست اگر همین امروز دریاچه ارومیه بهطور کامل خشک شود ممکن است در یک دوره ترسالی بخش شمالی دریاچه احیا شود. با این حال آنچه دریاچه ارومیه را به چنین روزگار تلخی گرفتار کرده دقیقاً سیاستگذاری دولتی و طمع مردمی است. در کنار کشاورزی کنترلنشده که هم ردپای سیاست خودکفایی دولت را میتوان در آن دید و هم طمع و آز کشاورزان منطقه را میتوان مشاهده کرد، باید به ساخت 54 سد دقیقاً بر روی ورودیهای آبهای دریاچه ارومیه اشاره کرد. در دو استان آذربایجان غربی و آذربایجان شرقی مجموعاً بیش از 120 سد در طول این چند دهه ساخته شده که 54 سد بر روی حوضه ارومیه بوده است. سطح زیر کشت حوضه دریاچه ارومیه نزدیک ۶۰۰ هزار هکتار است. از این میزان حدود ۱۳۵ هزار هکتار مربوط به کشت آبی، ۶۰ هزار هکتار به صورت باغ و مابقی به صورت دیم است. درباره اینکه پیش از انقلاب سطح زیرکشت حوضه دریاچه ارومیه چه مقدار بوده، آماری قابل استناد به دست نیامد اما تغییر الگوی کشت بهخصوص باغداری و از بین رفتن اکثر تاکستانهای این حوضه و جایگزینی آنها با گونههای آببر مثل سیب و شلیل و هلو، خود لطمهای بیبازگشت به منابع آبی منطقه وارد کرد. چرا که انگور محصولی کممصرف و البته با اقتصادی متنوع بود که به دلیل سیاستهای ایدئولوژیک و بیخردانه محدود شد و جای خود را به محصولات آببر داد.
خطر مرگ؛ تودههای نمک در حال گسترشاند
بررسیهای متنوعی بر روی دریاچه ارومیه انجام شده است. برای نمونه یک مطالعه جهانی درباره دریاچه ارومیه و اهمیت احیای آن نوشته است: دریاچه ارومیه یکی از دریاچههای فوقشور و شناختهشده در حال خشک شدن (و حتی در حال مرگ) است. این دریاچه از سال 2000 در حال خشک شدن است. این دریاچه در ارتفاع 1286متری از سطح متوسط دریا و با مساحت پنج هزار کیلومترمربع در شمال غربی ایران قرار دارد. دریاچه ارومیه و حوضه آبخیز آن در زندگی روزانه میلیونها انسان و همچنین ۲۲۶ گونه پرنده و جانور حیاتی است. حوضه دریاچه ارومیه (LUB) با مساحت 51876 کیلومترمربع، میزبان مناطق کشاورزی برای فعالیتهای کشاورزی و صنعتی است. دشتهای وسیع و زمینهای کشاورزی حاصلخیز اطراف دریاچه، این حوضه را به یکی از حیاتیترین مناطق برای تولید مواد غذایی و دامپروری در ایران تبدیل کرده است. طبق آمار وزارت کشاورزی ایران حوضه آبریز ارومیه با حدود 500 هزار هکتار زمین زراعی (360 هزار زمین زراعی و 140 هزار باغ)، 4 /8 درصد از کل مساحت زمینهای کشاورزی ایران را به خود اختصاص داده است. بر اساس آمار سرشماری سال ۱۳۹۰، حدود ۳۳۰۰ روستا و بیش از ۱۰۰ شهر در محدوده این حوضه وجود دارد. بر اساس آخرین سرشماری ایران (1395)، 3 /7 میلیون نفر در این منطقه زندگی میکنند که حدود 2 /9 درصد از کل جمعیت ایران را تشکیل میدهد. به دلیل تغییرات آبوهوایی و تغییرات شدید کاربری/پوشش زمین (LUCC)، دریاچه از سال 2000 حدود 65 تا 85 درصد از مساحت سطح خود را از دست داد که باعث افزایش وسعت مناطق مسطح نمکی شده است. گذشته از تغییر شرایط آبوهوایی، شیوههای آبیاری نامناسب و فشار انسانی گسترده عوامل دیگری هستند که در فرآیند خشک شدن نقش دارند و به تغییرات شدید در اکوسیستم منطقه (LUB) منجر میشوند. همچنین پیشبینی میشود که خشک شدن تدریجی دریاچه و تغییرات محیطی مرتبط با آن به طوفانهای نمک و گردوغبار و شور شدن گسترده خاک و آب منجر شود. چنین مسائل مهم زیستمحیطی سلامت عمومی را در دهههای آینده تهدید خواهد کرد. از منظر زیستمحیطی، اعتقاد بر این است که کاهش سطح آب دریاچه به تشکیل گنبدهای نمکی و تشدید بیابانزایی منجر میشود و در نتیجه بهرهوری زمینهای کشاورزی مجاور را از طریق شور شدن خاک و آب تهدید میکند. مانند سایر دریاچههای در حال خشک شدن، نگرانی زیادی نیز وجود دارد که دریاچه در آینده بهطور کامل خشک شود.
بالا و پایین تراز دریاچه
دریاچه ارومیه در سال 1374 بالاترین تراز آبی خود را تجربه کرد که عددی حدود 1278 متر و با ارتفاع 41 سانتیمتر از سطح دریاست. به نظر میرسد حوضه آبریز دریاچه ارومیه در این سال بارش بالاتر از نرمال را به نسبت سالهای قبل و بعد تجربه کرده است. از سویی افت شدید تراز آبی دریاچه ارومیه از سال 1377 شروع میشود که از سال ۱۳80 تا سال 1393 حدود هشت متر تراز آب دریاچه پایینتر میرود. این هشت متر عملاً به معنی کوچکتر شدن دریاچه و تنها باقی ماندن قسمتی از نیمه شمالی دریاچه است. مساحت دریاچه در آن زمان به حدود یکپنجم مساحت اصلی رسیده بود. حجم آبی که آن زمان در دریاچه ارومیه بود در پرترین حالت به 50 /15 میلیارد مترمکعب میرسید. بعد که تراز آب دریاچه دچار افت شد این عدد به 5 /1 تا دو میلیارد مترمکعب آب رسید. دریاچه در این دوره از نظر حجم نیز به یکهشتم حجم کاهش یافت.
ستاد احیای دریاچه ارومیه در دولت اول حسن روحانی و در سال 1394 کار خود را آغاز میکند. ستاد احیای دریاچه ارومیه کمیتهای بیندستگاهی بود که با ریاست معاون رئیسجمهوری تشکیل شد. در سال 1374 تراز آبی به عمق 1274 متر از سطح آبهای آزاد میرسد. هدفگذاری ستاد احیای دریاچه ارومیه برگرداندن تراز آبی دریاچه بر روی عدد 1274 بود. تراز آبی به گفته کارشناسان در این سالها به نوعی ثبات دارد و گاهی تراز به خاطر مسائل مختلف از تغییر اقلیم تا فعالیتهای کوتاهمدت بالا هم میرود. از سال 1397 تا 1400 بیشترین تراز آب 1272 متر است که این عدد از تراز قبل از تشکیل ستاد حدود یک متر و 30 تا 40 سانتیمتر بالاتر است. در سال 1401 که دولت عوض شده و ستاد احیای دریاچه بلاتکلیف است، دیگر دادهای نداریم. در سال 1402 نیز هیچ دادهای در مورد دریاچه ارومیه و میزان تراز آبی آن وجود ندارد. اما میتوان گفت که یک متر افزایش تراز که از 1397 تا 1400 اتفاق افتاد، از بین رفته و دریاچه به وضعیت قبل از تشکیل ستاد بازگشته است.
با این حال آمارهای تاییدنشدهای از احتمال خشک شدن دریاچه تا پایان شهریور امسال خبر میدهند. بر اساس این اخبار تراز دریاچه ارومیه در 13 خرداد 1402، کمترین تراز ثبتشده در این روز برای دریاچه ارومیه از سال 1343 تاکنون بوده و حالا حجم آب از سال ۹۴ هم کمتر شده است. پژوهش انجامشده درباره روند تغییرات دریاچه ارومیه طی سالهای اخیر و پیشبینی وضعیت دریاچه ارومیه در پایان سال آبی جاری (شهریور 1402) در طرح تحقیقاتی دریاچه ارومیه و همکاری مرکز سنجش از دور دانشگاه صنعتی شریف تهیه شده است. بخشی از این بررسی که با استفاده از تصاویر ماهوارهای Landsat و توسعه کد GEE، مساحت دریاچه ارومیه در تاریخ 13 خردادماه سالهای 1392 تا 1402 جمعآوری شده است، نشان میدهد: «بنابر روند افت تراز دریاچه ارومیه در فصل تابستان، تراز آب دریاچه ارومیه در پایان شهریور سال آبی جاری به عدد بین 80 /1269 تا 90 /1269 متر از سطح دریاهای آزاد خواهد رسید. پیشبینی انجامشده برای محدوده قرارگیری تراز دریاچه ارومیه در پایان شهریور 1402، بیانگر ثبت کمترین میزان تراز این دریاچه در 60 سال گذشته خواهد بود.» کمترین تراز یا مینیمم زمانی رخ میدهد که در منطقه و حوضه آبریز، تبخیر اتفاق افتاده است و دریاچه به حضیض رسیده است. ماکزیمم نیز به این خاطر اتفاق میافتد که جریان آب ورودی بر تبخیر و دیگر عوامل کاهنده غلبه دارد. باید در نظر گرفت که برای حیات دریاچه هر دو مورد یعنی کمترین و بیشترین تراز از اهمیت بالایی برخوردار است.
آمال ستاد احیا
ستاد احیای دریاچه ارومیه قرار بود همه دستگاههایی را که در احیای دریاچه ورود دارند دور هم جمع کند. وزارت نیرو، وزارت جهاد کشاورزی، سازمان محیط زیست و دیگر دستگاههایی که ذیل این چند وزارت و سازمان قرار میگیرند، در این ستاد گرد هم جمع میشدند تا با ستاد احیای دریاچه همکاری کنند. بودجههایی که قرار بود این دستگاهها در استانهای آذربایجان غربی و آذربایجان شرقی و قسمتی از کردستان خرج کنند، منوط به تایید ستاد احیای دریاچه ارومیه شد. یعنی قرار شد ستاد احیا تعیین کند که در راستای احیای دریاچه ارومیه چه هزینهای و برای چه کاری و در کجا انجام شود. به نوعی وظیفه ستاد احیا هماهنگی بیندستگاهی بود. مطالعات ستاد احیا انجام و اقداماتی تصویب شد. اقداماتی از جنس مهندسی و عملیات عمرانی مانند حفر تونلهای انتقال آب از رودخانه زاب و سد کانی سیب به دریاچه ارومیه از جمله مهمترین اقدامات عمرانی بود. انجام لایروبی و اتصال رودخانههای سیمینهرود و زرینهرود که باعث میشد آب بتواند به پیکره اصلی دریاچه برسد نیز از دیگر اقدامات بود. همچنین ایجاد تصفیهخانه فاضلاب در شهرهایی مثل تبریز و ارومیه و انتقال آب آن به دریاچه و در نهایت یکسری اقدامات از جنس سیاستگذاری اقتصادی، اجتماعی مانند ممنوعیت توسعه کشت چغندر یا خروج چغندر از استانها و کاهش 40درصدی مصرف آب در یک بازه پنجساله که تقریباً سالی هشت درصد مصرف آب کاهش پیدا کند، در دستور کار قرار داشت. در نهایت سیاست مهم رهاسازی آب از سدهای حوضه آبریز ارومیه در اواخر دولت روحانی در سالهای 1399 و 1400 توانست حدود یک متر تراز آبی دریاچه را افزایش دهد. در این زمان هنوز تونلهای انتقال آب به نتیجه نرسیده بود که این اتفاق در دولت ابراهیم رئیسی افتتاح شد. در دولت جدید تحولات دیگری مدنظر قرار گرفت. ستاد احیا در این فاصله بلاتکلیف باقی ماند تا اینکه در نهایت ریاست ستاد احیا از معاون رئیسجمهوری به استاندار آذربایجان غربی واگذار شد. در این دو سال رهاسازی از سدها ادامه پیدا نکرد. بحث کاهش مصرف آب کشاورزی دنبال نشد و فقط تکمیل تونلهای آبرسانی ادامه یافت که آب اندکی به دریاچه خواهد آورد. شوربختانه اکنون تراز آبی دریاچه به کف رسیده و قسمت جنوبی دریاچه در پاییندست میانگذر شهید کلانتری کاملاً خشک شده و تنها قسمت شمالی با اندکی آب باقی مانده که بیم خشک شدن کامل آن وجود دارد. تراز آب دریاچه ارومیه در کنار سد شهید کلانتری اندازهگیری میشود. وقتی گفته میشود تراز 1۲70 متر به عنوان تراز کمینه ثبت شده، به معنای خشکی دریاچه است. این یعنی تراز کمتر از این دیگر معنی ندارد.
دلایل خشکی دریاچه
چیزی حدود پنج تا شش میلیارد مترمکعب آورد آبهای سطحی حوضه دریاچه ارومیه با تمامی آورد رودخانههاست. در دهه 80 و قبلتر از آن سدهای زیادی در این حوضه ساخته شدهاند. سدها بعضی برای تامین آب شرب شهرها بوده که اولویت اول است و باید انجام میشد اما بسیاری از این سدها برای تامین آب کشاورزی ساخته شده است. اینکه آب را برای زارعان و باغدارانی که در این منطقه هستند تنظیم کند. در کنار این وضعیت تکنولوژی برداشت از آبهای زیرزمینی نیز توسعه پیدا کرده است و کشاورزانی که به آبهای سطحی در حوضه دسترسی نداشتند از طریق چاههایی که مثل یک پیکره بههمپیوسته هستند، آب خود را برداشت میکنند. بنابراین وقتی از آبهای زیرزمینی برداشت بیشتری میشود انگار رودخانه دچار نشتی شده است و آورد کمتر میشود و بهطور کلی چون رودخانهها تغذیهکننده سفرهها هستند بنابراین برداشت از هر طریقی به معنی کاهش منابع آب است. بنابراین چاهها توسعه پیدا کردهاند و ما در مجموع با گسترش شدید کشاورزی در منطقه روبهرو شدهایم. دو محصول در مطالعات ستاد احیای دریاچه ارومیه نقش پررنگی داشتند. یکی چغندرقند در بخش زراعت و دیگری محصول سیب در بخش باغداری است که هر دو آببری بالایی دارند. البته سیب مرغوب با حجم بسیار بالایی در منطقه تولید میشود که نیازهای کشور را تامین میکند و صادرات هم اتفاق میافتد اما همه این اتفاقات بهظاهر زیبا، آب نیاز دارد. پس با جمعبندی تمامی مولفههای موجود در مدیریت منابع آب منطقه، میتوان ادعا کرد که دلیل اصلی اینکه دریاچه ارومیه به این روز افتاد و عملاً خشک شده؛ توسعه کشاورزی و برداشت بیش از حد منابع آب است.
از سویی واقعیت این است که شواهد علمی نشان میدهد که دمای هوا در ایران بهطور متوسط بیشتر از بقیه جهان افزایش یافته است. از سویی بارش هم دچار تغییر شده و بهطور مثال روزهایی که بارش قابل توجه وجود دارد، دچار افت محسوسی شده است. اگرچه روند کاهش روزهای بارانی خیلی واضح نیست اما روند افزایش دما بهطور قطع در ایران روشن و اثباتشده است. منطقه حوضه آبریز ارومیه و استانهای آذربایجان شرقی و آذربایجان غربی بیشتر از متوسط کشور افزایش دما را تجربه کردهاند. افزایش دما در واقع یعنی افزایش تبخیر. پیکرههای آبی مانند دریاچه ارومیه که عمق کمی دارند، با افزایش دما تبخیر قابل توجهی را تجربه میکنند و به خاطر تغییر اقلیم این تبخیر بیشتر نیز خواهد شد.
نگرشهای محلی و رویای احیا
اگر سری به مسیرهای متعدد حوضه آبی دریاچه ارومیه بزنید حتماً متوجه خواهید شد که ارادهای چه در سطح مدیریت استانها و چه مردم، برای مصرف آب و توسعه کشاورزی وجود دارد. دریاچه ارومیه از نظر بسیاری در این منطقه اولویت آخر است. اما همین که دریاچه خشک شد بسیاری از گروههای مختلف که نفع متنوعی از چنین وضعیتی میبرند، طلبکارانه این پرسش را مطرح میکنند که چرا دریاچه ارومیه خشک شده است و چرا احیا نمیشود؟ حال آنکه بررسی همه روندها و تجربههای اتفاقافتاده در وضعیت دریاچه ارومیه نشان میدهد مهمترین دلایل به نحوه مصرف آب در این منطقه مربوط است. اینکه چه کسی آب را مصرف میکند دیگر نیازی به توضیح ندارد. با وجود این نگرشهای محلی در عدم موفقیت احیای دریاچه ارومیه موثر بوده و این ادعا از سوی هر کسی مطرح شود، نظر و مشاهده درستی است. چرا که رفتار کشاورزان در منطقه و بر روی زمینهای کشاورزی و باغها با وجود همه تلاشهای صورتگرفته و صرف چند هزار میلیارد هزینه از سوی دولت تغییری نکرده است. مطالعات ستاد احیای دریاچه ارومیه نشان میدهد بهرغم کاهش 40درصدی تخصیص آب سطحی، کشاورزانی که از آبهای سطحی سهم کمتری بردند به سمت برداشت بیشتر از چاهها رفتند. بنابراین آب مدیریتشده از سوی ستاد احیا را با برداشت غیرمجاز از سفرههای زیرزمینی جایگزین کردند. بنابراین مصرف آب کشاورزی در طول پنج سال 40 درصد کاهش پیدا نکرد. از سویی ممنوعیت توسعه کشت چغندر هرگز در این منطقه عملیاتی نشد. چرا که هم کشاورزان همکاری نمیکردند هم اینکه مرزهای استانهایی را که چغندر کاشته بودند نمیتوانستند کنترل کنند که مثلاً چغندری فروخته نشود و بیرون نرود چرا که اساساً چنین امکاناتی وجود نداشت. از سویی اشرافی که نیاز بود تا زمینهای خرد یک هکتار یا دو هکتار را نظارت کنند در منطقه وجود نداشت. دولت عملاً نمیتوانست بر همه این زمینهای کوچکشده اشراف داشته باشد. تصور این است که چنین سیاستهایی بهطور کلی موفق نبودند. علت اصلی آن هم این است که مساله حکمرانی آب در تمام کشور با چالش جدی روبهرو است. حوضه دریاچه ارومیه نیز مثل بقیه کشور است. مادامی که چنین وضعیتی وجود داشته باشد و هر کسی به هر شکلی که بخواهد بتواند از منابع آب برداشت کند و تا زمانی که چارچوبی وجود نداشته باشد که افراد نتوانند از آن تخطی کنند، بیمعنی است که کسی بخواهد در مورد مدیریت آب صحبت کند.
رقابتهای همگانی برای مصرف هرچه بیشتر آب
اگر اکنون کسی به منطقه ارومیه برود، زارعان و باغدارانی را در پاییندست دریاچه مشاهده میکند که به شکل تاریخی در پاییندست حقآبه داشتند و نیاز خود را از جوها و کانالهای انحرافی آب برداشت میکردهاند. اکنون در مناطق بالادست در سرچشمههای کانالهای انحرافی زارعان و باغداران کشت خود را توسعه دادهاند و بدون اینکه حقآبهای داشته باشند دارند از کانال آب برداشت میکنند. بنابراین پاییندست وقتی متوجه میشود که دیگر آبی دریافت نمیکند، کاری از دستش برنمیآید، چرا که نه درگیری میتواند کمکش کند و نه دولت توان دارد آبی برای او دستوپا کند، پس آسانترین راه یعنی برداشت از چاه یا حفر چاه جدید را انتخاب میکند. بنابراین آبهای زیرسطحی هم به این صورت از دست میرود. در مجموع در حوضه آبریز دریاچه ارومیه همه دارند با هم رقابت میکنند تا آب بیشتری برداشت کنند. دولت نیز کنار ایستاده است و میگوید هر جایی که آب دستش باشد آن را میفروشد. در نتیجه آبی به دریاچه ارومیه نمیرسد.
خودکفایی و توسعه کشاورزی
وزارت جهاد کشاورزی برای اجرای سیاست خودکفایی، به توسعه کشاورزی در منطقه دامن زده است. بنابراین نهادهای دولتی در احیای دریاچه ارومیه منفعتی ندارند. از یکسو وزارت نیرو قصد دارد آب را به مشتریان بفروشد، از سوی دیگر وزارت جهاد کشاورزی تلاش دارد کشاورزی را توسعه دهد. این وسط تنها سری که بیکلاه مانده، محیط زیست و نیاز اکوسیستمی دریاچه ارومیه و تنوع طبیعی است که مطلقاً مورد توجه دستگاهها نیست. سازمان محیط زیست به عنوان متولی حفاظت از دریاچه ارومیه به عنوان یک پارک ملی هرگز توان کافی برای ایجاد تعادل میان طرفین و ذینفعان آب در منطقه ندارد. بنابراین ستاد احیای دریاچه ارومیه این کارکرد را داشت که بتواند بر روی خواستهای وزارت نیرو و جهاد کشاورزی مهار بزند. تلاش ستاد احیا این بود که تاکید کند نمیتوان با این روش آب را مصرف کرد و توقع داشت دریاچه از بین نرود و تبعات آن گریبان مردم و کشور را نگیرد. بنابراین تلاشی که ستاد احیای دریاچه ارومیه انجام داد، رهاسازی حدود 700 میلیون مترمکعب آب از سدهای بالادست دریاچه ارومیه به مخزن این دریاچه بود که در حضیض آن تنها دو میلیون مترمکعب آب داشت. رهاسازی آب از سدهای حوضه آبریز به عنوان حقآبه دریاچه ارومیه که در اختیار وزارت نیرو است، یکی از مهمترین اقدامات انجامشده بود. زمان این رهاسازی نیز اواخر زمستان بود که هنوز باغداران و زارعان نیازی به آب نداشتند تا آب به دریاچه برسد بدون اینکه کسی آب را منحرف کند. اما آنچه مضحک به نظر میرسد این است که در این زمان که زمینها یخ زده بودند، کشاورزان سر دهنههای کانالها را باز میکردند تا آب به زمینهای یخزده آنها برود و وارد دریاچه نشود. در این زمان شرکتهای آب منطقهای تلاش داشتند که بتوانند آب را وارد دریاچه کنند. اما یک واقعیت تلخ و تکاندهنده در حوضه آب دریاچه ارومیه غیرقابل مدیریت بودن بخش مهمی از آبهای موجود است که قابل حکمرانی نیست.
ارومیه درس عبرتی جهانی
دریاچه ارومیه درس عبرتی برای تمام کشورهاست. از کتابهای درسی کودکان در استرالیا گرفته تا مهمترین نشریات علمی جهان دارند بلایی را که مدیریت منابع آب یعنی دولت و البته مصرفکننده اصلی یعنی مردم و کشاورزان در ارومیه بر سر دریاچه آوردهاند، واکاوی میکنند تا آن را الگوی خود قرار دهند و به قول سعدی در باب اخلاق درویشان در کتاب معظم گلستان -با اندکی تغییر در مضمون- آنچه آنها کردند ما از آن پرهیز کنیم.
نشریه اینترنتی گزارشهای علمی (Scientific Reports) در گزارش مفصلی، همراه با مقادیر بسیاری نمودار، نقشه و بررسیهای آماری با عنوان «تحلیل سناریویی اثرات خشک شدن دریاچه ارومیه بر تولید غذا در حوضه دریاچه ارومیه در شمال غرب ایران» نوشته است: در بسیاری از نقاط جهان، خشک شدن دریاچهها به دلیل نارسایی مدیریت آب ایجاد میشود، در حالی که این پدیده با تغییرات آبوهوایی تشدید میشود. دریاچه ارومیه در شمال ایران با سرعت نگرانکنندهای در حال خشک شدن است که به عنوان یک دریاچه روبهمرگ تلقی میشود که عواقب ناگواری برای کل منطقه دارد. در حالی که شوری ناشی از یک دریاچه در حال مرگ به خوبی شناختهشده است که بر تولید غذای محلی و منطقهای تاثیر میگذارد. سایر اثرات بالقوه دریاچههای در حال مرگ هنوز ناشناخته هستند. تولید غذا در منطقه ارومیه عمدتاً منطقهای و متکی به منابع آب محلی است. برای بررسی تاثیرات فعلی و پیشبینیشده دریاچه در حال مرگ بر تولید مواد غذایی، ما تغییرات در شرایط آبوهوایی، کاربری زمین و تخریب زمین را برای دوره 2020-1990 بررسی کردیم. ما اثرات زیستمحیطی خشکسالی دریاچه را بر تولید مواد غذایی با استفاده از یک چارچوب اطلاعات جغرافیایی مبتنی بر سناریوی یکپارچه بررسی کردیم. نتایج نشان میدهد که خشکسالی دریاچه بهطور قابل توجهی تولید مواد غذایی را در سه دهه گذشته تحت تاثیر قرار داده و کاهش داده است. بر اساس ترکیبی از خودکار سلولی و الگوسازی مارکوف، تولید غذا را برای 30 سال آینده پیشبینی میکنیم و گمانهزنی میکنیم که بیشتر کاهش یابد. نتایج این مطالعه بر اثرات زیستمحیطی بحرانی خشکسالی دریاچه ارومیه بر تولید مواد غذایی در منطقه تاکید دارد. ما امیدواریم که نتایج، مقامات و برنامهریزان محیط زیست را تشویق کند تا با این مسائل مقابله کنند و گامهایی برای حمایت از تولید مواد غذایی بردارند. از آنجا که رویکرد اطلاعات جغرافیایی یکپارچه پیشنهادی ما هم تاثیرات گسترده تغییرات آب و هوایی جهانی و هم عوامل مرتبط با دریاچههای در حال مرگ را در نظر میگیرد، ما آن را برای بررسی روابط بین تخریب محیط زیست و تولید غذا بر اساس سناریو در سایر مناطق با دریاچههای در حال مرگ در اطراف مناسب میدانیم. جهان اهمیت دریاچههای بزرگ را به عنوان منابع آب شیرین قابل توجه، بهطور گستردهای پذیرفته است. دریاچههای بزرگ خدمات تفریحی، اقتصادی و اکوسیستمی را به میلیونها نفر در سراسر جهان ارائه میدهند. تغییرات اقلیمی جهانی و تغییرات محیطی مرتبط با آن بهطور قابل توجهی بر بسیاری از دریاچهها در دهههای اخیر تاثیر گذاشته است. بسیاری از دریاچههای شناختهشده در حال کوچک شدن یا خشک شدن و برخی دریاچهها حتی در حال مرگ هستند. از نمونههای قابل توجه میتوان به دریاچه چاد، دریای گالیله و دریاچه ارومیه اشاره کرد. خشک شدن دریاچه میتواند به مشکلات زیستمحیطی و اجتماعی-اقتصادی بزرگی مانند کمبود آب، تخریب زمین و کمبود مواد غذایی منجر شود. دریاچههای سراسر جهان حداقل چهار دوره انقباض قابل توجه را به دلیل تغییرات آبوهوایی در پنج میلیون سال گذشته تجربه کردهاند. بین 65 /7 تا 9 /7 میلیون سال پیش، سطح آب دریاچه تا 250 مترمکعب کاهش یافت. از جمله اثرات دیگر، خشک شدن دریاچهها میتواند بهطور قابل توجهی بر تولید مواد غذایی تاثیر بگذارد. با توجه به اثرات بالقوه نرخهای سریع در رشد جمعیت جهانی و اثرات پیشبینیشده تغییرات محیطی بر تولید مواد غذایی، سازمان ملل متحد و دولتهای محلی بهطور فزایندهای نیاز به پرداختن به امنیت غذایی را به عنوان یکی از چالشهای عمدهای که باید با آن مواجه شود اذعان میکنند. دهههای آینده جمعیت جهان تا سال 2050 به حدود 7 /9 میلیارد نفر خواهد رسید. در حالی که این امر تقاضای جهانی برای منابع غذایی را افزایش میدهد، انتظار میرود تغییرات محیطی جهانی تاثیر منفی بر ظرفیت تولید مواد غذایی داشته باشد. پرداختن به تولید مواد غذایی در زمینه خشک شدن دریاچه اهمیت ویژهای دارد زیرا تخریب زمین اکوسیستم دریاچه میتواند پیامدهایی برای صلح، کیفیت زندگی و امنیت غذایی داشته باشد. هنگامی که دریاچههای در حال مرگ به شور شدن یا تشدید شوری منجر میشوند (به عنوان مثال، دریاچه ارومیه، ایران)، اثرات زیستمحیطی و اجتماعی بر مواد غذایی قابل توجهتر و آشکارتر است.
چشمانداز دریاچه ارومیه
با این روش که ما شاهد هستیم، چشمانداز روشنی برای دریاچه نمیتوان متصور بود. عملاً دریاچه دارد به سمت اضمحلال و نابودی حرکت میکند. دلیل آن هم این است که یک تصمیم سخت و یک فهم عمیق باید شکل بگیرد تا همگان متوجه شوند که با این روش و الگوی توسعه که در مورد آب داریم نمیتوانیم به سرانجام خوبی برسیم. هم مردم و هم سیاستگذار باید بفهمند که این توسعه پایدار نیست. اگر کسی متوجه این واقعیت شد در نتیجه باید معیشت جایگزین برای کشاورزان به درستی تعریف شود. اینکه چه سازوکاری برای از بین نرفتن دریاچه باید به کار گرفته شود. اما واقعیت این است که از هر دو طرف یعنی مردم و دولت این فهم به وجود نیامده است. وقتی از مردم میپرسند آیا دریاچه برای شما مهم است؛ همه پاسخ میدهند که خیلی مهم است. اما وقتی که باید سمت انتخاب راهکار بروند، حاضر نیستند از منافع خود که مقداری از حق آب آنهاست، بگذرند. از طرفی دولت یا نظام حکمرانی نیز سیاستهایی مثل توسعه کشت و آبیاری تحت فشار و قطرهای را دنبال میکند و حاضر نیست از سیاست خود دست بکشد. بنابراین همه عوامل دستبهدست هم دادهاند تا یک دریاچه باستانی و تاریخی تقریباً بهطور تدریجی محو شود و تبعات خطرناک آن در آینده گریبان همین مردم و همین نظام حکمرانی و دولت را بگیرد.
* نمودارها از پایاننامه کارشناسی ارشد آقای پویا عرب برداشت شده است.