پدر داده- ستانده
واسیلی لئونتیف چگونه نامی ماندگار پیدا کرد؟
اقتصاددان آمریکایی روسیالاصل که پدر تحلیل داده-ستانده در اقتصادسنجی شناخته میشود، واسیلی لئونتیف، استاد اقتصاد دانشگاه هاروارد بود که در سال 1973 جایزه نوبل اقتصاد را دریافت کرد. او به عنوان یکی از خالقان و شکلدهندگان اصلی اقتصاد قرن بیستم شناخته میشود که جداول داده-ستانده را به قویترین و پرکاربردترین ابزار تحلیل اقتصادی ساختاری تبدیل کرد. یافتههای او همچنین نقش مهمی در شفافسازی نظریه تعادل عمومی در دهههای 1940 و 1950 ایفا کرد.
واسیلی لئونتیف شاهد تاریخ بود. او یک پسر جوان بود که کشورش در رثای مرگ تولستوی سوگواری کرد. او لنین را دید که در مقابل کاخ زمستانی برای جمعیت سخنرانی میکرد. به عنوان یک جوان دانشگاهی تصمیم گرفت روسیه را ترک کند چراکه میخواست از سانسور فرار کند. لئونتیف در نهایت به ایالاتمتحده رفت تا آنچه مهمترین سهم او در اقتصاد بود را توسعه دهد. قبل از عصر کامپیوترها، او شروع به نقشهبرداری از جریان کالاها و خدمات میان بخشهای مختلف اقتصاد کرد که برای یادگیری بیشتر در مورد نحوه اتصال اقتصادها از طریق زنجیرههای تامین جهانی بسیار مهم بود. امروز الگوهای او هنوز برای درک ما از اقتصاد حیاتی هستند.
واسیلی در 5 آگوست 1906 در لنینگراد به دنیا آمد و دوران کودکی خود را در آنجا سپری کرد. زمانی که تنها 10 سال داشت انقلاب روسیه به وقوع پیوست و رژیم تزاری با یک دولت موقت جایگزین شد. او حتی در دوران پیری صدای سوت گلولههای سرگردان در روزهای اول انقلاب فوریه و خاطرات زندهای از گرسنگی و خانهای بدون گرما را به یاد میآورد. به لحاظ سیاسی آن دوره زمان مناسبی برای خانواده او نبود. پدرش، استاد اقتصاد بود که در آلمان تحصیل کرده بود و با اتفاقاتی که در روسیه رخ میداد مخالف بود. تنش بزرگی وجود داشت و لئونتیف نیز طرف معترض بود. او به همراه همکلاسیهایش به سانسور اعتراض میکرد؛ اعلامیه چاپ میکردند و شبها به دیوارهای شهر میچسباندند.
لئونتیف که یک کتابخوان پرشور بود نخستین گامهای خود را به سمت حرفه دانشگاهی در میانه روزگار پرتلاطم برداشت. به او اجازه داده شد تا زودتر به دانشگاه وارد شود و شروع به تحصیل در رشتههای فلسفه، جامعهشناسی و اقتصاد کرد. او در سال 1924 زمانی که تنها 19 سال داشت مدرک کارشناسی ارشد گرفت. اما به زودی دریافت که نمیتواند کار علمیاش را در کشور خود پیش ببرد. سانسور انتشار مقالات دانشگاهی او را ممنوع کرد، چراکه برای آزادی بیان و استقلال نهادی مبارزه کرده بود. کاگب، سرویس اطلاعات و امنیت اتحادیه جماهیر شوروی، چندینبار او را بازداشت کرد، اما در سال 1925 سرانجام توانست کشور را به مقصد آلمان ترک کند. بیشتر به این دلیل که کاگب معتقد بود او مبتلا به سارکوم است؛ تشخیصی که بعداً مشخص شد نادرست بوده است.
او پس از مهاجرت به آلمان تحصیلات خود را در دانشگاه هومبولت برلین ادامه داد. لئونتیف تحصیلات خود را زیر نظر دو استاد برجسته، ورنر زمبارت و Ladislaus Bortiewicz ادامه داد و تز دکترای خود را با موضوع «اقتصاد به مثابه یک جریان دایرهای» نوشت. او پس از پایان تحصیل در سال 1927 به «موسسه اقتصاد جهانی» در دانشگاه کیل پیوست. بذرهای تحلیل
داده-ستانده او در همین موسسه گذاشته شد. داده-ستانده تا حدی از تحلیل مارکسی و والراسی از تعادل عمومی از طریق جریانهای بینصنعتی الهام گرفته شده است، که به نوبه خود در «تابلوی اقتصادی» نوشته فرانسوا کنه ریشه دارد. لئونتیف به عنوان عضوی از کارکنان موسسه اقتصاد جهانی از سال 1927 تا 1930 به پژوهش در مورد استخراج منحنیهای تقاضا و عرضه آماری پرداخت. این کار اما با اقامت 12ماههاش در چین به عنوان مشاور وزارت راهآهن متوقف شد. او که تا آن زمان نویسنده مقالات پژوهشی متعدد بود، در سال 1931 از سوی دفتر ملی پژوهش اقتصادی آمریکا (NEBR) به ایالاتمتحده دعوت شد و به آنجا نقل مکان کرد. اما ماندن او باز هم زیاد طول نکشید، چراکه یک سال بعد به دانشگاه هاروارد پیوست و به مدت 45 سال در این دانشگاه ماند. او در طول تدریس خود در این دانشگاه به یکی از مشهورترین اقتصاددانان جهان تبدیل شد.
لئونتیف در هاروارد رویکرد متفاوتی در پیش گرفت. به استناد او «با مطالعه تکههای کوچک یا استفاده از معیارهای آماری پیچیده، هرگز اقتصاد را درک نمیکنید». لئونتیف میگفت، سیستمهای اقتصادی یک کشور مانند یک ماشین محاسباتی بزرگ است؛ اغلب کامپیوترها هم خراب میشوند. واسیلی موافقت کرد به دانشکده اقتصاد هاروارد بپیوندد مشروط بر اینکه دانشگاه به او کمک کند تا ایدههای خود را در مورد تولید گسترش دهد. لئونتیف به عنوان دستیار پژوهشی و با کمکهزینه دو هزاردلاری برای انجام پژوهشهایش به دانشگاه پیوست. او و دستیارش شروع به طراحی جدولی کردند که 42 صنعت آمریکا را پوشش میداد و ماهها طول کشید تا ارقام و محاسباتی را که کامپیوترها در کسری از ثانیه انجام میدهند محاسبه کنند.
او قبلاً در دانشگاه برلین نشان داده بود که چگونه نظریه تعادل انتزاعی لئون والراس را میتوان کمیسازی کرد. اما سالها بعد در سال 1941 جدول داده-ستانده را برای اقتصاد آمریکا محاسبه کرد. این کار و اصلاحات بعدی آن بود که در سال 1973 جایزه نوبل را برای او به ارمغان آورد. لئونتیف این کار را با مجموعهای از مقالات کلاسیک در مورد اقتصاد داده-ستانده دنبال کرد. داده-ستانده بدیع بود و الهامبخش کار تجربی در مقیاس بزرگ شد، بهطوری که برای برنامهریزی اقتصادی در سراسر جهان، چه در کشورهای غربی، چه سوسیالیستی کشورهای جهان سوم، برای نیمقرن آینده مورد استفاده قرار گرفت. این تحلیل به لحاظ نظری نیز از اهمیت برخوردار بوده است، بهطوری که الهامبخش تحلیل سیستمهای تولید خطی است که در توسعه نظریه مدرن نئووالراسی موثر بود. سیستم لئونتیف همچنین برای احیای نظریه کلاسیک ریکاردویی نیز حیاتی بود. ساختار این سیستم (البته با برخی تفاوتها) از سوی پیرو سرافا و نئوریکاردینها در دهه 1960 برای احیای تئوریهای ریکاردو و مارکس بهکار گرفته شد.
بهطور کلی، رویکرد لئونتیف به دنبال پاسخ به این پرسش بود که چگونه فعالیتهای بخشهای اقتصادی بر یکدیگر تاثیر میگذارند. به گفته او «با تجزیه و تحلیل داده-ستانده ما در تلاش هستیم آنچه در یک اقتصاد اتفاق میافتد را توصیف کنیم؛ ما نشان میدهیم که محصولات چگونه توزیع میشوند». او توانست برای نخستینبار در تاریخ اقتصادی، چگونگی ارتباط همه صنایع و نحوه خرید و فروش آنها از یکدیگر را به تصویر بکشد. لئونتیف گفت: تصور کنید اقتصادی دارید که از دو بخش کشاورزی و تولید کارخانهای تشکیل شده است؛ مصرف نهایی نیز دارید؛ اگر مجبور به تحویل بیشتر به خانوارها هستید باید تولید را افزایش دهید؛ شما میتوانید محاسبه کنید که چه مقدار محصولات بیشتر نیاز دارید و این یک سیستم کامل است. رویکرد وی به ارتباطات متقابل اقتصادی در طول زمان اهمیت فزایندهای پیدا کرد و تا به امروز این روشی است که هر دانشجوی اقتصاد باید بیاموزد و ابزار مفیدی برای موسساتی مانند بانک جهانی یا سازمان ملل متحد بوده است.
تجزیه و تحلیل داده-ستانده فرآیند گستردهای را نشان میدهد که در آن نهادهها در یک صنعت خروجیهایی را برای مصرف یا برای ورودی به صنعت دیگر تولید میکنند. ماتریس ابداعشده به وسیله لئونتیف اغلب برای نشان دادن اثر تغییر در تولید کالای نهایی بر تقاضای نهادهها کاربرد دارد. به عنوان مثال، افزایش 10درصدی تولید کفش را در نظر بگیرید؛ با جدول داده-ستانده میتوان تخمین زد که چقدر چرم، نیروی کار، ماشینآلات و سایر نهادهها برای افزایش تولید کفش نیاز است. با این حال، این تحلیل فرض میکند که نسبت ورودیها ثابت هستند. بنابراین استفاده از آن به جای پیشبینی به تقریبهای حدودی محدود میشود. اقتصاددانان از روی کوهی از شواهد میدانند که نسبتها ثابت نیستند. در زمان اولین کار لئونتیف با تحلیل داده-ستانده، تمام جبر ماتریسی مورد نیاز با استفاده از ماشینحسابهای دستی و سرسختی محض انجام شد. از آن زمان، کامپیوترها این فرآیند را بسیار ساده کردهاند و تحلیل داده-ستانده، که اکنون «تحلیل بینصنعتی» نامیده میشود بهطور گسترده کاربرد دارد.
در ابتدا تحلیل داده-ستانده برای تخمین تاثیر اقتصادی تغییر از تولید جنگی به تولیدات غیرنظامی پس از جنگ جهانی دوم به کار برده شد. این تحلیل همچنین برای درک جریان تجارت میان کشورها بهکار گرفته شد. لئونتیف در مقالهای در سال 1954 با استفاده از تحلیل داده-ستانده نشان داد که صادرات ایالاتمتحده در مقایسه با واردات آن نسبتاً کاربرتر است. این در حالی است که با توجه به سطح بالای دستمزد در آمریکا و میزان نسبتاً بالای سرمایه به ازای هر کارگر در این کشور، این نتیجه برعکس چیزی بود که اقتصاددانان در آن زمان انتظار داشتند. این یافته «پارادوکس لئونتیف» نامیده شد. این پارادوکس از آن زمان حل شده است؛ اقتصاددانان نشان دادند که در کشوری که بیش از دو کالا تولید میکند، فراوانی سرمایه نسبت به نیروی کار به این معنا نیست که شدت سرمایه صادرات آن باید از واردات بیشتر باشد.
در طول جنگ، لئونتیف به دولت آمریکا در برنامهریزی برای تولید صنعتی کمک کرد. او همچنین به عنوان مشاور در «دفتر خدمات استراتژیک» همکاری کرد و بر تدوین جدول بخش اقتصادی برای وزارت کار آمریکا نیز نظارت داشت. در سال 1948، او پروژه پژوهشی هاروارد را در مورد ساختار اقتصاد آمریکا با کمکهای مالی بنیاد فورد و راکفلر و نیروی هوایی راهاندازی کرد تا الگوی داده-ستانده را توسعه بدهد و اصلاح کند. واسیلی به زودی توانست 20 نفر پرسنل و یک کامپیوتر با 650 کارت پانچ از شرکت آیبیام فراهم کند که در آن زمان پیشرفته بود. با این حال، پس از به قدرت رسیدن دولت آیزنهاور، کمکهزینه نیروی هوایی به زودی قطع شد، چراکه برخی از مقامات دولت به نظریه داده-ستانده او انتقاد داشتند و آن را ضربه زدن بیش از حد به یک اقتصاد برنامهریزیشده میدانستند. اما این دقیقاً همان ویژگی بود که او فکر میکرد این تحلیل باید داشته باشد.
یکی از اهداف او در مطالعه ماهیت تغییرات در تولید صنعتی این بود که کشورها را قادر کند به شیوههایی برنامهریزی کنند که از نظر اقتصادی سودمند باشد و به آنها کمک کند تا از دورههای سخت اقتصادی اجتناب کنند. اما از نظر برخی اقتصاددانان، ایده برنامهریزی اقتصاد ملی توصیه درستی نبود؛ به گفته آنها، این کار نهتنها کارساز نخواهد بود، بلکه ممکن است کار را بدتر کند و راه را به روی کنترل بیش از حد دولت باز کند. اما به نظر لئونتیف کوتهفکری بود که کشورها به تحلیل آینده اقتصاد فکر نکنند، به ویژه پس از آنچه او به عنوان کار موثر اقتصاددانان مدرن در ابداع پیشبینیهایی در نظر میگرفت که به لحاظ ریاضی و آماری صحیح بودند. او در دهههای 1970 و 1980 اغلب درباره این موضوع صحبت میکرد.
لئونتیف و لئونارد وودکاک، رئیس وقت اتحادیه کارگران خودرو آمریکا، پیشنهاد کردند که دولت یک دفتر برنامهریزی اقتصاد ملی ایجاد کند تا به هماهنگ کردن پروژههای اقتصادی و ارائه توصیههایی درباره سیاستهایی کمک کند که به نظر او میتوانند از بیکاری غیرضروری، تورم، شکست در مراقبتهای بهداشتی، کمبود در مسکن بهصرفه، انرژی، حملونقل عمومی و سایر الزامات یک جامعه متمدن، جلوگیری کنند. اما این ایده هرگز محقق نشد. در هر صورت نسل اقتصاددانان جوانی که از او پیروی کردند و او به بسیاری از آنها درس داده بود، احترام کمتری برای توانایی دولتهای ملی برای برنامهریزی بلندمدت قائل شدند. این مساله او را آزار میداد که در اواخر قرن به نظر میرسید بسیاری از آمریکاییها اعتماد فراوان خود را به توانایی دولت برای بهبود وضعیت شهروندان، به ویژه از طریق برنامههای اقتصادی، از دست دادهاند.
به نظر میرسید که لئونتیف با افزایش سن لیبرالتر شده بود. در جریان اعتراضات دانشجویی پردیس هاروارد در سال 1969 ، او از بسیاری از اعضای ارشد هیات علمی دانشگاه جدا شد و به گروهی جوانتر پیوست که نسبت به دانشجویان دلسوزتر بودند. در سال 1975 او از هاروارد استعفا کرد، در حالی که استاد اقتصاد هنری لی بود و ریاست انجمن همکاران دانشگاه را بر عهده داشت، که برجستهترین گروه پژوهشگران آن بود. او یک سال زودتر از موعد مقرر هاروارد را ترک کرد و به دانشگاه نیویورک پیوست. لئونتیف همچنان به گسترش کار خود روی تحلیل داده-ستانده ادامه داد و به کشورهای خارجی نیز کمک کرد تا آن را در پیش بگیرند. چین یکی از آخرین کشورهایی بود که این کار را انجام داد، چراکه در اواخر دهه 1980 سیاست صنعتی شدن را تشدید کرد.