شناسه خبر : 49242 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

طبقه‌بندی عشاق

چند نوع عشق داریم؟

 

حامد وحیدی / نویسنده نشریه 

عشق رمانتیک از دیرباز یکی از پررمزورازترین و در عین حال بنیادی‌ترین تجربه‌های انسانی بوده است. از افسانه‌های اساطیری تا شعر کلاسیک و ادبیات مدرن، از یافته‌های زیست‌شناسی و عصب‌شناسی تا تحلیل‌های جامعه‌شناختی و روان‌شناختی، عشق رمانتیک سوژه‌ای چندوجهی بوده که ذهن بشر را به خود مشغول کرده است. بااین‌حال، با وجود حجم عظیمی از پژوهش‌ها و نظریه‌ها در این زمینه، کمتر به این پرسش توجه شده که آیا «عشق رمانتیک» در میان افراد مختلف به یک شکل تجربه می‌شود یا خیر؟ آیا همه افراد عاشق، عشق را با شدت، وسواس ذهنی، تعهد و گرایش جنسی یکسانی تجربه می‌کنند؟ یا اینکه عشق نیز، همانند بسیاری از ویژگی‌های انسانی، دارای تنوع و طیفی از حالت‌ها و اشکال گوناگون است؟ پاسخ به این پرسش نه‌تنها از جنبه‌های روان‌شناختی و زیستی اهمیت دارد، بلکه می‌تواند پیامدهایی برای درک بهتر کیفیت روابط، درمان‌های روانی مرتبط با دلبستگی و حتی سیاست‌های فرهنگی و آموزشی داشته باشد. اگر عشق رمانتیک پدیده‌ای یکنواخت و جهان‌شمول نیست، بلکه دارای انواع و درجه‌های مختلف است، آنگاه رویکرد ما به این احساس باید منعطف و مبتنی بر تفاوت‌های فردی باشد. مقاله جدید آدام بود و فیلیپ اس. کاونا (2025) که در متن پیش‌رو بررسی می‌شود، گامی نو در جهت درک این تنوع است که خلاصه‌ای از آن در ادامه ارائه می‌شود.

مقاله چه می‌گوید؟

68تفکر وسواسی نسبت به معشوق یکی از مولفه‌های کلیدی عشق رمانتیک است که هم در نظریه‌های کلاسیک و هم در دیدگاه‌های معاصر مورد تاکید قرار گرفته است. برای مثال، در نظریه «احساس‌های مستقل» از فیشر (1998)، عشق رمانتیک به‌عنوان سیستم احساسی مستقل از شهوت یا دلبستگی توصیف می‌شود که از طریق فرآیندهایی همانند تفکر مداوم و کنترل‌ناپذیر نسبت به معشوق، خود را نشان می‌دهد. اما در نظریه‌های جدیدتر همانند نظریه «الگوبرداری از پیوند مادر-نوزاد» از آدام بود (2023)، این ویژگی وسواسی عشق رمانتیک به گونه‌ای دیگر تبیین می‌شود. این نظریه می‌گوید عشق رمانتیک از نظر روان‌زیستی، از سیستم‌های عصبی و هورمونی‌ ریشه گرفته که در پیوند مادر با فرزند دیده می‌شود. به بیان دیگر، ذهن انسان در هنگام عاشق شدن، از الگوهای عصبی-هیجانی‌ استفاده می‌کند که در ابتدا برای تقویت پیوند میان نوزاد و مادر شکل گرفته‌اند.

برای مثال، وقتی فرد تازه‌ای وارد رابطه عاشقانه شده، ممکن است خودش را درگیر افکار بی‌وقفه درباره معشوقش ببیند: «الان کجاست؟»، «آیا به من فکر می‌کند؟»، «چرا پیام نداد؟» یا حتی «آگر من را دوست نداشته باشد، چه؟». این نوع از درگیری ذهنی -که گاه تا حد وسواس فکری پیش می‌رود- نه‌تنها از نشانه‌های بارز عشق رمانتیک اولیه است، بلکه براساس نظریه «الگوبرداری از پیوند مادر-نوزاد»، می‌تواند نقش زیستی مهمی ایفا کند. یعنی همان‌طور که مادر با فکر کردن دائم درباره نوزادش به مراقبت بهتر از او می‌پردازد، فرد عاشق هم با این نوع تمرکز ذهنی پیوند خود را با شریک عشقی‌اش تقویت می‌کند و احتمال وفاداری و تداوم رابطه را بالا می‌برد.

همچنین، این تفکر وسواسی می‌تواند کارکرد اجتماعی و رفتاری داشته باشد. به‌عنوان نمونه، فردی که ذهنش به‌شدت درگیر شریک عشقی‌اش است، ممکن است ناخودآگاه در موقعیت‌های اجتماعی، تصمیم‌هایی بگیرد که به دوری از رقبا یا پرهیز از موقعیت‌های تهدیدآمیز برای رابطه منجر شود. این تمایل می‌تواند در رفتارهایی همانند حذف افراد خاص از شبکه‌های اجتماعی، حساسیت شدید نسبت به توجه دیگران درباره شریک عشقی، یا حتی کنترل رفتاری، نمود پیدا کند. از نظر رفتاری نیز، پژوهش‌‌ها نشان داده‌اند این نوع وسواس ذهنی با فعالیت‌های خاصی در مغز مرتبط است. برای مثال، اسکن‌های تصویربرداری تشدید مغناطیسی کارکردی  / fMRI (Functional Magnetic Resonance Imaging) نشان می‌دهد بخش‌هایی از مغز که با انگیزش، پاداش و اعتیاد مرتبط هستند همانند ناحیه Ventral Tegmental Area یا VTA، هنگام فکر کردن به معشوق فعال می‌شود. این همان بخشی از مغز است که هنگام مصرف مواد مخدر یا دریافت پاداش‌های قوی نیز فعال می‌شود. نظریه‌های جدید همانند دیدگاه آدام بود با ارتباط عشق رمانتیک به سازوکارهای تکاملی و زیستی پیوند والد-فرزند، تلاش می‌کند ماهیت عمیق و ریشه‌دار این احساس پیچیده را توضیح دهد. آنچه این دیدگاه‌ها پیشنهاد می‌کنند این است که عشق، تنها احساسی شاعرانه یا محصول فرهنگ نیست، بلکه فرآیندی زیستی و انطباقی است که در هزاران سال تکامل، برای افزایش بقای نسل و حفظ پیوندهای انسانی شکل گرفته است.

مقاله جدید آدام بود و فیلیپ اس. کاونا (2025) به بررسی تنوع در ابراز عشق رمانتیک میان جوانان پرداخته و از تحلیل خوشه‌ای برای شناسایی گروه‌های متفاوت از افراد عاشق استفاده کرده است. نویسندگان مقاله با استناد به پیش‌فرض تکاملی که تنوع را یکی از شروط اساسی برای فرآیند انتخاب طبیعی می‌داند، فرض را بر آن گذاشته‌اند که عشق رمانتیک ممکن است به صورت‌های گوناگون در انسان‌ها بروز کند. درحالی‌که پیش از این، برخی مطالعه‌ها به تفاوت در شدت عشق رمانتیک، میزان تفکر وسواسی، میزان تعهد یا تعداد دفعه‌های رابطه جنسی پرداخته‌اند، اما هیچ مطالعه‌ای به‌طور مشخص و مستقیم به بررسی الگوهای متفاوتی که از ترکیب این ویژگی‌ها حاصل می‌شود، نپرداخته است. این مطالعه داده‌های حاصل از پرسش‌نامه «عشق رمانتیک» (۲۰۲۲) را بررسی کرده که شامل اطلاعات ۸۰۹ فرد جوان دارای رابطه عاشقانه بوده و چهار ویژگی اصلی را به‌عنوان شاخص‌های سنجش مورد توجه قرار داده است: «شدت عشق رمانتیک»، «میزان تفکر وسواسی درباره شریک عشقی»، «سطح تعهد به رابطه» و «دفعه‌های رابطه جنسی در هفته». این ویژگی‌ها به‌دلیل اهمیت نظری و عملی‌شان در ادبیات روان‌شناسی عشق انتخاب شده‌اند. شدت عشق یکی از متداول‌ترین معیارهای سنجش عشق رمانتیک در تحقیق‌هاست. تفکر وسواسی هم در نظریه‌های کلاسیک همچون نظریه فیشر (1998) و در دیدگاه‌های جدید همچون نظریه آدام بود (2023) از اجزای مهم عشق شناخته می‌شود. تعهد نیز براساس نظریه مثلث عشق رابرت استرنبرگ (1988) یکی از سه مولفه بنیادین عشق است و در نظریه‌های تکاملی، نقش کلیدی در ایجاد و حفظ پیوندهای زوجی دارد. فعالیت جنسی نیز از منظر زیستی و اجتماعی بخش مهمی از تجربه عشق محسوب می‌شود و در این مطالعه به‌عنوان شاخص رفتاری لحاظ شده است. در تحلیل انجام‌شده از روش «خوشه‌بندی دومرحله‌ای» (TwoStep Cluster Analysis) استفاده شد؛ روشی که برای تحلیل داده‌های بزرگ و شامل متغیرهای پیوسته و طبقه‌ای مناسب است و پیشتر نیز در مطالعات مربوط به عشق استفاده شده، گرچه برخی پژوهش‌های گذشته به دلیل رویکرد ساده‌انگارانه در تفسیر خوشه‌ها (تنها دو خوشه: بالا و پایین) مورد نقد قرار گرفته‌اند. نتیجه تحلیل حاضر چهار خوشه یا گروه متفاوت را از نظر ویژگی‌های عشقی مشخص کرد: نخست، «عاشقان ملایم» (02 /20 درصد) که پایین‌ترین میزان در هر چهار ویژگی (شدت عشق، تفکر وسواسی، تعهد و فعالیت جنسی) را داشتند. دوم، «عاشقان متوسط» (91 /40 درصد) که شدت عشق و تفکر وسواسی نسبتاً پایین، اما سطح تعهد نسبتاً بالا و فعالیت جنسی متوسطی داشتند. سوم، «عاشقان شهوانی» (64 /9 درصد) با شدت، تفکر وسواسی و تعهد نسبتاً بالا و دفعه‌های بسیار زیاد رابطه جنسی. و چهارم، «عاشقان شدید» (42 /29 درصد) که بالاترین سطوح از هر سه ویژگی غیرجنسی (شدت، وسواس فکری و تعهد) و فعالیت جنسی نسبتاً بالایی داشتند. تفاوت این خوشه‌ها نشان می‌دهد عشق رمانتیک نه‌تنها به‌صورت طیفی، بلکه در قالب الگوهای رفتاری-روانی قابل شناسایی و دسته‌بندی است. این تفاوت‌ها می‌تواند با ویژگی‌های فردی، نوع رابطه، یا زمینه‌های اجتماعی و فرهنگی افراد در ارتباط باشد. پژوهشگران این تنوع را نه‌تنها توصیف‌گر پدیده انسانی می‌دانند، بلکه معتقدند می‌تواند سرنخی برای درک بهتر چگونگی تکامل عشق به‌عنوان سازوکار زیستی و فرهنگی باشد. آنان همچنین اشاره می‌کنند چنین طبقه‌بندی‌هایی می‌تواند زمینه‌ساز شکل‌گیری نظریه‌ها و فرضیه‌های جدید در مورد عشق رمانتیک و تاثیر آن در زندگی فردی و اجتماعی انسان‌ها شود. این پژوهش از منظر روش‌شناختی نیز اهمیت دارد، چرا که نشان می‌دهد می‌توان با بهره‌گیری از روش‌های داده‌محور همانند تحلیل خوشه‌ای، به دسته‌بندی‌هایی فراتر از فرضیه‌های قبلی دست یافت و به جای تکیه بر تقسیم‌های کلی و دوگانه، پیچیدگی عشق را در قالب الگوهای چندگانه و متنوع مطالعه کرد. در نهایت، مقاله تاکید دارد مطالعه تجربی و سیستماتیک تنوع در عشق رمانتیک می‌تواند به درک بهتر از کارکردهای زیستی، روانی و اجتماعی عشق کمک کند و در پژوهش‌های آینده به‌عنوان نقطه شروعی برای بررسی متغیرهایی همانند ژنتیک، فرهنگ، جنسیت، یا سبک دلبستگی در تعامل با عشق رمانتیک عمل کند.

یافته‌های مقاله

این مطالعه با هدف بررسی انواع مختلف تجربه عشق رمانتیک در میان جوانان ۱۸ تا ۲۵ساله انجام شده است. داده‌ها از پیمایش «عشق رمانتیک» (۲۰۲۲) استخراج شده‌اند که بزرگ‌ترین و متنوع‌ترین پیمایش بین‌فرهنگی در زمینه عشق رمانتیک محسوب می‌شود. از میان ۱۵۶۵ شرکت‌کننده اولیه، تنها کسانی که امتیاز بالای ۱۳۰ در مقیاس عشق پرشور (PLS-30) کسب کرده بودند و کمتر از ۲۳ ماه از عاشق شدن آنها گذشته بود، در نمونه نهایی مورد تحلیل قرار گرفتند؛ در نهایت ۸۰۹ نفر باقی ماندند. تحلیل داده‌ها با استفاده از تحلیل خوشه‌ای دو‌مرحله‌ای و بر مبنای چهار متغیر اصلی شامل شدت عشق، افکار وسواسی، تعهد و فراوانی رابطه جنسی هفتگی صورت گرفت. براساس معیارهای آماری و مفهومی، چهار خوشه استخراج شد که هر یک الگوهای متمایزی از تجربه عشق را نشان می‌دادند.

خوشه نخست، با عنوان «عاشقان ملایم» شامل افرادی است که در همه متغیرهای اصلی، کمترین امتیاز را داشتند. این گروه، نسبت به دیگران دفعه‌های بیشتری عاشق شده‌اند، مدت زمان کوتاه‌تری در عشق به‌سر می‌برند و رضایت کمتری از رابطه دارند. آنها همچنین بالاترین میزان ابتلا به اختلال طیف اوتیسم (Autism Spectrum) و پایین‌ترین میزان برون‌گرایی و توافق‌پذیری را نشان دادند. خوشه دوم یعنی «عاشقان متوسط»، بزرگ‌ترین گروه را تشکیل می‌دهد و ویژگی شاخص آنها میان‌مایه بودن در تمام ابعاد عشق است. این افراد بیش از دیگران اعتمادبه‌نفس داشتند، اما در سایر زمینه‌ها تفاوت معناداری با سایر گروه‌ها نداشتند. خوشه سوم با عنوان «عاشقان شهوانی»، کوچک‌ترین گروه را تشکیل می‌دهد و ویژگی بارز آنها فراوانی بسیار بالای رابطه جنسی است، درحالی‌که در سایر متغیرها نیز نسبتاً بالا بودند. این گروه کیفیت بالایی از زندگی در رابطه را گزارش دادند و بیشترین علاقه به سفر، خرج کردن و تجربه احساس‌های شدید را داشتند. در نهایت، خوشه چهارم با عنوان «عاشقان شدید»، افرادی را شامل می‌شود که در شدت عشق، افکار وسواسی و تعهد بالاترین امتیاز را داشتند. این گروه بیشترین رضایت از رابطه، بالاترین تفاوت در ارزش‌گذاری شریک عشقی و بیشترین میزان ویژگی‌های مثبت روان‌شناختی را نشان دادند. اعضای این خوشه از نظر جنسیتی متنوع بودند و در مقایسه با سایر گروه‌ها، سبک زندگی سالم‌تری داشتند. در مجموع، این مقاله تلاش می‌کند تجربه عشق رمانتیک را نه به‌عنوان پدیده‌ای یکنواخت، بلکه به‌عنوان طیفی از تجربه‌ها با ویژگی‌های روانی، رفتاری و زیستی متفاوت تحلیل کند.

پرده پایانی

این مطالعه با هدف تحلیل ویژگی‌های عشق رمانتیک در میان بزرگسالان جوان، چهار ویژگی اصلی شامل شدت عشق، تفکر وسواسی درباره معشوق، میزان تعهد، و فراوانی رابطه جنسی را مبنای خوشه‌بندی شرکت‌کنندگان قرار داد. با انجام تحلیل خوشه‌ای، چهار گروه یا خوشه متمایز شناسایی شدند که از نظر علمی قابل تفسیر، معنادار و از نظر آماری مناسب بودند. این خوشه‌ها به ترتیب شدت تجربه عشق نام‌گذاری شدند: عاشقان خفیف، متوسط، شهوانی و شدید، که هرکدام نمایانگر الگوهای متفاوتی از تجربه عشق رمانتیک بودند. یافته‌های حاصل از این خوشه‌بندی با دیدگاه‌های نظری موجود در روان‌شناسی و نظریه‌های فرگشتی درباره عشق همخوانی دارد و نشان می‌دهد تنوع در ابراز عشق رمانتیک ممکن است استراتژی‌های متفاوت در انتخاب جفت، عشق‌ورزی، رابطه جنسی و ایجاد پیوند زوجی را بازتاب دهد.

علاوه‌بر ویژگی‌های اصلی، خوشه‌ها در متغیرهای فردی، جمعیت‌شناختی، ویژگی‌های رابطه‌ای، سلامت روانی و جسمی، شخصیت، خلق بالا (elevated mood: حالتی از خلق که همراه با سرخوشی و آسایش و نشاط فراوان است) و رفتارهای جنسی نیز تفاوت‌های چشم‌گیری نشان دادند. یکی از یافته‌های قابل توجه، سهم بالاتر زنان در خوشه «عاشقان شدید» بود که می‌تواند حاکی از تفاوت‌های جنسی در نحوه تجربه عشق باشد. پژوهش‌های جدید با استفاده از همین مجموعه داده، به تفاوت‌های کوچک ولی معنادار میان زنان و مردان در شدت عشق، میزان تفکر وسواسی و زمان‌بندی عاشق شدن اشاره کرده‌اند، و این مطالعه با در نظر گرفتن ترکیب چند ویژگی همزمان، نشان می‌دهد این تفاوت‌ها می‌توانند بر نتایج عملکردی افراد در رابطه تاثیرگذار باشند.

نویسندگان همچنین پیشنهاد می‌دهند بررسی تفاوت‌های جنسیتی، جنسیتی-اجتماعی و گرایش‌های جنسی در تجربه عشق رمانتیک می‌تواند بینش‌های مهم فراهم کند. علاوه‌بر آن، تنوع فرهنگی و میزان نابرابری جنسیتی نیز باید در مطالعه‌های تطبیقی بعدی لحاظ شود. تفاوت در ارزش خود و شریک زندگی نیز که در نتایج دیده شد، زمینه مناسبی برای بررسی بیشتر پدیده «توهم‌های مثبت» در عشق رمانتیک فراهم می‌کند. به‌علاوه، مطالعه رابطه میان ویژگی‌های شخصیتی و عشق رمانتیک با استفاده از ابزارهای معتبر همانند الگوی ساختار شخصیتی /شش‌بعدی از شخصیت انسان (HEXACO) می‌تواند یافته‌های دقیق ارائه دهد. همچنین، اگرچه در مطالعه‌هایی به خلق بالا در دوران عاشق شدن پرداخته شده است، اما این مطالعه نشان می‌دهد بررسی دقیق ابعاد خاص خلق بالا در این زمینه ضروری است. از سوی دیگر، اگرچه افزایش فعالیت جنسی در مراحل اولیه روابط عاشقانه مستند شده است، نقش خود عشق در این پدیده کمتر بررسی شده و باید به‌طور خاص به آن پرداخت. یکی دیگر از مسیرهای پژوهشی پیشنهادی، استفاده از داده‌های زوجی (dyadic) برای بررسی همزمان تجربه عشق در هر دو طرف رابطه است که می‌تواند به درک بهتر شباهت‌ها، تفاوت‌ها و نقش این تفاوت‌ها در حفظ رابطه در طول زمان کمک کند. 

دراین پرونده بخوانید ...