شناسه خبر : 41648 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

معیار آوارگی

در آمریکا بی‌خانمان‌ها چگونه شمارش می‌شوند؟

 

نیما صبوری / نویسنده نشریه 

74بر اساس آمارها، قریب به 12 تا 14 درصد -‌بسته به نهاد گزارشگر- معادل حداقل 40 میلیون نفر از جمعیت آمریکا در فقر به سر می‌برند، جمعیتی که بنا بر تعاریف در تامین نیازهای ضروری زندگی با چالش مواجه هستند. فراتر از این، جمعیتی قرار دارد که جز آه چیز دیگر در بساط ندارند. این جمعیت که تمکن آنها به زحمت پاسخگوی تنها یکی از ضروری‌ترین نیازهای زندگی یعنی خوراک است، بی‌خانمان نامیده می‌شوند. به‌رغم نگرانی‌های فراوانی که پیرامون جمعیت بی‌خانمان وجود دارد اما هنوز عمده پرسش‌ها پیرامون این جمعیت بی‌پاسخ مانده است، چر‌اکه مستندات و گزارش نهادهای آماری آمریکا از این جمعیت چندان دقیق نیست. در این رابطه سه اقتصاددان به نام‌های بروس مِیِر، کوین کورینث و آنجلا وایس از دانشگاه شیکاگو آمریکا در مقاله‌ای سعی دارند سه منبع آماری کمتر مورد توجه قرار گرفته‌شده در مطالعه جمعیت بی‌خانمان‌های این کشور را مورد ارزیابی قرار دهند. به ادعای نویسندگان در نتیجه انجام این مقاله، اطلاعات ارزشمندی از اندازه و فراگیری جمعیت بی‌خانمان آمریکا حاصل شد.

تلاش برای محاسبه جمعیت بی‌خانمان‌های آمریکا، چالش‌های فراوانی دارد. به این خاطر که جمعیت بی‌خانمان منزل ثابتی ندارند، بر اساس روش‌های استاندارد مبتنی بر آدرس که اغلب در نظرسنجی نهادها مورد استفاده قرار می‌گیرد، سرشماری آنها به‌سادگی نیست. در عوض سرشماری آنها باید در سرپناه‌ها، مقرهای اطعام، اردوگاه‌ها، وسایل نقلیه یا پارک‌ها انجام گیرد، مکان‌هایی که در آنها سکونت برای بازه کوتاهی است. این دشواری در کنار بی‌اعتمادی متولیان، بیماری‌های روحی، اعتیاد، مشارکت در فعالیت‌های اقتصادی غیرقانونی و مقررات محلی محدودکننده مرتبط با بی‌خانمان‌ها رسیدن به نتیجه مطلوب را سخت‌تر می‌کند.

با توجه به این دشواری‌ها، اعتبار برآوردهایی که از جمعیت بی‌خانمان‌ها ارائه می‌شود -‌به‌خصوص سرشماری روزانه وزارت مسکن و توسعه شهری آمریکا- زیر سوال می‌رود. سرشماری روزانه وزارت مسکن آمریکا به‌طور گسترده در رسانه‌ها و همچنین در حوزه‌های سیاستگذاری و تخصیص منابع مورد استناد قرار می‌گیرد، در حالی‌که ارزیابی‌ها از کیفیت آن از لحاظ وسعت و جغرافیا محدود و غیر‌به‌روز است. بر این اساس گزارش سال 2020 اداره حسابرسی دولتی آمریکا نشان می‌دهد برآوردهای این معیار از جمعیت بی‌خانمان دقیق نیست، عمدتاً به خاطر بینش نگارنده و استانداردهای نااستاندارد روش‌شناسی آن. محققی دیگر نیز در مطالعه خود به این نتیجه رسید که آمارهای سرشماری را عمدتاً داوطلبان غیرحرفه‌ای که مهارت لازم را ندارند جمع‌آوری می‌کنند. به علاوه کم و کیف آمارهای خرد سکونت در سرپناه‌ها که در برآوردهای معیار مذکور مورد استفاده قرار می‌گیرد تاکنون چندان در ادبیات حوزه مورد توجه قرار نگرفته است. بر این اساس با مقایسه برآوردهای سرشماری روزانه وزارت مسکن از تعداد بی‌خانمان‌های این کشور با برآوردهای مستقلی که در سطح ملی، محلی و فردی ارائه می‌شود، این مقاله سعی دارد ارزیابی جامعی از برآوردهای جمعیت بی‌خانمان‌های آمریکا داشته باشد. روش مقاله مبتنی بر داده‌های خرد سه منبع «سرشماری جامعه سال 2010»، «نظرسنجی جامعه آمریکا» و «سیستم مدیریت اطلاعات بی‌خانمان‌ها» است. نظرسنجی جامعه آمریکا و سیستم اطلاعات بی‌خانمان‌ها تنها افراد سکونت‌یافته در سرپناه‌ها را شامل می‌شود، در حالی‌که سرشماری سال 2010 تمام بی‌خانمان‌ها را در‌بر دارد. بر این اساس در مقاله هر یک از این منابع آماری با یکدیگر، با برآوردهای سرشماری روزانه وزارت مسکن و با شمارش ذخایر مسکن آمریکا مقایسه می‌شود. به ادعای نویسندگان، این آمارهای کمتر مورد توجه قرار‌گرفته نسبت به آمارهای کلی دولتی مزیت‌های مهمی دارد. بر خلاف سرشماری روزانه وزارت مسکن، سه منبع مذکور نقاط مشترکی با همدیگر دارند که اجازه می‌دهد داده‌های خرد در سطح افراد و همچنین با آمارهای دولتی برای ارزیابی ویژگی‌های اقتصادی-اجتماعی مرتبط شود. به علاوه این منابع، اطلاعاتی ارزشمند پیرامون افراد بی‌خانمان در‌بر دارند.

برآوردهای مقاله از مقایسه جمعیت بی‌خانمان بی‌سرپناه با جمعیت پناه داده‌شده در سطح ملی آغاز می‌شود. بر این اساس یافته‌ها نشان می‌دهند که برآوردهای سرشماری سال 2010 و سرشماری روزانه وزارت مسکن تقریباً نزدیک به هم است. به علاوه، گرچه در نگاه‌ اول برآورد منابع مختلف از جمعیت پناه داده‌شده متفاوت به نظر می‌رسد اما زمانی که برخی تفاوت‌های تعریفی و وزن‌دهی ساده مورد توجه قرار می‌گیرد، برآوردها به یکدیگر نزدیک می‌شوند. به عنوان مثال درمورد تفاوت‌های تعریفی، ارقام سرشماری روزانه وزارت مسکن از جمعیت پناه داده‌شده برخی گروه‌های خاص را در زمره این افراد جای می‌دهد که در سرشماری سال 2010 و نظرسنجی جامعه آمریکایی آنها در سایر دسته‌های افراد بی‌خانمان طبقه‌بندی می‌شوند. همچنین می‌توان ردپای یک جنبه از روش وزن‌دهی در نظرسنجی جامعه آمریکایی را که به بزرگ‌نمایی جمعیت بی‌خانمان‌های سرپناه داده‌شده منجر می‌شود، در تفاوت برآوردهای منابع دید. بر این اساس با در نظر گرفتن این تفاوت‌های تعریفی ساده و اصلاح وزن‌دهی روش نظرسنجی جامعه آمریکایی، برآوردهای سه منبع مدنظر به ارقام سرشماری روزانه وزارت مسکن پیرامون جمعیت پناه داده‌شده نزدیک می‌شود. این واقعیت که این دو گروه از منابع به‌رغم تفاوت‌های روش‌شناسی برآوردهایی مشابه را نتیجه می‌دهند، موجب اطمینان نسبت به برآوردهای هر دو است.

در مرحله بعد تشابه نتایج هر یک از منابع در بهره‌گیری از ویژگی‌های جمعیت‌شناختی خوداظهاری سطح ملی مورد ارزیابی قرار می‌گیرد. زمانی که تفاوت‌های منابع پیرامون گروهی از بی‌خانمان‌های خشونت خانگی مدنظر قرار می‌گیرد، برآوردهای آنها از جمعیت بی‌خانمان‌ها الگویی مشابه از نژاد، قومیت و جنسیت را به نمایش می‌گذارد. با‌این‌حال به نظر می‌رسد برآوردهای سرشماری سال 2010 و به‌خصوص نظرسنجی جامعه آمریکایی، کودکانی را که در سرشماری روزانه وزارت مسکن شمارش می‌شوند، به حساب نمی‌آورد. بررسی‌ها از آمارهای به‌هم‌مرتبط سرشماری سال 2010 و سیستم مدیریت اطلاعات بی‌خانمان‌ها پیشنهاد می‌کند که این الگو پیش از آنکه شکاف در پوشش اطلاعاتی منابع را نشان دهد می‌تواند به خاطر طبقه‌بندی‌های متفاوت اقامتگاه کودکان بی‌خانمان باشد.

در گام دوم از بررسی‌ها، برآوردهایی از جمعیت بی‌خانمان آمریکا ارائه می‌شود و با استفاده از روش‌های اقتصادسنجی با نتایج سرشماری روزانه سال 2010 مقایسه می‌شود. به‌طور میانگین برای یک شهر معین حدود سه‌چهارم جمعیت بی‌خانمان برآوردشده همانند برآورد روزانه وزارت مسکن است. در بالا توضیح داده شد زمانی که برخی تفاوت‌های تعریفی ساده کنترل می‌شود نتایج منابع به هم نزدیک می‌شود. در این‌باره یک‌سوم مابقی تفاوت میان سرشماری سال 2010 با سرشماری روزانه وزارت مسکن (که ناشی از تعداد سرپناه‌ها دانسته می‌شود) با استفاده از ضرایب به‌دست‌آمده از مدل‌های رگرسیونی مقاله برآورد می‌شود. البته این به معنی آن نیست که در سرشماری سال 2010 تعداد زیادی از سرپناه‌ها لحاظ نشد. در‌عوض مقایسه اطلاعات خرد نشان می‌دهد بسیاری از این اماکن در سرشماری لحاظ شدند هر چند ممکن است در دسته‌های دیگر سکونتگاه‌ها تقسیم‌بندی شده باشند.

در بخش بعدی نقش تفاوت‌های فصلی و آب‌وهوایی در شکاف نتایج منابع مد نظر قرار می‌گیرد. در این‌باره مشاهده می‌شود که آب‌وهوا و اقلیم آثار ناچیزی در تفاوت برآوردهای منابع مختلف از جمعیت بی‌خانمان‌های پناه داده‌شده دارد. با‌این‌حال عوامل فصلی ممکن است در برآوردها از جمعیت بی‌خانمانی که سرپناه نمی‌یابد نقش داشته باشد.

دسته سوم از بررسی‌ها به مقایسه منابع اطلاعاتی در سطح اشخاص برمی‌گردد. بر این اساس آمارهای خرد «سیستم مدیریت اطلاعات بی‌خانمان‌ها» در استفاده از سرپناه‌ها برای دو شهر لس‌آنجلس و هیوستون با سرشماری سال 2010 ارتباط داده می‌شود تا سطح پوشش و کاربردی بودن این دو منبع اطلاعاتی مورد ارزیابی قرار گیرد. پس از در نظر گرفتن برخی خطاهای احتمالی در آمارهای گزارش‌شده در سیستم مدیریت اطلاعات بی‌خانمان‌ها، در مقاله برآورد شده است که حدود 80 تا 95 درصد از جمعیتی که ساکن سرپناه‌های این سیستم شدند در سرشماری سال 2010 نیز حضور داشتند، هر چند حدود 35 تا 45 درصد از آنها به عنوان افراد سکونت داده‌شده سرشماری به حساب آمدند و بقیه در سایر دسته‌بندی‌ها قرار گرفتند.

در ادامه برخی توضیحات پیرامون تفاوت‌های وضعیت سکونت افراد در سرشماری و سیستم مدیریت اطلاعات ارائه می‌شود، شامل ابهام در دسته‌بندی اماکن، تغییر در وضعیت سکونت طی زمان طولانی سرشماری، خطاهای آماری و... . بررسی‌های مقاله نشان می‌دهد برخی اماکن سیستم مدیریت اطلاعات به‌خصوص سرپناه‌هایی که می‌توانند برای مدت دو سال سکونت را تضمین کنند، در سرشماری سال 2010 به جای سرپناه به عنوان واحدهای مسکونی در نظر گرفته شدند.

مقایسه داده‌های خرد منابع مختلف از این واقعیت غیرمنتظره پرده بر‌می‌دارد که در سرشماری سال 2010 تعداد بی‌خانمان‌ها دو بار شمارش شد. یافته‌های مقاله نشان می‌دهد حدود 14 تا 17 درصد از استفاده‌کنندگان از سرپناه‌های سیستم مدیریت اطلاعات بی‌خانمان‌ها در لس‌آنجلس و حدود 10 تا 11 درصد از آنها در هیوستون بیش از یک‌بار در سرشماری شمارش شدند. در این‌باره می‌توان برخی توضیحات احتمالی را پیرامون این سرشماری اضافه مطرح کرد. یکی این است که افراد سکونت‌یافته در یک دسته‌بندی اشتباه به عنوان افراد بی‌خانمان در نظر گرفته شده باشند. بااین‌حال به نظر نمی‌رسد که این، عامل اصلی اضافه شمارش باشد. طبق ارزیابی‌های مقاله این سرشماری اضافی به احتمال زیاد ناشی از افراد بی‌خانمانی است که گاهی اوقات در خانواده‌های خود حضور یافته و همزمان در پرسشنامه خانوار و عملیات سرشماری بی‌خانمان‌های حاضر در سرپناه‌ها و آواره در خیابان‌ها به حساب آمدند.

در مجموع تحلیل‌های مقاله برخی نکات را پیرامون اندازه جمعیت بی‌خانمان جامعه آمریکا مشخص می‌کند. طبق یافته‌ها، در حالی‌که در نگاه نخست تفاوت‌های اساسی میان تخمین‌های سرشماری سال 2010، نظرسنجی جامعه آمریکایی و سرشماری روزانه وزارت مسکن از جمعیت بی‌خانمان مشاهده می‌شود، اما زمانی که برخی تفاوت‌های تعریفی و وزنی ساده مدنظر قرار می‌گیرد، تخمین‌های این منابع بسیار به هم نزدیک می‌شود. با در نظر گرفتن همه عوامل، برآوردهای مقاله حاکی از آن است که در یک شب معین حدود 500 تا 600  نفر در آمریکا وضعیت بی‌خانمانی را تجربه می‌کنند. از این جمعیت، حدود یک‌سوم در خیابان‌ها شب را صبح می‌کنند و دوسوم نیز در سرپناه‌ها می‌خوابند.

 

کلام آخر

در این مرور علمی، مقاله‌ای مطالعه شد که هدفش درک بهتر اندازه جمعیت بی‌خانمان آمریکا از طریق ارزیابی منابع آماری که این جمعیت را برآورد می‌کند است. طبق یافته‌های این مقاله، هر دو منبع سرشماری سال 2010 و سرشماری وزارت مسکن آمریکا به‌رغم به‌کارگیری روش متفاوت اما برآوردی مشابه از جمعیت بی‌خانمان محروم‌مانده از سرپناه (کارتن‌خواب) دارند، حدود روزانه 200 هزار نفر. البته این تشابه برآوردی در سطح ملی است و در سطح جزئی‌تر یعنی شهر و استان تفاوت‌هایی وجود دارد.

در مقابل برآوردها از بی‌خانمان‌های سکونت‌یافته در سرپناه‌ها برای منابع آماری مختلف، متفاوت است، جایی که برآورد سرشماری سال 2010 از رقم 405 هزار‌نفری سرشماری روزانه وزارت مسکن آمریکا در آن سال به‌طور قابل‌توجهی کمتر است. برآورد غیر‌پالایش‌شده نظرسنجی جامعه آمریکا نیز حدود نصف سرشماری روزانه مسکن برای سال‌های 2006 تا 2010 و حدود یک‌سوم برای سال 2010 به بعد است. با‌این‌حال با رفع برخی تفاوت‌های تعریفی و وزنی ساده و همچنین ابهاماتی که پیرامون دسته‌بندی اقامتگاه‌ها وجود داشت و تحولات مربوط به دوره طولانی نظرسنجی، عمده این شکاف‌ها به یکدیگر نزدیک می‌شود. به عنوان مثال نویسندگان مقاله متوجه شدند برخی تفاوت‌ها در تعاریف ساده حدود نیمی از شکاف برآوردی میان سرشماری سراسری سال 2010 و سرشماری روزانه وزارت مسکن در آن سال را توضیح می‌دهد. سرشماری وزارت مسکن آمریکا در محاسبه جمعیت بی‌خانمان‌ها موارد زیر را شامل می‌شود: جمعیت ساکن در سرپناه‌های خشونت خانگی (حدود 39 هزار نفر)، افراد اساکن در اماکن غیرسرپناه (20 هزار نفر) و افرادی که در مسافرخانه‌های کوپنی سکونت می‌یابند. این در حالی است که هر چند در سرشماری سال 2010 گروه‌های فوق شمارش شدند اما در دسته افراد بی‌خانمان قرار نگرفتند. بنابراین با تعدیل کردن این تفاوت‌های تعریفی ساده حدود نیمی از شکاف برآوردی میان سرشماری سراسری سال 2010 و سرشماری روزانه وزارت مسکن آمریکا مرتفع می‌شود. بررسی‌ها در سطح شهرها حکایت از آن دارد که حدود یک‌سوم از تفاوت مابقی در برآورد جمعیت بی‌خانمان سرپناه‌یافته -قریب به 38 هزار نفر- را می‌توان به واسطه تعداد اقامتگاه‌های کمتر در سرشماری سراسری نسبت به سرشماری وزارت مسکن توضیح داد. در این‌باره با مرتبط‌سازی آمارهای خرد سرشماری سراسری و سیستم مدیریت اطلاعات بی‌خانمان‌ها مشاهده می‌شود که تعداد سرپناه‌های مورد بررسی در سرشماری سراسری کمتر است، چرا‌که در این سرشماری برخی اماکن به جای سرپناه به عنوان اشکال مختلف خانه در نظر گرفته شدند. همچنین مرتبط‌سازی داده‌های خرد نشان می‌دهد در سرشماری سراسری برخی بی‌خانمان‌های ساکن در سرپناه‌ها پیش از اینکه وارد این اماکن شوند یا پس از خروج از آن به عنوان افراد دارای مسکن در نظر گرفته شدند. طبق برآوردهای مقاله رقم این افراد شاید به 12 درصد برسد که معادل 44 هزار نفر است.

هدف دوم مقاله، بررسی پوشش آماری سرشماری سراسری و سیستم مدیریت اطلاعات بی‌خانمان‌هاست. بر این اساس برخی شواهد پیرامون کیفیت آمارها یافت شد. به عنوان مثال شواهدی از گزارش‌دهی غلط تاریخ خروج از سرپناه‌های شهر لس‌آنجلس مشاهده شده است. با‌این‌حال در مجموع پوشش آماری بی‌خانمان‌های سکنی‌یافته در سرپناه‌ها در سرشماری سال 2010 خوب بود. حدود 80 تا 95 درصد از افرادی که در انتهای ماه مارس در سرپناه‌های سیستم مدیریت اطلاعات بی‌خانمان‌ها حاضر بودند، در سرشماری سراسری به حساب آمدند. با‌این‌حال حدود نیمی از این افراد در دسته‌بندی غیر از بی‌خانمان سکونت‌یافته در سرپناه قرار گرفتند. بسیاری از این افراد ساکن در مسکن شخصی و برخی نیز آواره در خیابان تلقی شدند. در این راستا به نظر می‌رسد ابهام در دسته‌بندی امکان بخش قابل‌توجهی از تفاوت در برآوردهای سرشماری سراسری و سیستم مدیریت اطلاعات را توضیح می‌دهد.

با در نظر گرفتن همه این عوامل، برآوردهای مقاله حاکی از آن است که در هر شب حدود 500 تا 600 هزار نفر در آمریکا بی‌خانمان هستند. حدود یک‌سوم از این افراد شب را در خیابان‌ها سپری می‌کنند و مابقی نیز توفیق حضور در سرپناه می‌یابند. 

دراین پرونده بخوانید ...