شوکهای اقتصادی دامنهدار
شرایط نامطلوب کودکی چگونه بر سلامت و طول عمر افراد اثر میگذارد؟
شوکهای اقتصادی، مانند رکودهای اقتصادی یا کاهش ناگهانی فرصتهای شغلی در مناطق خاص، در دوران کودکی میتوانند پیامدهای بلندمدتی بر سلامت و طول عمر افراد داشته باشند. این شوکها اگر در دورههای حساس رشد اولیه، مانند دوران جنینی، اوایل کودکی، یا سالهای نخست مدرسه، رخ دهد، تاثیرات عمیقی بر توسعه جسمانی، ذهنی و اجتماعی فرد بهجا میگذارند. در این دورههای بحرانی، شرایط اقتصادی ضعیف ممکن است به کاهش دسترسی به منابع حیاتی مانند مراقبتهای بهداشتی، تغذیه مناسب، مسکن و آموزش منجر شود، که هر یک از این عوامل نقش مهمی در توسعه سلامت و سرمایه انسانی ایفا میکنند. برای مثال، کودکان خانوادههایی که به دلیل شرایط اقتصادی ضعیف، درآمد والدین کاهش مییابد، ممکن است از مراقبتهای پزشکی کافی بهرهمند نشوند یا به تغذیه مناسبی دسترسی نداشته باشند. این عوامل میتوانند رشد جسمانی و ایمنی بدن آنها را تحت تاثیر قرار داده و احتمال بروز بیماریهای مزمن یا ناتوانیهای جسمی را در سالهای بعدی زندگی افزایش دهند. علاوه بر این، کاهش سرمایهگذاری والدین در آموزش و پرورش کودکان، میتواند به کاهش تواناییهای شناختی، سطح تحصیلات پایینتر، و کاهش فرصتهای شغلی در دوران بزرگسالی منجر شود. این ترکیب از عوامل میتواند به کاهش امید به زندگی و بروز مشکلات سلامتی در دوران بزرگسالی و پیری بینجامد. تحقیقات تجربی نشان دادهاند که افراد متولدشده در دوران رکود اقتصادی یا بحرانهای مالی، اغلب با مشکلات سلامتی بیشتری در دوران بزرگسالی و پیری روبهرو هستند. این مشکلات شامل افزایش احتمال بیماریهای قلبی، فشارخون بالا، دیابت و کاهش طول عمر است. همچنین، تاثیرات این شوکهای اقتصادی ممکن است در گروههای اجتماعی-اقتصادی پایینتر یا در مناطقی که با شدت بیشتری تحت تاثیر این شوکها قرار گرفتهاند، بیشتر باشد. بهطور کلی، شوکهای اقتصادی دوران کودکی میتوانند اثرات ماندگاری بر سلامت و کیفیت زندگی افراد داشته باشند، که پیامدهای مهمی برای سیاستگذاریهای اقتصادی و اجتماعی، بهویژه در زمینههای مرتبط با بهداشت و آموزش، به همراه دارد. در همین راستا، حمید نوغانیبهمبری و جیسون فلچر در مقالهای به بررسی تاثیر شوکهای بازار کار محلی در دوران کودکی بر مرگومیر مردان در سنین پیری میپردازد. بهطور خاص، این مطالعه از یک واقعه مهم اقتصادی، یعنی کاهش صنعت نساجی نیوانگلند (شمال شرقی آمریکا) در دهههای 1920 و 1930، بهعنوان منبعی برای شوکهای بازار کار استفاده میکند. مطالعات گذشته در این زمینه به ارتباط میان ناملایمات اولیه زندگی و نتایج در طول چرخه زندگی پرداختهاند، اما تعداد کمتری از تحقیقات به بررسی تاثیر شوکهای بازار کار محلی در دوران کودکی بر مرگومیر در دوران پیری اشاره کردهاند. این مقاله قصد دارد این خلأ را پر کند. این مطالعه از دادههای سازمان تامین اجتماعی آمریکا که شامل سوابق مرگومیر و سرشماریهای تاریخی بین سالهای 1900 تا 1940 است، استفاده کرده است. نتایج این مقاله نشان میدهند در نیوانگلند کودکانی که در شهرستانهایی به دنیا آمدهاند که بهشدت در معرض کاهش صنعت نساجی بودند، طول عمر کوتاهتری دارند. این کاهش طول عمر بهویژه در میان خانوادههایی که به مناطق دیگر مهاجرت نکرده و در مناطق غیرشهری زندگی کردهاند، بیشتر قابل مشاهده است. براساس یافتهها، اثرات کلی این شوکها بهطور متوسط باعث کاهش طول عمر تا 3 /3 ماه میشود. علاوه بر این، بررسی دادههای سرشماریهای سالهای 1960-1950 نشان میدهد کسانی که در شهرستانهای بهشدت تحت تاثیر کاهش صنعت نساجی نیوانگلند به دنیا آمدهاند، با کاهش تحصیلات و کاهش قابل توجه در تکمیل تحصیلات دبیرستان مواجه شدهاند. همچنین این افراد از نظر وضعیت اجتماعی و اقتصادی در رتبههای پایینتری قرار گرفتهاند. در نهایت، مقاله به بررسی پیامدهای سیاستی این یافتهها میپردازد. کاهش صنعت و افت فرصتهای شغلی در سالهای اولیه زندگی میتواند پیامدهای بلندمدتی برای افراد و خانوادهها به همراه داشته باشد و سیاستگذاران باید این موضوع را در هنگام برنامهریزی برای تغییرات ساختاری اقتصادی مدنظر قرار دهند. در ادامه خلاصهای از این مقاله ارائه میشود.
مقاله چه میگوید؟
مطالعات تجربی متعددی به منابع تفاوتهای سلامتی در دوران پیری پرداختهاند و نشان دادهاند که مواجهه با شرایط نامساعد در رحم، اوایل زندگی و کودکی تاثیر قابل توجهی بر سلامت افراد در دوران پیری دارد. براساس این مطالعات، ناملایمات دوران کودکی میتوانند مسیر زندگی افراد را تغییر داده و بر توسعه سرمایه سلامتی و انسانی تاثیر منفی بگذارند. در بسیاری از پژوهشها نیز یکی از عوامل مهم در دوران کودکی که بر سلامت افراد در پیری تاثیر میگذارد، شرایط بازار کار والدین و فرصتهای شغلی آنهاست. درآمد والدین و وضعیت اقتصادی کلی منطقه، نقش مهمی در تامین منابع مرتبط با سلامت (مانند بیمه درمانی بهتر و دسترسی به مراقبتهای بهداشتی) و منابع غیرمرتبط با سلامت (مانند بهبود تغذیه و مسکن) ایفا میکنند. پژوهشهای تجربی نشان دادهاند که شرایط نامساعد اقتصادی و چرخههای تجاری بر سلامت نوزادان و کودکان تاثیر میگذارند. در بلندمدت، افرادی که در دوران کودکی با وضع اقتصادی نامساعد مواجه شدهاند، کاهشهای قابل توجهی در شاخصهای مختلف سلامتی و سرمایه انسانی در بزرگسالی و پیری نشان میدهند. این مقاله به این ادبیات میپیوندد و اثرات شوکهای بازار کار محلی در دوران کودکی را بر طول عمر افراد در دوران پیری بررسی میکند. این مطالعه بهطور خاص بر رویداد مهم اقتصادی کاهش صنعت نساجی در منطقه نیوانگلند طی دهههای ابتدایی قرن بیستم تمرکز دارد.
صنعت نساجی در قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم یکی از صنایع بسیار موفق نیوانگلند بود و تا سال 1920 حدود 15 درصد از نیروی کار منطقه را به خود اختصاص داده بود. با این حال، از سال 1920 این صنعت با انقباضهای بزرگی مواجه شد و تا سال 1940 حدود هفت درصد از نیروی کار خود را از دست داد. چندین عامل به کاهش صنعت نساجی در نیوانگلند کمک کردند: قدیمی بودن تجهیزات کارخانهها و سرعت پایین تطبیق با فناوریهای جدید، رقابت فزاینده خارجی و واردات از کشورهای اروپایی با نیروی کار ارزانتر، تغییرات در تقاضا پس از جنگ جهانی اول و رقابت با ایالتهای جنوبی آمریکا که مواد خام فراوانتر و نیروی کار ارزانتری داشتند. نویسندگان این مقاله از تغییرات زمانی و مکانی این کاهش صنعتی بهره میبرند تا اثرات مواجهه با شرایط نامساعد اقتصادی در دوران کودکی را بر طول عمر افراد بررسی کنند. برای این کار، آنها از دادههای سوابق مرگ سازمان تامین اجتماعی آمریکا که با دادههای سرشماری کامل 1940 پیوند خورده، استفاده کردهاند. آنها با استفاده از قوانین پیوند سرشماریهای تاریخی سالهای 1930-1900 و سال 1940، مکان تولد افراد را مشخص کردهاند تا شرایط محلی آنها در زمان تولد ارزیابی شود. این مقاله از مدلهای «اثرات ثابت دوطرفه» و «مطالعات رویدادی» استفاده میکند که نتایج افراد متولدشده در سالهای قبل و بعد از کاهش صنعت نساجی را در مناطق با اتکای بیشتر و کمتر به این صنعت مقایسه میکند. نتایج کلی نشان میدهند که در میان جمعیت عمومی اثرات قابل توجهی مشاهده نمیشود. با این حال، اثرات بزرگتری در میان افراد غیرمهاجر و ساکنان مناطق غیرشهری که تا سال 1940 در مناطق خود باقی ماندهاند، دیده میشود. در میان این گروه از افراد، کاهش 3 /3ماهه در طول عمر مشاهده شده است. در ادامه، این مطالعه شواهدی تجربی ارائه میدهد که نشان میدهد مواجهه با کاهش صنعت نساجی موجب تغییرات در ترکیب جمعیتی از نظر ویژگیهای فردی و خانوادگی نمیشود. همچنین، اثرات بزرگتری در میان افرادی با پدران کمسواد و خانوادههای با وضعیت اجتماعی-اقتصادی پایین مشاهده شده است. علاوه بر این، دادههای سرشماریهای سالهای 1950 و 1960 نشان میدهند که افراد متولدشده در مناطق با اتکای بیشتر به صنعت نساجی، کاهشهای قابل توجهی در تحصیلات و وضعیت شغلی خود داشتهاند.
مطالعات پیشین
این مقاله به دو دسته از پژوهشهای تجربی در مورد اثرات سلامت ناشی از شوکهای اقتصادی افزوده و بررسی آنها میپردازد. 1- تاثیرات سلامتی ناشی از رقابتهای تجاری و آزادسازی تجارت. مقاله حاضر بهطور خاص به کاهش صنعت نساجی نیوانگلند میپردازد که بخشی از آن به دلیل رقابت وارداتی بینالمللی و رقابتهای تجاری بینایالتی بود. این موضوع به مطالعاتی که اثرات سلامتی ناشی از آزادسازی تجارت و افزایش رقابت وارداتی را بررسی میکنند، مرتبط است. به عنوان مثال، پیرس و شات (2020) نشان میدهند مناطقی در آمریکا که بیشتر در معرض آزادسازی تجاری با چین بودند، شاهد افزایش نرخ مرگومیر بزرگسالان بودند. فن و همکاران (2020) در مطالعهای مشابه، از دادههای چین استفاده کرده و نشان دادهاند که گسترش تجارت پس از سال 2000 موجب افزایش ساعت کار و کاهش شاخصهای سلامتی خود گزارششده در میان جمعیت شاغل شد. در مطالعه دیگری، فرناندز گوریکو (2021) نشان میدهد مناطقی در مکزیک که کاهش بیشتری در اشتغال صنعتی پس از آزادسازی تجارت با چین داشتند، با افزایش نرخ مرگومیر و چاقی مواجه شدند. مقاله حاضر نیز به این ادبیات میپیوندد و اثرات بلندمدت شوکهای اقتصادی ناشی از تجارت را بر طول عمر و مرگومیر بررسی میکند. 1- تاثیر شرایط اقتصادی دوران کودکی بر طول عمر در دوران پیری. این مقاله همچنین به دستهای از پژوهشهای محدود که به بررسی ارتباط بین شرایط اقتصادی دوران کودکی و طول عمر در دوران پیری میپردازند، مرتبط است. ون دن برگ و همکاران (2006) این رابطه را با استفاده از دادههای تاریخی هلند و چرخههای اقتصادی ملی به عنوان معیاری برای شرایط اقتصادی محلی بررسی میکنند. آنها دریافتهاند که تولد در دوران رونق اقتصادی (در مقایسه با رکود) با طول عمر حدود 6 /1 سال بیشتر مرتبط است. لیندبوم و همکاران (2010) نشان میدهند که گروههای متولدشده در دوران قحطی سیبزمینی هلند در اواسط قرن نوزدهم بهطور متوسط 5 /2 تا 4 سال عمر کوتاهتری داشتند. اشمیتز و دوک (2022) اثرات بیکاری محلی در دوران رکود بزرگ بر نتایج سلامتی در دوران پیری را بررسی کرده و شواهد معناداری در مورد تاثیر آن در دوره جنینی یافتهاند. مقاله حاضر با پیوستن به این دو رشته پژوهشی، به بررسی تاثیرات بلندمدت شوکهای اقتصادی ناشی از کاهش صنعت نساجی بر طول عمر و نتایج سلامتی افراد در دوران پیری میپردازد.
رشد و سقوط صنعت نساجی نیوانگلند
زمینه تاریخی صنعتی شدن و کاهش صنعتی منطقه نیوانگلند (شمال شرقی آمریکا) به شکلگیری و سقوط یکی از بزرگترین مراکز تولید نساجی آمریکا در قرنهای 18 و 19 میپردازد. نیوانگلند به دلیل رودخانهها و منابع آبی فراوان، مزایای جغرافیایی منحصربهفردی برای استفاده از نیروی هیدرولیک لازم برای راهاندازی کارخانههای نساجی در آن زمان داشت. در طول قرن نوزدهم، صنعت نساجی در این منطقه موفق به جذب و استفاده از پیشرفتهای فناوری جدید شد، مانند ماشینهای نخریسی (spinning jenny) و دستگاههای بافندگی قدرتی (power loom) که به گسترش تولید کمک کردند. تمرکز اصلی این منطقه بر تولید منسوجات زمخت، مانند پنبه، پشم و کتان بود. در اوایل قرن بیستم، نیوانگلند با مجموعهای از مشکلات اقتصادی مواجه شد که به کاهش گسترده صنایع نساجی انجامید، بهویژه در دهههای 1920 و 1930. بین سالهای 1920 تا 1940، این ایالت با تعطیلی گسترده کارخانههای نساجی مواجه شد و اشتغال در صنعت نساجی در این منطقه هفت درصد کاهش یافت و از میزان اولیه 15 درصد کل نیروی کار به هشت درصد رسید. چندین عامل کلیدی در این رکود نقش داشتند. کشورهای دارای نیروی کار ارزانتر، مانند آلمان و ژاپن، بهویژه پس از جنگ جهانی اول، بهسرعت صنعت تولید خود را گسترش دادند. این امر موجب رقابت شدید وارداتی برای نیوانگلند شد و کارخانههای این منطقه توانایی رقابت با محصولات ارزانتر خارجی را نداشتند. علاوه بر این، ایالتهای جنوبی آمریکا، با دسترسی به مواد خام مانند پنبه و هزینههای نیروی کار پایینتر، بهسرعت صنعت نساجی خود را گسترش دادند. اقلیم مناسب برای تولید پنبه و هزینههای تولید پایینتر، به قیمتهای رقابتیتری نسبت به محصولات تولید شده در نیوانگلند منجر شد.
در برابر این کاهش شدید، کارخانههای نساجی نیوانگلند اقدام به لابیگری سیاسی برای کاهش مالیاتهای محلی و ایالتی کردند تا هزینههای تولید را کاهش دهند و همچنین خواهان مداخلات فدرال برای دریافت کمکهای دولتی به منظور نجات این صنعت شدند. با این حال، هر دو این اقدامات تاثیرات محدودی داشتند و نتوانستند از کاهش گسترده صنعت جلوگیری کنند. برخی شرکتها موفق شدند کارخانههای خود را به ایالتهای جنوبی منتقل کنند و تولید را ادامه دهند، اما بسیاری از شرکتها ورشکست و کارخانهها تعطیل شدند. بهرغم کاهش گسترده در صنعت نساجی، شواهد نشان میدهد که سایر بخشهای تولیدی و مشاغل در بخشهای دولتی در منطقه نیوانگلند رشد کرده و تا حدی اثرات منفی اقتصادی بر اقتصاد محلی را جبران کردند. با وجود این، دادههای تاریخی سرشماری نشان میدهد افراد ساکن در شهرهایی که بهشدت تحت تاثیر این کاهش قرار گرفته بودند، کمتر احتمال داشت مهاجرت کنند و بسیاری از آنها به بخش کشاورزی روی آوردند، که این تغییر شغلی با کاهش امتیازهای شغلی و اجتماعی همراه بود.
بهطور کلی، داستان صنعت نساجی نیوانگلند نمادی از فرازونشیبهای صنعتی شدن در اوایل قرن بیستم در ایالاتمتحده است، که نهتنها به تحولات بزرگ تکنولوژیک و اقتصادی، بلکه به تغییرات جهانی در رقابت تجاری و الگوهای مصرف نیز پیوند میخورد.
پرده پایانی
تغییرات در شرایط بازار کار محلی ممکن است تاثیرات قابل توجهی بر روی سلامت کوتاهمدت و بلندمدت جمعیت داشته باشد. در حالی که وضعیت سلامت بزرگسالان، بهویژه جمعیتهای در سن کار، معمولاً در دوران رونق اقتصادی بدتر میشود، وضعیت سلامت نوزادان و کودکان رفتاری همگام با چرخه اقتصادی نشان میدهد. یک سوال مهم و مرتبط با سیاستگذاری این است که تاثیرات منفی این تغییرات اقتصادی تا چه مدت باقی میمانند. این مقاله به بررسی این سوال با استفاده از یک نمونه کاهش صنعتی بزرگ میپردازد: افول صنعت نساجی نیوانگلند در دهههای 1920 و 1930. این پژوهشگران نشان میدهند که کاهش تقاضا و افزایش رقابت به کاهش قابل توجه اشتغال در صنعت نساجی نیوانگلند پس از سال 1920 منجر شد، بهویژه در شهرستانهایی که وابستگی بیشتری به این صنعت داشتند. علاوه بر این، تفاوتهای قابل توجهی در تاثیرات مشاهده شد. بیشترین اثرات بر روی فرزندان پدران بیسواد، پدران با وضعیت اجتماعی-اقتصادی پایین و کسانی بود که شغل پدرشان در صنعت نساجی گزارش شده بود.