مانع توسعه
چرا قیمتگذاری ناکارآمدی به دنبال دارد؟
قیمتگذاری ناکارآمد انرژی مانع توسعه اقتصادی در بسیاری از کشورها میشود. در این مقاله، نویسندگان اثرات طولانیمدت اصلاحات انرژی اخیر در چین را که سیستم پرداخت ثابت متداول را با یک قیمتگذاری انفرادی جایگزین کرد بررسی میکنند. نویسندگان با استفاده از سیاستهای نامنظم و دادههای مورد مصرف روزانه گرمایش در سطح خانوار، به این نتیجه میرسند که این اصلاحات باعث کاهش بلندمدت در استفاده از حرارت و در نتیجه، افزایش قابل توجه رفاهی شده است. مصرفکنندگان به تدریج یاد گرفتند که چگونه گرمایش را به طور موثر ذخیره کنند که این سبب تخمین کمتر از واقعیت ارزیابیهای کوتاهمدت از تاثیرات این سیاست شد. نتایج نشان میدهد که اصلاح قیمت انرژی روشی موثر برای بهبود کارایی تخصیص و کیفیت هوا در کشورهای در حال توسعه است، جایی که قیمتگذاری ناکارآمد کماکان فراگیر است.
مقدمه تحقیق و نتایج
قیمتگذاری انرژی ناکارآمد در کشورهای در حال توسعه فراگیر است و مانع پیشرفت دو عامل اساسی برای توسعه اقتصادی میشود - دسترسی قابل اطمینان به انرژی و هوای پاک. از آنجا که بهای انرژی به عنوان ابزار قدرتمند سیاسی در نظر گرفته میشود، مصرف انرژی در کشورهای در حال توسعه غالباً یارانه بالایی دارد و قیمتهای حاشیهای به مراتب کمتر از هزینههای حاشیهای است. در سال 2018، یارانههای جهانی مصرف سوختهای فسیلی از 400 میلیارد دلار فراتر رفت و تقریباً همه آنها در کشورهای در حال توسعه مورد استفاده قرار گرفت (آژانس انرژی اطلاعات، 2020). این ناکارایی در نهایت منجر به دسترسی محدود و غیرقابل اعتماد انرژی برای مصرفکنندگان در یک تعادل ناکارآمد میشود، جایی که یارانهها به اندازه کافی بالاست و شرکتها بدون سرمایهگذاری در زیرساختها، میتوانند سود کسب کنند. علاوه بر این، قیمتهای بسیار کم و غالباً صفر، انگیزه کمی برای صرفهجویی در انرژی ایجاد میکنند که باعث تشدید آلودگی شدید هوا در بسیاری از کشورها میشود (آلموند و همکاران، 2009؛ ابنشتین و همکاران، 2017؛ ایتو و ژانگ، 2020).
در این مقاله، نویسندگان تاثیرات بلندمدت اصلاح قیمتگذاری انرژی ناکارآمد را که معمولاً در کشورهای در حال توسعه استفاده میشود، بررسی میکنند. با همکاری بانک جهانی، وزارت مسکن و توسعه شهری و روستایی دولت چین و یک ارائهدهنده رسمی گرما و انرژی، دادههای جدید موجود در مورد میزان مصرف روزانه گرمایش در سطح خانواده برای 16133 خانوار از سال 2007 تا 2018 در شهر تیانجین جمعآوری شده است. قبضهای گرمایش مسکونی در چین صرفاً بر اساس هزینههای ثابت سالانه و فارغ از میزان استفاده هر مصرفکننده بوده است. با شروع سال 2005، دولت کنتورهای فردی را نصب و قیمتگذاری جدیدی را به نام صورتحساب مبتنی بر مصرف (CBB) معرفی کرد: تعرفهای دوبخشی با قیمت حاشیهای ثابت و هزینههای ثابت.
طرح و دادههای این تحقیق به دو چالش اصلی تجربی در ادبیات میپردازد. اولاً، دادههای انفرادی معمولاً تنها پس از معرفی CBB در دسترس هستند زیرا شرکتها معمولاً همزمان با معرفی CBB کنتورها را نصب میکنند. این مساله باعث میشود که تجزیه و تحلیل تجربی چالشبرانگیز شود زیرا دادههای استفاده شده در سطح فردی قبل از CBB قابل مشاهده نیستند. دادههای این تحقیق بر این چالش غلبه میکنند زیرا تنظیمگران نیاز داشتند که حداقل یک سال قبل از معرفی CBB، دادهها در سطح خانوار جمعآوری شوند. این مساله به نویسندگان تحقیق این امکان را میدهد که قبل و بعد از اصلاح، به دادههای استفاده روزانه در سطح خانوار دسترسی پیدا کنند. چالش دوم در ادبیات، فقدان گروه کنترل برای تخمین تاثیر علیت CBB است. برای رفع این مشکل، یک طرح مطالعه رویداد توسعه داده میشود که از اقدامات نامنظم اصلاحات بهره میبرد.
نتایج نشان میدهد که معرفی CBB باعث کاهش متوسط میزان استفاده از گرمایش در سال اول به میزان 13 درصد، در سال دوم ۲۱ درصد، در سال سوم ۲۷ درصد و در سال چهارم ۳۱ درصد شده است. این نشان میدهد که تقاضای گرمایش در طولانیمدت پرکششتر شده است. در سال چهارم، میانگین تاثیر اثر طرح بر گروه تحت آزمایش، برابر با 3 /36 درصد کاهش در مصرف گرما بود. این تاثیرات در مقایسه با انواع سیاستهای مربوط به استفاده از انرژی مسکونی که در ادبیات مورد مطالعه قرار گرفتهاند، از نظر اقتصادی قابل توجه و طولانیمدت است.
در این تحقیق دو بعد از پویایی بلندمدت در تقاضای انرژی بررسی میشود. اول، نویسندگان متوجه میشوند که مصرفکنندگان به تدریج یاد میگیرند چه زمانی باید گرمایش را حفظ کنند. نویسندگان روزهای تحت آزمایش را به چهار درجه حرارت متوسط روزانه تقسیم میکنند. متوسط اثر طرح بر گروه آزمایش بین روزهای سردتر و گرمتر در سال اول مشابه است. با این حال، پس از سال دوم، واکنش در روزهای گرم نسبت به روزهای سرد بزرگتر میشود. این نشان میدهد که مصرفکنندگان به تدریج یاد میگیرند چگونه به صورت هوشمندانهای در مصرف انرژی صرفهجویی کنند. دوم، خانوارهای نسبتاً فقیرتر با گذشت زمان به قیمتها واکنش نشان میدهند، در حالی که خانوارهای ثروتمندتر بین کوتاهمدت و بلندمدت به طور مشابه پاسخ میدهند.
برای بررسی تاثیرات رفاهی CBB، باید فرضیهای آزمایش شود که به طور رسمی در ادبیات بررسی نشده است. تجزیه و تحلیل استاندارد رفاه تعرفههای دوبخشی بر این فرض استوار است که مصرفکنندگان هزینههای ثابت را از هزینههای متغیر به درستی تشخیص میدهند. با این حال، لیبمن و زکهاوزر (2004) اظهار میکنند که مصرفکنندگان رفتاری در یک طرح پیچیده قیمت، ممکن است تغییر در قیمت متوسط را به عنوان تغییر در قیمت حاشیهای تلقی کنند. این رفتار اگر در دادهها یافت شود، باعث میشود تجزیه و تحلیل استاندارد رفاه برای تعرفههای دوبخشی مناسب نباشد. تنوع قیمت در طرح تحقیقاتی این مطالعه برای آزمایش این فرضیه مناسب است زیرا بسیاری از مصرفکنندگان افزایش قیمت حاشیهای اما کاهش متوسط قیمت را تجربه کردهاند. نویسندگان از این تنوع و تغییرات قیمت برای آزمون استفاده میکنند (دیویدسون و مک کینون، 1993؛ ایتو، 2014). نتایج نشان میدهد که مصرفکنندگان در دادههای این تحقیق، به طور صحیحی هزینههای ثابت را از هزینههای متغیر متمایز میکنند که این شواهد اثباتکنندهای برای فرض مورد نیاز در تجزیه و تحلیل استاندارد رفاه تعرفههای دوبخشی ارائه میدهد.
بر اساس این یافتههای تجربی، نویسندگان منافع رفاهی ناشی از CBB را محاسبه میکنند. آنها نشان میدهند که منافع رفاه اجتماعی CBB از دو عنصر ناشی میشود: بهبود کارایی تخصیصی و کاهش اثرات خارجی محیط زیستی. هر یک از این منافع رفاهی به طور جداگانه و با تلفیق یافتههای تجربی، دادههای انتشار آلایندهها در سطح کارخانه و تمایل به پرداخت هزینه هوای پاک تخمین زدهشده توسط ایتو و ژانگ (2020)، تخمین زده میشود. نتایج نشان میدهد که کل سود رفاه اجتماعی برابر با ۶۱ دلار در سال برای هر خانوار و ۲۶۲ میلیون دلار در سال برای تیانجین است. هزینه اداری یک دفعه معرفی CBB به ازای هر خانوار ۹۹ دلار بود که نشان میدهد سود این سیاست در نیمه سال دوم از هزینه آن بیشتر شده است.
علاوه بر تاثیرات CBB، یک سوال مهم دیگر در زمینه رفاه، بحث تاثیرات توزیعی است. برای بررسی این سوال، نویسندگان دادههای مربوط به قیمت مسکن را به عنوان نماینده ثروت جمعآوری کردهاند. سپس تاثیرات CBB را بر مازاد مصرفکننده برای خانوارهای ثروتمند و فقیرتر به طور جداگانه محاسبه میکنند. نتایج نشان میدهد که معرفی CBB به طور متوسط، مازاد مصرفکننده را افزایش میدهد، اما به صورت بازگشتی - تغییر در مازاد مصرفکننده برای خانوارهای ثروتمندتر نسبت به خانوارهای فقیرتر، بیشتر بود. این بازگشتپذیری از آنجا ناشی میشود که سیاست پیش از اصلاحات نسبتاً مترقی بود. از آنجا که شارژ ثابت متناسب با مترمربع محل سکونت بود، پرداخت قبل از اصلاحات برای خانوارهای ثروتمندتر که تمایل به زندگی در خانههای بزرگتر داشتند، بیشتر بود.
ادبیات مربوطه و آوردههای این تحقیق
اول، این مطالعه اولین شواهد در مورد پاسخ بلندمدت به قیمت انرژی در کشورهای در حال توسعه ارائه میدهد. در دهههای آینده، بیشترین افزایش جهانی تقاضای انرژی از کشورهای در حال توسعه حاصل میشود (ولفرم، شلف و گرتلر، 2012). بنابراین، چگونگی طراحی قیمتگذاری در این کشورها یک سوال درجه اول برای رسیدگی به تغییرات آبوهوایی و کمبود جهانی منابع طبیعی است. با این حال، ادبیات تقاضای انرژی به دلیل در دسترس بودن دادههای صورتحساب اداری، بر کشورهای پیشرفته متمرکز بوده است. بهعلاوه، تقریباً تمام مطالعات موجود بر برآورد کشش تقاضای کوتاهمدت متمرکز است، زیرا تغییرات برونزای بلندمدت در قیمت انرژی به سختی در دسترس است. نویسندگان این تحقیق، دادههای صورتحساب اداری در چین را جمعآوری کرده و طراحی نیمهآزمایشی آنها این امکان را میدهد تا پاسخهای چهارساله به تغییر قیمت در بلندمدت را تخمین بزنند. یافتههای این تحقیق در مورد سود قابل توجه و بلندمدت رفاه این مساله را برجسته میکند که عدم کارایی در قیمتگذاری انرژی در کشورهای در حال توسعه، احتمالاً بسیار زیاد است و بنابراین، انجام مطالعات دقیق در این کشورها مهم است.
دوم، یافتههای این تحقیق، بینش جدیدی را در ادبیات مربوط به بیتوجهی مصرفکننده تحت چارچوب قیمتگذاریهای پیچیده ارائه میدهد. تحت تاثیر تحقیق لیبمن و زکهاوزر (2004)، بسیاری از مطالعات آزمون میکنند که آیا فرضیههای استاندارد نظریه اقتصادی، با دادهها، زمانی که مصرفکنندگان طرح قیمت پیچیده دارند، مطابقت دارد یا خیر. به عنوان مثال، ایتو (2014) به این نتیجه رسید که مصرفکنندگان تحت چارچوب قیمت غیرخطی برق که در آن قیمت حاشیهای برق تابع مصرف ماهانه است، مشابه با برنامههای چندطبقهای مالیات بر درآمد، به جای قیمت حاشیهای، به قیمت متوسط واکنش میدهند. این شواهد با این حال اغلب نادرست استناد میشود که مصرفکنندگان ممکن است زمانی که یک طرح قیمت شامل هزینههای ثابت و متغیر است، بین قیمتهای متوسط و حاشیهای به اشتباه بیفتند. بورنشتاین و دیویس (2012) روشن میکنند که شواهد ایتو (2010، 2014) به طور مستقیم در مورد این استدلال قابل استفاده نیست و آنچه باید آزمون شود این است که آیا مصرفکنندگان هزینههای ثابت را از هزینههای متغیر تمییز میدهند یا خیر. این مقاله اولین مطالعهای است که این فرضیه را میآزماید و به این نتیجه میرسد که مصرفکنندگان در دادههای این تحقیق، به تفاوت بین تغییر در هزینههای ثابت و هزینههای متغیر توجه دارند.
سرانجام، نتایج این تحقیق پیامدهای مهم سیاستی را برای آلودگی شدید هوا در کشورهای در حال توسعه ارائه میکند. مطالعات اخیر نشان میدهد چنین آلودگیهای شدید هوا باعث تاثیرات منفی زیادی بر خروجیهای مختلف اقتصادی از جمله مرگومیر نوزادان (جایاچاندران، 2009؛ آرکئو، هانا و اولیوا، 2012؛ گرینستون و هانا، 2014)، امید به زندگی (چن و همکاران، 2013؛ ابنشتین و همکاران، 2017) و عرضه نیروی کار میشود (هانا و اولیوا، 2015). به همین دلیل، سیاستگذاران و اقتصاددانان آلودگی هوا را یکی از اولین موانع توسعه اقتصادی میدانند. یک گام مهم دیگر در این ادبیات، جستوجوی راهحلهای بالقوه برای رفع این مشکل است. این مقاله در زمره اولین مطالعاتی است که در همکاری با سیاستگذاران به دنبال راهحل است. نتایج این تحقیق نشان میدهد که اصلاح قیمتگذاری انرژی ناکارآمد یک راهکار موثر برای کاهش آلودگی هوا در کشورهای در حال توسعه است.
بیوگرافی نویسندگان
کویچیرو ایتو
کویچیرو ایتو دانشیار دانشکده سیاستگذاری عمومی هریس در دانشگاه شیکاگو است. وی دارای مدرک لیسانس از دانشگاه کیوتو، فوقلیسانس از دانشگاه بریتیش کلمبیا و دکترا از دانشگاه برکلی کالیفرنیاست. او پیش از پیوستن به دانشگاه شیکاگو، محقق فوقدکترا در دانشگاه استنفورد و استادیار دانشگاه بوستون بوده است. علایق تحقیقاتی وی ترکیبی از اقتصاد محیط زیست و انرژی، سازمان صنعتی و اقتصاد بخش عمومی است. اینها شامل تجزیه و تحلیل نحوه واکنش مصرفکنندگان به قیمتگذاری غیرخطی، قیمتگذاری پویا و تخفیف در بازارهای برق، چگونگی تاثیر انگیزه ذاتی و برونی بر تصمیمات اقتصادی آنها و واکنش استراتژیک شرکتها به مقررات است. تحقیقات وی با استفاده از آزمایشهای میدانی تصادفی و طراحیهای نیمهآزمایشی به سوالات حوزه سیاستگذاری انرژی و محیط زیست پرداخته است.
شوانگ ژانگ
شوانگ ژانگ دانشیار اقتصاد در دانشگاه کلرادو است. وی دارای مدرک فوقلیسانس اقتصاد از دانشگاه فودان چین و دکترای اقتصاد از دانشگاه کرنل است. وی همچنین محقق فوق دکترا در دانشگاه استنفورد بوده است. علایق تحقیقاتی ژانگ بر اقتصاد محیط زیست و انرژی، اقتصاد بهداشت و اقتصاد چین متمرکز است. مقالات وی به طور گسترده در ژورنالهای برجسته دانشگاهی از جمله ژورنال اقتصاد سیاسی و ژورنال اقتصاد توسعه منتشر شده است. علاوه بر این، کارهای وی توسط رسانههای بزرگ مانند والاستریتژورنال، فوربس، بلومبرگ و اکونومیست پوشش داده شده است. او همچنین دریافتکننده جایزه بنیاد ملی علوم آمریکا به عنوان محقق از سال 2017 تا 2020 بوده است.