دکترین دکترا
اگر میخواهید دکترا بخوانید، اقتصاد بهترین گزینه است
مردم اغلب از من سوال میکنند: «نواح، من چه مسیر شغلیای را میتوانم طی کنم که تقریباً تضمین میکند یک شغل پردرآمد در زمینه علاقه خود پیدا کنم، که مرا مجبور نمیکند 80 ساعت در هفته کار کنم، و در عین حال استقلال و هیجان فکری را نیز به همراه دارد؟» راستش را بخواهید من واقعیت را نگفتم، هیچکس از من این سوال را نمیکند. اما باید این سوال از من پرسیده شود، زیرا من چنین مسیر شغلیای را میشناسم و آن، دکترای اقتصاد است. ممکن است بپرسید: «پس آن مقالاتی که میگویند هرگز و به هیچ عنوان برای گرفتن دکترا اقدام نکنیم، چه میشوند؟! آیا آنها را نخواندهای؟! آیا نمیدانی دکتراها همانند قارچ در حال گسترشاند، در عین حال که مشاغل آکادمیک در حال از بین رفتناند؟ آیا میخواهی در جهنم ابدی پسادکترا گیر کنیم؟ یا به مدرسان حقالتدریسی با حقوق کم تبدیل شویم؟»
پاسخ من به این سوالات چنین است: یک دسته دکترا وجود دارد، دسته دیگری دکترا نیز وجود دارد، و در نهایت دکترای اقتصاد. اساساً، فکر میکنم که بیشتر دکتراها در یکی از این سه دسته قرار میگیرند:
1 دکترای سبک زندگی. اینها شامل ریاضیات، ادبیات و علوم انسانی، فیزیک نظری، تاریخ، بسیاری از علوم اجتماعی و هنر است. اینها دکتراهایی هستند که شما صرفاً به دلیل اینکه واقعاً عاشق نشستن و فکر کردن در مورد مسائل هستید، میخوانید. شما روی حوزههایی که به آن علاقه دارید کار میکنید. اگر میخواهید محققی با درآمد کم و دارای «زندگی ذهنی» خالصی باشید، این دکترا برای شما مناسب است. من کاملاً به افرادی که این سبک زندگی را انتخاب میکنند، احترام میگذارم. شاید خود من نیز از انتخاب این مسیر خوشحال میبودم. هرچند انتظار نداشته باشید که در هنگام فارغالتحصیلی، در رشته تخصصی خود شغلی کسب کنید.
2 دکترای علوم آزمایشگاهی. اینها شامل زیستشناسی، شیمی، علوم اعصاب، مهندسی برق و... است. این دکتراها عمدتاً شامل ساعات بسیار زیاد و بیرحمانه کار در آزمایشگاه است. وظیفه اصلی شما کار روی پروژه استادتان است. و این کار، برای اواخر دهه ۲۰ زندگیتان، و پس از آن، چند سال جهنم فوقدکترا برای اوایل 30سالگی ادامه دارد. ضمن اینکه شانس هیات علمی شدن نیز نسبتاً کم است. حالا احتمالاً ایده بهتری نسبت به این دسته از دکتراها دارید.
البته باید بگویم تعداد زیادی از افراد اشاره کردهاند که رشته مهندسی برق به بدی سایر علوم آزمایشگاهی نبوده و با مقداری استقلال بیشتر و موقعیت شغلی بهتر همراه است. این با مشاهدات شخصی من نیز سازگار است. در عین حال، اقتصاد کماکان انتخاب بهتری است.
3 دکتراهایی که بازار خوبی دارند. دقیقاً مطمئن نیستم که کدام دکتراها در این گروه قرار میگیرند، اما حدس من این است که شامل بازاریابی، ریاضیات کاربردی و آمار، فایننس، علوم کامپیوتر، حسابداری و مدیریت است. در عین حال، قطعاً شامل اقتصاد است. اقتصاد بهترین دکترایی است که میتوانید دریافت کنید.
چرا دکترای اقتصاد بخوانیم؟ به این دلایل:
دلیل اول: شغل پیدا میکنید.
آیا دلیل بهتری میخواهید؟ دکترای اقتصاد، حتی در یک دانشگاه با رتبه معمولی، با اطمینان بسیار بالایی منجر به یک شغل با درآمد خوب میشود. برای مثال، تا جایی که میدانم، فارغالتحصیلان اقتصاد دانشگاه میشیگان برای سالیان متمادی موفق به گرفتن شغل شدهاند و کسی بدون شغل نمانده است.
درست است که لزوماً یک شغل هیات علمی نخواهید داشت، در عین حال که تعداد همین مشاغل نیز در اقتصاد به نسبت سایر رشتهها بیشتر است (با تشکر از رشد بیوقفه مدارس کسبوکار که تعداد زیادی دکترای اقتصاد استخدام میکنند). اما حتی اگر استاد دانشگاه نشوید، یک شغل مشاوره با درآمد خوب، یا یک شغل با حقوق خوب در فایننس یا یک شغل مناسب با درآمد خوب در یکی از نهادهای دولتی که تعداد زیادی اقتصاددان جذب میکنند، خواهید داشت. همه اینها مواردی هستند که معمولاً با عنوان «مشاغل خوب»، با دستمزد خوب، امنیت شغلی مناسب، شرایط کار آرام و ارتباط نزدیک با حوزه اقتصاد شناخته میشوند. البته ممکن است این شرایط برای دانشگاههای رتبه پایین کمتر صدق کند. من آمار دقیقی ندارم اما تصور میکنم لزوماً چنین مسالهای نباشد و در عین حال، موقعیت شغلی برای این دسته نیز خیلی بهتر از دکتراهای علوم آزمایشگاهی در دانشگاههای دارای رتبه مشابه است.
چرا تعداد بسیار کمی از دکتراهای اقتصاد تازه فارغالتحصیلشده، با احتمال بیکاری روبهرو هستند؟ بخشی از آن به دلیل بازار کار مدیریتشده (و با برنامهریزی متمرکز!) رشته اقتصاد است. بخشی از آن به دلیل تقاضای زیاد صنایع سودآور مشاوره و فایننس است. و همانطور که اشاره شد، بخشی به دلیل گسترش زیاد مدارس کسبوکار و تجارت است. ممکن است دلایل دیگری نیز وجود داشته باشند که من از آنها اطلاع ندارم. اما در آمریکایی که تقریباً هر مسیر شغلی بیشتر و بیشتر شبیه به یک قمار شده است، دکترای اقتصاد همچنان یک انتخاب مطمئن است، نزدیکترین چیز به یک پلهبرقی مستقیم به طبقه بالاتر از متوسط.
دلیل دوم: مستقل خواهید بود.
برخلاف برنامههای دکترای علوم آزمایشگاهی سخت و طاقتفرسا، یک دانشجوی دکترای اقتصاد، وابسته به استاد راهنما نیست. از آنجا که در رشته اقتصاد، معمولاً این استادان نیستند که هزینههای تحصیل و زندگی دانشجویان دکترا را میپردازند (برخلاف رشتههای مهندسی و علوم پایه، تعداد کمی از استادان اقتصاد، بودجه تحقیقاتی بزرگ دارند)، دانشجویان دوره اقتصاد بیشتر از طریق تدریس، از عهده مخارج خود برمیآیند. این بدان معنی است که شما معمولاً میبایستی تدریس کنید، اما این به ندرت به اندازه کار آزمایشگاه است. حتی وقتی استادی از شما با کمکهزینه مالی حمایت میکند، عموماً شما را به عنوان دستیار تحقیق استخدام میکند و به شما فرصت کافی میدهد تا روی تحقیقات خود کار کنید.
این را با یک دکترای علوم آزمایشگاهی مقایسه کنید، که در آن شما پروژهای را که اساساً استاد راهنمای شما به شما میگوید، انجام میدهید. موفقیت و شکست شما تا حد زیادی وابسته به این است که استاد راهنمایتان چه پروژهای را انتخاب میکند. سرنوشت شما از دست شما خارج است، خلاقیت شما له شده و زندگیتان کاملاً وابسته به استاد است. از طرف دیگر، در اقتصاد میتوانید از همان لحظه که وارد دوره میشوید (یا حتی قبل از آن!) شروع به انجام تحقیقات اصلی و مستقل خود کنید. استادان عموماً شما را تشویق میکنند که پروژههای خود را شروع کنید. برخلاف برنامههای دکترای علوم آزمایشگاهی، وقت شما بیشتر در اختیار خودتان است و امکان مدیریت آن را دارید. این بدین معناست که به عنوان دانشجوی دکترای اقتصاد، شما یک زندگی خواهید داشت یا حداقل، شانسی برای داشتن یک زندگی.
دلیل سوم: رضایت ذهنی خواهید داشت.
اقتصاد از نظر ذهنی مانند برخی رشتهها مانند فیزیک، ریاضیات یا ادبیات عمیق نیست. اما آنقدر عمیق هست که شما را به لحاظ ذهنی درگیر نگه دارد. اقتصاد به شما این امکان را میدهد تا در مورد تعاملات انسانی و پدیدههای اجتماعی، از طریق روشهای مختلف فکری سفتوسخت (به عنوان مثال تئوری بازی، مشوقها، نظریه تصمیمگیری، کمیسازی هنجارها و ارزشها، عقلانیت محدود و...) فکر کنید. اینها موارد جالبی هستند.
اقتصاددانان، حتی اگر تحقیقاتشان کاملاً تخصصی باشد، تشویق میشوند که درباره انواع موضوعات مختلف در این زمینه بیندیشند. آنها به تفکر آزادانه و بدیع ترغیب میشوند. این چیزی است که تعداد کمی از افراد، قدردان آن هستند. در مقابل، در یک علوم آزمایشگاهی، شما ترغیب میشوید که صرفاً در منطقه تخصصی خود عمیق شوید.
علاوه بر این، با خواندن اقتصاد، در معرض دستهای از رشتههای مختلف قرار میگیرید. شما باید مقداری آمار، ریاضی، مقداری جامعهشناسی، کمی روانشناسی و حتی شاید مقداری تاریخ فرا بگیرید.
همچنین، به عنوان یک اقتصاددان، موقعیت شما به عنوان یک روشنفکر با کسب شغل از بین نخواهد رفت. حتی اگر به عنوان مشاور یا مدیر مالی شروع به کار کنید، نظرات شما مورد استقبال و توجه اقتصاددانان در فضای وبلاگ قرار خواهد گرفت. حتی میتوانید مقالات اقتصادی را به عنوان یک فرد غیردانشگاهی منتشر کنید.
در حقیقت، این نکته نیز قابل ذکر است که اقتصاد رشتهای است که در آن افراد غیرخودی و متفاوت، قادر به به چالش کشیدن وضعیت موجود رشته هستند. این مساله بهرغم احترام کاملاً شناختهشده اقتصاددانان به افراد سرشناس رشته اقتصاد است. واقعیت ساده این است که در اقتصاد، برای پیشبرد ایدههای جدید، برخلاف رشتههایی مانند زیستشناسی و شیمی، به پول نیاز ندارید. همچنین نیاز به جادوگری ریاضیاتی ندارید، برخلاف فیزیک که برای معرفی یک ایده جدید، به آن نیاز دارید.
دلیل چهارم: ریسک شکست پایین است.
در برنامههای دکترای اقتصاد، ریسک اصلی شکست، عدم قبولی در امتحانات جامع نیست. این اتفاق برای بخش قابل توجهی از افرادی که در برنامههای اقتصاد پذیرفته میشوند، میافتد (شاید 2۵ درصد یا کمتر در میشیگان). اما اگر از دوره خارج شوید، یک مدرک کارشناسی ارشد رایگان دریافت میکنید که احتمالاً ارزش آن دو سالی را که در برنامه گذراندهاید، دارد. همچنین پس از گذراندن امتحانات جامع، خطر به اتمام نرساندن پایاننامه بسیار اندک است. در ضمن، برخلاف اکثر رشتهها، برای فارغالتحصیلی نیازی به انتشار مقاله ندارید.
هشدارهایی درباره دکترای اقتصاد
البته نمیخواهم طوری وانمود کنم که گویی دکترای اقتصاد، یک استراتژی کاملاً مسلط برای تحقق رضایت از زندگی است. هشدارهایی وجود دارند که قطعاً باید آنها را در تصمیمگیری، در نظر گرفت.
اول، این حقیقت وجود دارد که یک برنامه دکترای اقتصاد، هنوز یک برنامه دکتراست. این بدان معناست که اول از همه، شما در اواخر دهه 20 زندگی، در فقر خواهید بود. این برای اکثر مردم جالب نیست. همچنین، برنامههای دکترای اقتصاد شما را مجبور میکنند که وقت خود را مدیریت کنید، در حالی که بازخورد بسیار کمی در مورد خوب یا بد بودن کار شما میدهند. این میتواند استرسزا و دلگیر باشد.
دوم، نسبت به این مساله آگاه باشید که فرهنگ اقتصاد هنوز هم کاملاً محافظهکارانه است و نه محافظهکاری مثبت. اقتصاد یکی از معدود مکانهایی در جامعه است که افکار آشکار نژادپرستانه و جنسیتزده کاملاً تابو نیستند (استیو لندزبورگ یک نمونه افراطی است، اما این یک ایده در مورد فضای رشته میدهد). به طور مشخص، تبعیض علیه زنان، احتمالاً هنوز هم وجود دارد، گرچه به نظرم (یا حداقل امیدوارم) رو به زوال است.
در نهایت، این واقعیت وجود دارد که اگر افراد زیادی این پست وبلاگ را بخوانند و به آن اعتقاد داشته باشند، دیگر واقعیت نخواهد داشت. یک درس اقتصادی برای شما: به محض اینکه مردم مطلع شوند ارزش یک چیز بالاتر از قیمت آن است، شروع به پیشنهاد قیمت بالاتر میکنند. اما اطلاعات به آرامی منتشر میشوند. انتظار این را داشته باشید که دکترای اقتصاد در عرض پنج تا ده سال درخشش خود را از دست بدهد، اما این باز هم یک فرصت زمانی به شما میدهد.
به هر حال، بهرغم این هشدارها، دکترای اقتصاد هنوز یک انتخاب جذاب به نظر میرسد و در مقایسه با یک دکترای علوم آزمایشگاهی طاقتفرسا و از نظر اقتصادی بدون صرفه، اقتصاد مانند یک اسلم دانک است. انتخابهای بسیار کمی از این دست باقی مانده است. آیا متقاعد شدهاید که خواندن دکترای اقتصاد، تصمیم خوبی است؟ در ادامه به همراه مایلز (استاد دانشگاه کلرادو)، اشاره کوتاهی به نحوه ورود به دورههای دکترای اقتصاد میکنیم.
در اینجا فهرستی نهچندان غافلگیرکننده از مواردی را که به شما کمک میکند وارد یک دوره دکترای اقتصاد خوب شوید، ارائه میکنیم:
نمرات خوب، بهخصوص در هر کلاس ریاضی و اقتصادی که ثبتنام کردهاید. نمره خوب در قست ریاضی GRE. اخذ برخی کلاسهای ریاضی و آمار. تجربه تحقیق و حداقل یک توصیهنامه از طرف یک محقق. و نهایتاً، یک علاقه قابل نمایش به رشته اقتصاد.
اگر شما در ریاضی ضعیف هستید ...
خوشبختانه، اگر در ریاضیات ضعیف هستید، خبر خوبی داریم: ریاضیات چیزی است که میتوانید یاد بگیرید. این ممکن است ادعایی مغرورانه توسط دو نفر که تا به حال نیاز به تقلا برای یادگیری ریاضیات نداشتهاند، به نظر برسد. اما هر دو ما سالها ریاضیات را به افراد مختلف یاد دادهایم و واقعاً اعتقاد داریم که این درست است. ژنها بیاثر نیستند، اما ریاضیات مانند یک زبان خارجی یا یک ورزش است: تلاش منجر به مهارت میشود.
اینها کلاسهایی هستند که شما میبایستی برای ورود به یک دوره خوب اقتصاد، گذرانده باشید: جبر خطی، ریاضیات و حساب چندمتغیره و آمار. ضمناً، اخذ دروسی مانند معادلات تفاضلی و آنالیز حقیقی نیز مفید است، اگرچه میتوان آنها را به صورت خودآموز نیز فرا گرفت.
جبر خطی (ماتریسها و بردارها) چیزی است که شما همیشه در اقتصاد از آن استفاده خواهید کرد، مخصوصاً هنگام کار با کامپیوتر. از حساب چندمتغیره نیز زیاد استفاده خواهد شد. و البته آمار برای تقریباً هر کاری که اقتصاددانان انجام میدهند، کلیدی است. معادلات تفاضلی چیزی است که شما هرچند وقت یکبار استفاده خواهید کرد. و آنالیز حقیقی که سختترین موضوع پنج مورد اشارهشده است، چیزی است که شما احتمالاً هرگز در تحقیقات واقعی اقتصاد استفاده نخواهید کرد، اما رشته اقتصاد تصمیم گرفته است که از آن به عنوان وسیلهای برای سیگنالدهی استفاده کند.
یک توصیه دیگر برای افرادی که با ریاضی به چالش کشیده شدهاند: یک دستیار تحقیق در کارهای غیرریاضی باشید. بسیاری از اقتصاددانان، کارهای تجربی نسبتاً سادهای انجام میدهند که فقط به مقداری دانش آماری مقدماتی و توانایی استفاده از نرمافزارهایی مانند Stata نیاز دارد. تعداد زیاد و روزافزونی از اقتصاددانان تجربی وجود دارند که همیشه به دنبال دستیاران تحقیق هستند. یک استاد پیدا کنید و درگیر کار تجربی شوید.
اگر رشته شما اقتصاد نبوده است...
اگر رشته شما غیر از اقتصاد بوده است، نگران نباشید: پیشزمینه اقتصاد لازم نیست. بسیاری از بهترین اقتصاددانان در زمینههای دیگر فعالیت خود را آغاز کردهاند. دورههای دکترای اقتصاد این را میدانند. حتی اگر شما هرگز در کلاس اقتصاد شرکت نکرده باشید، احتمالاً از این بابت مشکلی نخواهید داشت. در عین حال، ممکن است هنوز بخواهید در کلاس اقتصاد شرکت کنید، فقط برای تایید اینکه اقتصاد را واقعاً دوست دارید، شروع به فکر کردن در مورد اقتصاد کرده و خود را برای مفاهیمی که با آن روبهرو میشوید آماده کنید. اگر تمایل به انجام این کار دارید، احتمالاً میتوانید از دروس مقدماتی عبور کرده و مستقیماً به سراغ کلاس اقتصاد خرد و کلان میانه بروید.
و در نهایت، GRE را جدی بگیرید. اگر میخواهید وارد 10 مدرسه برتر شوید، احتمالاً به یک نمره کامل یا تقریباً کامل در ریاضیات GRE نیاز دارید. برای مدارس با رتبه پایینتر نیز، نمره خوب ریاضی GRE هنوز مهم است. خوشبختانه، مطالعه بخش ریاضی GRE نسبتاً ساده است. فقط تعداد محدودی از مباحث وجود دارد و با کمی کار میتوانید به تسلط کامل برسید تا بتوانید سوالات را در شرایط استرس و فشار نیز پاسخ دهید تا به نمره خوبی دست پیدا کنید.
منابع:
1- http: / /noahpinionblog.blogspot.com /2013 /05 /if-you-get-phd-get-economics-phd.html
2-https: / /www.theatlantic.com /business /archive /2013 /08 /the-complete-guide-to-getting-into-an-economics-phd-program /278773