ناقوس مرگ
تاثیر سیاستهای ضدمحیطی بر آینده سرزمین ایران چیست؟
«صدای نشست زمین به اندازهای هولناک و رعبآور است که برای ساعاتی مردم اهالی تنها تصورشان از حادثه رخداده، چیزی جز فرا رسیدن روز قیامت نیست!» این جمله، خلاصه صحبت مردمی است که در نزدیکی محل زندگی و کارشان طی سالهای گذشته بارها حادثه جبرانناپذیر نشست زمین رخ داده است.
جواد حیدریان: «صدای نشست زمین به اندازهای هولناک و رعبآور است که برای ساعاتی مردم اهالی تنها تصورشان از حادثه رخداده، چیزی جز فرا رسیدن روز قیامت نیست!» این جمله، خلاصه صحبت مردمی است که در نزدیکی محل زندگی و کارشان طی سالهای گذشته بارها حادثه جبرانناپذیر نشست زمین رخ داده است. ورامین تهران، کاشمر خراسان، کبودرآهنگ همدان، فسا و جهرم در فارس، میناب بندرعباس، کوهدشت لرستان و... تنها چند منطقه از دشتها و مناطق خطرخیز ایران است که به دلیل از بین رفتن سفرههای زیرزمینی ناشی از برداشت بیرویه آب، با چالش نشست زمین مواجه شدهاند. فرونشست زمین از جمله اتفاقات در حوزه طبیعت است که به گفته متخصصان جبرانناپذیر و به معنی از دست رفتن امکان بازیابی حیات در سرزمین است. کمتر از دو دهه است که ایران با چالش تکرارشونده نشست زمین در غالب مناطق مواجه شده است. البته چنین حوادثی بارها در بسیاری از مناطق جهان رخ داده اما آنچه ماجرا را در ایران خطرناکتر میکند گستردگی و وسعت نشست زمین طی دو دهه گذشته است. آخرین آمارها از فرونشست 54سانتیمتری زمین در دو سال گذشته در منطقهای بین فسا و جهرم در نزدیکی شیراز حکایت دارد. پیش از این تهران با 36 سانتیمتر سقوط زمین رکورددار نشست زمین در جهان بود. شهر مکزیکوسیتی پایتخت کشور مکزیک با 32 سانتیمتر نشست بالاترین نرخ نشست خاک را پیش از اعلام نشست در ایران داشته است. اما در ایران سرعت رشد تخریب سرزمین به اندازهای است که با معیارهای علمی هم ناسازگار است. به باور پژوهشگران به دلیل تشدید خشکسالی و اثرات تغییرات اقلیمی در ایران، برداشت آب از سفرههای زیرزمینی سبب شده، نشست زمین در کشور به پدیدهای غیرقابل مهار بدل شود. اما در میانه این همه مخاطره ناشی از فروافتادن زمین از کیفیت زیستی و مرگ سرزمینی، آیا در سیاستهای موثر بر توسعه، این خطر هولناک سرزمینی و دیگر مخاطرات محیط زیستی که طبیعت ایران را تهدید میکند، لحاظ شده است؟ مطالعه حداقلی روند قانونگذاری و سرمایهگذاری دولتها در ایران در حوزههای مختلف نشان میدهد این پرسش با پاسخی منفی مواجه است. چراکه «سیاستهای ضدمحیط زیستی و مخرب» دولتها، مجالس و دیگر نهادهای تصمیمگیر، ایران را به پرتگاه ناتوانی زیستی پیش برده است. با این حال باید پذیرفت سیاستهای ضدمحیط زیستی و مخرب در حقیقت نمیتواند سیاستی آگاهانه و از روی اراده باشد، چراکه هیچ دولتی یا هیچ دولتمرد و نماینده مجلسی از روی عمد قانونی را تصویب، ابلاغ و اجرا نکرده که حالا مثل خوره به جان سرزمین افتاده باشد بلکه غالب این تصمیمات موثر بر مرگ سرزمینی ناشی از ناآگاهی و ناتوانی در درک علمی تاثیر پدیدهها بر یکدیگر و نیاز ساختار توسعه به اهمیت حفظ محیط زیست و منابع طبیعی است. حالا باید تاثیر سیاستهای ضدمحیط زیستی نهادها و مقامات و مسوولان در ایران بر آینده سرزمین مورد بررسی قرار بگیرد.