حرکت تدریجی به سمت بحران
مرتضی تهامیپور ابعاد مهاجرت آبوهوایی را تحلیل میکند
آیا تنشهای آب و هوایی چند سال اخیر، ساکنان مناطق جنوبی و جنوبشرقی ایران را به گزینه ناگزیر مهاجرت خواهد رساند؟
آیا تنشهای آب و هوایی چند سال اخیر، ساکنان مناطق جنوبی و جنوبشرقی ایران را به گزینه ناگزیر مهاجرت خواهد رساند؟ در دهههای قبل، عوامل اقتصادی یا تحصیلی و شغلی از اصلیترین مولفههای جابهجایی جمعیت در ایران به شمار رفتهاند اما اخیراً، زنگ خطر برای مهاجرت در اثر شرایط وخیم آبوهوایی به صدا درآمده است. مرتضی تهامیپور، کارشناس اقتصاد کشاورزی و عضو هیات علمی دانشگاه شهید بهشتی در گفتوگو با تجارت فردا به بررسی این پدیده پرداخته است.
* * *
مهاجرت ایرانیان در اثر خشکسالی و شرایط بد آبوهوایی، موضوعی است که در سالهای اخیر درباره آن زیاد صحبت میشود. نقاط مختلفی از کشور هم درگیر این پدیده شدهاند. آیا تداوم این روند میتواند به بر هم خوردن هرچه بیشتر تعادل جمعیتی در کشور منجر شود؟
به نظر من بحث مهاجرت میتواند ریشههای مختلف داشته باشد. تعریف مهاجرت این است که گروهی سرزمینی را که تا الان در آن ساکن بودهاند ترک کرده و به طور موقت یا دائم به جای دیگری نقل مکان کرده و سکونت میکنند. البته در این بحث، مهاجرت خارجی را در نظر گرفتهایم.
مهاجرت خارجی هم ممکن است در اثر وضعیت آبوهوایی رخ دهد یا عمدتاً به دلیل ادامه تحصیلات و از مناطق خاص است؟
بعید میدانم در ریشههای مختلف مهاجرت که یکی از آنها شرایط آبوهوایی است، بعضی افراد مهاجرت خارجی را انتخاب کنند، چون بافت جمعیتی آنان متفاوت است. در مهاجرت داخلی، مطالعات مختلفی صورت گرفته و عوامل مختلفی را ذکر میکنند. مثلاً موضوع اشتغال و یافتن شغل در نقطهای دیگر، باعث مهاجرت میشود. یکی از اعضای خانواده به عنوان دانشجو در دانشگاهی در بخش دیگری از ایران پذیرفته میشود و خانواده هم برای مدتی نقل مکان میکند. یکی از اعضای خانواده ازدواج میکند و بقیه اعضا به پیروی از او به محل سکونت جدید دختر یا پسر خود میروند. یا خدمت نظام وظیفه باعث میشود خانواده او محل زندگی را تغییر دهند. قوانینی در دولتهای مختلف وجود داشت که دولت از تمرکززدایی شهری حمایت کرده و امتیازاتی برای افرادی که از مراکز به شهرستانها میروند قائل میشد. تعدادی از افراد هم تصمیم گرفتند از تهران بروند اما به دلیل نبود حمایت لازم در مقصد، بعضاً برگشتند. اینها مواردی است که عموماً به عنوان دلایل مهاجرت ذکر میشود. اما بحث عوامل آبوهوایی و مهاجرت در اثر بحران آب، سابقه چندانی ندارد و خود من هم خیلی با این موضوع موافق نیستم. اینکه فلان درصد از ایرانیها به دلیل بحرانهای آب و هوایی مهاجرت کرده یا خواهند کرد در حد حرفوسخن است.
آیا ممکن است بستگیهای خانوادگی، عاطفی و منطقهای باعث شود شهروندان یک منطقه، تنشهای آبوهوایی را بیشتر تحمل کنند؟
موضوعی که در بحث مهاجرت وجود دارد این است که مهاجرت از روستاها به شهر رخ دهد. اگر نگاهی به ترکیب جمعیت شهری و روستایی در 40 سال قبل بیندازیم 75 درصد جمعیت در روستاها ساکن بودند. امروز این شرایط قطعاً معکوس است. الان جمعیت روستاها 25 درصد بیشتر نیست و اگر بنا را بر این بگذاریم که بخشی از آنان به حاشیه شهرها نقل مکان کنند، باز هم نمیتوان جمعیت مهاجرتکننده را در حد برخی اعداد و ارقام پیشبینیشده در نظر گرفت. بخشی از مهاجرت از روستا به شهر است، بخشی معکوس از شهر به روستاست که عدد بسیار کمی است و بخشی از شهر به شهر است؛ مهاجرتی که از شهرهای کوچک به شهرهای بزرگ رخ میدهد. پس درباره این موضوع به نظر میرسد باید دقیقتر بحث کنیم. در مورد مهاجرت در اثر تغییر آبوهوایی باید گفت تا زمانی که این تغییر برای خانوارها ملموس نباشد بعید است به نرخ انبوه برسد.
این ملموس بودن در چه شرایطی رخ میدهد؟
اینکه روی اقتصاد و درآمد آنها تاثیر بگذارد و احساس کنند بر اساس آن باید تصمیم به تغییر محل سکونت بگیرند. اگر افرادی را که در مناطق شهری و روستایی هستند بر اساس فعالیت دستهبندی کنیم بخشی از آنان به شغل کشاورزی اشتغال دارند. اگر قرار باشد متاثر از تغییر آب و هوایی مهاجرت کنند باید شغل آنها به خطر بیفتد. درست است که صنعت هم به دلیل تمرکز نابجا، وضعیت مناسبی از نظر منابع آب ندارد (معدن را باید استثنا دانست) اما تاثیر آبوهوا بر مشاغل کشاورزی بسیار متفاوت از صنعت و معدن و خدمات است. بخشی از جمعیت که وابسته به کشاورزی است در اثر بحران آبی لطمه خورده و بیشتر در معرض این نوع مهاجرت قرار میگیرد. تا جایی که من اطلاع دارم آسیبشناسی یا عارضهیابی مشخصی انجام نشده یا حداقل من آمار منتشرشدهای ندیدم.
وضعیت ریزگردها متاثر از کمآبی داخلی و خارجی است. اگر نتوان در بیشتر ایام سال در یک استان مانند خوزستان تنفس کرد، آیا مردم حتی در صورت داشتن شغل غیرکشاورزی همچنان در منطقه میمانند و شرایط را تحمل میکنند؟
موضوع ریزگردها اگر با مباحث جمعیتی مورد تحلیل قرار بگیرد خیلی با این شدتی که الان آزاردهنده است، سابقه ندارد. دو منطقه ایران که هر دو با بحث کمآبی مواجه هستند، یعنی سیستان بلوچستان و خوزستان دچار این معضل شدهاند. هامون که خشک شد توفانهای 120روزه خرداد تا آخر تابستان باعث بلند شدن ماسههای کف دریاچه شده و شرایط آزاردهندهای را ایجاد میکند. ما شاهد مهاجرتهایی در این حوزه بودیم اما عامل اصلی آن از بین رفتن کشاورزی و نبود اشتغال جایگزین است. افراد به مناطقی از خراسان و گلستان مهاجرت کردند. امروز در بعضی شهرهای گلستان عمدتاً افراد سیستانی ساکن هستند. در مورد خوزستان شرایط متفاوت است. مثل سیستان با معضل کمآبی مواجه نیست و درصد زیادی از آبهای سطحی در خوزستان جاری است. به نظر من ما در حوزه خوزستان بیشتر با مساله مدیریت آب مواجه هستیم. کشاورزی توسعه نیافته و این مساله باعث اتلاف منابع آب شده است. خوشبختانه با طرحی که مقام معظم رهبری دستور دادند 550 هزار هکتار شبکه آبیاری و زهکشی در استان توسعه مییابد. اگر کشاورزی از آن حالت کمآبی و عملکرد پایین نجات یابد، درآمدها پایدار شود و جمعیت حفظ شود میتوان تثبیت جمعیت را شاهد بود. برخی مهاجرتهای صورتگرفته از استان نه به دلیل پدیده ریزگردها بلکه به دلیل فاصله زمانی است که برای ترمیم بخش کشاورزی رخ داد و نبود درآمد عامل مهاجرت شد. در شرایط فعلی که وضعیت کشاورزی در استان در حال بهبود است ممکن است جمعیت مهاجرتکننده دوباره به منطقه برنگردد. وقتی فرد مهاجرت میکند به محیطی عادت کرده و فاکتورهای ذهنی او به متغیرهای آن محیط وصل میشود. تحصیل فرزندان و ازدواجهایی که در محل سکونت جدید فرد مهاجر شکل میگیرد همه عامل برگشتناپذیری برخی مهاجرتهاست.
چرا آماری از وضعیت فعلی مهاجرت در اثر عوامل آبوهوایی وجود ندارد که مسوولان را به فکر چارهاندیشی بیندازد؟
فعلاً برای تامین آب مناطق مختلف به ویژه بافت شهری، از منابع آب زیرزمینی به عنوان جایگزین آب سطحی استفاده میشود. من میدانم کسانی که در بحث مهاجرت کار کردهاند وارد بحث مهاجرت در اثر کمآبی نشدهاند، شاید اطلاعاتم کامل نیست اما ریشههای مهاجرت همانهایی است که بیان شد.
جدید بودن موضوع باعث نشده که این آمار تهیه نشود؟
به نظرم نبود اطلاعات را باید به شکل دیگری دید. برخی مسوولان در مصاحبهها به طور مداوم از بحران آب سخن میگویند اما جزئیات مشخصی وجود ندارد که بر اساس آن کار آماری اتفاق افتاده باشد. موضوع دیگر این است که بحران آب در سطح خانوارها ملموس نیست و تصمیم مهاجرت خیلی متاثر از بحث بحران آب نیست. خانوارهای شهری را در نظر بگیرید. اگر بحران آب اتفاق بیفتد مثلاً در همین تهران، به دلیل جمعیت متمرکز نهایتاً روی بحث آبوهوای منطقه تاثیر میگذارد اما سهم تامین آب شهر از آبهای سطحی را کاهش میدهند و میگویند آبهای سطحی کم شده و با هشدارهایی که میدهند حس ناامنی را ایجاد میکنند. یا بحث فاضلاب شهری را که ممکن است به منابع تامین آب زیرزمینی نفوذ کند مطرح میکنند و شرایط به سرعت مدیریت میشود. بنابراین به نظرم بحث آب، خیلی با موضوع مهاجرت شهری مرتبط نیست.
پس شما مساله شغل و از بین رفتن مشاغل کشاورزی را عامل جدیتری میدانید تا آبوهوا برای زندگی؟
اگر بخش کشاورزی تهدید شود مسلماً روی عملکردها تاثیر میگذارد. در اطراف ورامین کشاورزی مثل پستهکاری در حال رواج است. چرا؟ چون بخشی از مهاجرت از کرمان رخ داده و وضع آبوهوایی آن منطقه باعث شده خیلی اراضی به دلیل کمبود آب از بین برود و افراد به تهران و شهرهای خراسان شمالی که وضع آبی بهتری دارد مهاجرت کردهاند. اینکه بسیاری از مردم ناچارند از مناطق کمآب به مناطق پرآب مهاجرت کنند اتفاقی است که به نظر میرسد با مدیریت منابع و استفاده از فناوریهای نوین، به کلی مدیریت شده یا حداقل به تاخیر بیفتد.
اما به نظر میرسد فاصله تنشهای اقلیمی کوتاه شده و بهشدت زندگی ما را تحت تاثیر قرار داده است. نظر شما در این باره چیست؟
این سوال فنی است و کسانی که در زمینه منابع آب و هواشناسی تخصص دارند بهتر میتوانند نظر بدهند. ما کشور پرآبی نبودیم که حالا دچار خشکسالی و کمآبی شده باشیم و تغییر شدید اتفاق افتاده باشد. این تنش اقلیمی بیسابقه نبوده که بخواهد روی جابهجایی جمعیت تاثیر بگذارد. ما همیشه کشوری خشک بودیم و در بازههایی وضع ما بهتر بود. در بقیه موارد اقلیم خشک و نیمهخشکی داشتهایم. موضوع دیگر درجه حرارت است. ما در نیم قرن اخیر بین نیم تا یک درجه افزایش دما داشتهایم که در میانگین، آمار تاثیرگذاری است اما خیلی ملموس نیست. فکر میکنم این بحث تغییر اقلیم تا حدی بهانه باشد. چون مدیریت مناسب روی منابع آب نداریم نتوانستیم از تکنولوژی کمک بگیریم و مدیریت بهتر روی منابع خاک به ویژه کشاورزی داشته باشیم و مدام تقصیر را به گردن تغییرات اقلیمی میاندازیم. البته که موضوع مهاجرت در این بخش هم ممکن است جدی شود اما به نظر من کاملاً قابل کنترل است.
گفته میشود علت اصلی مهاجرتها آب است. البته رکود اقتصادی هم میتواند تاثیرگذار باشد. کسانی که در عرصههای جنوبی بیکار بودند دیگر مزیتی برایشان نداشت که در این مناطق بمانند، چون شرایط آبوهوایی و اشتغال خوبی نداشتند بنابراین مهاجرت کردند. آیا فقط باید این دو عامل را در نظر گرفت یا اینکه موضوع هوا و به ویژه ریزگردها را هم باید به این دو عامل افزود؟
ما اگر آمار مهاجرت را نگاه کنیم و فقط موضوع آبوهوا را در آن دخیل بدانیم پس نباید مهاجرتی از شهرهای شمالی به شهرهای دیگر اتفاق بیفتد. همانطور که گفتید موضوع اقتصادی مهم است عوامل اجتماعی و فرهنگی هم دخیل است. اما موضوع اقتصادی همچنان به اندازهای اهمیت دارد که حتی اگر کمآبی هم وجود نداشته باشد باز هم مهاجرت رخ میدهد. ما چهار میلیون بهرهبردار کشاورزی در کشور داریم و جمعیت متاثر از کشاورزی با در نظر گرفتن خانوار چهار تا پنج نفر به 20 میلیون نفر میرسد. ما میگوییم سطح حداقل معاش باید برای بررسی مهاجرت در نظر گرفته شود. درآمد کشاورز باید به اندازهای باشد که هم هزینههای کشاورزی را بدهد هم هزینههای خانوار. اگر این مقیاس بهینه نباشد آنگاه به تغییر شغل و مهاجرت فکر میکنند.
شیوه مصرف آب در شهرها قابلیت تعدیل دارد چون مصرف شهرها کنترلپذیر است اما گفته میشود این مساله در بخش کشاورزی سختتر است. کشاورزان همچنان با روشهای سنتی کار میکنند در حالی که کشاورزی ما هم بهشدت آببر است. این مساله میتواند روستاها را هم تهدید کند؟
حتماً معضل نبود، فناوریهای روز در کشاورزی باعث لطمه به منابع آب شده است. وقتی در اثر نبود شغل، افراد بیشتر به سراغ کشاورزی آن هم سنتی بروند، اتلاف منابع آب و غیراقتصادی شدن کشاورزی رخ میدهد و طبیعتاً این خطر بیشتر شامل حال روستاهاست که بیآبی و توفان ریزگرد و... رخ میدهد.
چگونه میتوان مانع مهاجرت مردم از مناطق با دمای هوای بالا و ریزگرد شد؟
اگر بخواهیم از میان عوامل مهاجرت جستوجو کنیم موضوع اشتغال از نخستین مولفههاست. بخشی از جمعیت به این دلیل که شغل مناسب در روستاها و شهرهای کوچک وجود نداشته، تن به مهاجرت دادهاند. در شهرهایی پیش آمده که کشاورزی مناسب نداشتهاند اما بخش معدن توسعه یافته و این باعث شده جمعیت حفظ شود. از طرفی تعریف شغلهای غیرکشاورزی یا کشاورزی کمآببر، میتواند به اشتغال پایدار منتهی شده و جمعیت حفظ شود. عامل بعد بحث فرهنگی است. چرا فرزندان کشاورزان تن به مهاجرت میدهند؟ چون کشاورزی سود اقتصادی پایین دارد اما بحثهای فرهنگی هم در آن دخیل است. فرهنگسازی نادرستی صورت گرفته و کشاورزی را با کلاس اجتماعی پایین تبلیغ کردهاند. در کلاسهای درس با کسانی که خانواده کشاورز داشتهاند برخورد داشتهام و بیشتر آنان راغب نیستند شغل آبا و اجدادی خود را ادامه دهند، چون هر وقت از کشاورزی حرف زدیم شغلی با جمعیت شاغل با سطح سواد پایین را تداعی کردهایم در حالی که در عالم واقع، در ایران اینگونه نیست و در دنیا هم فعالیت تجاری سودآور و باپرستیژی به شمار میرود. اگر این عوامل اصلاح شود به نظر من به شکل جدی جلو مهاجرتها گرفته میشود.
در صورت مهاجرت، چه سرنوشتی در انتظار این مناطق خالیشده از سکنه خواهد بود؟
باید بین بخشی که مرزی هستند و بخشی که نیستند تفکیک کرد. در مورد مناطق مرزی نتیجهای که خواهد داشت بحث امنیت است. بخشی از پدافند غیرعامل ما تمرکز جمعیت در مناطق مرزی است باید به هر شکل ممکن جمعیت را در این مناطق نگه داریم. در مورد مناطق غیرمرزی ممکن است این مهاجرت، ترکیب جمعیتی را تغییر دهد ترکیب قومی را عوض کند و آثار سویی به همراه داشته باشد.
ممکن است مهاجران در منطقه سکونت جدید تنش ایجاد کنند؟
معمولاً افراد وقتی از مناطق مهاجرت میکنند کمتر به شهرهای مجاور خود میروند و نخستین مقصد آنها حاشیه شهرهای بزرگ است. ثمره آن این است که مناطق طبیعی شهرهای جنوبی و جنوبشرقی ما بلااستفاده شده و از طرف دیگر آثار اجتماعی زیادی برای منطقهای که مهاجرت کردهاند به وجود میآورد.
احتمال دارد تغییرات آبوهوایی و تغییر اقلیم، به زودی وارد یکی از مولفههای مهاجرت شود؟
بله، این مساله حتماً باید جدی گرفته شود تا الان هم به آن پرداختهاند چون بحران را جدی نگرفتهاند یا آمار و اطلاعات مناسبی از آن ارائه نشده است. مساله آب، کشاورزی و کمتوجهی به استفاده بهینه از منابع آب قطعاً مشکلساز میشود. اگر یک دهه دیگر با هم چنین گفتوگویی انجام دهیم ممکن است بحث امروز ما درباره اینگونه از مهاجرت، موضوعیت زیادی پیدا کرده باشد.