منا در تنش آب
گفتوگو با حجت میانآبادی درباره عواقب تنش آب در خاورمیانه
مجمع جهانی اقتصاد در گزارش ریسک جهانی خود در سال 2021، «اجرا و اقدام نکردن در زمینه تغییرات اقلیمی» را به عنوان دومین خطر پس از بیماریهای عفونی معرفی کرده است. گرمایش جهانی و تغییرات اقلیمی دست به دست هم دادهاند تا با ایجاد فشارهای شدید اقتصادی بر دوش مردمان کشورهای مختلف، درباره تخریب زمین و منابع آن به مردم هشدار دهند. اوضاع در این میان به نظر میرسد که برای برخی از کشورها سختتر است. در مناطقی که هم طبیعت سرسختتر رفتار میکند و هم مدیرانش آنقدر که باید و شاید با محیط زیست و سیاستگذاریهایش آشنایی دارند. منطقه منا که کشورهای آفریقای شمالی و خاورمیانه را شامل میشود، بخشی از این کشورهاست که اوضاع دشوارتری دارد. در این شرایط بغرنج و بحرانهای متعدد به نظر میرسد هر کشوری که دیرتر بجنبد، عواقب جبرانناپذیرتری را باید متحمل شود. در نتیجه همین رویکرد است که کارشناسان سالهاست هشدار میدهند و منتظر هستند تا سران کشورها هم گوششان به این اخطارها حساس باشد. بر اساس گزارشهای جهانی، 12 کشور از 17 کشور دارای تنش شدید آبی در سراسر جهان در حال حاضر در خاورمیانه واقع شدهاند؛ با میزان بارش کم، شهرنشینی سریع و سرعت بیابانزایی و خشکسالی مکرر. اما این وضعیت تنها تخریب محیط زیست را به همراه نخواهد داشت و پیشبینی شده که مناقشات سیاسی و نظامی و شورشهای مردمی را هم باید به فهرست عواقب پیشرو اضافه کرد. پژوهشگر ایرانیِ دیپلماسی آب و استادیار دانشکده کشاورزی دانشگاه تربیت مدرس اگرچه معتقد است که وضعیت ایجادشده در منطقه منا در ابتدا به واسطه ویژگیهای طبیعی منطقه بوده است اما ورود انسان تصمیمات و سیاستگذاریهای سیاسی آینده این منطقه را مشخص خواهد کرد. «حجت میانآبادی» در گفتوگو با هفتهنامه تجارت فردا ضمن تاکید بر لزوم تغییر رویکرد سران کشورها مدیریت آبی و اثراتش برای کشورها را در دو دسته تقسیم میکند: «مشارکت و مناقشه دو روی سکهای هستند که در مواجهه با موضوعات و مدیریت آبی در کشورها رخنمایی میکنند و میتوانند از همکاری تا درگیری نظامی را شامل شوند.» متن کامل این گفتوگو به شرح زیر است.
♦♦♦
در ابتدا شاید بد نباشد کمی درباره تنش آبی در منطقه منا توضیح دهید. اینکه اساساً این مشکل چگونه شکل گرفت؟
این موضوع برای من خیلی اهمیت دارد که پیش از هر چیزی کمی درباره وضعیت کمآبی توضیح دهم. نکته مهمی که لازم است در ابتدای بحث درباره پدیده کمآبی و خشکسالی بدانیم این است که کمآبی در منطقه منا یک رخداد طبیعی است. یعنی طبیعت این منطقه اساساً بر همین شکل بوده است. برای درک بهتر این موضوع میتوان نقطه مقابل این منطقه را در اروپا مثال زد که دقیقاً برعکس منا، با پدیده پرآبی و متعاقب آن سیل روبهرو است. در واقع این دو منطقه به دو شکل کاملاً متضاد باهم با تنش آبی مواجه هستند. در منطقه منا این بحران خودش را با کمآبی و خشکسالی نشان میدهد و در اروپا با سیل. نمونهاش هم که در همین سال جاری و با سیلی که در کشورهای آلمان، بلژیک و هلند رخ داد به خوبی خودش را نشان داد. پس در همین ابتدا این موضوع را بهطور دقیق میدانیم که کمآبی در منطقه منا یک نوع پدیده طبیعی است. اما چه چیزی این پدیده طبیعی را متفاوت جلوه میدهد؟ اینکه نحوه مواجهه کشورها و مناطق مختلف با این پدیده طبیعی به چه شکل است و همین مواجهه چه نوع تبعاتی را برای کشورها به همراه خواهد داشت موضوعی است که میتواند سرنوشت کشورها را با یکدیگر متفاوت کند. یک مثال خوب در این زمینه کشور ژاپن و لرزهخیز و زلزلهخیز بودنش است. این کشور سالهاست با ریسک بالای زلزله شناخته شده است. اتفاقی که مسوولان این کشور به خوبی درکش کردند و توانستند این تهدید را به شکلی کنترل کنند تا هربار زلزله تبعات شدید زیستی برای مردم به همراه نداشته باشد. در واقع نحوه مواجهه بود که مشخص کرد یک پدیده طبیعی میتواند تبدیل به بحران شود یا خیر. درواقع مادامی که طبیعت خودش روند خود را پیش میرود حرفی از عامل ثانویه نیست اما بهمحض اینکه اقدامات انسانی و نقش انسان وارد صحنه میشود دیگر نمیتوان شرایط را صرفاً متوجه طبیعت کرد.
عواقب این تنش آبی و خشکسالی برای کشورهای عضو منطقه منا چه بوده است؟
در بررسی وضعیت تنش آبی در کشورهای عضو منطقه منا نباید از اهمیت رویکرد، برنامهریزی و سیاستگذاریهای دولتمردانش غافل شد. بانک توسعه آسیایی چشماندازی از وضعیت امنیت آبی کشورهای مختلف منتشر کرده است. از سال 2007 هم هر سال جلسه و نشست برگزار میکند و هربار هشدارهای جدی درباره اوضاع میدهد. بر اساس گزارشی که ADB ارائه داده است بارها و بارها صراحتاً ذکر شده که تنشهای آبی و نگرانیهای مرتبط با امنیت در منطقه منا ابداً ارتباطی با کمبود فیزیکی آب ندارد. بلکه حکمرانی و سوءمدیریت است که بحران فعلی را شکل داده است. دقیقاً مثل بیماری است. زمانی که درباره یک بیماری، تشخیص درستی داده نشود، قطعاً درمان درستی هم اتفاق نخواهد افتاد. در حوزه آب هم هنوز در منطقه منا تشخیص درستی صورت نگرفته است. زمانی که کشورها تصور کنند تنشی که با آن مواجه شدهاند مربوط به کمبود فیزیکی آب است، طبعاً سراغ این خواهند رفت که با انواع روشها آب را نگهداری کنند یا حتی سطحش را افزایش دهند. این میشود که سراغ سدسازی، طرحهای انتقال آب و امثالهم میروند. همین نگرش سبب میشود که کشورها اجازه خروج آب را از کشور به کشورهای پاییندست نمیدهند. چراکه فکر میکنند برای مدیریت تنش آبی و توسعه باید به پرآبی رسید. در حال حاضر، توهم توسعه، چالشی است که ما در کشورهای منطقه منا با آن مواجه هستیم. به ویژه در کشورهایی همچون ترکیه یا کشوری چون افغانستان که ترکیه را الگوی خود قرار داده است.
تفاوت نقش بازیگران منطقه در بحران پیشرو چیست؟
اتفاقی که در این کشورها رخ داده این است که اساس حکمرانی در حوزه آب در این کشورها غلط است. در شرایطی که کشورهای غربی بعد از جنگ جهانی اول پارادایم خود را عوض کردهاند و خیلی شفاف اعتراف کردند که رویکردشان غلط بوده و سعی بر اصلاح داشتند، کشورهای عضو منطقه منا همان راه اشتباه اروپاییان را میروند و قصد هم ندارند کوتاه بیایند. پارادایم ماموریت هیدرولیکی، مکتب فکریای بود که میگفت انسان بر طبیعت غالب است. چنین دیدگاهی معتقد بود که اگر قطرهای از آب برود بدون اینکه انسان از آن سود برده باشد، یعنی آب هدر رفته و تاکید داشت که همواره باید کم شدن از آب با بهرهبرداری انسانی مساوی باشد. این دیدگاه کاملاً انسان را سوار بر طبیعت میدانست و میگفت که همه چیز در طبیعت و کره زمین برای بهره بردن انسان خلق شده است. اروپا دهههاست که از تفکر دست کشیده و اذعان کرده که این نگاه باعث شده تا کشورهای اروپایی برای مدت طولانی از نظر زیستمحیطی متضرر شوند. اما بهمحض اینکه دریافت رفتار و تصمیمات و سیاستهایش اشتباه بوده، عقبنشینی کرد. حالا کشورهای منطقه منا همان راه اشتباه را میروند. ترکیه میگوید آب به کشور پاییندست نمیدهد. یا در ایران برای رسیدن به پرآبی سد ساخته میشود. این میشود که آب به تالاب هورالعظیم نمیرسد و بحرانهای بعدیاش هم رخ میدهد. عجیب است که انسان تصور میکند همواره باید همه چیز را تجربه کند و سر خودش به سنگ بخورد و از تجربه دیگران حاضر نیست عبرت بگیرد.
آیا میزان خطر یا شانس کشورها در مواجهه با این خطر یکسان است؟
هر کشوری که دیدگاه ماموریت هیدرولیکی در آن قویتر باشد، تبعاتی که در آینده با آن مواجه خواهد شد هم بیشتر خواهد بود. در سایر کشورهای آفریقایی یعنی آن دسته از کشورها که در منا حضور ندارند مدتی است که این دیدگاه را برچیدهاند و اثرات مثبتش را هم دیدهاند. همین الان خیلیها در منطقه از عملکرد ترکیه تقدیر میکنند حال آنکه این نوع مدیریت آبی به مرور زمان سایر کشورهای منطقه و همچنین خود ترکیه را تحت فشار سنگینی قرار خواهد داد. مدیریتی که دامن همه منطقه را خواهد گرفت. نکته مهم دیگر هم این است که وقتی طبیعت تخریب میشود، دههها زمان میبرد تا اصلاحات درباره آن انجام شود. در همین ایران، حدود 16 سال پیش روی دریاچه ارومیه سد زدند. حوالی دهه 70 و 80 بود و آن موقع همه راضی و خشنود بودند. اما کمی که زمان گذشت، سالها یکی پس از دیگری آمدند و روشن شد که چنین مدیریتی با دریاچه ارومیه چه کرده است. به همین دلیل هم حالا که به فکر احیای آن افتادهاند دیگر نه 16 سال بلکه بیشتر از آن باید انتظار داشته باشند تا اوضاع بهبود یابد. تازه اگر احیای واقعی را در دستور کار خود قرار دهند و همهچیز درگیر یکسری رفتارهای نمایشی نشود.
میتوان به فکر راه گریزی هم در این میان بود؟
بحران و تنش وجود دارد اما به این معنی نیست که راهی برای علاج نیست. کشورهای منطقه منا همین حالا هم میتوانند آینده بهتری از نظر مدیریت آبی برای خود رقم بزنند اما شرط دارد. نخست اینکه سه گروه از افراد این کشورها یعنی دولتمردان، نخبگان و فعالان اجتماعی یا رسانههایشان باید به شکل جدی پای کار حاضر شوند و نسبت به اصلاح وضعیتی که به وجود آمده به شدت حساس باشند. اما باید تاسف خورد وقتی میبینیم که پس از اینکه در ترکیه سدی احداث میشود، نخبگان و رسانهها هم برای دولت دست میزنند. وقتی آنها را در اجلاسهای مختلف میبینیم، میگوییم چرا به تجربه بقیه نگاه نمیکنید؟ تجربه ناموفقی که هفت دهه پیش در اروپا و برای سه دهه هم در همین ایران با شکست مواجه شد. شکستی که میلیاردها دلار هزینه برای کشورها به همراه خواهد داشت اما متاسفانه گوش کسی بدهکار نیست.
تا چه اندازه کشورهای عضو باید نگران مناقشات ناشی از تنش آبی باشند؟
مساله آب به طرز عجیبی دو روی یک سکه است که یک سمت آن مناقشه و سمت دیگرش همکاری خواهد بود. در واقع مشارکت و مناقشه دو روی سکهای هستند که در مواجهه با موضوعات و مدیریت آبی در کشورها رخنمایی میکنند و میتوانند از همکاری تا درگیری نظامی را شامل شوند. نکته دیگر اینکه ما در 200 سال گذشته در تمام جهان هیچ جنگ مشخصی نداشتهایم که دقیقاً به واسطه تنش آبی رخ داده باشد. ضمن اینکه به همان اندازه که کشورهای منطقه منا ممکن است درگیر تنشهای آبی باشند، کشورهای اروپایی هم با این بحران روبهرو هستند اما متاسفانه نگاهی وجود دارد که تنها تصویر تلخ و سیاه از این سمت ماجرا نشان داده میشود. حال آنکه هم سیل امسال و هم سیل سال 2015 تنش و مناقشات جدی را بین کشورهای مختلف اروپایی از جمله بین آلمان و سوئیس و بلژیک و هلند ایجاد کرد. حتی هلند برای مدتی اجازه ورود هیچ یک از کشتیهای بلژیکی را به بنادر خودش نمیداد. مثل این است که مناقشهای بر سر آب بین ایران و افغانستان رخ دهد و اجازه حملونقل بار در این کشورها داده نشود. برای بررسی مناقشات آب اما لازم است درباره هیدروپولیتیک بدانیم که به معنای اثر سیاست بر آب و اثر آب بر سیاست است. نمونه مورد اول میتواند ایران و افغانستان و نمونه مورد دوم میتواند قفقاز جنوبی باشد. به این معنی که هرگونه مناقشه یا مشارکتی میتواند بر تنش آبی بین کشورها اثر بگذارد و تنش آبی عامل تقویت یا تخریب همکاریهای کشورها شود. اما در این میان باید هوشیار بود که کسانی احیاناً عامدانه بر طبل این جنگ نکوبند. به نظرم اینجاست که رسانهها و هوشمندی آنها بسیار مهم خواهد بود. پیشتر گفتم که تنش آبی در منطقه منا خودش را با کمآبی و خشکسالی نشان میدهد و در اروپا با سیل. ما دیدیم که همین سیل حدود 200 کشته برای کشورهای اروپایی در سال جاری به همراه داشت. پس بهتر است با یک نگاه کلان صرفاً به حقایق چشم بدوزیم. نه در ورطه کسانی بیفتیم که از این سمت ماجرا تاریکی محض میسازند و آنجا را بهشت برین توصیف میکنند و نه آنها که متوهماند که فقط ما خوبیم. تنش وجود دارد و نکته مهم فقط این است که نحوه مدیریت و مواجهه را چگونه برنامهریزی کنیم و سیاستهایمان چگونه باشد. با توجه به اینکه پتانسیل مناقشه در بین کشورهای منطقه منا بالاست مجدداً نگاه، رویکرد و عزم همان سه گروهی که اشاره کردم یعنی دولتمردان، نخبگان و فعالان اجتماعی مطرح خواهد شد.
چگونه میتوان جلوی افزایش تنشها و عواقب این خطر را گرفت؟
سران کشورها باید به جایی برسند که بدانند آب و محیط زیست مرزهای سیاسی را به رسمیت نمیشناسد و این یک مساله امنیتی است. گرد و غبار، سیل و خشکسالی به این نگاه نمیکند که خب اینجا منطقه صفر مرزی است پس نباید کاری به کارش داشته باشم. اروپا و خاورمیانه نمیشناسد و تاثیرش را خواهد گذاشت. در مرحله دوم باید مرزهای محیط زیستی ارجح بر مرزهای سیاسی تعریف شوند و در نهایت سیاستگذاریها هم اینچنین باشد که مرزهای طبیعی بر مرزهای سیاسی اولویت داده شوند. تنها در این صورت است که میتوان مقابل عواقب خشکسالی ایستاد و اوضاع را برای آینده مدیریت کرد. اما اگر این روال پی گرفته نشود شرایط وخیمتر خواهد شد. مثالی از ترکیه برایتان میزنم. ترکیه در مدیریت آب راه درست را پیش نمیرود. از دل این بیتوجهی، مناقشات آبی در کشورهای منطقه شکل میگیرد. از بطن این مناقشات داعش خارج میشود. تا به اینجا ترکیه میگوید که من آنقدر قدرت دارم که اجازه نمیدهم هیچ گزندی از این مسائل به من برسد. درست هم میگوید و اجازهاش را تا جایی نمیدهد و مثلاً داعش راه به ترکیه نمییابد. اما این کشور دیگر نمیتواند مهاجرت شدیدی را که داعش و مناقشات پیش از آن به وجود آورده، کنترل کند و در نهایت، از وضعیتی که خودش در ایجاد آن نقش داشت متضرر خواهد شد.
از نظر شما راهکار اجرایی چیست؟
کشورهای منطقه از جمله ایران باید در مسیر توسعه پایدار گام بردارند. مشارکتها باید بر مبنای همکاری و اعتمادسازی فرهنگی و ساختاری پیش برود. کار سادهای هم نیست و همه تحت یک فرآیند اتفاق خواهد افتاد. چیزی که در اروپا رخ میدهد همین است. وقتی سیل میآید سران کشورها جلسه برگزار میکنند و با حضور نخبگان خود تصمیم میگیرند که چگونه و از چه راههایی خسارات را در سالهای آینده کاهش دهند اما این اتفاق آیا در کشورهای منطقه منا هم میافتد؟ ما در کشورهای زیادی از منطقه منا اجلاس سران کشورهای اسلامی داریم. باید در این اجلاس و در کنار کمیتههای اقتصاد و انرژی و امثالهم، کمیته آب و محیط زیست وجود داشته باشد و ذیل این اجلاس بهطور جدی به آن پرداخته شود. تا زمانی که حساسیت موضوع آب و ارتباطش با مسائل امنیتی برای سران کشورها ایجاد نشود، راهکار عملی هم پیش گرفته نخواهد شد.