نه پول داریم و نه محتوا
آیا نظام آموزش در ایران موفق عمل کرده است؟
در ارتباط با فرآیند یادگیری و کیفیت و کمیت آن در مدارس کشور میتوان از منظرهای مختلف و متفاوتی به موضوع نگاه و آن را موشکافی کرد. اما در اینجا ترجیح میدهم به عنوان فردی که قریب به دو دهه در مدارس کشور تدریس کردهام، پای تجربههای عینی و ملموس را به این موضوع باز کنم.یادگیری در مدارس ما با دو مساله کلان و تعیینکننده گره خورده و بدون پرداختن به این دو مساله نمیتوان به نتایج قابل قبول و قابلتامل دست یافت. به عبارت دیگر سایر عوامل ریزودرشت دیگر در نهایت در یکی از دو مساله جا خوش کرده و قابل توضیح و تشریح میشود. این دو مساله را میتوان با کمی اغماض، سختافزار و نرمافزار یادگیری برای دانشآموزان نامید. سختافزار به کالبد و مکان آموزشی و ابزار کمکآموزشی و امکانات در دسترس دانشآموز هم در خانه و هم در مدرسه اطلاق میشود و نرمافزار به محتوای آموزشی، سبک و شیوه تدریس و رفتارها و جهتگیریهایی گفته میشود که عوامل دخیل در امر آموزش در مواجهه با دانشآموزان دارند.در ابتدا نگاهی به بعد سختافزاری آموزش و تاثیر آن در یادگیری یا عدمیادگیری دانشآموزان داشته باشیم؛ کلاس درس به عنوان مهمترین بخشی که شاکله سختافزار آموزش را تشکیل میدهد، میتواند فرآیند یادگیری را دچار بنبست کند یا برعکس، به آن شتاب و سرعت ببخشد. متاسفانه در ارتباط با کشورمان ایران، چنین عنصر مهم و تاثیرگذاری در مجموع علیه فرآیند یادگیری است و علت آن هم فقدان کلاسهای استاندارد، میز و نیمکتهایی که فاقد حداقل شرایط لازم برای راحتی و فراغ بال دانشآموزاناند، تراکم بالای دانشآموزی در هر کلاس که در مدارس دولتی پایتخت حتی تا 40 نفر تخمین زده میشود و محرومیت از امکانات کمکآموزشی موجود در کلاس در اغلب مدارس کشور در مجموع کلاس درس را به محیطی ناراحت، استرسزا، خفهکننده و فاقد حداقل شرایط لازم برای بروز استعدادهای دانشآموزان تبدیل کرده و اولویت آنها را از درس و یادگیری به درگیریهای روحی و فیزیکی با همکلاسان و تلاش برای رهایی از این محیط تغییر داده است.با اتمام کلاس و رفتن دانشآموزان به حیاط مدرسه باز هم با کاستیها و آسیبهای ناشی از نقص سختافزار مواجه میشویم. مستطیلی سیمانی و عاری از هرگونه ظرافت و زیبایی و فاقد وسایل بازی و تفریح و آموزش که اگر گشتهای گاهوبیگاه ناظمان مدرسه نباشد، چهبسا به محیطی خطرناک هم تبدیل میشود و دانشآموزان را با آسیبهای جدی جسمانی مواجه کند! از ابزار کمکآموزشی، وسایل ورزشی، کارگاه و آزمایشگاه مدرسه و امکانات آن و دیگر کمبودهای نظیر اینها هم نیاز نیست چیزی بگوییم و مسالهای است که برای همگان اظهرمنالشمس است.این مسائل که شاید در نگاه برخی از تحلیلگران حوزه آموزشوپرورش اهمیت خیلی حیاتی نداشته باشد و جزئی از مشکلات ثانویه تلقی شود، بنیاد یادگیری و ارزش و اهمیت محتوای آموزشی را هم تحتالشعاع قرار میدهد و در واقع ماهیت آموزشهای نوین به شکلی است که بهرغم تاثیر جداگانه هر کدام از آنها، اما در نهایت تفکیک کالبد و سختافزار از محتوا و دروس امکانپذیر نیست و بهاصطلاح در هم تنیده و ممزوج شدهاند. به عنوان مثال زمانی که میخواهیم کودک را با مفهوم طبیعت و احترام به محیط زیست آشنا کنیم، نیاز داریم تا وی را با زمین و نهال و آب و سبزه آشنا کنیم. چنین عناصری در کجای نظام آموزشی ما قرار دارند و سختافزارش در کدام مدرسه پیدا میشود؟! در اینجاست که هزینه و پول و سرمایه و نیاز مبرم سیستم آموزشی به سرمایهگذاری جدی، حس شده و خود را نمایان میسازد. دانشآموزان کشورهایی که چنین سرمایهگذاریهایی در سیستم آموزشی آنها صورت میگیرد، روزبهروز فاصله خود را با کودکان ایرانی بیشتر کرده و فرآیند یادگیری به بهترین شکل ممکن و به صورتی که در زندگی روزمره آنها به کار آید، برایشان تکمیل شده است. اما فارغ از موارد معدود و کمتکرار، آموزشوپرورش ایران به مکانی برای ایجاد هیجانات کاذب و مسابقات بیفایده تست و آزمون تبدیل شده و در نهایت خروجی آن هم نه با اهداف سیستم سیاسی و ایدئولوژی حاکم منطبق هستند و نه ماحصل 12 سال تحصیل در چنین سیستمی میتواند گرهی از مشکلات اقتصادی و اجتماعی فارغالتحصیلان بگشاید.به نکات فوق این موضوع مهم را هم باید اضافه کرد که شرایط روحی، احساسی و هیجانی متعددی که هر کدام از کودکان به شکلی متفاوت با آن سروکار دارند، گاهی تبدیل به موانعی سخت بر سر راه یادگیری میشوند و اینجاست که نقش مشاوران کارآزموده اهمیت دوچندان یافته و چهبسا کودکان بیشفعالی که در غیاب این مشاوران دچار سرخوردگی و فرار از مدرسه شدهاند و حضور این مشاوران در کنار معلمانی تعلیمدیده و صبور نیز مستلزم سیستمی آموزشی است که بتواند چنین هزینههایی را به گردن بگیرد، نه اینکه انتظار داشته باشد با معلمی خسته و درمانده مدرسهای چندپایه را با دروس مختلف و کلاسهای متفاوت با بهکارگیری تنها یک معلم بچرخاند.در بعد دیگر آموزش یعنی نرمافزار و محتوای آموزشی مشکلاتی بزرگ داریم که مهمترین آن طراحی نشدن اهداف تعلیم و تربیت برای زندگی عادی است. به این ترتیب که نظام آموزشی به دنبال تربیت فردی خاص و خانواده و جامعه در پی طرحی دیگر هستند. آن یکی از اهداف متعالی و رشد و بالندگی روحی و اخلاقی و دینی میگوید و این یکی از نمرات بالای ریاضی و زبان و پذیرش در فلان مدرسه تیزهوشان و اعزام به دانشگاههای خارج از کشور! هر چه که هست ارتباط چندانی با امروز بچهها و زیست واقعی آنها نداشته و به سرزندگی و شادابی و حل معماهای لاینحل آنها در همین دوران کودکی کمکی نمیکند. علاوه بر این با وجودهشدارهای متعدد و اصلاحات جزئی در کتب و متون آموزشی، اما هنوز هم این دروس و کتابهای متمرکز تفکر روشمند را به کودکان یاد نمیدهد بلکه حافظهمحور بوده و اطلاعات عمومی نهچندان سودمند را به حافظه او منتقل میکنند. دانشآموز ایرانی هنوز هم بیش از همسالان خود در کشورهای توسعهیافته در مدارس و کلاسهای درس دینی میخواند و سرگذشت حکومتها و سلسلهها را مرور کرده و اسامی پایتختها را از بر میکند.به نکات فوق این را هم باید اضافه کرد که حجم تکالیف درسی هنوز هم بسیار زیاد است و استرس و دلشوره آن کودک را در ساعات خارج از مدرسه از مهمانی و بازی و لذتهای کودکانهاش محروم میکند و ترس و اضطراب از مدرسهرفتن را در جان او شعلهور میکند. چنین مشکلی خود برآمده از همان مساله سختافزاری است که شرح داده شد. کلاسهای پرجمعیت با امکانات ضعیف و حجم بالای کتب درسی، در نهایت معلم را از ارزشیابی و درگیر کردن همه دانشآموزان با درس در همان ساعت کلاس باز میدارد و او ناچار میشود تکمیل فرآیند درسی را به ساعات بعد از مدرسه موکول کند و این کار را در قالب مشق و تکلیف انجام میدهد.اصلاح چنین رویههایی با سرازیر کردن سیل بخشنامههای بیارزش به مدارس ممکن نیست و نیاز به نگاهی استراتژیک به مقوله آموزش و تربیت دارد تا هم سیاست و ایدئولوژی را از محیط مدارس دور کند و هم تغییر شکل و کالبد مدارس و تجهیز آنها به امکانات قابل قبول را جزو اولویتهای کشور قرار دهد.