اثر پروانهای
آیا عوارض حمله پروانه برگخوار بلوط به زاگرس محدود میماند؟
جواد حیدریان: جنگلها، آبها، چشمهها و مراتع جزو منابع ملی و داراییهای مشترک یک جامعه محسوب میشوند. «اثر پروانهای» نام قانونی در «نظریه آشوب» است و به این موضوع اشاره میکند که تغییری کوچک در بخشی از طبیعت، میتواند اثرات بزرگ در بخشی دیگر به جا بگذارد. این نظریه میگوید بال زدن پروانهای در یک نقطه از زمین میتواند باعث تغییرات شدید در بخش دیگری از زمین شود. بهطور مثال خشک شدن یک چشمه در کوهرنگ میتواند به خشک شدن یک تالاب در اصفهان منجر شود. این روزها تصویرهای آخرالزمانی از آفتزدگی جنگلهای بلوط در رشتهکوههای زاگرس در شبکههای اجتماعی، گوشی به گوشی میچرخد و نگرانیهای زیادی برای آحاد جامعه ایجاد میکند. تفاوتی نمیکند اهل کدام استان باشیم اما همینقدر میدانیم که اثر این آفتزدگی به جنگلهای بلوط کهگیلویه و بویراحمد محدود نمیماند.
اگرچه نگرشهای سادهانگارانه سیاستگذاران در طول شش دهه گذشته زاگرس را در عمل و در بخشنامههای دولتی فاقد ارزش اقتصادی تشخیص داده بود اما به مرور و با انباشت دانش در حوزه اکولوژی در ایران، این حقیقت آشکار شد که ارزش اکوسیستمی زاگرس فراتر از ارزش بهرهبردارانه درختان است. دولتی شدن جنگلها و منابع طبیعی در دهه 40 با نیت بهرهبرداری از منابع طبیعی عملاً آتشی بر خرمن زاگرس شد. زاگرس و جنگلهای بلوط کهنسالش مورد بیمهری قرار گرفت و رها شد تا با چرای گسترده دام در زیراشکوب و تغییر کاربری و طغیان آفات و آتشسوزی روزبهروز این بهشت جنوب، غرب و جنوب غرب ایران از بین رفت. سپر مخملین فلات و تمدن ایران در برابر جریانهای هوایی از جمله گردوغبار در طول قرنها، حالا خود در حال احتضار است. با مرگ جنگلهای زاگرس حدود 50 درصد منابع آب شیرین ایران از بین میرود و غالباً شهرهای این مناطق از جمعیت تهی و کوهستانهای زاگرس به مناطق بیابانی ایران اضافه خواهد شد.
مطالعات اخیر نشان میدهد ارزش اکولوژیک یک درخت بلوط اکنون حدود یک میلیارد تومان برآورد میشود. پیش از این، قیمت هر بلوط زاگرسی در سال 92، حدود 200 هزار دلار برآورد شده بود و برآورد جدید نشان از رقم بالای این درختان دارد. از سویی هر هکتار جنگل بلوط، سالانه تا دو هزار مترمکعب آب را در فصل بارندگی ذخیره میکند که منبع قابل توجهی در شرایط کمآبی کشور محسوب میشود.
ارزش زیستی جنگلها و بهطور کلی اکوسیستم زاگرس فراتر از عدد است. چنانچه شوربختانه امروز با تخریب اکوسیستم زاگرس از آتشسوزیها و قطع درختان تا طغیان آفات و تغییر کاربری در کنار تغییر اقلیم، ارزش واقعی زاگرس در حال کشف است و چه کشف دیرموقع و تلخی! چرا دولتی شدن مدیریت جنگلهای زاگرس به تخریب این اکوسیستم منجر شد؟ تخریب جنگلهای زاگرس چه تبعات اقتصادی و اجتماعیای به دنبال دارد؟