آموزش منهای یادگیری
چرا آموزش در ساختار آموزش ایران مساوی با یادگیری نیست؟
نیلوفر حامدی: هنوز هم جمعه و البته این سالهای اخیر، پنجشنبهها، محبوبترین روزهای قاطبه دانشآموزان در کشور است. بیشتر آنها از زنگ آخر استقبال میکنند و آرزویشان این است که زنگ ورزش سهم بیشتری در برنامههای هفتگی داشته باشد. هنوز هم مشق نوشتن برای بخش اعظم این جمعیت آماری کشور مشقتبار است و امتحان دادن، چیزی شبیه کابوس. سال 1322 بود که مجلس شورای ملی ایران لایحهای را تصویب کرد که به موجب آن امر آموزش برای همه مردم ایران رایگان و اجباری شد. در چند دهه گذشته این قانون بارها و بارها مورد بازنگری قرار گرفت اما دو پایه اصلی آن تغییر نکرد. اگرچه هر سال و در آستانه شروع سال تحصیلی بسیاری از والدین از اینکه مدارس دولتی هم از آنها تقاضای وجه میکنند، گله دارند و در مقابل آمار بازماندگان از تحصیل هر سال رو به افزایش است اما هنوز هم روی کاغذ آموزش در ایران اجباری و رایگان شناخته میشود. اما ورای این آسیبهای اجتماعی، مساله دیگری که همواره متخصصان و کارشناسان حوزه آموزش نسبت به آن هشدار دادهاند، جای خالی یادگیری در ساختار آموزشوپرورش ایران است. در واقع به نظر میرسد ایران در زمینه تعلیمات اجباری به ظاهر یکی از کشورهای موفق است و توانسته بخش زیادی از جمعیت بیسواد خود را باسواد کند اما یکی از معضلات این نظام آموزشی این بوده که تحصیل در مدرسه، با یادگیری یکسان نبوده است. خیلی از دانشآموزانی که در این نظام آموزشی درس خواندهاند نمیتوانند به درستی بنویسند و ضرب و تقسیم کنند. حجم بالای کتب درسی، جذاب نبودن محیط مدرسه و کلاسها، در برخی موارد رفتار نامناسب معلمان یا اولیای مدارس، شروع کلاسهای درس از صبح بسیار زود، آموزش در فضای مملو از استرس، رقابت شدید میان دانشآموزان و تشدید این رقابت از سوی والدین خانه و مدرسه، فقدان آموزشهای مهارت زندگی، در نظر نگرفتن تفاوتهای بینفردی، تاکید زیاد روی منابع درسی ثابت برای تمامی دانشآموزان و هزاران دلیل دیگر بارها و بارها از سوی متخصصان این حوزه به عنوان معایب برجسته سیستم آموزشی ایران مطرح شده است. اگرچه این مساله تنها محدود به ایران نیست. در سطح جهانی صدها میلیون کودک بدون حتی پایهایترین مهارتهای زندگی به سن نوجوانی قدم میگذارند. حتی اگر به مدرسه هم بروند، ممکن است بدون کسب مهارت لازم برای محاسبه باقیمانده یک صورتحساب، خواندن یک نسخه پزشک یا درک محتوای یک تبلیغ، آن را ترک کنند. این مساله به نوبه خود مانع ایجاد یک شغل کارا در آینده و نیز متعاقباً تحصیل فرزندانشان خواهد شد. با وجود این معضل یادگیری در ایران به شکل جدیتری خودنمایی میکند و به نظر هم میرسد که عزم اندکی برای تغییر این روند آموزش سنتی وجود داشته باشد. اینها در حالی است که ایران اتفاقاً در عرصه المپیادهای بینالمللی هر ساله عملکرد درخشانی از خود نشان میدهد و همواره دانشآموزان ایرانی در رشتههای مختلف ریاضی، فیزیک، شیمی، زیستشناسی و حتی روباتیک به نشانهای قابل توجهی دست مییابند اما در نبود عدالت آموزشی، همواره این عده قلیل شناخته میشوند و بخش اعظم دانشآموزان از ذهنها پاک میشوند. دانشآموزانی که مدرسه را حتی با نمرههای خوبی گذراندهاند با گذشت چند سال، چیزی از دروس پاسکرده را به خاطر ندارند. این پرونده، بررسی همین موضوع است. اینکه چرا آموزش در ایران به منزله یادگیری نیست؟