سر گردنه رسانه
چرا سرقت رسانهای به تهدیدی برای فعالیت بنگاههای رسانهای تبدیل شده است؟
لازم نیست شما لزوماً اهل رسانه و فعالیت در تحریریه باشید، همین که با فضای رسانهها بهخصوص با مطبوعات به عنوان یک مخاطب درگیر باشید، حتماً با پدیده مشابهتهای محتوایی و گاهی دقیقاً تکرار محتوایی در چند رسانه به صورت همزمان یا با فاصله اندک مواجه شدهاید.
جواد حیدریان: لازم نیست شما لزوماً اهل رسانه و فعالیت در تحریریه باشید، همین که با فضای رسانهها بهخصوص با مطبوعات به عنوان یک مخاطب درگیر باشید، حتماً با پدیده مشابهتهای محتوایی و گاهی دقیقاً تکرار محتوایی در چند رسانه به صورت همزمان یا با فاصله اندک مواجه شدهاید. بسیاری مواقع پیش آمده تیتر یک روزنامه یا مجله عیناً در یک مجله یا روزنامه دیگری تکرار شده است. اسم این پدیده چیست؟ آیا میتوان آن را با انواع دزدی در دیگر پهنههای اجتماعی مقایسه کرد؟ آیا میتوان نام این عمل را سرقت رسانهای گذاشت؟ بسیاری از اهل رسانه معتقدند چنین است.
بنگاههای رسانهای که برای تولید محتوای اختصاصی هزینه میکنند، چطور میتوانند در برابر این دزدی آشکار، مقاومت کنند و به بازگشت سرمایه خود امیدوار بمانند؟ رسانههای مولد برای نگهداشتن مخاطبان خود که در حقیقت سرمایههای آن رسانه محسوب میشوند به نظر میرسد به دلیل نبود قوانین حمایتکننده دستشان خالی است.
سرقت رسانهای یکی از سادهترین و بیخطرترین انواع دزدی و پایمال کردن حقوق دیگران است. هیچ نهاد ناظری به طور مشخص و بر اساس نص صریح قانون به کمک بنگاههای مالباخته نمیشتابد. اما آیا در سپهر رسانههای حرفهای در جهان چنین پدیدهای رخ داده است؟ برای مقابله با این رسوایی چه ابزارهایی در اختیار بنگاههای رسانهای است تا از هدررفت سرمایه خود جلوگیری کنند؟ نگاهی به پیشینه سرقتهایی از این دست از جمله سرقت ادبی میتواند راهگشا باشد اما حقیقت امر این است که با گسترش تکنولوژی و توسعه فضاهای مجازی و شبکههای اجتماعی، سرعت دزدی و سرقتهای رسانهای و ادبی بالا رفته است. اما به نظر میرسد راهکار پیشگیری از چنین سرقتهایی، تنها تمسک جستن به قانون کپیرایت و قوانینی از این دست نیست. آنچه در امر رسانه و در مقایسه وسیعتر در حیطه فرهنگ میتواند کارگر باشد، رعایت اصول حرفهای و اخلاقی است. پایبندی به اخلاق حرفهای در همه جای جهان و در همه صنفها به عنوان کاتالیزوری برای پیشگیری از خطاهای حرفهای و مسائلی از قبیل سرقت معنوی و کمکاری و... است.
در علم پزشکی، پزشک علاوه بر اینکه قوانین محدودکننده و حمایتکننده او را دربر میگیرد، قسم حرفهای یاد میکند که در انجام رسالتش کوتاهی نکند.
این قسم در تمامی دنیا با تاسی از فرهنگ و آیین آن اقلیم قابل اجرا و پذیرفته است اما آیا در حوزه رسانه همچنین است؟ آیا رسانههای ضعیف حاضرند در روزگاری که حفاظتی از سرمایههای دیگر رسانهها از سوی نهادهای قانونی و گاهی خود رسانهها صورت نمیگیرد، دست به تخلف و تقلب نزنند و دارایی دیگر رسانهها را سرقت نکنند؟ پاسخ به این ابهامات نیازمند واکاوی و بحث تئوریک و در عین حال تلاش برای وضع قوانین بازدارنده و استفاده از قوه قهریه قانونی است.