حمایت از تبانی
چرا مصرفکنندگان از تبانی بین تولیدکنندگان حمایت میکنند؟
توافق بین گروههای مختلف همیشه خوشایند همه افراد نیست؛ گروهی نیز پیدا میشوند که از توافق و همکاری عدهای از افراد ضرر و زیان ببینند. یکی از مثالهای این موضوع ایجاد تبانی، کارتل و تراست بین تولیدکنندگان کالاهاست که بر قیمتها و میزان استفاده مصرفکنندگان این کالاها تاثیر بسزایی دارد. چیزی که درباره شکلگیری تبانی بدیهی است این است که زمانی که تعداد مصرفکننده زیاد و تعداد تولیدکننده به نسبت کم است، انگیزهای در تولیدکنندگان ایجاد میشود که به جای رقابت با یکدیگر به فکر همکاری و بالا بردن قیمتها و در نتیجه کسب سود بیشتر بیفتند. مصرفکنندگان نیز نسبت به این موضوع حساس هستند و تلاش میکنند که چنین تبانیای بین تولیدکنندگان شکل نگیرد. در سطح جهانی نیز چنین نگرانیهایی وجود دارد و عموماً کشورهای واردکننده کالاها، نسبت به به وجود آمدن کارتلها و تبانیها گارد دارند. اما برخی از بررسیها نشان میدهد که این موضوع همواره درست نیست و گاه واردکنندگانی بودهاند که برای حفظ دیگر منافع خود، حاضر به برقراری توافق و همکاری بین صادرکنندگان کالایی خاص شدهاند. شاید مهمترین مثالی که در این زمینه وجود دارد، کمک دولت آمریکا در زمان جنگ سرد برای شکلگیری تبانی بین تولیدکنندگان قهوه در کشورهای در حال توسعه باشد. در آن زمان آمریکا یکی از بزرگترین واردکنندگان قهوه در جهان بهحساب میآمد. از این نظر میتوان گفت که رفتار دولت آمریکا گیجکننده است و طبق اصول اقتصادی، دولت این کشور به نظر غیرعقلانی رفتار کرده است. حتی ممکن است برخی بگویند که این دولت میتوانست برای بهبود شرایط تجاری خودش، تعرفهای بر روی قیمت قهوه وضع کند، که نهتنها چنین نکرد، بلکه شواهد زیادی وجود دارد که نشان میدهد ایالاتمتحده با کمک به تولیدکنندگان برای تشکیل و حفظ کارتل، یعنی با نظارت بر قراردادها و مجازات متخطیان، پا را فراتر گذاشته و به تشکیل این کارتل کمک کرده است. این موضوع زمانی پیچیدهتر میشود که در همان دوره، ایالاتمتحده بهطور فعال تلاش میکرد تا دیگر کارتلهای کالایی بینالمللی مانند اوپک را از بین ببرد. علاوه بر این، دولت این کشور نگرش دوسویهای نسبت به کارتل شکر نشان داد، ابتدا از آن حمایت کرد و سپس حمایت خود را لغو کرد. درنهایت پس از پایان جنگ سرد، دولت آمریکا حمایتهایش را نسبت به کارتلهای بینالمللی در کالاهای وارداتی بهطور کامل متوقف کرد. در همین راستا، گروهی از پژوهشگران اقتصادی به دنبال بررسی دلایل این رفتارها و توضیح آن، مقالهای را با نام «مبارزه با کمونیسم، حمایت از تبانی» منتشر میکنند. سباستین گالیانی، خوزه مانوئل پازومینو و گوستاوو تورنس در مقالهشان که در ژوئن 2022 در ژورنال NBER به چاپ رسید، مدلی را طراحی میکنند که پاسخی برای چرایی چنین اتفاقاتی در روابط تجاری کشورهاست. در ادامه خلاصهای از این مقاله ارائه میشود.
تبانی چیست؟
برای درک بهتر این مقاله بد نیست ابتدا تعریفی از تبانی و مفاهیم نزدیک به آن ارائه شود. طبق تعریف، تبانی توافقی غیررقابتی، سری و بعضاً غیرقانونی بین رقباست که سعی در برهم زدن تعادل بازار دارند. عمل تبانی شامل افراد یا شرکتهایی میشود که معمولاً با یکدیگر رقابت میکنند، اما برای به دست آوردن سهم بیشتری از بازار حاضر به همکاری با یکدیگر میشوند. طرفهای تبانی ممکن است بهطور جمعی تصمیم بگیرند بر عرضه یک کالا در بازار تاثیر بگذارند (در شرایط مختلف عرضه را کم یا زیاد کنند) یا با یک سطح قیمتگذاری خاص موافقت کنند که به شرکا کمک میکند تا سود خود را به حداکثر برسانند. یکی از مفاهیم مرتبط و نزدیک با تبانی، کارتل است. کارتل شرکتهایی هستند که در یک بخش خاص فعالیت میکنند و با حفظ استقلال مالی و حقوقی خود با یکدیگر متحد میشوند و در مورد تقسیم بازار میان خود و حجم تولید و قیمت کالا با یکدیگر به توافق میرسند. هدف کارتلها تسلط بر بازار یک کالای خاص از طریق تضعیف یا از بین بردن رقابت در بازار آن کالا از طریق ایجاد انحصار است. در سطح بینالمللی نیز، کارتلها، عرضهکننده یک کالای مخصوص در کشورهای مختلف هستند که اعضای آن میتوانند شرکتها، سازمانها یا دولتها در کشورهای مختلف باشند. این شرکتها یا سازمانها با توافق بر روی کاهش تولید و صادرات سعی میکنند سود خود را حداکثر کنند. هرچند در آمریکا ایجاد کارتل ممنوع است و در اروپا نیز بسیار محدود است اما مقابله با کارتلهای بینالمللی کار راحتی نیست، زیرا این کارتلها زیر نظر قانون هیچ کشوری نیستند. معروفترین و تاثیرگذارترین کارتل بینالمللی در حال حاضر «سازمان کشورهای صادرکننده نفت» (اوپک) است که با کنترل تولید و صادرات اعضای خود توانست قیمت نفت را در سالهای ۱۹۷۳ تا ۱۹۷۴ به چهار برابر افزایش دهد. مورد دیگر از کارتل، «سازمان حملونقل هوایی بینالمللی» (یاتا؛ IATA) است که یک کارتل بزرگ خطوط هوایی بینالمللی است که هر سال خط مشی مربوط به پروازهای بینالمللی از قبیل کرایهها، سیاستها و مقررات را معین میکند. طبق تعاریفی که ارائه شد، به نظر مفهوم کارتل و تبانی بسیار نزدیک هم هستند، اما بین آنها یک تفاوت وجود دارد. برخلاف کارتل، تبانی لزوماً مستلزم توافق رسمی، چه عمومی و چه خصوصی، بین اعضا نیست. به عبارت دیگر، در کارتل نوعی قرارداد یا توافق رسمی انجام میشود ولی در تبانی اینگونه نیست. با این حال، باید توجه داشت که اثرات اقتصادی تبانی و کارتل یکسان است و اغلب این اصطلاحات تا حدودی به جای یکدیگر استفاده میشوند. یک مفهوم دیگر که به این دو نیز مرتبط است، تراست نام دارد. تراست از اتحاد چند شرکت که کالایی مشابه تولید میکنند و سهم عمدهای از بازار را در اختیار دارند به وجود میآید. تراست سهام شرکتهایی را که در آن عضو هستند، به صورت امانت نگه میدارد، اما مالکیت سهام برای خود شرکتها باقی میماند. اما شرکتها استقلال مالی، فنی و بازرگانی خود را از دست میدهند و تمام امکانات و قدرت عمل آنها در تراست متمرکز میشود. وقتی تراستها اتحادیه تشکیل دهند به آن اتحادیه کنسرن گفته میشود. این واحدهای اقتصادی بزرگ در کشورهای سرمایهداری از قدرت زیادی برخوردار بودهاند و همیشه عامل تسلط صنعتی، بازرگانی و نظامی بر کشورهای دیگر هستند. یکی از کنسرنهای بزرگ در آمریکا شرکت جنرالموتورز است که از ادغام واحدهای خودروسازی و کارخانههای ذوبآهن و تهیه فولاد و موسسات لاستیکسازی بیافگودریچ و جنرال تشکیل شده است و حتی منابع مالی مورد نیاز خود را از طریق بانکهای وابسته به خود تامین میکند. انگلیس نیز تا پیش از جنگ جهانی دوم با استفاده از دو تراست نفتی خود، شرکت نفت ایران و انگلیس و شرکت رویال داچشل با اینکه حتی یک حلقه چاه نفت در خاک خود نداشت، دومین تولیدکننده نفت در سطح جهان بهشمار میرفت.
رفتار متناقض آمریکا
همانطور که گفته شد در طول جنگ سرد، دولت آمریکا به کشورهای تولیدکننده قهوه کمک میکرد تا بتوانند کارتلی با یکدیگر به وجود بیاورند، در حالی که خود این کشور از بزرگترین واردکنندگان قهوه در جهان بود. از طرفی در همان زمان با کارتلهای بینالمللی کالاهای دیگر نظیر نفت مخالفت میکرد و در تلاش بود که چنین کارتلهایی به موفقیت نرسند. دلیل رفتار متناقض دولت این کشور چه بود؟ نویسندگان این مقاله توضیح میدهند که این تصمیمات آمریکا به مسائل مربوط به اقتصاد سیاسی برمیگردد که اصلیترین آنها 1- منافع ژئوپولیتیک ایالاتمتحده در طول جنگ سرد و 2- مسائل سیاسی داخلی هم در ایالاتمتحده و هم در کشورهای صادرکننده کالا بود.
منافع ژئوپولیتیک میتواند توضیح قانعکنندهای در مورد اینکه چرا ایالاتمتحده مایل به انتقال منابع به برخی از کشورهای در حال توسعه و صرف کردن چنین هزینهای بود، ارائه دهد. به عبارت دیگر، این رفتارهای دولت آمریکا بخشی از یک استراتژی بینالمللی گستردهتر برای مهار گسترش کمونیسم در آفریقا، آسیا و آمریکای لاتین بود. در طول جنگ جهانی دوم، آمریکا و اتحاد جماهیر شوروی با یکدیگر به عنوان متحدان علیه قدرتهای محور جنگیدند؛ اما روابط بین این دو کشور آنچنان هم شبیه به اتحاد نبود. آمریکاییها مدتها بود که نسبت به کمونیسم شوروی محتاط و نگران توسعه حکومت «جوزف استالین» در سطح جهانی بودند. شورویها نیز از عدم تمایل آمریکاییها به تعامل با اتحاد جماهیر شوروی و همچنین ورود تاخیری آنها به جنگ جهانی دوم که به کشته شدن دهها میلیون روس منجر شد، ناراحت بودند. با پایان یافتن جنگ جهانی، این نارضایتیها به حس بیاعتمادی و دشمنی متقابل تبدیل شد. اقدامات شوروی پس از جنگ در اروپای شرقی باعث شد تا نگرانی آمریکاییها از طرح روسیه برای کنترل جهان بیش از پیش شود؛ از طرفی، اتحاد جماهیر شوروی نیز از مقامات آمریکایی به خاطر افزایش تسلیحات و رویکرد مداخلهجویانه در روابط بینالملل خشمگین بود. در زمان پایان جنگ جهانی دوم، بیشتر مقامات آمریکایی توافق کردند که بهترین دفاع در برابر «تهدید شوروی»، استراتژیای به نام «مهار» است. با روی کار آمدن «رونالد ریگان» به عنوان رئیسجمهور در آمریکا، این استراتژی با قوت بیشتری دنبال شد. ریگان معتقد بود که گسترش کمونیسم در هر کجای دنیا تهدید به حساب میآید؛ در نتیجه، تمام تلاشش را برای ارائه کمکهای مالی و نظامی به دولتها و شورشهای ضدکمونیستی در سراسر جهان میکرد؛ این سیاست، که بهویژه در کشورهای در حال توسعه اعمال میشد، به «دکترین ریگان» معروف بود. اما سوالی که پیش میآید این است که چرا ایالاتمتحده از تبانی که یک ابزار سیاسی نسبتاً پرهزینه است، به جای کمک خارجی که یک ابزار سیاسی احتمالاً کارآمدتر است، استفاده کرد. نویسندگان این مقاله عنوان میکنند که سه عنصر به توضیح این تصمیمات آمریکا کمک میکند.
عناصر مهم در رفتار آمریکا
اول از همه اینکه کمکهای خارجی بهطور کامل توسط عوامل داخلی (یعنی توسط مردمی که مالیات میدهند) تامین میشد. از اینرو اگر آمریکا میخواست از طریق کمک به کشورهای دیگر با شوروی مبارزه کند، هزینه آن کاملاً بر دوش مردمش بود. در مقابل، تبانی به ایالاتمتحده اجازه میداد تا بار این مبارزه را با مصرفکنندگان خارجی و دیگر کشورها تقسیم کند. به عبارت سادهتر، تبانی تولیدکنندگان، قیمت کالاها را در داخل و خارج از کشور افزایش داد و به ایالاتمتحده کمک کرد تا سهمی از بار مبارزه با گسترش کمونیسم را به کشورهای دیگر منتقل کند. از این منظر، تشکیل یک کارتل بینالمللی یک استراتژی بهتر نسبت به کمکهای خارجی بود. اما اگر ایالاتمتحده تنها مصرفکننده بینالمللی این کالا بود، کمکهای خارجی همیشه استراتژی بهتری از حمایت از تبانی بود.
مولفه دوم در طرفداری ایالاتمتحده از تبانی، محدودیتهای سیاسی داخلی در این کشور بود. یعنی افزایش کمکهای خارجی در بودجه فدرال برای ایالاتمتحده از نظر سیاسی پرهزینه بود. دلیل آن این است که بسیاری از رایدهندگان در ایالاتمتحده کمکهای خارجی را نماینده بخش قابلتوجهی از هزینههای دولت فدرال میدانستند (و هنوز هم میبینند). در نتیجه افزایش کمکهای خارجی باعث میشد که نظر مردم نسبت به دولت تغییر کند و در رایگیریهای بعدی امکان پیروزی در انتخابات کمتر شود. ولی در طرف مقابل، پرداخت هزینه بیشتر برای یک فنجان قهوه چندان به چشم نمیآید و میتواند به عنوان پوشش مناسبی برای انتقال کمک به کشورهای خارجی استفاده شود.
توضیح سوم به کسانی برمیگردد که مستقیماً تحت تاثیر گسترش کمونیسم قرار گرفته بودند: زمینداران. در حالی که کمکهای خارجی بیشتر به نفع دولتهاست، قیمت صادراتی بالاتر برای کالایی مانند قهوه میتواند مستقیماً به نفع صاحبان زمین و کشاورزان در مناطق تولیدکننده قهوه باشد. این موضوع از آن جهت مهم بود که صاحبان زمین ظرفیت و انگیزه سازماندهی گروههای شبهنظامی برای دفاع از سرزمین خود و مبارزه با کمونیستها در مناطق روستایی را داشتند. پس کمک به آنها میتوانست اثر بزرگتری بر روی مهار کمونیسم بگذارد. از طرف دیگر، نظارت بر نحوه استفاده از کمکهای خارجی در دولتهای فاسد برای ایالاتمتحده تقریباً غیرممکن بود. ممکن بود دولتهایی که از آمریکا کمک دریافت کردهاند، این کمکها را حیف و میل کنند و این هزینه بهطور کامل بیبهره باشد. علاوه بر این، دولتها بودجههای کلانی دارند و در حاشیه، فرصتهای بیشتری برای خنثی کردن اثرات کمکهای خارجی دارند. برای مثال، اگر قرار باشد که کمک مالی برای نوسازی نظامی استفاده شود، دولتها همیشه میتوانند با کاهش بیسروصدای دیگر اقلام نظامی در بودجه دفاعی، آن را خنثی کنند و در بخش دلبخواه خود خرج کنند. بنابراین، مطمئناً در مبارزه با کمونیسم کمک به تولیدکنندگان قهوه برای تشکیل و حفظ کارتل آنها موثرتر از کمکهای خارجی بود.
اما چرا ایالاتمتحده از استراتژی متفاوتی برای سایر کالاهای کارتلی، بهویژه نفت استفاده کرد؟ چرا آمریکا در مورد نفت نیز مثل قهوه عمل نکرد؟ اول، ایالاتمتحده ضررهای اقتصادی قابلتوجهی را در ارتباط با کارتل شدن صادرکنندگان نفت تجربه کرد؛ دوم، افزایش قیمت بنزین در ایالاتمتحده یک مساله سیاسی جدی را به همراه داشت و سوم، اتحاد جماهیر شوروی صادرکننده نفتوگاز بود. در نتیجه از هرگونه افزایش قیمت بینالمللی نفت سود میبرد. بهطور خلاصه، منطق اقتصاد سیاسی برای کارتل قهوه در مورد کارتل نفت صدق نمیکرد.