ازدواج طبقاتی
چرا ازدواج دیگر سرمایهگذاری نیست؟
در مقوله ازدواج، جوانان به کمک والدین با فرد مطلوب خود خانواده تشکیل میدهند. از منظر والدین فراهم کردن شرایط ازدواج فرزندان به نوعی سرمایهگذاری است. بهطور معمول افراد به دنبال مواردی هستند که بیشترین تطابق را با معیارهایشان داشته باشد. اما آیا امروز معیارهای ازدواج نسبت به گذشته تغییر کرده است؟ از آنجا که این موضوع در حیطه اجتماعی-اقتصادی با پیامدهایی نظیر اثرگذاری بر نرخ ازدواج و طلاق، نابرابری در میان خانوادهها، آینده کودکان، همبستگی اجتماعی و... همراه است پرداختن به آن میتواند برای یک مطالعه علمی جالب توجه باشد. در این رابطه در مرور علمی این هفته مقالهای مورد مطالعه قرار میگیرد که هدفش تجزیه و تحلیل ترجیحات همسریابی در چین برای یک دوره نسبتاً طولانی است.
این مقاله را که به تازگی (نوامبر 2022) در تارنمای کمیته تحقیقات اقتصادی آمریکا منتشر شده، دو اقتصاددان دانشگاه کلرادو بولدر به نامهای «کارول شیو» و «ولفگنگ کلر» انجام دادهاند. همانطور که اشاره شد هدف مقاله بررسی پیامدهای معیارهای اجتماعی انتخاب همسر و طبقهبندی ازدواجها در آمارهای تاریخی جامعه چین است. به این منظور از آمارهای شجرهنامه و زندگینامه هفت خاندان بزرگ شهر تانگچنگ چین بهره گرفته شده است. بر این اساس اطلاعات مربوط به بیش از 14 هزار زوج به همراه والدین و فرزندان آنها جمعآوری شده است. در حالی که عمده این ازدواجها مربوط به دوره پادشاهی کینگ (Qing) (1644 تا 1911) هستند، اما نمونه مورد بررسی بازه گستردهتر پنجسدهای از حوالی سال 1300 میلادی را شامل میشود. در مقاله اطلاعاتی نیز پیرامون یک معیار درآمدی به تفکیک دو گروه زنان و مردان جمعآوری شده است. این اطلاعات کمک میکند تا بتوان تجزیه و تحلیلهای همسریابی را به تفکیک جنسیتی انجام داد.
بهطور خلاصه ارزیابیهای مقاله حاکی از آن است که همسریابی در چین نه یک امر تصادفی، بلکه بر مبنای یافتن فردی مطابق با معیارهای مدنظر است. به عبارت ساده شرط همشأن بودن در ازدواجهای این کشور کاملاً مشهود است. این یافته از این جنبه که ازدواج از منظر والدین نوعی سرمایهگذاری محسوب میشود نیز سازگار است. بر این اساس، مردان کمدرآمد شهر تانگچنگ به ازدواج با زنان طبقات کمدرآمد از سایر خاندانها تمایل دارند، و در مقابل خواستگاران زنان طبقات پردرآمد اغلب مردان ثروتمند سایر دودمانها هستند. بهعلاوه در حالی که طبقاتی بودن ازدواجها -طبقهبندی که به دنبال تمایل افراد به ازدواج با فرد از لحاظ اقتصادی، اجتماعی، علمی یا... همشأن خود شکل میگیرد- در سراسر توزیع درآمدی مشاهده میشود، اما این طبقهبندی در طبقات بالا شدیدتر است. به عنوان مثال برای زوجهای با درآمد پایین نسبت به حالت پایه تصادفی بودن ازدواجها، هشت درصد تمایل به همشأن بودن وجود دارد، در حالی که برای طبقات بالای توزیع درآمدی (1 /0 درصد بالایی) این نرخ به بیش از 300 درصد میرسد.
البته طی دوره مورد بررسی مقاله، کاهش قابل توجهی در طبقاتی بودن ازدواجها مشاهده میشود. بر این اساس میزان ترجیحات برای «از لحاظ اجتماعی-اقتصادی همشأن بودن ازدواجها» از دوره پیش از سال 1650 تا اوایل قرن 19 میلادی حدود 50 درصد کاهش یافت. این تحول در ترجیحات همسریابی با کاهش سرمایهگذاری والدین برای ازدواج فرزندان در قرنهای 18 و 19 میلادی نیز سازگار است. در ادامه ارزیابیها نشان داده میشود که کاهش در ازدواجهای طبقاتی با کاهش در نابرابری میان خانوادهها طی دوره مورد بررسی همراه است. بنابراین میتوان به همبستگی مثبت میان نابرابری و طبقهبندی ازدواجها پی برد. با مقایسه تفاوت جنسیتی نیز مشاهده میشود ترجیحات همسریابی پسران نسبت به دختران بیشتر کاهش یافته است؛ یافتهای که با کاهش شدیدتر سرمایهگذاری والدین در ازدواج پسران نسبت به دختران هماهنگ است (سرمایهگذاری که هر چند در ابتدا برای پسران در سطوح بالاتری قرار داشت).
در بخش دیگری از مقاله پیامدهای بیننسلی ترجیحات همسریابی مورد تجزیه و تحلیل قرار میگیرد. این پیامدها بیانگر اثرگذاری ترجیحات همسریابی والدین بر فرزندان است. ابتدا، مشاهده میشود فرزندان والدینی که ازدواجشان از لحاظ اجتماعی-اقتصادی کاملاً همکفو بوده است با احتمال بیشتری میتوانند با فردی ثروتمند از دودمان خود ازدواج کنند. البته طبقهبندی ازدواجها در نسل والدین اثرگذاری بیشتری بر فرزندان پسر نسبت به دختران دارد. دوم، تمایل به همشأن بودن همسریابی در یک خانواده بین نسلها ماندگار است؛ ارتباطی که برای طبقات بالای درآمدی مشهودتر است. سوم، طبقهطبقه بودن ازدواج در نسل والدین و اجداد بهطور قابل توجهی بر درآمد فرزندان پسر تاثیر میگذارد. و در نهایت همانند بخش قبل، پیامدهای بیننسلی همسریابی به مرور زمان در طی دوره مورد بررسی کاهش مییابد.
از جنبه نظری شایان ذکر است که مطلوبیت افراد رابطه مثبتِ افزایشی با درآمد و کیفیت ارتباط (تفاهم) با سایرین دارد. در معیار ارتباط میتوان تمام عللی را که فرد با ازدواج ممکن است مطلوبیت بالاتر یا پایینتری به دست آورد دید. بهطور کلی در همسریابی افراد گرایش به موارد با مهارت و فضیلت بالا دارند. در همسریابی طبقاتی موضوع این است که آیا افراد دارای مهارت در گام اول افراد کممهارت را مدنظر قرار میدهند؟ شریک گرفتن افراد کممهارت نسبت به افراد حرفهای میتواند کاهش درآمد خانواده را در پی داشته باشد. همزمان در صورتی که کیفیت رابطه به قدری بالا باشد که تفاوت دستمزدی افراد ماهر و غیرماهر را جبران کند، میتوان انتظار داشت که افراد ماهر و حرفهای در همان گام نخست به سراغ گزینههای کممهارت بروند. بنابراین به نظر میرسد یک رابطه الاکلنگی میان «دوست داشتن» (کیفیت بالای رابطه) و «پول» (درآمد بالاتر ناشی از ازدواج با افراد ماهر) وجود دارد.
=پیشینه ازدواج در چین
در چین، همانند اروپا، ازدواج سازوکاری بود که به واسطه آن نابرابری اجتماعی-اقتصادی میان نسلهای مختلف ادامه مییافت. در هر دو این مناطق، ازدواج از طریق پیوند دادن طبقات ثروتمند و اشرافزاده، به عنوان ابزاری برای تقویت و حفظ شبکه قدرت و ارتباطات مورد استفاده قرار میگرفت. البته در ازدواجهای اروپایی، تقریباً همه افراد خارج از طبقه اشرافزادگان، میتوانستند انتخابهای مستقل برای ازدواج داشته باشند. این افراد، چه زن و چه مرد، کار و پول خود را پسانداز میکردند تا بتوانند مستقل از والدین خود خانواده تشکیل دهند.
اما در مقابل در چین، تدارک ازدواج به وسیله والدین یا متولیان این امر انجام میشد. حتی در دوران طلایی پادشاهی کینگ در قرن هفدهم که با وجود علمآموزی درصد اندکی از زنان طبقات اشرافی ازدواج از طرق دیگر کموبیش رقم میخورد، ویژگی برجسته همسریابی این بود که تحقیق و انتخاب به وسیله بزرگان خانواده انجام میگرفت. طبق قوانین پادشاهی کینگ، اگر فرزندان با نادیده گرفتن انتخاب والدین و بزرگان خاندان تصمیم میگرفتند بهطور مستقل ازدواج کنند، باید 80 تا 100 ضربه شلاق چوبهای بامبو را متحمل میشدند. البته این قوانین بازتابی از فرهنگ و باورهای آن روزهای جامعه چین بود که در یک حکم کلی ازدواج را یک تصمیم خانوادگی میدانستند.
وساطت خانوادهها برای همسریابی با زمینه اجتماعی مشابه، با بحثهای مربوط به مشابه بودن شرایط اقتصادی نیز همجهت است. از نگاه خانوادهها ازدواج یک فرصت برای ایجاد روابط خویشاوندی پرسود محسوب میشد. هدایای نامزدی خانواده داماد به عروس، و هدایا و جهازی که عروس به خانه داماد میآورد، معمولاً ارزشی یکسان داشت. بر این اساس از یکسو خانوادهها از ازدواج با طبقات اجتماعی پایینتر خودداری میکردند و از سوی دیگر از دادن هدایای گرانبها که ممکن بود معنای خرید عروس را القا کنند امتناع میورزیدند.
ازدواج یک ابزار مهم در حفظ و تقویت شبکه اشرافی بود. در چین قدیم، سمتهای بالا عمدتاً به مردانی اختصاص مییافت که در آزمونهای خدمات اجتماعی موفق میشدند. تا قرن هفدهم، موقعیتهای اجتماعی بالا بهطور موروثی و مستقیم قابل انتقال نبود. در واقع چین همانند سایر نقاط جهان نبود که سلطنت و اشرافزادگی به فرزندان منتقل میشد. با توجه به این واقعیت که فرزندان نمیتوانستند موقعیت اجتماعی والدین خود را بهطور مستقیم به ارث ببرند، موفقیت اقتصادی نسل بعد غالباً به سرمایهگذاریهایی که والدین در هنگام ازدواج فرزندان خود انجام میدادند بستگی داشت. بنابراین ازدواج و سرمایهگذاریهایی که والدین در همسریابی فرزندان صورت میدادند، یک سازوکار مهم در انتقال ثروت به نسل بعد محسوب میشد. همچنین ازدواجها فرصتی برای بازتوزیع منابع میان خانوادههای یک خاندان بودند. در یک ازدواج، زوجینی که ارتباطات یا تحصیلات بالایی داشتند با توجه به دسترسی بهتر به شبکه قدرت و دانش، میتوانستند مزایای بیشتری را برای نسلهای بعد به ارمغان بیاورند.
روندهای دیگر ازدواجهای قرون 17 و 18 چین شایان ذکر است. نخست جمعیت کمتر زنان نسبت به مردان که به معنی تعداد فراتر از عرف مجرد ماندن مردان بود. در این شرایط انتظار میرفت زنان بتوانند با مردانی از طبقات اجتماعی بالاتر ازدواج کنند. دوم، ازدواج با طبقات اجتماعی بالاتر یا فردی از طبقات اجتماعی یکسان نسبت به طبقات اجتماعی ضعیفتر، هدایای ازدواج گرانبهاتری را میطلبد. اینکه چقدر هزینهکرد این هدایا برای خانوادهها میارزید بستگی به موفقیت و ارزشآفرینی شریک زندگی آینده داشت. دختران در طبقات اجتماعی بالا غالباً خواندن و نوشتن را کنار دست برادران خود میآموختند. در جامعهای که داشتن سواد یک ضرورت برای موقعیت اجتماعی بالای مردان بود (جایی که زنان حق حضور در سمتهای رسمی را نداشتند)، مادران باسواد اولین کسانی بودند که به پسران خود نوشتن و تحصیل علم را یاد میدانند؛ یادگیری که در همسریابیها نیز نقش داشت.
نابرابری و ماندگاری
همانطور که پیشتر نیز اشاره شد، طبقاتی بودن ازدواجها در چین طی دوره مورد بررسی روندی رو به کاهش یافت. در بخشی از مقاله شواهدی از رابطه میان ازدواجهای طبقاتی و نابرابری درآمدی ارائه شده است. در ارزیابی نابرابری از دو معیار استفاده شده است: ضریب جینی و شاخص تِیل (Theil). طبق نتایج بهدستآمده، کاهش نابرابری درآمدی در طی دوره مورد بررسی مشهود است. به عنوان مثال ضریب جینی از حوالی 2 /0 واحد در سال 1600 تا اوایل قرن نوزدهم تا نصف کاهش یافت. بنابراین میتوان نتیجه گرفت که کاهش شکاف طبقاتی ازدواجها با کاهش نابرابری درآمدی در چین همراه بوده است و میان روند زمانی این دو همبستگی مثبت مشاهده میشود.
بخش انتهایی ارزیابیهای مقاله مربوط به اثرات بیننسلی سوگیریهای همسریابی است؛ اینکه معیارهای اجتماعی همسریابی چه نقشی در کیفیت زندگی و درآمد نسلهای بعد دارد. به این منظور درآمد دائمی فرد مزدوجشده با درآمد پدر و پدر زن او مرتبطسازی میشود. مشابه بودن این دو درآمد بیانگر آن است که در ازدواج فرد معیار تشابه طبقاتی مدنظر بوده است. بر این اساس برآورد درآمد تازهداماد روی متغیر درآمد پدر و پدر زن، از مثبت شدن ضریب این متغیر حکایت دارد. گفتنی است زمانی که متغیر درآمد پدر به تنهایی در مدل رگرسیونی برآورد میشود، ضریب حدود 5 /0 برای آن به دست میآید. اما با وارد کردن همزمان درآمد پدر و پدر زن، مجموع مقدار این دو ضریب به 6 /0 میرسد. بنابراین زمانی که ازدواجها طبقاتی هستند (به این معنی که افراد بهطور معمول با فردی از طبقات اجتماعی-اقتصادی مشابه ازدواج میکنند)، اثرات آن بر درآمد بیننسلی قابلتوجهتر است.
کلام پایانی
در این مقاله شواهدی از اهمیت بالای معیار همشأن بودن در ازدواجهای چین ارائه شد. در واقع در این کشور فرضیه تصادفی بودن ازدواجها رد میشود؛ واقعیتی که با نگاهی که والدین مبنی بر سرمایهگذاری در ازدواج فرزندان دارند نیز سازگار است. بر این اساس بررسی آمارهای تاریخی این کشور نشان میدهد مردان خاندانهای (طبقات اجتماعی) کمدرآمد اغلب با زنانی با موقعیت اجتماعی مشابه از خاندانهای دیگر ازدواج میکنند. در مقابل زنان طبقات اجتماعی بالا نیز خواستگارانی از مردان ثروتمند خاندانهای دیگر دارند. همچنین در حالی که طبقهبندی بودن ازدواجها در سراسر توزیع درآمدی جمعیت چین مشاهده میشود، اما این موضوع در طبقات اجتماعی-اقتصادی بالا شدیدتر است.
بخش دیگر نتایج نشان میدهد اختلاف طبقاتی ازدواجها طی دوره نمونه مورد بررسی کاهش مییابد. بر این اساس مشاهده میشود که میزان ازدواجهای طبقات اجتماعی-اقتصادی یکسان از دوره پیش از سال 1650 تا اوایل قرن 19 حدود 50 درصد کاهش مییابد. این تغییر در روند همسرگزینی، با تضعیف دیدگاه سرمایهگذاری والدین در ازدواج فرزندانشان که در قرون 18 و 19 اتفاق افتاد نیز سازگار است. بهعلاوه نشان داده میشود که با کاهش ازدواجهای طبقاتی، نابرابری میان خانوار نیز در طی دوره مورد بررسی کاهش مییابد. این یافته به معنی ارتباط مثبت میان نابرابری و اختلاف طبقاتی در ازدواجهاست. کاهش اشارهشده در ازدواج طبقاتی در میان مردان و زنان متفاوت است، جایی که مردان کاهش بیشتری را نسبت به زنان تجربه کردند.
در ادامه پیامدهای بیننسلی تغییرات در تمایلات همسریابی چین مورد ارزیابی قرار میگیرد. در واقع نگاه میشود که همسریابی والدین یا والدینِ والدین چه پیامدهایی برای فرزندان به همراه دارد. در این رابطه مشاهده میشود والدینی که در همسریابی و ازدواج خود معیار همشأن بودن را مدنظر قرار دادند و به دنبال همسرانی با بیشترین تطابق نسبت به معیارهای خود بودند، فرزندانشان بهتر میتوانند با افرادی از طبقات درآمدی بالاتر خاندان خود ازدواج کنند. این اثرگذاری برای فرزندان پسر بیشتر از دختران است.
همچنین یافتهها حاکی از آن هستند که ازدواج طبقاتی (ازدواجهایی که افراد به دنبال گزینههایی با خصوصیات مشابه از طبقات اجتماعی-اقتصادی یکسان هستند) میان نسلهای متمادی ماندگار است، بهخصوص در میان طبقات اجتماعی-اقتصادی بالا. اینگونه ازدواجها در نسل والدین و اجداد، بهطور قابل توجهی افزایش درآمد فرزندان بهخصوص پسر را به همراه دارد. در نهایت تمام یافتههای بالا حکایت از این واقعیت دارند که شکلگیری خانوادهها نقشی تعیینکننده در عملکرد کل اقتصاد دارد.