کارآفرین اندیشمند
مهدی آگاه چه خصوصیاتی داشت؟
جامعه اقتصادی کشور هفته گذشته در سوگ یکی از نخبگان اقتصادی ایران نشست که با فقدانش از اندیشه و تجربهاش محروم شدیم. مطالعات تاریخی-تطبیقی در مورد کارآفرینان نشان داده است که بهسختی میتوان خصوصیت مشترکی بین آنها تشخیص داد. بلکه هر یک از آنها خصوصیت یگانهای را دارا هستند. در این میان مهدی آگاه یکی از کارآفرینانی بود که او را باید اندیشمندی دانست که قدرت تحلیل مسائل کلان اقتصادی را داشت که میتوان گفت ناشی از دانش اقتصادی و از تجربه کارآفرینیاش بود. او عضو خانوادهای سرشناس در کرمان بود که نامشان با پسته گره خورده است.
این خانواده عضوی از شبکه خانوادههای دیگر در منطقه کرمان و یزد، چون خانواده مرشد، برخوردار و امین هستند که اعقابشان به مهر شاه یزدی میرسد و از گذشته در کار تجارت خارجی و داخلی فعال بودند. شبکه روابط این خانوادهها نقش موثری در بهبود تجارت ایران، به طور کل، و منطقه کرمان و یزد، به طور خاص بازی کردهاند. آنها از طریق این شبکه روابط خویشاوندی صنعت و تجارت را گسترش دادند. در این میان آنها، نقش خانواده آگاه و بهویژه غلامرضا آگاه، پدر مهدی آگاه، در صنعت پسته بینظیر است. او که در مشهد به دنیا آمد بعد از نقل مکان به یزد از نوجوانی به کار کشاورزی و تجارت مشغول شد. غلامرضا کشت پسته را که آن موقع تنها در دامغان تولید میشد در منطقه کرمان و رفسنجان گسترش داد. در اثر تشویق او مالکان زیادی به کشت پسته روی آوردند و ابتکارات وی پسته را تجاری کرد و سهم ایران را در بازار جهانی پسته توسعه داد.
او صادرات پسته را با آمریکا شروع کرد و از طرق مختلف و به ویژه شرکت در نمایشگاههای بینالمللی، پسته ایران را به دنیا شناساند. در نهایت نیز شرکت صادرات پسته ایران را تاسیس کرد. اما به غیر این، در خانواده آگاه، فرزندان دانایی نیز تربیت شدند. یکی از آنها منوچهر آگاه، برادر مهدی آگاه بود. محققان اقتصادی نقشی را که منوچهر آگاه در سازمان برنامه و سایر نهادهای اقتصادی بازی کرد، فراموش نمیکنند. به غیر از این خدمات، او که مدتی به اجبار در خارج زندگی میکرد در برخورد با دیگران رفتاری چون یک دانشجوی کنجکاو اقتصادی داشت و در همه سمینارها و محافل اقتصادی شرکت میکرد و بهروشنی نشان میداد که چقدر تواضع علمی دارد.
اما مهدی آگاه خصوصیات هر دو، پدر و برادر، را دارا بود. هم میراث کارآفرینی پدر را به ارث برده بود و کارآفرینی متشخص در تجارت پسته بود و هم یک اندیشمند و تحلیلگر اقتصادی که بسیاری از نظریاتش در مقایسه با سایر تحلیلگران منحصربهفرد بود. این خصوصیت ناشی از ترکیب تجربه با دانش اقتصادی او بود. او که میخواست راه خود را در اقتصاد برود، نخست به کار تجارت وارد نشد و راه پدر را نرفت. بعد از خدمت سربازی به عنوان مسوول صادرات در شرکت ارج استخدام شد. تلاشهای زیادی در آن کارخانه انجام داد تا سهمی از بازار صادراتی منطقه را بهدست آورد. اما متاسفانه این تلاشها با سیاست شاه در دهه 1350 بعد از افزایش درآمدهای نفتی بینتیجه ماند و او تصمیم گرفت به کسبوکار پدر برگردد. رهیافت اقتصادی او مانند هر کارآفرینی روشن بود: او مخالف دخالت نابجا در کار کارآفرینان بود. چون به این تجربه دست یافته بود که دخالت دولت چه کسبوکارهایی را نابود کرده است. او میگفت: بعد از آنکه مدیریت بخش صادرات شرکت ارج را بر عهده گرفته بود، طبق برنامهای برای ملاقات با نمایندگان ارج در خاورمیانه برای افزایش فروش در این منطقه برنامهریزی کرد. اما هنگام برگشت متوجه شد که بخش بازرگانی تایید این قراردادها را به تاخیر میاندازد.
سپس دریافت که شرکت ارج قصد دارد واحد صادرات خودش را تعطیل کند. علت اصلی این کار، سرکوب نرخ ارز و تزریق درآمدهای نفتی در اقتصاد بود که صادرات را بیصرفه و واردات و بازار کار را برای سایرین باصرفه میکرد. او در یادداشتی که در همین زمینه برای تجارت فردا نوشت دلایل این ورشکستگی را از منظری تاریخی شرح داد. از نظر او ریشههای تعطیلی کارخانههای مختلف نه لزوماً بعد از انقلاب، بلکه از دهه 1350 شروع شده است تا تمام اقداماتی را که وزارت اقتصاد در دوره عالیخانی انجام داد، بر باد دهد. مرحوم آقای آگاه هشدار داد که اگر سیاست جایگزینی صنایع اشتغالزا از جمله کارخانههای فعال در کشاورزی و نساجی و چرم و کفش و لوازم خانگی را با صنایع انرژیبر و سرمایهبر مانند فولاد و پالایشگاه و نیروگاه که تنها با یارانه انرژی زندهاند جایگزین کنیم شاهد ورشکستگی بیشتر اقتصاد خواهیم بود. دیدگاه او تنها یک دیدگاه نظری نیست، بلکه کاملاً تجربی بود. در همین راستا، وقتی در مصاحبهای در تجارت فردا از او در مورد بحران آب میپرسند بر خلاف گفتمان رسمی که تنها بخش کشاورزی را نشانه رفتهاند، در پاسخ به این پرسش که «آیا تولید برخی از محصولات کشاورزی را باید به دلیل کمبود آب متوقف کرد، آیا این مساله محدود به محصولات کشاورزی است؟» گفت: «اگر بخواهیم از این منظر به بخش کشاورزی نگاه کنیم، همه صنایع بزرگ ما در داخل کشور ورشکستهاند. این صنایع یا با عدم محاسبه هزینه واقعی استهلاک، یا در پناه دیوار بلند تعرفههای گمرک وارداتی یا با دریافت یارانههای پنهان انرژی و آب توانستهاند تاکنون سرپا بمانند.» اعتراض او از این منظر بود که چاره کار این نیست که آب را باید از کشاورزی گرفت و به صنعت داد بلکه راهحل خردمندانه او در کنار آزادسازی قیمت حاملهای انرژی، ایجاد بازارهای محلی آب در هر حوضه آبریز بود. به علاوه، به نظر او بازار رقابتی بهترین تخصیصدهنده منابع آبی کشور در هر حوضه آبریز است (برای جزئیات بیشتر نگاه کنید به تجارت فردا، هجدهم آذر 1396).
در گفتوگوی دیگری که با او در منزلش در کرمان داشتیم در پاسخ به سوال ما در مورد مشکلات کسبوکارهای خانوادگی، او مشکل شرکتها را از منظر کلانتر و بدیعتری مطرح کرد که باز هم ناشی از بینش عمیق و تجربه گرانقدرش بود. او میگفت: یکی از مشکلات بزرگ همه بنگاههای اقتصادی در کشور ما این است که درآمدهای کسبوکار به خود کسبوکار برنمیگردد. علت اصلی این مساله ناشی از قوانین مالیاتی و اصول حسابداری است که بهتبع قوانین مالیاتی در کار تحمیل میشود. او توضیح مفصلی میدهد که باید مقامات اقتصادی به آن توجه کنند (برای نظرات جالب او نگاه کنید به تجارت فردا، بیستوششم مردادماه 1398). مرگ او مرا به یاد ضربالمثلی که در کتابهای تاریخ شفاهی نقل میشود انداخت که میگوید دانستنیهای انسانهایی مانند او مانند محتویات چندین کتابخانه است که با مرگشان گویی به آتش کشیده شدهاند. افسوس که او را بدون جمعآوری تمامی این دانستنیها و تحلیلها و البته به کار بستن آنها از دست دادیم. روحش شاد.