سیاستزدگی عامل غفلت آبوهوایی
عوامل طبیعی چگونه باعث مهاجرت منطقهای میشود؟
فرض این یادداشت این است؛ آیا گرما و خشکسالی در برخی مناطق کشور، چهره مهاجرت را تغییر میدهد؟ آیا باید منتظر بود در اثر تغییرات اقلیمی و خشکتر شدن فلات ایران که تبعاتی برای زندگی و سکونتگاههای ایران در پی دارد، تعداد بیشتری از هموطنان از نقاط خشک به نقاط دیگر بروند؟
فرض این یادداشت این است؛ آیا گرما و خشکسالی در برخی مناطق کشور، چهره مهاجرت را تغییر میدهد؟ آیا باید منتظر بود در اثر تغییرات اقلیمی و خشکتر شدن فلات ایران که تبعاتی برای زندگی و سکونتگاههای ایران در پی دارد، تعداد بیشتری از هموطنان از نقاط خشک به نقاط دیگر بروند؟ به نظر میآید نباید منتظر باشیم چراکه این اتفاق افتاده است! در تعدادی از نقاط کشور به ویژه در بافت روستایی، مهاجرت به دلیل خشکسالی و شرایط بد آبوهوایی در حال انجام است. وقتی از معدود افراد سالخورده باقیمانده در روستا سوال میشود آیا امکان ماندن جوانترها فراهم نبود پاسخ میدهند خشکسالی و بحران خاک و آب، باعث شده این مکان قابل زندگی نباشد. واضح است که اگر مشکلات را حل نکنیم با نرخ فزاینده این نوع مهاجرت مواجه خواهیم شد و دامنه آن به بافت شهری هم کشیده میشود. در بیرجند و خراسان جنوبی به دلیل 18 سال خشکسالی مداوم، برخی روستاها کاملاً خالی از سکنه شده و هجرت کردهاند و فقط افراد خاصی که نتوانستهاند مکان دیگری را انتخاب کنند، در چند روستا باقی ماندهاند. اگر خشکسالی که آب را به کیمیا تبدیل کرده و بحرانهای آبوهوایی نظیر ریزگرد یا افزایش دمای غیرطبیعی را باعث میشوند به آن معنی بگیریم که آب در دسترس کشاورزی نباشد، شاید در بخش خدمات و صنعت بتوان درآمد ایجاد کرد و در این صورت، فقط عدهای جابهجا شوند و عدهای که دسترسی به شغلهای جدید پیدا کردهاند، در منطقه بمانند. اما مساله این است که ایجاد شغل روستایی در بخش صنعت و خدمات، به سادگی امکانپذیر نیست.
وقتی صحبت از ایجاد صنایع و مشاغل خدماتی در روستاها میشود، عمدتاً مشاغل کشاورزی در نظر گرفته میشود یعنی صنایع فرآوری و بستهبندی و تبدیلی یا ارائه خدماتی که وابسته به کشاورزی باشد مانند خدمات دامپزشکی و مشاوره و اجرا برای مبارزه با آفات و... وقتی بخش کشاورزی در اثر مدیریت ناصحیح منابع آب فلج میشود، بخشهای دیگر اشتغالزا در روستاها نیز تحت تاثیر قرار میگیرد. در نواحی صنعتی شاید بتوان کارگاهها و کارخانههای خاصی ایجاد کرد اما آنها هم مشکلاتی را به دنبال خواهند داشت و با این رویکرد نمیتوان جلوی مهاجرت را گرفت. تعدادی از دانشجویان من از استان سیستان و بلوچستان دیده بودند که برخی روستانشینان بهخاطر خشکسالی و وضعیت بد آبوهوایی و تهدید سلامت مردم، محل سکونت خود را ترک کردهاند. مخصوصاً در بخشهایی که علاوه بر خشکسالی، آلودگی هوا از سوی ریزگردها ایجاد شده است. گاهی عامل مهاجرت، درآمد است و ساکنان یک منطقه تلاش میکنند با قناعت یا تحمل کمآبی، همچنان در محیط زندگی خود باقی بمانند اما عامل گرمای غیرقابل تحمل و آلودگی هوا دیگر قابل کنترل نیست و افراد برای زنده ماندن ناگزیر به مهاجرت هستند و دیگر بحث رفاه، سطح درآمد و امکانات مطرح نیست. در هفتههای اخیر بار دیگر مشکلات اهواز و خوزستان خود را نشان داده است. کارشناسان مطلع میگویند بخشی از ریزگردها ناشی از عامل خارجی است اما بخش عمده آن، به مدیریت منابع آب در داخل کشور بازمیگردد و منشأ داخلی دارد. باید با ارائه برنامه و راهکارهای علمی، ملی دیدن این موضوع ملی و خارج کردن آن از بحث استانی، به فکر راهحلهای میانمدت و بلندمدت باشیم. بیتردید بودجه استانی برای حل مسالهای که میتوان تبعات ملی به همراه داشته باشد، کافی نیست و گاهی تصمیمگیری در سطوح کلان با بودجه و امکانات ملی، میتواند مشکل را حل کند. کارشناسان دلایل اصلی و عمدهای را برای معضل ریزگردها احصا کردهاند که برای تدوین هر نوع برنامه ملی خروج از بحران، توجه به این دلایل ضروری است. در بخش خارجی و سدسازیهای صورتگرفته در ترکیه روی رودخانههای متروک، تعامل سازنده، چاره حل مشکل است. تنش و ناسازگاری مانع از آن خواهد شد که برنامهای بین دو کشور به بحث گذاشته شده و به قرارداد و موضوع مهم اجرای قرارداد ختم شود. فضای آرامش و سیاست حسن همجواری میتواند گرهگشا باشد. در هفته گذشته رئیس سازمان حفاظت محیط زیست، مهمانان کنفرانس بینالمللی «گردوغبار» تهران را به اهواز برد تا سازمانهای بینالمللی و سمنهای سایر کشورها، از نزدیک با مشکلات جدی خطه جنوب آشنا شوند. گویا در این بازدید تفاهمهایی برای ایجاد تمرکز روی حل معضل ریزگردها صورت گرفته تا از کمکهای جهانی و تخصص و ظرفیتهای مالی خارجی هم استفاده شود. دانش و فناوریهای روز دنیا در کنار استفاده از تجربیات مشابه خارجی و طرح موضوع در رسانههای جهانی حتماً در همراهی کشورهای همسایه ایران و البته سازمان ملل برای حل مساله، موثر است. مردم استان هم با دیدن این نوع تلاشها، امیدواری بیشتری به ماندن و انجام فعالیتهای مردمی برای حل معضل خواهند داشت و این روی کاهش تمایل به مهاجرت، اثرگذار خواهد بود. مساله اینجاست که در بحث تغییر اقلیم و وضعیت آبوهوایی، دولتها بیشتر روی شهرها تمرکز میکنند تا روستا و مشکلات شهرها به واسطه ارائه هشدارها، جدی گرفته میشود اما در بعد روستایی، این توجه صورت نمیگیرد و مهاجرتها تشدید میشود. در شهر برای تامین زندگی کمتر به کشاورزی وابستگی وجود دارد و این ماندگاری را بیشتر میکند اما حفظ جمعیت روستایی دشوار است چه اینکه کاهش یا فقدان درآمد در اثر خشکسالی، حتی بهداشت و سلامت آنان را به خطر میاندازد.
در شهرها هم هنگام بروز آلودگی در زمستانها یا حملات ریزگردها، افراد در محیطهای بسته میمانند و با تغذیه، سلامت خود را مورد مراقبت قرار میدهند چراکه شرایط مالی تا حدی بهتر است. در نهایت، چند روز سفر تا بهبود شرایط آبوهوایی، گزینه بعدی است اما یک خانوار روستایی که بنیه اقتصادی کافی ندارد و از درآمد پایین برخوردار است حتماً لطمه خواهد خورد. به نظر میرسد حلقه مفقوده این مباحث، مدیریت منابع است؟ به هر حال مدیریت منابع آب در بخش کشاورزی ایران به دلیل سنتی بودن آن، نیازمند برنامهریزی و کار شبانهروزی و صرف اعتبارات کافی است اما آیا ما از هندوستان در این حوزه هم کمتر هستیم؟ میتوان با مدیریت بهینه آب هم در طرف تقاضا هم عرضه، شرایط فعلی را کنترل و مدیریت کرد. اما در حال حاضر اثری از برنامه جامع آب در بخش کشاورزی دیده نمیشود. برنامهای که کارشناسان خبره روی آن اتفاق نظر داشته و جنبههای بومی و علمی آن کاملاً سنجیده شده باشد. سوال این است که چه کسی قرار است این برنامه جامع ملی را به پیش ببرد؟ سهم دولت، بخش غیردولتی، دانشگاه و صنعت چقدر است و با چه مکانیسم و گفتمانی اجرایی و عملیاتی خواهد شد و چه پیامدی خواهد داشت؟ اتصال این حلقهها و برقراری ارتباط این بخشها با یکدیگر، مردم را نیز به حرکت درخواهد آورد. خود روستایی با دیدن منافع اجرای طرحهای آبی، حتماً به سمت بهینه کردن مصرف خود خواهد رفت و تثبیت منابع آب، جلو فرسایش بیشتر خاک و کاهش منابع آبی را خواهد گرفت. تعدادی از کشورهای آفریقایی توانستهاند با کنترل این منابع، آسیبهای تغییرات اقلیمی را به حداقل ممکن برسانند. متاسفانه سیاستزدگی در کشور ما سبب شده از موضوعات اساسی نظیر بحران آبوهوا و خالی شدن بخشهایی از ایران از سکنه، غفلت شود. یک و ماه نیم از انتخابات ریاست جمهوری گذشته اما همچنان شبکههای اجتماعی، تلویزیون، روزنامهها و... درباره آن انتخابات و مسائل بعد از آن سخن میگویند. کمتر دیدهشده برای معضل آب یا خاک تجمعاتی با ارائه راهکار صورت بگیرد اما انتخاب نشدن یک نامزد انتخابات مجلس، ماهها درگیری در یک منطقه را به دنبال خواهد داشت.
فراموش نکنیم نقاطی که امروز در اثر خشکسالی و ریزگردها در حال تخریب است ممکن است به سختی به شرایط گذشته بازگردد اما اگر به سرعت هرچه تمامتر به حال آن فکری نشود همین شرایط امروز را هم نخواهیم داشت. مهاجرت در اثر تغییرات اقلیمی، پیامدهای جدی سیاسی، امنیتی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی دارد. تا دیر نشده، همه باید در قامت یک پروژه ملی حیاتی، برای حل آن همراه شوند.