شناسه خبر : 47416 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

اثر گرما بر اقتصاد

افزایش دمای هوا چگونه اقتصاد فرسوده ایران را تحت تاثیر قرار می‌دهد؟

«تغییرات آب‌و‌هوایی بر زیرساخت‌های جهان تاثیر قابل توجهی خواهد گذاشت. افزایش دما، افزایش بارندگی و بالا آمدن سطح دریاها احتمالاً زیرساخت‌های حیاتی را تحت فشار قرار می‌دهند. افزایش دما می‌تواند به آسیب زیرساخت‌های ناشی از گرمای شدید منجر شود.» این گزاره‌ها اکنون به طور جدی در دستور کار دولت‌ها برای خلق راهکارهای مناسب برای مقابله است. اما در مورد ایران به احتمال بسیار زیاد اثر بسیار شدیدتری دارد، چرا که در طول چهار دهه اخیر به خاطر تحریم و فقدان برنامه‌ریزی پایدار در توسعه، زیرساخت‌های کشور فرسوده شده و با افزایش فشار تغییر اقلیم از جمله افزایش دما و تنش‌های بارشی، زیرساخت‌های کشور به‌شدت آسیب‌پذیر خواهند شد.

 

جواد حیدریان / دبیر تحریریه 

68«تغییرات آب‌و‌هوایی بر زیرساخت‌های جهان تاثیر قابل توجهی خواهد گذاشت. افزایش دما، افزایش بارندگی و بالا آمدن سطح دریاها احتمالاً زیرساخت‌های حیاتی را تحت فشار قرار می‌دهند. افزایش دما می‌تواند به آسیب زیرساخت‌های ناشی از گرمای شدید منجر شود.» این گزاره‌ها اکنون به طور جدی در دستور کار دولت‌ها برای خلق راهکارهای مناسب برای مقابله است. اما در مورد ایران به احتمال بسیار زیاد اثر بسیار شدیدتری دارد، چرا که در طول چهار دهه اخیر به خاطر تحریم و فقدان برنامه‌ریزی پایدار در توسعه، زیرساخت‌های کشور فرسوده شده و با افزایش فشار تغییر اقلیم از جمله افزایش دما و تنش‌های بارشی، زیرساخت‌های کشور به‌شدت آسیب‌پذیر خواهند شد.

دمای هوا در میانه مردادماه در بخش‌هایی از ایران به خرماپزان معروف است. همیشه‌ی تاریخ، میانه مرداد همه جا گرم است. اما آنچه گذشته‌های نه‌چندان دور را با امروز متفاوت می‌کند، افزایش جمعیت، تراکم جمعیتی، تغییر سبک زندگی و تخریب منابع و البته تغییرات شدید آب‌و‌هوایی و اقلیمی است. اکنون علاوه بر اثر طبیعی افزایش دما بر زیرساخت‌ها و کاهش کارایی آنها، فقدان برنامه‌ریزی و سیاست‌گذاری درست در موقعیت طبیعی فعلی بیش از هر چیز در چشم مخاطب دیده می‌شود. افزایش دما به طور پیوسته بر بحران تولید انرژی اثر دارد. اما چرا بسیاری از کشورهای دارای منابع که بسیاری از آنها منابع محدودتری نسبت به ایران دارند، در چنین تله‌هایی گیر نمی‌افتند؟ برق و آب شهرها در تابستان قطع نمی‌شود و کارخانه‌ها متوقف نمی‌شوند؟ در زمستان‌ها منابع سوختی از جمله گاز صنایع متوقف نمی‌شود؟ ناترازی انرژی چگونه در یک ساختار مدیریت‌شده، پیش نمی‌آید؟ تولید و مصرف در یک بالانس اقتصادی قرار دارند اما در ایران با وجود این همه منابع طبیعی و انسانی، در طول یکی، دو دهه اخیر به طور فزاینده‌ای با بحران تامین انرژی مواجه هستیم. زیرساخت‌های کشور دائم در معرض تخریب هستند. پرتی آب و انرژی در ایران به اندازه نیاز مصرف چند کشور است. با این وضع چه باید کرد؟ مطالعات جهانی بعد از تشخیص تغییرات آب‌و‌هوایی و اثر قطعی آن بر زیرساخت‌ها نشان می‌دهد، اگر به تناسب این تغییرات، زیرساخت‌ها نوسازی و بهسازی و البته روندهای ساخت‌وساز آنها سازگار با روندهای دمایی و تنش‌های آب‌و‌هوایی و اقلیمی نباشد، هزینه‌های بی‌شماری بر اقتصاد کشورها تحمیل می‌شود. مجله نیچر در یک مطالعه در همین زمینه با عنوان «ارزیابی اولویت‌ها در مدیریت تاثیرات تغییر اقلیم بر زیرساخت‌ها» توضیح داده است که «افزایش دما در سال‌های اخیر می‌تواند باعث کمانش یا ترک خوردن جاده‌ها و پل‌ها شود که به تعمیرات پرهزینه و اختلالات احتمالی در ترافیک منجر می‌شود. علاوه بر این، امواج گرما می‌تواند به زیرساخت‌های الکتریکی حیاتی آسیب برساند و موجب قطع برق گسترده شود.»

 تغییر رویکرد در بهبود زیرساخت‌ها

ایران اگرچه کشوری با ظرفیت فوق‌العاده انرژی و دارای منابع نفت و گاز بالایی در رده‌بندی کشورهای صاحب منابع است، اما هر بار به هر دلیلی در تامین انرژی دچار چالش می‌شود. اکنون نیز به نظر می‌رسد به دلیل فشار تحریم در دهه‌های بعد از انقلاب، زیرساخت‌های صنعتی ایران به‌خصوص زیرساخت‌های مرتبط با تولید انرژی در معرض تخریب و فرسودگی بوده است و فرصت بازسازی یا بهبود و ارتقای کیفی آنها چه از نظر سازه‌ای و چه از نظر تکنولوژیک به وجود نیامده است. از طرفی کاهش منابع آب کشور نیز بحران تامین انرژی را دوچندان کرده است. راهکار مقابله با چنین وضعیتی چیست؟ محمد بهرامی، نایب رئیس کمیسیون انرژی مجلس شورای اسلامی، به تجارت فردا می‌گوید: «تغییر سیاست‌گذاری در تولید و تامین انرژی و بهبود کیفیت زیرساخت‌ها یک ضرورت است. اکنون دیگر گریزی از اثر تغییرات اقلیمی و تنش‌های آب‌و‌هوایی نیست. ایران مثل بسیاری از کشورهای دنیا گرم‌تر شده، نوسانات بارشی در ایران بیشتر از گذشته است و منابع آب روزبه‌روز کاهش پیدا کرده و بد مصرف شده است. لازم است، برای تامین نیازهای کشور به یک تغییر رویکرد در تامین انرژی دست زد. منابع نفت و گاز در ایران نیازمند تکنولوژی جدید و سرمایه‌گذاری تازه است. اما تحریم‌های ظالمانه از یک‌سو و فقدان برنامه‌ریزی و سیاست‌گذاری اصولی به بحران ناترازی انرژی دامن زده است. با طرح مسئله اثر روندهای تخریبی تغییر اقلیم بر زیرساخت‌ها باید نگران افزایش ناترازی انرژی نیز بود. چرا که ممکن است زیرساخت‌های انرژی در ایران چنان فرسوده و از‌کار‌افتاده شوند که هزینه بسیاری روی دست کشور بگذارد.» بهرامی، نماینده بویراحمد در مجلس شورای اسلامی، معتقد است: «یکی از گزینه‌های پیشنهادی برای پیشگیری از تبعات آینده این روند تخریبی، تغییر روند تدریجی تولید انرژی بر پایه منابع فسیلی به منابع پایدار و انرژی‌های تجدیدپذیر است. برای مثال ایران به دلیل کاهش منابع آب و اثر شدید تغییر اقلیم در دهه‌های آینده با بحران آب پشت سدها برای تامین و تولید انرژی مواجه است. زیرا به احتمال بسیار زیاد آب موجود تنها کفاف نیازهای شرب و در بهترین حالت تولید مواد غذایی ضروری برای تامین امنیت غذایی را می‌دهد. از سویی می‌توانیم با ظرفیت تولید انرژی از منابع پایدار و پاک که در اختیار داریم، برای گریز از فشار کاهش تولید انرژی به سمت منابع تجدیدپذیر از جمله منابع خورشیدی، بادی و زمین‌گرمایی و مواردی از این دست برویم. البته این به معنای آن نیست که منابع فسیلی خود را نادیده بگیریم، بلکه باید به سمت بهبود و ارتقای تکنولوژی و افزایش سرمایه‌گذاری در این زمینه رفت تا با بهره‌وری مناسب، ضمن استفاده همه‌جانبه از منابع، نوعی تعادل در حوزه تولید انرژی به وجود بیاوریم.»

 سرعت تطبیق‌پذیری در جهان توسعه‌یافته

اگرچه بحران زیرساخت‌ها در مقابله با اثر تغییرات آب‌و‌هوایی از یک منظر، مسئله‌ای جهانی است اما نکته حائز اهمیت این است که جهان توسعه‌یافته به دلیل شناخت مشکل و در اختیار داشتن تکنولوژی و منابع مالی کافی، به سرعت قابلیت تطبیق‌پذیری دارد و در برنامه‌ریزی حساب‌شده می‌تواند بر مشکل ناشی از تخریب زیرساخت‌ها فائق آید. دولت‌های کشورهای در حال توسعه از جمله ایران البته فاقد چنین توانمندی در بهبود زیرساخت‌ها متناسب با اثر تخریبی تغییر اقلیم و افزایش دما و تنش‌های آب‌و‌هوایی هستند. نحوه مقابله با این چالش در کشورهای عربی حاشیه خلیج‌فارس البته مانند ایران نیست. اگرچه همه این منطقه از یک بحران مشترک رنج می‌برد.

سازمان جهانی همکاری‌های اقتصادی و توسعه (OECD) تخمین زده است که بین سال‌های 2016 تا 2030 برای همگام شدن با توسعه، به 3 /6 تریلیون دلار در سال سرمایه‌گذاری زیرساختی در سطح جهان نیاز است. تاکید این سازمان بر تطبیق زیرساخت‌ها با روندهای تولید انرژی از منابع پایدار است. چرا که تولید و مصرف منابع فسیلی خود بر روندهای دمایی تاثیر دارد. آنچه بسیار حائز اهمیت است توجه دولت‌های توسعه‌یافته به رابطه روند تغییر اقلیم بر زیرساخت‌ها و اثر آن بر ساخت اجتماعی است. برای مثال کمیسیون اروپا ایجاد تعادل در این شرایط را «برای حفظ عملکردهای حیاتی یک جامعه، سلامت، ایمنی، امنیت و رفاه اقتصادی و اجتماعی جامعه» ضروری می‌داند. آنها بر این باور هستند که اثر تخریبی تغییرات آب‌و‌هوایی و رشد جهان گرمایی در بسیاری از بخش‌ها از جمله حمل‌ونقل، انرژی، ارتباطات، تامین آب، بهداشت و امور مالی حیات اجتماعی و رفاه مردم را تهدید می‌کند. یک مثال کلیدی در این زمینه ارائه خدمات انرژی حیاتی از جمله برق، گاز و... به جمعیت جهان است. اختلال در چنین خدمات حیاتی باعث ایجاد مجموعه‌ای از رویدادها می‌شود که یک جامعه را ناکارآمد می‌کند. همان‌طور که روند تخریبی کرونا در یکی، دو سال گذشته زیرساخت‌های سیستم‌های بهداشت عمومی و خدمات اورژانسی جهان را از کیفیت انداخت، روند تغییر اقلیم و افزایش دمایی نیز می‌تواند تمام پیکره اجتماعی جوامع جهان از جمله کشورهایی مانند ایران را از بین ببرد.

69

نیاز کشور؛ عدالت سرزمینی

اردشیر گراوند، جامعه‌شناس و پژوهشگر آمایش سرزمین، به تجارت فردا می‌گوید: اساساً هر زیرساختی یک سرانه‌ای دارد. هر حکومت و هر دولتی موظف به تامین زیرساخت است تا اتفاقی در توسعه انسانی بیفتد. وقتی در توسعه انسانی اتفاق مهمی می‌افتد یعنی در همه بخش‌ها تغییراتی به وجود خواهد آمد. دولت‌ها و حکومت‌ها مامور بهبود زیرساخت‌ها هستند. از جمله این زیرساخت‌ها می‌توان به زیرساخت‌های راه، مدرسه، بیمارستان، برق و آب و گاز و... اشاره کرد. اینها ابزارهای توسعه هستند. در نهایت نظام‌های حکمرانی اگر بخواهند جامعه‌ای سالم داشته باشند و توسعه انسانی رخ دهد تا پیشرفت کشور حاصل شود، باید زیرساخت‌ها را بهبود دهند. بنابراین فعالیت در بستر توسعه فیزیکی رخ می‌دهد. روند تخریب زیرساخت‌ها در ایران بر اثر تغییرات آب‌و‌هوایی و مشکلات محیط‌ زیستی باید به طور جدی مورد توجه نظام حکمرانی باشد. کشورهای مختلف البته ویژگی‌های مختلف دارند. برخی کشورها اساساً از داشتن برخی منابع که می‌توانند باعث توسعه زیرساخت‌ها شوند، محروم هستند. مثلاً برخی کشورها منابعی مثل نفت و گاز و معادن و... حتی منابعی مانند آفتاب و دریا و مواردی از این دست هم ندارند. بعضی از کشورها همه یا بعضی از این منابع را دارند. از قضا ایران کشوری است که تقریباً همه این منابع را دارد. 300 روز آفتابی، چندده هزار کیلومتر خط ساحلی، منابع عظیم نفت و گاز و انواع مواد معدنی را در اختیار دارد. اما چرا وضعیت در ایران اینقدر ناپایدار است؟ اینجا یک اتفاقی رخ می‌دهد که جامعه را هم هدف قرار می‌دهد و حیات اجتماعی را دچار بحران می‌کند. آن هم این است که مردم از خود می‌پرسند با همه این دارایی‌ها چرا باید برق شهرهای ایران، برق منازل و حتی صنایع قطع شود؟ چرا باید گاز مردم در فصولی که ضروری است قطع شود؟ شما دارید با این منابع چه می‌کنید؟ شما چگونه دارید کشور را اداره می‌کنید که اکنون با وجود همه این منابع که در بحث انرژی جزو ثروتمندترین کشورها هستیم، باز با ناترازی انرژی مواجه هستیم؟ اینجا اتفاقی می‌افتد که نشان می‌دهد ساختار برنامه‌ریزی در ایران دچار مشکل است. چند نهاد باید مستقل از دولت‌ها اداره شود. یکی از این نهادها سازمان برنامه است، که باید غیردولتی و اساساً مردمی باشد. اینکه برخی می‌پرسند باید در اختیار کدام مردم باشد. من برای این پرسش پاسخی ندارم اما می‌دانم که سازمانی مثل سازمان برنامه باید ورای رویکردهای دولت‌ها باشد. نهاد دیگری که بسیار اهمیت دارد استقلال داشته باشد، بانک مرکزی است. نهاد دیگر سازمان حفاظت محیط ‌زیست است و چهارمین نهاد سازمان اجتماعی است. اساساً دولت‌ها مخل کارکرد این نهادها هستند. و این نهادها مهم‌ترین نهادهای بهروزی یک ساخت مدیریتی است. حکومت در ساخت حکمرانی ایران -که شامل دولت و حکومت و بخش خصوصی و نهادهای غیردولتی و نهادهای بین‌المللی و دیگر نهادها می‌شود- مامور انجام این وظیفه است و باید از دولت‌ها بخواهد که چه کارهایی انجام دهد. دولت یک نهاد مجری است. حکومت نماینده مردم برای مدیریت دولت‌هاست. بنابراین وقتی زیرساخت‌ها به هر دلیلی از جمله همین مسئله اثر تغییر اقلیم و تنش‌های محیط ‌زیستی، دچار مشکل می‌شوند و ضرر و زیان‌های اقتصادی زیادی به کشور تحمیل می‌کند، یعنی ضرر و زیان به نهاد اجتماعی، سرمایه اجتماعی و اعتماد اجتماعی وارد می‌شود و علاوه بر زیان اقتصادی زیان اجتماعی نیز اتفاق می‌افتد. مردم به این دولت و این سیستم مدیریتی و نظام برنامه بی‌اعتماد می‌شوند. پس مردم به نظام و به حکومت بی‌اعتماد می‌شوند. وقتی ملت به سازمان برنامه به عنوان مغز متفکر کشور بی‌اعتماد شود، یعنی به همه چیزهای دیگر نیز بی‌اعتماد شده است. اکنون که ما دچار نوسانات برق هستیم، باید نگاهی به روند پیشرفت کشورهای منطقه بیندازیم. ترکیه دارد به عراق برق می‌دهد. ترکیه هیچ کدام از منابع تولید انرژی را که ما در اختیار داریم ندارد. زمانی برق عراق را ما تامین می‌کردیم. گاز در ایران در زمستان دچار نوسان است. ما چند سال است یا حدوداً دو دهه است که این تنش‌ها را کم و زیاد تجربه می‌کنیم و اکنون وضعیت وخیم‌تر شده است. نکته اصلی اما آب است. ایران با کمبود شدید منابع آب مواجه است. ما یک زمانی حجم آبی در اختیار داشتیم که آن را خرج چیزی کرده‌ایم که اساساً مزیت ایران نیست. آب باارزش ایران نباید خرج تولید هندوانه و گوجه‌فرنگی و سیب شود که اغلب در مزارع و باغات می‌پوسند و حتی ظرفیت صادرات ندارند که اساساً صادرات آب مجازی کار اشتباه و خطرناکی است. ما در مدیریت منابع آب هم دچار تنش هستیم. اگر زمانی مجبور شویم ممکن است بتوانیم برق مورد نیاز خود را به شکلی تامین کنیم، اما اگر به مرحله ورشکستگی قطعی آب برسیم دیگر کار از کار گذشته است.

 نکته دیگری که بسیار بااهمیت است ظرفیت شهرهاست که ظرفیت تحمل حجم مشخصی از جمعیت را داشتند. در مشهد و اصفهان و شیراز و تبریز و... نیز وضع همین است. ما زیرساخت‌هایی در این مراکز جمعیتی ایجاد کردیم که به گسیل جمعیت از دیگر مناطق به این مراکز جمعیتی منجر شده است. این روند به طور دائم در حال استمرار است. سال به سال با افزایش حجم مهاجرت باید زیرساخت‌های جدید برای آدم‌های جدید ساخته شود. بنابراین این روند قطع برق برای صنایع و برخی از مناطق شهری به طور پیوسته ادامه خواهد داشت. بنابراین ما در روند توسعه ایران دچار عدم تعادل منطقه‌ای هم هستیم. این عدم تعادل موجب افزایش مهاجرت و در نتیجه به ایجاد حلبی‌آبادها و حاشیه‌نشینی‌ها در اطراف شهرها و بروز تنش‌های اجتماعی منجر می‌شود. اگر به من بگویند شاه‌بیت مسائل ایران چیست، پاسخ من این است؛ عدم تعادل منطقه‌ای! این عدم تعادل منطقه‌ای حکومت پهلوی را از پای درآورد. آنها هم همه منابع را در چند قطب منطقه‌ای خرج کردند. پیرامون این مناطق جمعیت مهاجر شکل گرفت و حلبی‌آبادها راه افتاد و عدالت سرزمینی ذبح شد. در نتیجه به خاطر فقدان عدالت سرزمینی نتوانستند روند مدیریت اجتماعی و اقتصادی ایران و توسعه همه‌جانبه کشور را رقم بزنند و سرانجام موجب سقوط آن رژیم سیاسی شد. مادامی که عدالت منطقه‌ای محقق نشود، عدالت قشری محقق نخواهد شد. اگر این روند در ایران ادامه پیدا کند، بی‌تردید این تنش به مناطق پرتراکم کشیده می‌شود و مردمی که نیازهای آنها از سوی نهادهای متولی و مجری تامین نشود، ساکت نمی‌مانند. تامین آب و برق و گاز با فرسودگی زیرساخت‌ها و فقدان عدالت سرزمینی و بروز عدم تعادل سرزمینی، در کنار روند تخریبی تغییرات اقلیمی و فرسودگی طبیعت و سرزمین ایران، بنیان‌های اجتماعی، اقتصادی و حتی سیاسی را تهدید می‌کند و این خطر بسیار بزرگی است که اساساً ماهیت ایران به عنوان یک واحد سرزمینی را به مخاطره می‌اندازد. 

دراین پرونده بخوانید ...