هراس از حقیقت
چه زمانی در تله شترمرغ میافتیم؟
از پرداخت قبضها متنفریم، تا جایی هم که در توان داشته باشیم از برنامهریزی مالی خود طفره میرویم، حتی فهرست بلندبالای پیامکهای کسر از حسابمان بعد از یک خرید مفصل را نادیده میگیریم. این واکنش ما در تله ذهنی شکل گرفته است که برای روانشناسان یادآور همان رفتار معروف شترمرغ در فرو بردن سر در شن است. افسانهای قدیمی حاکی از آن است که هرگاه شترمرغ از چیزی بترسد، سر خویش را زیر شن فرو میبرد بدینگونه به گمان خود از شر دشمن در امان است.
رفتاری که در گذشته به اشتباه تصور میشد واکنش دفاعی این جانور برای فرار از موقعیتی خطرناک است. از این اصطلاح برای اشاره به انسانهایی استفاده میشود که وقتی احساس خطر یا ناراحتی میکنند سر را داخل شن فرو میبرند تا چشمان خود را بر روی خطر، تهدید بالقوه یا هر نوع حس ناراحتی ببندند. اما آیا این استراتژی واقعاً امنیت ما را تامین میکند؟
واقعیتی که همه کموبیش پذیرفتهایم این است که تصمیمات زندگی غالباً بسیار طاقتفرسا و رنجآور هستند، گاهی تحمل اینکه شما تماموقت کار کنید ولی همه درآمدتان برای پرداخت قبض و وامهای تحصیلی هزینه شود، به حدی دشوار میشود که فرار از واقعیت تنها گزینه شما برای گذران زندگی است. همین فرار از واقعیت و گریز از تلخی اطلاعات تازه، از نگاه بسیاری از روانشناسان میتواند به اتخاذ تصمیمهایی زیانبار منجر شود. در رویکردی سطحیتر، اثر شترمرغ نوعی تنبلی است ولی واقعیت این است که افراد گرفتار در این تله ذهنی، حتی با وجود دسترسی آسان به اطلاعات منفی، ترجیح میدهند تلاش مضاعفی داشته باشند تا از دریافت این اطلاعات، بگریزند.
در اقتصاد رفتاری، اثر شترمرغ به همین سوگیری ذهنی گفته میشود که به طفره رفتن افراد از رویارویی با اطلاعات منفی در مورد خودشان منجر میشود. از نظر روانشناسی، اثر شترمرغ نتیجه تضاد بین آن چیزی است که به نظر ذهنِ منطقی، مهم و از نگاه ذهنِ عاطفی، رنجآور است. ذهنِ گرفتار در تله سوگیری شترمرغ، تا جایی که ممکن باشد برای حل مشکلات، آنها را نادیده میگیرد و زمانی که راه دیگری جز روبهرو شدن با مشکلاتش نداشته باشد در نهایت ترس و استرس به آنها واکنش نشان میدهد. در واقع بهطور کلی مردم همواره انگیزه زیادی برای ارزیابی عملکرد خود دارند، آنها همیشه مایل هستند که برای بهبود شرایط خود تلاش کنند ولی برخلاف نیت خوبشان، چند نیروی ذهنی وجود دارد که میتوانند در خلاف جهت این نیت درونی حرکت کرده، آن را خنثی و حتی بر آن غلبه کنند.
با وجود اینکه همه ما کموبیش در مواجهه با گرفتاریهایمان رفتار شترمرغگونهای از خود بروز میدهیم، میزان اثرگذاری آن در افراد بسیار متفاوت است. بعضی از مردم از برنامهریزی برای پرداخت 20ساله بیمه بازنشستگی خود طفره میروند زیرا پرداختهای ماهیانه آن برایشان بسیار رنجآور است، بعضی دیگر به حدی نسبت به بدهی کارت اعتباری خود بیتوجهی میکنند که مدیریت حسابشان به کلی از کنترل خارج میشود. این تمایل مغز برای بیتوجهی به اثرات منفی شرایط موجود و تمرکز بیش از حد به اطلاعات مثبت برای تایید نظرات شخصی، میتواند بهطور جدی زندگی را به سمت شکستهای پیدرپی سوق دهد.
واژه اثر شترمرغ برای اولینبار در مقاله دَن گالای و همکارش اورلی سید، در سال 2006 به کار برده شد. آنها از این واژه برای اشاره به سرمایهگذارانی استفاده کردند که از هرگونه آگاهی نسبت به پیامدهای منفی تصمیمات مالیشان طفره میروند. به عبارت سادهتر چنین افرادی در برخورد با بحران یا شرایط بغرنج مالی عملاً خود را پنهان میکنند. این واژه در ابتدا برای توصیف رفتار سرمایهگذاران به وجود آمد ولی به تدریج به همه ابعاد زندگی مانند مدیریت پروژه و حوزه سلامت نیز تعمیم داده شد. برای مثال، رفتار دانشجویی که از خواندن نظرات استاد در مورد مقالهاش طفره میرود با اینکه میداند این نظرات میتواند در بهبود نمرههای او کمک زیادی بکند، نمونه بارزی از این خطای ذهنی است. نمونه دیگر نیز عدم اشتیاق کارمندان برای شنیدن نظرات و انتقادهای سازنده همکاران و مدیرانشان است. در جایی که همه میدانیم بازخورد مدیران تا چه اندازه میتواند برای بهبود عملکرد کارمندان، موثر باشد، بازهم افراد زیادی از شنیدن انتقادهای سازنده هراس دارند و تا حد ممکن از مواجهه با آنها گریزاناند.
اثر شترمرغ در رفتار سرمایهگذاران بسیار مشهود است. براساس یک نظرسنجی در انگلستان، تنها 10 درصد از افرادی که برای آینده مالی خود اضطراب دارند، وضعیت مالیشان را بهطور جدی بررسی میکنند. ظاهراً اثر شترمرغ به حدی در بعضی از سرمایهگذاران شدید است که حتی به جای سرمایهگذاری در بخشهایی با ریسک ثابت، ترجیح میدهند سرمایه خود را به بخشهایی منتقل کنند که هیچ گزارشی از میزان ریسک سرمایهگذاری در آنها موجود نباشد (گالای و سید، 2005). مثال واضحی برای درک این مفهوم عملکرد متناقض برخی از سهامداران در شرایط رشد و در شرایط رکود بازار سهام است. آنها معمولاً در شرایط مثبت بازار، بهطور مرتب شاخصها را بررسی کرده و نوسانات بازار را دائم زیر نظر دارند، اما زمانی که بازار رشد منفی خود را شروع میکند، اعتنایی به شاخصهای منفی نداشته و آنها را به کل نادیده میگیرند (کارلسون، لوینستاین و سپی، 2005). مشابه همین رفتار برای دارندگان حسابهای اعتباری نیز صادق است. بسیاری از آنها وقتی میزان بدهیشان افزایش مییابد، مایل نیستند اطلاعات جدیدی از حساب خود دریافت کنند. نظرسنجیای که در سال 2018 در آمریکا انجام شد نشان داد که تقریباً نیمی از مردم حتی از نرخ بهره کارتهای اعتباری خود بیاطلاع هستند. حتی خود ما نیز تجربه زیادی از این احساس داشتهایم، بعد از هر خرید از نگاه کردن به پیامکهای بانک طفره میرویم در حالی که در روز پرداخت حقوق چندین بار حساب بانکی خود را چک میکنیم.
علاوه بر امور مالی، نمونه بارز این رفتار ذهن را میتوان در بیماران دیابتی و روند کنترل قند خونشان مشاهده کرد. مطالعات نشان داده است که با وجود اینکه کنترل دائمی قند خون برای این بیماران بسیار حیاتی است، بسیاری از آنها، از ترس مشاهده نتیجه تست خود، قند خون خود را به صورت مرتب چک نمیکنند (وب، چانگ و بن، 2013). همین مطالعه نشان میدهد که حدود 20 درصد افرادی که در برنامههای کاهش وزن شرکت میکنند هرگز خود را قبلاً وزن نکرده و روند صعودی افزایش وزن خود را به کل نادیده گرفتهاند.
اثر شترمرغ میتواند ما را از تمرکز بر مشکلات بزرگی مانند تغییرات اقلیمی نیز منحرف کند. در شرایطی که به یک اجماع جهانی در مورد واقعی بودن تغییرات اقلیمی و نقش انسان در شدت گرفتن آن، دست یافتهایم و در لزوم اقدام فوری و قاطع در این زمینه هیچ شکی وجود ندارد، همچنان شاهد واکنش عجیب بسیاری از سیاستمداران، نادیده گرفتن و سرکوب اطلاعات مرتبط با تغییرات اقلیمی هستیم. برای مثال در سال 2012، قانونگذاران کارولینای شمالی تدوین هر نوع سیاست مربوط به سواحل این ایالت بر اساس آخرین پیشبینیهای علمی در مورد افزایش سطح آب دریاها به دلیل تغییرات آبوهوایی را غیرقانونی اعلام کردند. از آنجا که اندیشیدن به موضوعات سخت و پیچیده امری طاقتفرساست، گاهی آسانترین راه برای مردم نیز انتخاب سیاستمدارانی است که بحران اقلیمی را بهطور کلی نادیده بگیرند و هر اطلاعاتی را که با موضعگیری آنها در تضاد باشد رد کنند.
روانشناسی اثر شترمرغ
اثر شترمرغ در روانشناسی به عدم تمایل افراد برای دریافت بازخورد منفی در مورد عملکردشان اشاره دارد، حتی اگر این اطلاعات به آنها کمک کند تا پیشرفت خود را نظارت کرده و با موفقیت در جهت اهدافشان حرکت کنند. اثر شترمرغ نتیجه عملکرد چند سوگیری ذهنی است. یکی از آنها سوگیری «زیانگریزی» (Loss Aversion) است، اینکه ما از هرگونه زیان و باخت گریزانیم. رنجی که از تحمل ضرر و زیان متحمل میشویم بسیار عمیقتر از لذتی است که از به دست آوردن معادل آن احساس میکنیم. تصور کنید به شما پیشنهاد یک شرطبندی میدهند که شیر یا خط بیندازید، یا 150 دلار برنده میشوید یا 100 دلار از دست میدهید. آیا شما شرطبندی را قبول میکنید؟ واقعیت این است که درد از دست دادن 100دلار بسیار شدیدتر از لذت بردن از 150 دلار است. تحقیقات نشان داده است برای اینکه مایل به انجام این شرطبندی بشویم، باید مبلغ بُرد معادل 200 دلار تعیین شود. به عبارت دیگر سود بالقوه باید کاملاً دو برابر زیان احتمالی باشد (کانمن، کتاب تفکر سریع و آهسته). ترس از باختن و زیان دیدن گاهی میتواند مانع از دوراندیشی ما شود. مردم ترجیح میدهند برای فرار از ضررهای کوتاهمدت یا حتی برای فرار از احساس بد فعلی، سود بلندمدت خود را قربانی کنند.
عامل دیگری که اثر شترمرغ را تشدید میکند، سوگیری ذهن برای جستوجوی اطلاعات مثبت مربوط به خود است. برخی از ما مصمم هستیم که همیشه پیشبینیهای مثبتی برای خود داشته باشیم و اطلاعات منفی در مورد خودمان را بیاهمیت جلوه دهیم. این همان تله ذهنی است که هسته بسیاری از سوگیریهای شناختی دیگر مانند خطای برنامهریزی، اثر دانینگ-کروگر و سوگیری خودخدمتی بهشمار میآید. تمایل ما برای دریافت اطلاعات مثبت محرک اصلی ما برای فرو کردن سرمان داخل شن هنگام خطر است. در یک تحقیق، مردم دلیل اصلی عدم نظارتشان بر روند پیشرفتشان را تجربه احساسات منفی در این فرآیند دانستند. آنها به صراحت اعلام کردند از اینکه به آنها گفته شود پیشرفتشان در کار رضایتبخش نیست هراسان هستند (چانگ، وب و بن، 2017). اضطراب رویارویی با یک چالش اغلب برای منصرف کردن افراد از تلاش واقعی کافی است. علاوه بر همه این عوامل ما عمیقاً نیاز داریم که نسبت به خود احساس خوبی داشته باشیم، و در نتیجه اغلب درکمان از واقعیت را برای حفظ تصویر ارائهشده از خودمان، تغییر میدهیم. چنین انگیزهای میتواند ذهن ما را به اتخاذ روشهای عجیبی سوق بدهد تا موفقیتهایمان را بزرگ و شکستهایمان را کوچک جلوه دهیم. همچنین، برای ما تغییر باورهایمان نیز بسیار دشوار است. اکثر ما از نوعی ناهماهنگی شناختی (Cognitive Dissonance) رنج میبریم که بر اساس آن با نفی اطلاعات جدید، رد کردن منطقی آنها و تعدیل ادراکات خود، بر حفظ باور و رفتارمان اصرار میورزیم. وقتی سالهاست جهان را از دریچه خاصی دیدهایم، همه تلاشمان در راستای بینقص جلوه دادن دیدگاهمان خواهد بود. بهطور قطع اثر شترمرغ شاخهای از ناهماهنگی شناختی است: زیرا وقتی در تله آن گرفتار شویم از دریافت هر نوع اطلاعاتی که جهانیبینی ما را نسبت به خودمان زیر سوال ببرد، اجتناب میکنیم.
مسیر فرار از اطلاعات منفی
ما از تکنیکهای متفاوتی استفاده میکنیم تا مسیر فرار از اطلاعات منفی را هموارتر کنیم. مهمترین آن همان اجتناب فیزیکی است که پرهیز از خواندن روزنامه، کتاب و رویارویی با هر نوع منبع افزایش آگاهی را شامل میشود. تکنیک دیگر بیتوجهی نسبت به اطلاعات است. یعنی ما طوری بیتفاوت از کنار اطلاعات منفی اما مفید گذر میکنیم، که هیچ اثری بر عملکرد ما نداشته باشد. در روش دیگر اطلاعات را مرور میکنیم ولی در اقدامی عجیب، تعبیر متفاوتی از آن ارائه میدهیم و آن را به گونهای تفسیر میکنیم که جوانب ناخوشایند آن نادیده گرفته شود و در نهایت فراموشی که ابزار کاربردی ما برای مقابله با اطلاعات منفی است. ذهن ما به سازوکاری مجهز است که میتواند اطلاعات منفی را حتی بعد از پردازش آنها فراموش کرده و بار احساسی خود را سبکتر کند. فارغ از اینکه شما کدام مسیر فرار را انتخاب میکنید، نقطه پایان همه این مسیرها شکست و ناکامی است. شاید بهتر باشد به جای طفره رفتن، واقعبینانه تصویر بزرگتری از زندگی خود را مجسم و دیدگاههای بلندمدت اتخاذ کنید. با یادآوری هدف بزرگ خود، تحمل درد ناکامیها و ناامیدیها آسانتر و با یادآوری دلایلی که تصمیم گرفتهاید کاری انجام دهید، اطلاعات منفی کاربردیتر میشوند. بر روی تجربیاتتان تمرکز داشته باشید و بیطرفانه اجازه دهید ذهن، نوسانات احساسی خود را پشت سر بگذارد. به جای پیروی کورکورانه از یک واکنش عاطفی، با آن روبهرو شده و از آن گذر کنید و در نهایت با خود مهربان باشید. لزومی ندارد که خودتان را مرتب سرزنش کنید، اگر هنوز تصویر ایدهآل شما از خودتان، تصویر فردی بینقص است، وقت آن رسیده است که جمله «هیچکس کامل و بیعیب نیست» را بر تابلویی بنویسید و بر دیوار خانه خود قرار دهید.