مرتع چراگاه نیست
مرتضی خداقلی از دلایل افت کیفیت مراتع و تخریب سرزمین میگوید
مراتع در ایران مثل دیگر مناطق طبیعی کشور با بحران تخریب و ویرانی روبهرو شده است. رابطه بین دامداری سنتی در کنار تغییر کاربری و از همه مهمتر کاهش بارش و افزایش دما و تغییرات شدید اقلیمی سبب شده مراتع در کشور ما روند قهقرایی به خود بگیرد. از بین رفتن کیفیت مراتع از یکسو سبب کاهش کیفیت دامداری شده و از سویی تخریب خاک و از بین رفتن منابع آب و در نتیجه تخریب سرزمین را شدت بخشیده است. مرتضی خداقلی رئیس بخش مرتع موسسه تحقیقات جنگلها و مراتع کشور با تاکید بر اینکه ارزش مرتع فقط به تولید علوفه نیست و باید این رویه و نگرش در ذهن مدیران و مردم تغییر کند، معتقد است: تعداد دام افزایش پیدا کرده است. یعنی هم سطح مراتع کاهش پیدا کرده و هم تعداد دام بیشتر شده است. درنهایت باید بحث تغییر اقلیم را نیز به این وضعیت اضافه کنیم. تغییر اقلیم نقش بسیار پررنگی در بروز چنین وضعیتی برای مراتع کشور داشته است. همه عوامل دست به دست هم داده و شرایط مراتع را به حالت بحرانی رسانده است و قطعاً نیاز به توجه بیشتری دارد. در این گفتوگو به ابعاد مختلف تخریب مراتع در ایران و تبعات این تخریب و اثر آن بر مدیریت سرزمین پرداختهایم.
♦♦♦
وضعیت مراتع در ایران چگونه است؟ آیا ما با روندی قهقرایی در تخریب سرزمین مواجه هستیم؟
همانطور که استحضار دارید مراتع به عنوان بزرگترین و متنوعترین اکوسیستم طبیعی از اهمیت ویژهای برخوردار است. نقش اکوسیستمهای مرتعی در حفاظت خاک، نفوذ آب، ذخیره ژنتیکی، محیطزیست و حیاتوحش، ترسیب کربن، تعدیل آبوهوا، گردشگری و پایداری برداشت محصولات کشاورزی منحصربهفرد است. به نظر من با توجه به وسعت و تنوع کارکردهای اکوسیستمهای مرتعی، وضعیت و سلامتی مرتع میتواند معیاری برای سنجش مدیریت تمام اکوسیستمهای یک منطقه محسوب شود.
در ارتباط با وضعیت مراتع باید گفت، چند اتفاق برای مراتع ایران پیش آمده که باعث شده وضعیت مطلوبی نداشته باشیم. یکی اینکه بهدلایلی مثل تغییر کاربری اراضی و افزایش سطوح شهرها، افزایش اراضی کشاورزی، توسعه صنایع و معدنکاری، جادهسازی و تبدیل مراتع به دیمزارها سطح مراتع کاهش یافته است. چیزی حدود 12 میلیون هکتار از بهترین مراتع کشور تحت عنوان دیمزارها تغییر شکل پیدا کرده و شخم زده شده است. بنابراین از نظر کمی سطح مراتع کاهش یافته است. از طرف دیگر نگاهی به تولید و ظرفیت مراتع وضعیت نهچندان نامساعد کیفی مراتع را بازگو میکند. بنابراین مدیریت عرصههای مرتعی هم از نظر کمی و هم کیفی نامناسب بوده است. ولی آنچه این مشکلات را بیشتر نمایان کرده است چالش تغییر اقلیم و گرمایش جهانی است که تاثیر منفی موارد قبلی را با شدت زیاد نمایان کرده است.
بنابراین به سوال شما باز میگردم؛ بله، وضعیت مراتع ما خوب نیست و مراتع در بحران هستند و روند قهقرا متاسفانه کماکان ادامه دارد. شرایط مراتع را به حالت بحرانی رسانده است و قطعاً نیاز به توجه بیشتری دارد.
به افزایش تعداد دام و دامداران اشاره کردید که در کنار عوامل دیگر از جمله کاهش سطح و تغییرات اقلیمی وضعیت مراتع ایران را بحرانی کرده است. چرای بیمحابا و بیضابطه در سراسر ایران نقش مهمی در تخریب سرزمین و بهخصوص مراتع کشور داشته است. در زاگرس علاوه بر مراتع حتی زیراشکوب جنگل نیز چراگاهشده و تخریب جنگل را موجب شده است. مگر چقدر در ایران دام به نسبت مراتع داریم و این تناسب باید چگونه باشد؟
تولید مراتع براساس آماربرداریهای درازمدت حدود 4 /21 میلیون تن است. چنانچه میزان بهرهبرداری را 50 درصد تولید در نظر بگیریم عملاً 7 /10 میلیون تن تولید علوفه قابلبرداشت مراتع است. که میتواند 37 میلیون واحد دامی را طی هفت ماه تعلیف کند حال آنکه تعداد 83 میلیون دام متکی به مراتع است بنابراین فشار چرای بیش از دو برابر را تحمل میکند. چنین شرایطی وضعیت مراتع را آسیبپذیرتر کرده است. نوع و زمان بهرهبرداری از مراتع نیز موثر است. در مناطق کوهستانی و ییلاقی که دام طی زمستان به دلیل برف نمیتواند از آغل خارج شود پس از ذوب برف و اولین زمانی که امکان خروج دام باشد به مراتع گسیل شده و باعث لگدکوبی خاک و غیرقابلنفوذ شدن آن و همچنین ازبین رفتن نهالها و زادآوریهای جدید میشود.
در مورد دام و مرتع یک موضوع را باید عرض کنم؛ مرتع و مرتعداری دو واژه قدیمی است که به وجود عرصههای طبیعی پوشیده از گیاهان خودرو و چگونگی اداره و بهرهبرداری آن اشاره دارد. اگرچه مرتعداری علمی از اوایل قرن بیستم آغاز شد اما نوع و نگاه بهرهبرداری کماکان به صورتی است که صدها و هزاران سال قبل انجام میشده است. در این ارتباط، کارکرد اصلی این عرصهها، تولید علوفه در نظر گرفته شده است و «مراتع»، مجموعهای از اکوسیستمها تلقی شده که «قابل چرا بودن توسط دام»، نقطه مشترک آنهاست. طبقهبندی مراتع از نظر «مدیریت چرا»، تحت عنوان مراتع ییلاقی، قشلاقی و میانبند و از نظر «تولید علوفه»، به عنوان مراتع درجه یک، دو، سه و درجه چهار و همچنین از نظر «درصد پوشش تاجی»، به عنوان مراتع متراکم، نیمهمتراکم و کمتراکم، و از نظر خوشخوراکی کلاسهای یک، دو و سه شناخته میشوند و رویکرد اصلی مرتبط با آنها، رویکرد بهرهبرداری است. این نوع طبقهبندی و نگاه تکبعدی به مراتع و تاکید بر تولید علوفه، بدونتوجه به ارزشهای زیستمحیطی آن نگاه نامتناسبی است که از یک طرف ارزشهای واقعی مراتع در نظر گرفته نمیشود و از طرف دیگر مانع اقدام صحیح در جهت تامین علوفه دام در بخش کشاورزی شده است.
به نظر میرسد دامداری سنتی نقش مهمی در تخریب مراتع داشته است. عملاً در زاگرس زیراشکوب جنگل توسط دامها تخریب شده و حتی جنگل زادآوری خود را از دست داده است. مراتع هم تعریفی ندارند. آیا تغییر شکل دامداری از سنتی به مدرن میتواند به بهبود کیفیت مراتع منجر شود؟
اگر ما نگرش خود را تغییر دهیم این روند خودبهخود اصلاح میشود. مثلاً وقتی دامداری به روش رمهگردانی به دامداری بسته یا دامداری تلفیقی تغییر کند و مراتع ما که در شرایط بحرانی قرار دارند، حفاظت شوند روند تخریب تغییر میکند. اکنون وضعیت ما بحرانی است؛ اگر این روند بهرهبرداری ادامه داشته باشد ما در آینده با مشکلات بسیار زیادی مواجه خواهیم شد. بحث ریزگردها اکنون یکی از مشکلات جدی شهرهای زیادی از کشور است. چندی پیش در اهواز در یک شبانهروز560 نفر به خاطر آلودگی گردوغبار بستری شدند. باید توجه کرد ارزش واقعی مرتع تولید علوفه نیست بلکه حفاظت از خاک است. در این شرایط ارزش گونههای مرتعی بر اساس میزان تولید یا ارزش علوفهای آن تعیین نمیشود بلکه گونهای ارزشمندتر و از کلاس ارزشی بالاتری برخوردار است که از مقاومت به خشکی و توان حفاظت خاک بیشتری برخوردار است که درنهایت به سلامت ما مربوط است. بسیاری از مناطق کمبارش در ایران باید حفاظت شوند. یعنی مراتع باید جزو مناطق حفاظتشده تعریف شوند. چند سال پیش پژوهشی (در دانشگاه علوم اجتماعی دانشگاه تهران) انجام شد که براساس یافتههای این پژوهش ارزش علوفه حدود 20 درصد از ارزش مراتع است. با توجه به تغییرات اقلیمی و با توجه به محدودیتهایی که به وجود آمده است و مدیریتهای نامناسب که وجود داشته، هرچه جلوتر میرویم ارزشهای محیطزیستی مراتع بیشتر از ارزش علوفهای آن خود را نشان میدهد. میتوانم بگویم در مناطق خشک ایران، علوفه مراتع اساساً ارزشی ندارد. فرض کنید در یک منطقه بیابانی که تولید علوفه 50 کیلوگرم در هکتار است چرا باید چرای دام اتفاق بیفتد؟ اگر 50 کیلوگرم را در چهار هزار تومان ضرب کنیم 200 هزار تومان ارزش تولید علوفه در هر هکتار است. در حالیکه این منطقه با این روند تخریب میتواند کانون فرسایش بادی و تولید گردوغبار و رسوب آن بر شهرهای پرجمعیت کشور باشد و عملاً زندگی در این شهرها را بسیار دشوار کند.
توضیح شما واضح است که اگر مناطق بیابانی و خشک ما که تولید علوفه ندارند و بارش بسیار کمی در آنها اتفاق میافتد ممنوعه اعلام شوند، جلوی تولید گردوغبار و تبعات سلامت آن برای برخی از شهرهای کشور گرفته میشود. مخاطب این نگاه کارشناسی شما کجاست که با حفاظت از مراتع میتواند جلوی ایجاد کانون فرسایش بادی را بگیرد و درنهایت به سلامت جامعه کمک کند؟
توجه بفرمایید حدود 80 درصد مساحت کشور را مناطق خشک و نیمهخشک تشکیل میدهد. بخش وسیعی از مناطق کشور شرایط وقوع فرسایش بادی و تولید ریزگرد را دارند. مباحث حفاظت از مراتع و محیطزیست باید بیشتر مورد توجه قرار گیرد. به نظر من مناطق خشک کشور و اکوسیستمهای درمنهزار، شوررویها، شنزارها و مناطق با بارش سالانه کمتر از 200 میلیمتر باید به عنوان مناطق حفاظتشده در نظر گرفته شود. حفاظت از این اکوسیستمها به معنی سلامت آبوهوای شهرهای بزرگ واقع در این مناطق است. در مورد اینکه کدام وزارتخانه یا سازمان متولی این اقدام است، شاید سازمان جنگلها، مراتع و آبخیزداری بتواند در این زمینه آغازکننده و مدیریتکننده باشد. البته این سازمان نیازمند حمایت همهجانبه است و باید همه وزارتخانههای ذینفع در این زمینه کمک کنند. توجه کنیم وقتی کانون ریزگرد به وجود آمد تمام بخشهای جامعه را درگیر میکند. به نظر من باید با یک عزم و اراده ملی حق و حقوق دامداران در مناطق خشک و نیمهخشک در نظر گرفته شود.
به بحث تغییر اقلیم اشاره کردید. ما در ایران و بخشهای مهمی از خاورمیانه و البته جهان با کاهش و تغییر الگوی بارش و افزایش دما مواجه هستیم. مراتع در ایران تا چه اندازه تحتتاثیر تغییر اقلیم هستند؟ آیا تاثیر روندهای جهانگرمایی بر مراتع در ایران برای متخصصان از جمله شما در موسسه تحقیقات جنگلها اثبات شده است؟
براساس بررسیهایی که اینجانب با استفاده از آمار بیش از 180 ایستگاه هواشناسی داشتم افزایش متوسط درجه حرارت سالانه حدود 4 /0 درجه سانتیگراد به ازای هر 10 سال است؛ این در شرایطی است که افزایش متوسط درجه حرارت جهان حدود 1 /0 درجه سانتیگراد طی همین بازه زمانی است، یعنی ما چهار برابر متوسط جهان گرم شدهایم. باید توجه شود با افزایش یک درجه متوسط دمای سالانه نیاز آبی گیاهان تا 13 درصد افزایش مییابد. در حقیقت حتی در شرایط ترسالی خفیف، باز هم تنش آبی بر اکوسیستمهای مرتعی حاکم است. در مورد تغییر بارش از نظر حجم کاهش معناداری نداشتیم و بیشتر تغییر اقلیم بر رژیم بارش تاثیر داشته است. به این صورت که بارشها از جامد به مایع و تغییر رژیم زمانی داشتهاند. اگرچه تغییر اقلیم بر تمام اکوسیستمهای طبیعی موثر است ولی به نظر میرسد تاثیر اقلیم بر عرصههای جنگلی باعث کاهش تولید و در اکوسیستمهای گونزارها و آلپاین(مناطق مرتفع) با کاهش تنوع گیاهی نمود مییابد. محققان معتقدند با افزایش یک درجه سانتیگراد دمای سالانه حدود 20 تا 30 درصد از گونههای موجود در آن منطقه در معرض خطر نابودی قرار میگیرند. ولی تغییر اقلیم و گرمایش جهانی شدیدترین تاثیر را بر اکوسیستمهای مناطق خشک داشته است. اگرچه تغییر اقلیم و گرمایش جهانی بر تمام اکوسیستمها تاثیر گذاشته است به نظر من بیشترین تاثیر بر اکوسیستمهای مرتعی (بهویژه مناطق خشک) است، جایی که گونههای مرتعی در مرز تنش محیطی و خشکی قرار دارند و کمترین تغییر اقلیم باعث اثرات شدیدی در ساختار و نوع گونههای این اکوسیستمها میشود. در پژوهشی که ما بر تاثیر تغییر اقلیم بر گونههای مرتعی داشتیم این عامل باعث جابهجایی رویشگاه این گونهها از 160 متر تا 280 متر تا سال 2050 خواهد شد. که این موضوع میتواند تاثیرات بسیار زیادی در حفاظت خاک و آب و تولید این عرصهها داشته باشد.
وضعیت طبیعت در ایران بهطور کلی مناسب نیست و مراتع نیز تابعی از طبیعت در معرض تخریب ایران است. با در نظر داشتن شرایطی که توصیف آن رفت آیا میتوان امیدی به احیای مراتع در ایران داشت؟ اگر چنین امیدی وجود دارد چشمانداز را چطور ارزیابی میکنید؟
توجه شود گونههای اکوسیستمهای مناطق خشک قابلیت سازگاری با شرایط سخت و تنشهای محیطی را دارند و در چنین شرایطی توانستهاند تنشهای طبیعی را در دورانهای مختلف گذشته پشتسر بگذارند. به نظر میرسد ایجاد عزم ملی برای نجات مراتع بحرانی ضروری است. همچنین با کنترل چرا و حفاظتی اعلام شدن کل مناطق خشک در این راستا میتوان با برخی اقدامات در مدیریت ذخیره نزولات، شرایط رطوبتی خاک را بهبود داد. در مورد تغییر رژیم رودخانهها با احداث سد، بند و... بازنگری شود و حقآبه تالابها رعایت شود. توجه شود اکوسیستمهای شورروی که بعضاً در حاشیه کویرها گسترش دارند کاملاً تحت تاثیر جریان آب و ورودی آب به این مناطق است و در صورت احیا و حفاظت آن میتوان نقش موثری در کنترل بیابانزایی داشت. این مناطق کاملاً آمادگی تبدیل شدن به کانون ریزگرد را دارند و ممکن است در آینده مشکلات بیشتری متوجه مراکز جمعیتی کشور به دلیل بحرانیتر شدن این مناطق تولید گردوغبار شود.