پاسخ به احساس نابرابری
چه افرادی روی خودرو دیگران خط میاندازند؟
نابرابری اجتماعی یکی از پدیدههای جامعه مدرن بهشمار میآید و مهمترین شاخص آن احساس «نابرابری» است. نظامات نابرابر قدمتی برابر تاریخ بشر دارند. اما از روزی که احساس نابرابری بروز کرده است جوامع با انواع پدیدههای اجتماعی و سیاسی روبهرو شدهاند. به عبارت دیگر تغییرات اجتماعی از جمله انقلاب محصول گسترش چنین احساسی است که عمومیت مییابد و ممکن است نظامات اجتماعی را که قرنها بر سر پا بودهاند، نابود کنند. تاریخ بشر با نظامهای مختلف اجتماعی از جمله بردهداری و فئودالیسم شناخته میشود. این نظامهای اجتماعی چندین قرن بر روابط اجتماعی آدمیان حاکم بوده است اما بهرغم نابرابریهای شدید اجتماعی (بر حسب شاخصهای عینی)، در میان اقشار مختلف یا در اوج نابرابری هرگز سقوط نکردهاند. بلکه هنگامیکه احساس نابرابری در میان آدمیان پدیدار شد، در اوج اقتدار سقوط کردند. بحران اجتماعی یا بحرانهای اجتماعی به تنهایی محصول عملکرد مقامات سیاسی نیستند، بلکه بیشتر محصول تغییر در درک و احساس انسانها از جایگاه اجتماعیشان و چشمانداز فراروی آنهاست. بنابراین با ذکر این مقدمه باید هر نظام سیاسی به تغییراتی که در احساس نابرابری اجتماعی در میان اقشار و گروههای اجتماعی مختلف شکل میگیرد، توجه خاص داشته باشد. یکی از شاخصهای شناختهشده احساس نابرابری در دولترفاهیهای پیشرفته مطالعه روی «احساس سعادتمندی» است. فرض نظریههای دولت رفاهی بر این گزاره استوار است که برای رسیدن به رفاه فراگیر نخست باید نیازهای اساسی انسانها از جمله تغذیه، محیطزیست سالم، بهداشت، آموزش و مسکن و شغل شایسته برآورده شود تا حیات واقعی برای آنها فراهم شود. اما این رفاه عینی مرحله نخست یک نظام رفاهی فراگیر است. در مرحله بعد شهروندان باید احساس سعادت نیز از این دستاوردها داشته باشند، که شاخصی ناشی از افزایش رفاه ذهنی یا شاخصی ناشی از تغییرات در رفاه ذهنی است. در تحقیقات طولی اجتماعی موجود، میزان احساس سعادت در میان شهروندان در دولت رفاه فراگیر پیشرفته در حال کاهش است. و این نشان میدهد که رفاه عینی لزوماً رفاه ذهنی پدید نمیآورد و آن نظریه را ابطال کرده است که به موجب آن پایه رفاه ذهنی رفاه عینی است. یکی از دلایل دست نیافتن به چنین رفاه ذهنی بهرغم بهبود در شاخصهای کمی توسعه و رفاه وضع معیشتی یا رفاه عینی شهروندان جهان توسعهنیافته است اما اینکه چرا نرسیدن به رفاه ذهنی یا احساس سرخوشی و خوشبختی در کشورهای توسعهیافته به کشورهای توسعهنیافته بستگی دارد را میتوان از طریق رشد موسسات غیرانتفاعی که برای کمک به کشورهای کمتر توسعهیافته که شرایط معیشتی سختی دارند و هرروزه تعداد آنها افزایش پیدا میکند مشاهده کرد که خود نشاندهنده چنین مقایسهای است. حداقل میتوان گفت یکی از علتهای عدم رسیدن به احساس سرخوشی و خوشبختی در کشورهای توسعهیافته، وضع معیشتی کشورهای توسعهنیافته است، این مقایسه این شعر سعدی را تداعی میکند که «بنیآدم اعضای یک پیکرند...» و دردی که شهروندان کشورهای توسعهنیافته میکشند و تحمل میکنند موجب تاثر شهروندان پررفاهتر جهان توسعهیافته هم خواهد شد. این علت یکی از پیامدهای سرعت گردش اطلاعات در جهان کنونی است. اما طرف دیگر طیف رفاه احساس نابرابری است. در کشورهای در حال توسعه از جمله کشور ما علت عمده احساس نابرابری افزایش سطح انتظارات شهروندان بوده که امری اجتنابناپذیر تلقی میشود. اینکه این سطح انتظارات چگونه بعد از انقلاب شدت گرفته است، خود بحث مفصل دیگری است. اما بهطور خلاصه میتوان گفت که افزایش سطح انتظارات در جامعه ما به سبب گسترش و عمومی شدن ارزشهای مساواتجویانه و برابریخواهانه است. البته در هر دورهای ارزشها به طریق خاصی در جوامع عمومیت مییابد. به نظر میرسد اندیشههای چپگرایانه و مارکسیستی در تاریخ معاصر و به ویژه در نیمقرن اخیر نقش مهمی در عمومیت یافتن چنین ارزشهایی داشته است. یکی از پیامدهای چنین ارزشی نفی ثروت و تکاثر ثروت و طرح آن به مثابه ضدارزش است که با حذف بخش خصوصی و ملی شدن صنایع و مصادره اموال سرمایهداران دوره پهلوی در سال 1358 آغاز شد. اما عمومیت یافتن ارزشهای مساواتطلبانه و برابریخواهانه را نمیتوان از علت دیگری که همانا مقایسهای است که از وضعیت خودشان با دیگران انجام میدهند، جدا دانست. همانطور که قبلاً گفته شد پیامد مقایسه شهروندان کشورهای توسعهیافته با کشورهای کمتر توسعهیافته، کاهش احساس سعادتمندی بود. اما در کشورهای در حال توسعه یا کمترتوسعهیافته از جمله کشور ما این مقایسه (یعنی مقایسه رفاه عینی انسانها در جوامع در حال توسعه و توسعهیافته) خود یکی از علل افزایش احساس نابرابری است. اگر چه باید گفت که این احساس نابرابری در وهله اول از مقایسه وضعیت افراد با یکدیگر نیز بروز میکند. جامعه ایران روزبهروز جامعه پیچیدهای میشود که شهروندانش آزادیهای خود را با حق انتخابهای خود میسنجند. اگر افراد در هر حوزهای برای سنجش آزادیهایشان با محدودیت روبهرو باشند، از جمله در حوزه سیاسی که امکان مشارکت هم ممکن است محدود باشد، شهروندان حوزه دیگری را برای انتخاب و سنجش آزادیهایشان برمیگزینند. مصرف کالاها و محصولات به نحو نمایشی یکی از حوزههای اجتماعی است که هر فرد میتواند تکثرخواهی و تنوعطلبی خود را برای تشخص اجتماعی خود آزمون کند. نمایش مصرفی در سطح جامعه نهتنها سطح انتظارات را افزایش میدهد و نهتنها سطح انتظارات را از سطوح گذشته افزایش میدهد بلکه احساس نابرابری را نیز افزایش میدهد. فردی که بیهدف به سمت دیگران سنگ پرتاب میکرده است، نمود احساس نابرابری تجسمیافته فردی است که با مقایسه خود با دیگران اینک نیز واکنش نشان داده است. این نفر مانند میلیون نفر دیگر از این احساس نابرابری رنج میکشیده است. چون در میان نمایش مصرف در یک جامعه با تصوری که از انباشت کالاها در اثر تبلیغات و تصاویر منتشرشده روزانه ایجاد میشود، دچار احساس فقر مضاعف نیز شده است که جامعه مصرفی جدید اعمال میکند. این فرد در ادبیات جامعهشناسی مصرف فردی نامیده میشود که تنها میتواند خرید ویترینی کند. هر روز راههای دستیابی به انتظارش را بستهتر و اعمال انتخابهای خود را در جایی که دیگران ممکن است بتوانند آن را آزمون کنند، محدودتر دیده است. در شرایط سخت معیشتی کنونی، رسیدن به انتظارات رفاهی حداقلی برای گروههای بیشتری از مردم سختتر شده و این احساس نابرابری را افزایش داده و امکان واکنشهای بیشتری را محتمل میکند. احساس نابرابری در میان گروههای هدف از جمله زنان (به ویژه زنان سرپرست خانوار که در شرایط کرونا بر شدت فقرشان افزوده شده است)، سالمندان و به ویژه بازنشستگان (که به لحاظ بیولوژیک نیازهای اساسیتری دارند اما خلق درآمد برایشان دیگر میسر نیست)، معلولان (از جمله بیماران خاص) و اقلیتهای مختلف که از گذشته نیز وجود داشته است، در شرایط کنونی آنها را با احساس مضاعف نابرابری روبهرو کرده است. در شرایط کنونی وظیفه حاکمیت قطعاً شناخت این نابرابری و نظارت بر تغییرات آن است. این مساله مهمی است که ثبات سیاسی را حتی در اوج اقتدار مورد چالش قرار میدهد و تاریخ گواه آن است. اگرچه دولتها باید اقدامات بازدارنده انجام دهند که خود نوعی عدالت قضایی محسوب میشود و از واکنشهای کورکورانه که به سلب آزادی و حقوق اجتماعی و فردی دیگران منجر میشود، جداً خودداری کنند. این وظیفهای است که در حال حاضر در بیشتر کشورهای در حال توسعه شدت گرفته و نیروی انتظامی برای حفظ نظم و ثبات از هر اقدام قانونی برای جلوگیری از واکنشهایی که به روشنی مجرمانه است جلوگیری میکند. اما خشکاندن ریشههای چنین احساسی را نمیتوان جز با کمک روشنفکران و محققان و مطالعات و بحثهای مرتبط در فضای عمومی و از طریق رسانهها تحقق بخشید. بعد از انقلاب سطح انتظارات در جامعه افزایش یافته است و تقریباً تمامی اقشار جامعه چه شهری و چه روستایی چشمانداز تغییر جایگاه اقتصادی و اجتماعی و حتی سیاسی خود را ممکن میبینند و ریشه بحرانهای مختلف از جمله افزایش احساس نابرابری تا حد زیادی نتیجه تغییر چشمانداز یک جامعه بسته و عدم تغییر وضعیت اقتصادی اجتماعی به چشمانداز قشربندی در یک جامعه باز است. این انتظارات در ساختارهای اقتصادی و اجتماعی کنونی با چالشهای اساسی روبهرو است. از یکسو اگر این انتظارات پاسخ کامل دریافت کنند که بهطور نسبی به بعضی از انتظارات پاسخ داده شده است، گردش طبقاتی و گروهی سرعت خواهد گرفت و خود بحرانزاست. از سوی دیگر اگر این انتظارات پاسخ دریافت نکند ممکن است به صورت خشونتآمیزی چه به صورت فردی و چه جمعی بروز پیدا کند. همانطور که گفته شد راهحلهای ممکن کاهش تنشهای اجتماعی ناشی از چنین انتظاراتی را باید با دعوت از روشنفکران و متفکران اجتماعی و اقتصادی و اصحاب رسانه با گسترش حوزه عمومی ممکن کرد. که تسهیل این شرایط بر عهده مسوولان امر است.