در قواره فریدمن
آنا شوارتز کجای علم اقتصاد ایستاده است؟
بهمحض اینکه سخن از اقتصاد پولی و مکتب شیکاگو به میان میآید، ناخودآگاه نام میلتون فریدمن به ذهن متبادر میشود. حال اگر به شما گفته شود فریدمن یکی از مهمترین کتابهایش را با همکاری آنا شوارتز نوشته است، احتمالاً کنجکاو میشوید تا بیشتر درباره او بدانید. نوشتار حاضر به معرفی دستاوردها و تاثیرهای اقتصاددانی اختصاص دارد که همچون میلتون فریدمن عمری طولانی یافت اما کارهایش آنطور که باید به چشم عموم نیامد. شاید عنوان پژوهشگر بیش از هر چیز توصیفکننده سالهای فعالیت شوارتز باشد. کسی که سالهای جوانیاش را در بحبوحه بحران مالی و پسلرزههای آن گذراند و از همان آغاز به پژوهشگری مشغول شد؛ کاری که تا سالهای پایانی عمر از آن دست نکشید. آنچه در ادامه این نوشتار میآید، مروری است بر مهمترین برهههای زندگی آنا شوارتز، اقتصاددان آمریکایی به بهانه فرارسیدن صدوپنجمین سالروز تولدش.
سالهای جوانی و پژوهش
در سالهای اولیه جنگ جهانی اول، آنا با نام خانوادگی جاکوبسن در روز 11 نوامبر 1915 در شهر نیویورک به دنیا آمد. از کالج بارنارد در 18سالگی فارغالتحصیل شد و تا 20سالگی مدرک خود را از دانشگاه کلمبیا گرفت. از سال بعد یعنی 1936 به عنوان یک اقتصاددان در سالهای اولیه پس از رکود بزرگ در آمریکا مشغول به کار شد. آنا در همان سال با آیزاک شوارتز ازدواج کرد که یک کارشناس مالی و دانشآموخته دانشگاه کلمبیا بود. از اینجا به بعد آنا با همان نامی که امروزه میشناسیم شناخته شد یعنی آنا شوارتز. حاصل این ازدواج چهار فرزند، هفت نوه و شش نتیجه بوده است.
این جوان خوشآتیه برای آنکه حرفه پژوهشی خود را شروع کند و رد پایی از خود بر جای بگذارد، به زمان چندان زیادی نیاز نداشت. او در سال 1940 یعنی در 25سالگی اولین مقاله خود را با عنوان «قیمت سهام بریتانیا در حد فاصل سالهای 1811 تا 1850» در مجله آمار و اقتصاد (Review of Economics and Statistics) با همراهی دو اقتصاددان دیگر به چاپ رساند. او در دهه بعدی به پژوهشهای اقتصادیاش ادامه داد تا اینکه نهایتاً در سال 1964 از دانشگاه کلمبیا دکترای خود را دریافت کرد. در همان سالهای میانی دهه 1930، مدت کوتاهی برای وزارت کشاورزی ایالات متحده و سپس به مدت پنج سال برای شورای پژوهشی علوم اجتماعی دانشگاه کلمبیا کار کرد. این سابقه پژوهشی و چاپ چند مقاله، باعث شد بتواند به اداره ملی پژوهشهای اقتصادی (NBER) بپیوندد، جایی که تا پایان عمر در شعبه نیویورک آن فعالیت داشت. زمانی که به این اداره پیوست، بحث ادوار تجاری در مطالعات اقتصادی بسیار داغ بود. همین مساله باعث شد شوارتز در این حوزه تخصصی بیبدیل پیدا کند که در عصر او قابل توجه بود.
اگرچه سابقه تدریس چندان طولانی به عنوان استاد و اقتصاددان نداشت اما در جایگاه یک پژوهشگر همواره مشتاق کار با جوانان بود و از این طریق ردپای خود را در نسلهای بعدی نیز برجای گذاشت. تجربه او از زندگی در دوران رکود بزرگ و کار کردن در حوزههای مرتبط اقتصادی در فضای اجتماعی آن روزها، گنجی بود که هیچ اقتصاددان جوانی نمیتوانست به راحتی از کنار آن بگذرد. در واقع شوارتز تجربه زیستهاش از دوران رکود بزرگ را در قالب گروههای پژوهشی کوچک و بزرگ به جوانترها منتقل میکرد. شیوهای که شوارتز در انتقال تجربیاتش بهکار گرفته بود سبب شد تا هم تعداد بیشتری از دانشجویان را از نزدیک بشناسد و هم در نتیجه بهرهمندی از تلاش جمعی آنها، تحقیقات مثمرثمری را برجای بگذارد.
یکی از جنبههای مهم در سابقه پژوهشی شوارتز، تحقیقاتش درباره رشد اقتصادی و نوسانات آن در اقتصاد بریتانیاست. او در این راه از همکاری اقتصاددان مشهور آمریکایی یعنی والت روستو بهره جست تا یک مرور تاریخی از نوسانات و رشد اقتصادی در بریتانیای اواخر قرن هجدم تا اواسط قرن نوزدهم (1850-1790) به نگارش درآورند. این مجموعه در زمان خود به صورت یک کتاب دوجلدی در 1953 به انتشار رسید و به دلیل دسترسی به دادهها و تحلیلهای نو مورد توجه اقتصاددانان جوان قرار گرفت. نکته جالب توجه درباره این پژوهش این است که چاپ نسخه اولیه آن به دلیل مصادف شدن با جنگ جهانی دوم حدود یک دهه به تاخیر افتاده بود. نویسندگان این مجموعه به دلیل تاخیر در چاپ آن، مقدمهای جدید بر آن نگاشتند که شوارتز در آن به تجارب تازهای که طی آن یک دهه کسب کرده بود اشاره داشت. او بهطور خاص به اهمیت سیاست پولی در پژوهشهای نظری و تجربی آن سالها اشاره داشت و همچنین تفسیرش از جابهجایی نرخ بهره را برای بازگرداندن ثبات به اقتصاد شرح داد. استقبال از این مجموعه به حدی بود که دو دهه بعد یعنی در سال 1975 تجدید چاپ شد.
همکاری با فریدمن
شاید مهمترین برهه عمر کاری شوارتز را بتوان همکاریاش با فریدمن دانست. او به کمک فریدمن گروهی متشکل از پژوهشگران اقتصادی از دانشگاه کلمبیا و اداره ملی پژوهشهای اقتصادی شکل دادند و بهطور مشخص روی نقش پول در ادوار تجاری در ایالات متحده کار کردند. مشهورترین کار آنها را میتوان کتاب تاریخچه پولی ایالات متحده از 1960-1867 دانست که در سال 1963 به چاپ رسید. این کتاب از این جهت مورد توجه بود که سازوکار اثرگذاری سیاست پولی بر اقتصاد را از نو فرموله کرده و دریافته بود این قبیل سیاستها تاثیری عمیق بر اقتصاد دوران رکود بزرگ نهادهاند. از همین رو مقامات پولی ایالات متحده یعنی نظام فدرالرزرو را به دلیل سیاستهایشان شدیداً سرزنش کرده بود. در همان سال یعنی 1963 مقاله معروفشان در مجله آمار و اقتصاد به موازات کتاب هم منتشر شد که عنوانش «پول و ادوار تجاری» بود. هفت سال بعد نوبت به همکاری بعدی فریدمن و شوارتز بود؛ جایی که در سال 1970 کتاب «آمارهای پولی ایالات متحده» را منتشر کردند. البته پیش از این، فصل مربوط به تحلیل رکود بزرگ که در کتاب تاریخچه پولی چاپ شده بود، به صورت کتابی جداگانه با عنوان «انقباض بزرگ» در سال 1965 به چاپ رسید.
اهمیت این موضوع و پرداختن به آن در قالب یک کتاب جداگانه زمانی بهتر مشخص میشود که بدانیم در سال 2002 زمانی که بزرگداشتی برای فریدمن و شوارتز ترتیب داده شده بود، بن برنانکی در تصدیق ایده فریدمن و شوارتز چنین گفت: «اجازه دهید سخنانم را با سوءاستفاده کوچکی از جایگاهم به عنوان یکی از نمایندگان رسمی فدرالرزرو به پایان برسانم. مایلم به میلتون و آنا بگویم: در مورد رکود بزرگ، شما درست میگفتید، بانک مرکزی آمریکا آن [سیاست پولی] را در پیش گرفت و از این بابت متاسف است. اما به لطف شما دو نفر، دیگر چنین کاری نخواهیم کرد.» برنانکی تنها چند سال بعد به ریاست بانک مرکزی آمریکا رسید و اوایل دوران کاریاش مصادف شد با بحران مالی 2008 که دوباره تمامی اقتصاد آمریکا و تا حد زیادی اقتصاد جهان در خطر قرار داشت.
کتاب مهم دیگری که حاصل همکاری شوارتز و فریدمن است در سال 1982 منتشر شده که «روندهای پولی در ایالات متحده و بریتانیا» نام دارد. این کتاب نیز در زمره کتابهای مورد توجه و تحلیلی قرار داشت که مورد استقبال دیگر اقتصاددانان قرار گرفت. موضوع اصلی این کتاب مطالعه روندهای پولی در دو کشور یادشده و ارتباط آنها با درآمد، قیمتها و نرخ بهره است. این دو اقتصاددان بازهای بیش از یک قرن (1975-1867) را برای نگارش این کتاب مورد مطالعه قرار داده بودند.
اساساً بریتانیا و آمریکا به لطف پژوهشهای دقیق و موشکافانه امثال شوارتز و فریدمن و روستو و البته به دلیل برخورداری از نظام آماری مدون، این مزیت را همواره داشتهاند که از نتیجهگیریهای سیاستی بهرهمند شوند که پشتوانهاش دههها و سدهها مستندات آماری است. این امر به خوبی سیاستگذاری را در نظام تصمیمگیری این کشورها به نقد میگذارد و نقاط ضعف و قوتش را آشکار میسازد. این نکته همان چیزی بود که شوارتز در ادامه مسیر شغلی و پژوهشیاش هم مدنظر قرار داد و همواره کارهایش را با مطالعههای زمانمند و طولانی به لحاظ آماری همراه میکرد.
باز هم پژوهش
اگر بخواهیم به آنا بازگردیم، میتوان رد پای او را در بحث مقرراتگذاری مالی نیز پیدا کرد. شوارتز در یک سیر مطالعاتی بر سیاستهای دهههای 1970 و 1980 میلادی در آمریکا، تاکید کرد که ثبات سطح قیمتها به منظور دستیابی به ثبات در نظام مالی ضروری است. اهمیت این موضوع زمانی بهتر آشکار میشود که دریابیم تا پیش از آن، اقتصاددانان، بانکداران و سیاستگذاران همگی برای دههها با موضوع دستیابی به ثبات در نظام مالی دستبهگریبان بودهاند. در ادامه پروژههایش، شوارتز با اتکا به شواهدی از دو قرن گذشته، نشان داد که ورشکستگی در کسبوکار یا نقاط حضیض در ادوار تجاری، پیامدهای چندان جدی برای اقتصاد دربر نخواهند داشت البته در صورتی که از گسترش اثر آنها به نظام مالی جلوگیری و پیامدهای آنها خنثی شود. همچنین در حوزه کسبوکارها، شوارتز معتقد بود باید اجازه داد تا کسبوکارها ورشکسته شوند و نباید خسارت آنها را از جیب مالیاتدهندگان و منابع عمومی جبران کرد. این ایده در دهههای بعد همواره محل بحث در سیاستگذاریهای اقتصادی در ایالات متحده و سایر نقاط جهان بوده است. حتی در اخیرترین موردی که در قرن بیست و یکم به یاد میآوریم یعنی بحران مالی 2008 هم میتوان ردپای چنین دوراهیای را در تصمیمهای سیاستگذاران اقتصادی برای آستانه حمایت از اقتصاد مشاهده کرد.
شوارتز به عنوان یک پژوهشگر پرکار در دیگر زمینههای مرتبط اقتصادی همچون تورم، ادوار تجاری، مبادلات بینالمللی، نقش دولت در سیاست و مباحث مربوط به نرخ بهره و تورم منفی سابقه مطالعه و نگارش مقاله دارد. در سال 2008 در یک مصاحبه، آنا اظهار داشت که مداخلات سیاستی همچون تزریق پول به بازارها و پاسخ به بحران بدهی با یک برنامه اضطراری، نمیتواند پاسخی مناسب تلقی شود. در عوض باید جوانب بیشتری را برای چنین مداخلاتی مدنظر داشت. او همچنین در خارج از ایالات متحده نیز سابقه فعالیت دانشگاهی و پژوهشی دارد. دانشکده بانکداری و فاینانس دانشگاه شهر لندن
(City University London) در بریتانیا میزبان شوارتز بود؛ زمانی که تصمیم گرفت پژوهشی را درباره تاریخچه پولی بریتانیا آغاز کند. این همکاری برای سالها ادامه داشت و شوارتز به عنوان مشاور، در سالهای بعد نیز نظرات و پیشنهادهای خود را درباره رویکرد ادامه کار آن، با دانشجویان و دانشگاهیانی که در کنفرانسهای مختلف حضور داشتند در میان میگذاشت.
سالهای پایانی عمر
بهرغم حضور پررنگ در مناصب پژوهشی، شوارتز در سال 1981 در سمت مدیر کارکنان کمیسیون طلای ایالات متحده مشغول به کار شد که سبب شهرت عمومی او شد. در این منصب بود که او در مقام سیاستگذار، درگیریهای بیشتری را نیز با دیگر مقامات رسمی تجربه میکرد. در واقع تفاوت اصلی این بود که حالا نه در کسوت یک پژوهشگر که به قضاوت سیاستهای اقتصادی در گذر تاریخ میپردازد، بلکه به عنوان یک مقام رسمی باید عهدهدار سیاستگذاری میشد. او البته از این دوره از زندگی شغلیاش هم خاطرات جنجالی دارد و به انتصابهایی در کمیسیون که رنگ و بویی سیاسی داشتند انتقاد کرده بود و سعی داشت دامنه قدرت و تصمیمگیری این قبیل افراد را تا حد ممکن محدود سازد.
پس از این تجربه، آنا شوارتز به دلیل دههها تحقیق، سرانجام در سال 1993 به عضویت انجمن اقتصاددانان آمریکا درآمد. 14 سال بعد نیز یعنی در سال 2007، عضویت فرهنگستان هنر و علوم آمریکا را پذیرفت. او فردی بسیار سختکوش بود و حتی یک سکته و بیماری در سال 2009 او را از پژوهش و کار بازنداشت. در سالهای اولیه قرن بیست و یکم یعنی 2002، شوارتز ریاست انجمن بینالمللی اقتصاد آتلانتیک را نیز بر عهده داشت. از سال 2007 همچنین او بر مداخلات سیاستی مقامات پولی آمریکا در بازار ارزهای خارجی متمرکز شد. او این پروژه را با استفاده از دادههای موجود در فدرالرزرو از سال 1962 پیش برد. همانطور که پیشتر نیز اشاره شد، او ابایی نداشت که مداخلات مقامات در پاسخ به بحران مالی 2008 را زیر سوال ببرد. برای مثال در 93سالگی مقالهای برای نیویورکتایمز نوشت تا ایدههایش را در پاسخ به سیاستهای دولت درباره بحران مالی مطرح کند و هرچند برنانکی را برای برخی اقداماتش ستایش کرده بود اما با انتخاب مجدد او به این سمت در نتیجه عملکردش، چندان همراه نبود چراکه باور داشت فدرالرزرو بیش از حد از سیاست پولی خود انبساط به خرج داده است.
شوارتز در مجموع در دههها فعالیت پژوهشیاش، 9 کتاب و بیش از صد مقاله نوشت. این اقتصاددان پرکار سرانجام در 21 ژوئن 2012، در خانهاش در منهتن نیویورک چشم از جهان فروبست. همسرش آیزاک، پیشتر در سال 1999 این جهان را ترک گفته بود.
میراث شوارتز
هرچند که شوارتز آنطور که باید مورد توجه عموم قرار نگرفت و نامش احتمالاً بیشتر در کنار فریدمن به یاد آورده میشود اما جامعه دانشگاهی و اقتصاددانهای جوانتری که به واسطه کار تخصصیاش نوشتههایش را دنبال میکردند، بارها به بزرگداشت او برخاستهاند. او در طول زندگی آکادمیک خود نزدیک به 10 دکترای افتخاری نیز دریافت کرد که نشان از اهمیت کارهایش دارد. از جمله این دانشگاهها میتوان به مدرک افتخاری دانشگاه فلوریدا در سال 1988، مدرک افتخاری دانشگاه اِموری در سال 1998 و مدرک افتخاری دانشکده کسبوکار دانشگاه شهر لندن در سال 2006 اشاره کرد. همچنین او یکی از معدود زنانی بود که در نزدیک به 50سالگی توانسته بود دکترای خود را دریافت کند که از این نظر یک الگو برای زمانه خود محسوب میشد.
میلتون فریدمن همکار قدیمی شوارتز در جایی در ستایش کارهای شوارتز و همکاریهای مشترکشان گفته بود: «تمامی زحمات را آنا میکشید و کارها بیشتر به نام من تمام میشد.»
به عقیده بسیاری، با مرگ میلتون فریدمن در سال 2006، آنا شوارتز بازمانده اصلی ردپای فریدمن محسوب میشد. همچنین اگرچه او در نظریهپردازیهای اقتصادی دستاورد بزرگی برجای نگذاشت اما بیشک او را میتوان موفقترین و بهترین اقتصاددان زن قرن بیستم نامید.
او در طول حیات خود بارها به تمجید از فریدمن پرداخته بود و قدردان فرصت همکاری طولانی و اثرگذار با این نوبلیست مطرح اقتصاد بود. همچنین او یکی از مهمترین دستاوردهای کاریاش را پژوهش بر روی تاریخچه پولی ایالات متحده آن هم در دوران پس از رکود بزرگ میدانست که بعدها در طول عمر طولانیاش دریافت چه اثری بر روند کلی پژوهشهای اقتصادی گذاشته است. چیزی که احتمالاً هم او هم فریدمن از آغاز به اهمیت آن واقف بودند.
اما شاید بزرگترین خوششانسی زندگی آنا را باید از زبان خودش شنید: اینکه آن دوران را به عنوان پژوهشگر درک کنید یک سعادت بزرگ است اما بهشت برین آن است که در آن دوران جوان نیز بوده باشید!