استرالیا چگونه استرالیا شد؟
نگاهی به تاریخ توسعه کشوری که یک قاره است
سیدمحمدامین طباطبایی / نویسنده نشریه
بیست و ششم ژانویه برای ساکنان جزیرهای بزرگ در اقیانوس آرام که روزگاری از مستعمرههای بریتانیا بهشمار میآمد به عنوان روز ملی گرامی داشته میشود. اما فلسفه این گرامیداشت شاید با روند معمول روزهای ملی یا روزهای استقلال کمی متفاوت باشد.
داستان از آنجا آغاز میشود که اولین گروه مهاجران اروپایی پس از ماهها سفر دریایی به پورت جکسون یا همان بندر جکسون میرسند. فرماندهی این کشتی را ناخدا آرتور فیلیپ بر عهده داشت. هنگامی که فیلیپ و همراهانش به منطقه سیدنی امروزی وارد شدند، آنجا را نیوساوث ولز نامیدند و فیلیپ اولین فرماندار ایالتی که امروز هم به همین نام شناخته میشود، لقب گرفت. این واقعه تاریخی، از سال 1935 میلادی به عنوان روز ملی استرالیا وارد تقویم این کشور شده و به عنوان تعطیلی رسمی سراسری گرامی داشته میشود. جشن و برگزاری مسابقات مختلف و همچنین اهمیت دادن به جشنوارههای بومی از جمله آیینهای گرامیداشت این روز است.
کمی عقبتر
نکته جالب این است که ورود فیلیپ تقریباً 18 سال پس از این رخ داد که جیمز کوک این پهنه خشکی را کشف کرده بود. او اولینبار در سواحل اطراف سیدنی پیاده شده بود. البته به لحاظ تاریخی، اولین اکتشاف این سرزمین را به هلندیها نسبت میدهند که اوایل قرن هفدهم یعنی در سال 1606 اتفاق افتاده است. با این حال هلندیها بهرغم نامگذاری این سرزمین به نام هلندنو، رغبتی به سکونت در آن نشان ندادند. از همینرو بود که اولین و جدیترین کشفهای درون سرزمینی در استرالیا از سوی انگلیسیها در یک و نیمقرن بعد صورت گرفت. در واقع از زمان ورود فیلیپ، این سرزمین به یک مستعمره رسمی بریتانیا بدل شد. تا اینکه در آخرین سال فرمانروایی ملکه ویکتوریا، استرالیا از مستعمرههای بریتانیا استقلال یافت و در قلمرو کشورهای همسود یا مشترکالمنافع درآمد. این کشور از این نظر سرزمینی بعد از کانادا، دومین کشور همسود با بریتانیاست. از سال 1901 تا 1927 استرالیا شهر ملبورن را به عنوان پایتخت به رسمیت میشناخت. تا اینکه در تصمیمی جالب توجه، تصمیم بر احداث یک پایتخت جدید در سال 1927 گرفته شد. این شهر کانبرا نام گرفت و به عنوان یک منطقه سرزمینی و نه یک ایالت به رسمیت شناخته میشود البته برخلاف همتای آمریکاییاش یعنی منطقه واشنگتن از حق نمایندگی در پارلمان برخوردار است به این معنی که به عنوان شهر استقرار قوای حکومت تا حدی از استقلال و بیطرفی برخوردار است. البته این مساله بحثهایی را هم به لحاظ پارلمانی به دنبال داشته است.
نظام حکمرانی
این کشور که با نام رسمی اتحادیه مشترکالمنافع استرالیا شناخته میشود، نوعی نظام لیبرال دموکرات محسوب میشود و یک فرماندار کل دارد که نماینده رسمی ملکه (فرمانروای) بریتانیا بهشمار میآید. به عبارت دیگر نظام سیاسی این کشور پادشاهی مشروطه است و ملکه بریتانیا به عنوان ملکه استرالیا نیز شناخته میشود. اما استقلال امور سیاسی و داخلی استرالیا کاملاً به خودش سپرده شده است. از همین رو، نخستوزیر نفر اول اجرایی کشور محسوب میشود. هرچند فرماندار کل بر اساس قانون اساسی از اختیارات قانونی بسیاری برخوردار است و فرمانداران ایالتها را نیز تعیین میکند اما همانطور که گفته شد، امور اجرایی کشور عملاً در دست نخستوزیر است. دموکراسی استرالیا از نوع پارلمانی است که در آن مردم ابتدا نمایندگان مجلس را برمیگزینند و رئیس حزبی که بیشترین کرسی را به دست آورد ماموریت مییابد کابینه دولت را تشکیل دهد. از این نظر استرالیا شباهت زیادی به بریتانیا دارد. پارلمان نیز مشابه اکثر پارلمانها، از دو مجلس اصطلاحاً سنا و نمایندگان که مجلس اعلی و عوام هم نامیده میشوند، تشکیل شده است.
در سنا 76 سناتور حضور دارند: 12 نفر از ایالتها و دو نفر از سرزمینهای اصلی (پایتخت استرالیا و سرزمین شمالی). مجلس نمایندگان دارای 151 کرسی است که بر حسب جمعیت به قسمتهای جغرافیایی مختلف اختصاص داده شده است، با این حال به گونهای است که به هر حالت اصلی حداقل پنج کرسی تضمین شده است. انتخابات هر دو مجلس بهطور معمول هر سه سال یکبار بهطور همزمان برگزار میشود.
از نظر قوه قضائیه نیز، دادگاه عالی استرالیا بالاترین مقام قضایی این کشور محسوب میشود. این کشور متحد استراتژیک بریتانیا بهشمار میآید. مجموعه تحولات نیمه دوم قرن بیستم سبب شد تا در نهایت در سال1986، بریتانیا به مداخله در امور استرالیا پایان دهد.
سیاست خارجی
رد پای سیاست خارجی در استرالیا را باید در بدو جنگ جهانی اول جستوجو کرد. در سال 1914، استرالیا با حمایت هر دو حزب لیبرال مشترکالمنافع و حزب کارگر ورودی استرالیا ، در حمایت از انگلیس به این کشور پیوست. استرالیاییها در بسیاری از نبردهای مهم در جبهه غربی از جمله در نبرد گالیپولی شرکت کردند و از حدود 416 هزار نفر که خدمت میکردند، حدود 60 هزار نفر کشته و 152 هزار نفر دیگر زخمی شدند.
بهطور مشخص و تاریخی، اساسنامه وستمینستر انگلیس در سال 1931 بهطور رسمی به بیشتر پیوندهای مبتنی بر قانون اساسی بین استرالیا و انگلیس خاتمه داد. استرالیا این امر را در سال 1942 تصویب کرد اما برای تایید صحت قوانین تصویبشده پارلمان استرالیا در طول جنگ جهانی دوم، تاریخ تصویب آن با عطف بماسبق به سال 1939 تغییر یافت.
در میانه جنگ جهانی دوم، شوک شکست انگلیس در آسیا در سال 1942، بلافاصله پس از بمباران شهر داروین و حملات ژاپن ، به اعتقاد گستردهای را در استرالیا مبنی بر قریبالوقوع بودن حمله و تغییر جهت به سمت ایالات متحده دامن زد. از سال 1951، استرالیا متحد رسمی نظامی ایالات متحده بوده است.
پس از جنگ جهانی دوم، استرالیا مهاجرت از سرزمین اصلی اروپا را تشویق کرد و برای تسریع این امر مشوقهایی در نظر گرفت. بهطور دقیقتر از دهه 1970 و به دنبال لغو «سیاست استرالیای سفید» ، مهاجرت از آسیا و سایر نقاط نیز گسترش یافت در نتیجه، چهره جمعیتشناسی و فرهنگ استرالیا دگرگون شد. این دگرگونی در سالهای پایانی قرن بیستم تا جایی پیش رفت که در همهپرسی سال 1999، 55 درصد از رایدهندگان و اکثریت در هر ایالت پیشنهاد جمهوری شدن را رد کردند و به جای آن به انتخاب رئیسجمهوری که منصوب شده دوسوم آرا در هر دو مجلس پارلمان استرالیاست، رای دادند. از آغاز قرن بیست و یکم در حالی که روابط نزدیک با متحدان سنتی و شرکای تجاری استرالیا برقرار است، تمرکز فزایندهای نیز در سیاست خارجی بر روابط با دیگر کشورهای حاشیه اقیانوس آرام وجود دارد.
بهطور مشخص، استرالیا همراه با نیوزیلند، انگلستان، مالزی و سنگاپور طرف توافقنامه دفاع منطقهای پنج قدرت است که یک توافقنامه دفاع منطقهای است. استرالیا که از کشورهای بنیانگذار سازمان ملل است، به شدت به چندجانبهگرایی متعهد است و همواره یک برنامه کمک بینالمللی را در عرصه توسعه حفظ میکند که طبق آن حدود 60 کشور مشخص کمک دریافت میکنند. برای مثال در بودجه سال 2006-2005، این کمک حدود 5 /2 میلیارد دلار بوده است که صرف امور توسعهای در کشورهای شصتگانه شده است. استرالیا در شاخص تعهد به توسعه در سال 2012 که از سوی مرکز توسعه جهانی منتشر شد، در رتبه پانزدهم قرار داشت.
اقتصاد و تجارت
اقتصاد استرالیا بسیار پویا و درهمتنیده در نظام تجارت جهانی است. این کشور که دوازدهمین قدرت اقتصادی جهان محسوب میشود، شرکای گسترده تجاری همچون چین، آمریکا، اتحادیه اروپا و ژاپن دارد. به صورت تاریخی دسترسی استرالیا برای صادرات به اروپا از طریق کانال سوئز در مصر میسر میشده است. استرالیا همچنین به دلیل موقعیت خاص جغرافیایی و پهناور بودن، از اقلیم و کشاورزی مناسبی برخوردار است. کشاورزی در کنار صنعتی شدن طی یک سده اخیر، ارزش افزوده شایانی برای این کشور ایجاد کرده است. همچنین منابع معدنی سرشار استرالیا به یکی از منابع اصلی درآمد برای این کشور نیز تبدیل شده است. تقریباً میتوان گفت از نظر کشاورزی و امنیت غذایی نیز استرالیا خودکفاست و صادرات فراوانی در این زمینه دارد. بزرگی مقیاس زمین در بحث کشاورزی، و بهرهگیری از تجهیزات پیشرفته، استرالیا را به یک الگوی جهانی در حوزه بهرهوری تولیدات کشاورزی تبدیل ساخته است.
استرالیا یکی از اعضای سازمان همکاریهای اقتصادی و توسعه و سازمان جهانی تجارت، و نیز عضو چند توافق دوجانبه تجارت آزاد است. اخیراً استرالیا توافقنامه تجارت آزاد با ایالات متحده و روابط اقتصادی نزدیکتر با نیوزیلند و نیز توافقنامه تجارت آزاد با چین را دنبال کرده است. همچنین توافقنامهمحوری تجارت آزاد استرالیا-چین، ژاپن و کره جنوبی در سال 2011، و نیز روابط تجاری تازه با شیلی از دیگر تلاشهای این کشور بهشمار میآید.
از نظر کلی، استرالیا یک کشور ثروتمند، دارای اقتصاد بازار، سرانه تولید ناخالص داخلی بالا است. از نظر متوسط ثروت، استرالیا از سال 2013 تا 2018 پس از سوئیس در رتبه دوم جهان قرار گرفت. در سال 2018، استرالیا از سوئیس پیشی گرفت و به کشوری با بالاترین میانگین ثروت تبدیل شد. اگر به آمار و ارقام نگاه کنیم، این کشور چهار سال قبل با کسب رتبه پنجم در شاخص آزادی اقتصادی، سیزدهمین اقتصاد بزرگ جهان لقب گرفت و دهمین بالاترین تولید ناخالص داخلی سرانه (اسمی) را با 55.692 دلار آمریکا به خود اختصاص داد. این کشور در شاخص توسعه انسانی سال 2017 سازمان ملل در رتبه سوم قرار گرفت. بدهی کل دولت در استرالیا حدود 190 میلیارد دلار استرالیاست که معادل 20 درصد تولید این کشور در سال 2010 است. استرالیا یکی از بالاترین قیمتهای مسکن و نیز از جمله بالاترین سطح بدهی خانوارها را در جهان دارد.
یکی از جالبترین اتفاقات دو دهه اخیر در استرالیا این است که استرالیا تنها اقتصاد پیشرفتهای بود که درنتیجه بحران مالی جهانی در 2008 دچار رکود اقتصادی نشد. با این حال از آنجا که اقتصاد شش شریک تجاری عمده استرالیا در رکود بوده است که به نوبه خود بر استرالیا تاثیر گذاشته است، رشد اقتصادی آن را در سالهای اخیر بهطور قابل توجهی مختل کرد. این اختلال به صورت بخشی حدوداً تا سال 2013 ادامه داشت تا جایی که برخی از ایالات غیرمعدنی و اقتصاد غیرمعدنکاری استرالیا دچار رکود اقتصادی شدند اما به کلیت اقتصاد کلان این کشور آسیبی وارد نشد.
استرالیا و محیط زیست
واقعیت این است که بزرگی پهنه سرزمینی استرالیا مناظر و اقلیمهای متنوعی را در اختیار میگذارد از جنگلهای بارانی استوایی در شمال شرقی، رشتهکوههایی در جنوب شرقی، جنوب غربی و شرقی تا کویری در مرکز آن یا سرزمین نیمهخشک که معمولاً به عنوان آبریز شناخته میشود. هرچند استرالیا قاره مسکونی است اما میانگین سالانه ریزشهای جوی آن در سطح قاره کمتر از 500 میلیمتر است. شاید از همین روست که تراکم جمعیت 2 /3 نفر در هر کیلومترمربع است. با این حال، اگرچه بخش بزرگی از زندگی در شرایط نیمهخشک یا بیابانی جریان دارد اما این قاره شامل طیف متنوعی از زیستگاهها از کوههای آلپ تا جنگلهای بارانی گرمسیری است. استرالیا بسیار شهرنشین است و بر اساس آمار 67 درصد از جمعیت در پایتخت بزرگ (مناطق کلانشهرهای ایالت و پایتخت سرزمین اصلی) در سال 2018 زندگی میکردند. کلانشهرهای با بیش از یک میلیون نفر جمعیت این کشور عبارتاند از سیدنی، ملبورن، بریزبن، پورت و آدلاید.
استرالیا همچنین با چالشهای زیستمحیطی خاصی مواجه است که این کشور را در مقابله با گرمایش زمین و تغییر اقلیم آسیبپذیرتر میکند. از همینرو همواره سیاستهای مرتبط با محیط زیست و مالیاتستانی از صنایع آلاینده در اولویت سیاستگذاری این کشور بوده است. یکی از مثالهای بارز اهمیت محیط زیست برای استرالیا سرمایهگذاریهای هنگفت پژوهشی در قاره قطب جنوب یا همان جنوبگان است. در واقع دغدغه اصلی استرالیا برای برنامهریزی افقهای بلندمدت در جنوبگان، ارتباط تنگاتنگ زیستبوم این قاره با استرالیاست. به لحاظ اعداد و ارقام، استرالیا از چهار ایستگاه پژوهشی در جنوبگان برخوردار است که بهطور میانگین نزدیک به صد نفر در آنها زندگی میکنند. این افراد عمدتاً به پژوهشهای مربوط به تغییر اقلیم و دیگر پرسشهای علمی مشغولاند.
سرمایه انسانی
از نظر توسعه انسانی، استرالیا همواره در جستوجوی جذب متخصصان از سراسر دنیا بوده است از همین رو یکی از مهاجرپذیرترین کشورها در دهههای اخیر محسوب میشود. اساساً پهنه وسیع زمین و جمعیت کم و البته آموزشدیده، سبب شده است تا همواره برای شغلهای مختلفی که اقتصاد استرالیا به آنها متکی است، تقاضای بسیار وجود داشته باشد. این رویکرد به سرمایه انسانی، یکی از موفقترین نمونههای جذب نیروی ماهر و بهرهمندی از ارزش افزوده آنها را به وجود آورده است.
این رویکرد طبیعتاً در کشاورزی که در استرالیا جزو رانههای اصلی اقتصاد محسوب میشود، بسیار پررنگ است. متخصصان مختلف حوزه کشاورزی چه در زمینه عملی و چه در حوزه پژوهشی همواره استرالیا را یکی از مقاصد اصلی خود دانستهاند. این ماجرا البته از مساله عمیقتری نشات میگیرد و آن اتکای اقتصاد استرالیا به نیروهای مهاجر است. در عین حال همین امر سبب شده است تا آموزش عالی نیز در این کشور رونق فراوانی داشته باشد. استرالیا با داشتن دانشگاههای مطرح در سطح بهترینهای جهان، به ویژه در علوم پایه و علوم انسانی سالانه دانشجویان زیادی را به خود جذب میکند. نظام آموزش عالی این کشور مشابهت بسیاری با بریتانیا دارد. استرالیا با داشتن 812 هزار دانشجوی بینالمللی در دانشگاهها و موسسات حرفهای کشور در سال 2019 بالاترین نسبت دانشجویان بینالمللی به ازای سرانه جمعیت در جهان را دارد. بر این اساس، در سال 2019، دانشجویان بینالمللی بهطور متوسط 7 /26 درصد از کل دانشجویان دانشگاههای استرالیا را تشکیل میدادند. بنابراین تحصیلات بینالمللی را میتوان یکی از بزرگترین اقلام صادراتی این کشور بهشمار آورد. این امر به نوبه خود تاثیر قابل توجهی در جمعیتشناسی کشور دارد، بهطوری که تعداد قابل توجهی از دانشجویان بینالمللی پس از فارغالتحصیلی، با ویزای کار در استرالیا باقی میمانند. از همین رو دانشجویان بسیاری به ویژه از شرق آسیا و خاورمیانه استرالیا را برای ادامه تحصیل انتخاب میکنند.
نکته پایانی
به عنوان نکته آخر، از آموزش عالی که بگذریم، در زمینه آموزش ابتدایی نیز، حضور در مدرسه، یا ثبتنام برای تحصیل در خانه، در سراسر استرالیا اجباری است. آموزش و پرورش به عهده هر ایالت و سرزمین است بنابراین قوانین بین ایالتها متفاوت است، اما بهطور کلی کودکان باید از سن پنجسالگی تا حدود 16سالگی در مدرسه شرکت کنند. استرالیا نیز مانند بسیاری دیگر از کشورهای صنعتی، تغییر جمعیتی را به سمت جمعیت مسنتر، با تعداد بازنشستگان بیشتر و افراد کمتر در سن کار تجربه میکند. در سال 2018 میانگین سنی جمعیت استرالیا 8 /38 سال بود. همچنین در سال 2015، 15 /2 درصد از جمعیت استرالیا در خارج از کشور زندگی میکردند که یکی از کمترین نسبتها در سراسر جهان است.
به علاوه، در زمینه فرهنگ و ادیان باید گفت از زمان ورود ناوگان اول کشتیهای بریتانیایی در سال 1788، مسیحیت به دین اصلی در استرالیا تبدیل شده است. کلیساهای مسیحی نقشی اساسی در توسعه آموزش، بهداشت و خدمات رفاهی در استرالیا داشتهاند. در طول تاریخ استرالیا، کلیسای انگلیس که اکنون به عنوان کلیسای آنگلیکان استرالیا شناخته میشود کلیسای رسمی این کشور بوده است. با این حال، مهاجرت چندفرهنگی از زمان جنگ جهانی دوم در کاهش نسبی موقعیت آن نقش داشته است. به همین ترتیب، اسلام، بودیسم، هندوئیسم، سیکگرایی و یهودیت همه در نیمقرن گذشته در استرالیا رشد کرده است.
در نهایت میتوان گفت همه این موارد سبب شده است تا چهره جمعیتشناختی استرالیا به سمت چندفرهنگی و رواداری پیش برود که از الزامات یک جامعه مهاجرپذیر در قرن بیست و یکم به حساب میآید.