کشاورز معنی آب را میفهمد
علی کیانیراد از اثر خشکسالی و کمآبی بر کشاورزی میگوید
بحران آب و خشکسالی هرچند سال یکبار ایرانیان را با واقعیتی تاریخی در سرزمین روبهرو میکند. واقعیتی که به نظر میرسد بعد از ورود موتورهای مکنده و تکنولوژی حفاری چاه از یکسو و سوداگری ساخت سد از سوی دیگر، حیات در ایران را با چالشی بزرگ مواجه کرده است. علی کیانیراد استادیار و رئیس موسسه پژوهشهای برنامهریزی، اقتصاد کشاورزی و توسعه روستایی وزارت جهاد کشاورزی معتقد است؛ همهجای دنیا بخش عمده آب را در اختیار بخش کشاورزی میگذارند و کشاورزان معنی آب را میفهمند.
♦♦♦
ایران از نظر تاریخی کشوری است که با خشکسالی آشناست و خشکسالی از نظر جغرافیایی نیز یک ویژگی برای سرزمین ما محسوب میشود. چرا این خشکسالی هر بار که به شکل حادش سر باز میکند انگار کشور غافلگیر شده است. آیا اساساً با من موافق هستید؟
به این شدت که شما گفتید کشور دچار غافلگیری میشود، موافق نیستم. برآوردها نشان میدهد، در خشکسالی امسال تمهیداتی از سالیان گذشته اندیشیده شده که جلوی غافلگیری را میگیرد و نشان میدهد آگاهی نسبت به این مساله وجود دارد. البته موافق هستم که امسال آثار خشکسالی به نسبت سالهای دوری که خشکسالی داشتیم، خود را نشان خواهد داد. آخرین خشکسالی شدید ما در سال 87 بوده است که امسال وضعیت شبیه به آن سال است. بنابراین با پیشآگاهی و تمهیداتی که اندیشیده شده محصولات کشاورزی ما دچار زیان و ضرر نمیشود. از سال 92 به این طرف تمهیداتی اندیشیده شده که اولین آن توسعه نظامهای نوین آبیاری بوده است. به گونهای که تقریباً راندمان آبیاری از 36 درصد به 45 درصد رسیده است. انتقال محصولاتی که قابلیت کشت در فضای بسته را داشتند به گلخانهها و آزادسازی فضاهای سبز و در اختیار گذاشتن مناطقی که میتواند امنیت غذایی را تامین کند و تغییر تاریخها و تغییر روش کشت از تمهیداتی است که اندیشیده شده است. مثلاً به جای کشت بذر، کشت نشایی در دستور کار قرار گرفت. در مناطق کمآب تاریخ کشت چغندر قند تغییر کرده و به جای آنکه در بهار و تابستان اتفاق بیفتد به فصل پاییز منتقل شده است. برداشت شخصی من این است که در حوزه برداشتهای اساسی به خصوص در مورد کشت گندم، چغندر و... ما دچار مشکل نیستیم. البته ممکن است در حوزه کشت برنج، با توجه به کاهش بارندگیها دچار مشکل باشیم اما پیشبینی من این است که شرایط خشکسالی و اثر آن بر کشاورزی که پیشبینی میشود به شدت سالهای دوری باشد که کاهش بارش داشتیم، اتفاق نیفتد و آن مشکلات بهوجود نیاید. عملاً ما با توجه به فعالیتهایی که انجام شده توانستهایم با خشکسالی مقابله کنیم و در کنار این تمهیدات سیاستهای حمایتی دولت نیز بوده و به خصوص بیمههای خشکسالی و کمکهای بلاعوض که دولت به کشاورزان داشته میتواند در این زمینه موثر باشد.
سوال را اصلاح میکنم. وقتی مناطق مختلف کشور را مرور میکنیم متوجه میشویم در مناطقی از ایران که منابع آبی محدودی دارند، کشتهای پرمصرف مثل برنج، پیاز، چغندر قند و... در مناطق خشک و کمآبی مثل اصفهان و فارس و کرمان و... کاشته میشود. آیا نباید نوعی سازگاری میان نوع محصول و توانایی سرزمین از نظر منابع آبی وجود داشته باشد؟ آیا با دستورالعملهای مشخصی نمیتوان چنین مسالهای را مدیریت کرد؟
من از شما سوال میپرسم. آیا میتوانیم بالای سر هر کشاورزی یک مامور بگذاریم که شما حق ندارید در اصفهان یا شیراز برنج بکارید؟ آیا با دستورالعمل این قضیه حل میشود؟ نوع نگاه سیاستگذاران و تصمیمگیران ما باید نسبت به کشاورزی تغییر پیدا کند. بخش کشاورزی در ایران هنوز برای مقامات کشور یک بخش سنتی است که طرف برای معیشت خود دارد تولید میکند! در حالیکه کشاورزی یک فعالیت اقتصادی است. اگر قرار است ما بخواهیم الگوی کشت تغییر یابد نیاز داریم که الگوی کشت مشخص مورد حمایت قرار گیرد و از سویی، محصولی که قرار نیست در الگوی کشت باشد و قرار است جایگزین شود، مورد حمایت قرار نگیرد یا اینکه متناسب با الگوی آبی سراغ نوع محصولی برویم که قرار است کشت شود. در کجای دنیا حاکمیت به تولیدکنندگان بخش کشاورزی میگوید شما چه چیزی تولید کنید، چه میزان تولید کنید و به هر قیمتی که من گفتم تولید کنید و به هر کسی که من گفتم بفروشید! در هیچ جای جهان چنین چیزی نیست. اگر گندم برای ما محصول مهمی است باید حمایت کامل از گندم به عمل بیاید. باید حمایت جامع از تولیدکننده گندم صورت گیرد از سویی نیز باید حمایت هدفمند از مصرفکنندگان صورت گیرد. آیا جایی را در دنیا سراغ دارید که در زنجیره ارزش افزوده کشاورزی و غذا به اسم حمایت از مصرفکننده سرکوب قیمت تولیدکننده صورت گیرد؟ نوع نگاه سیاستگذار باید عوض شود. با دستورالعمل چنین چیزی درست نمیشود چون قبلاً هم بوده و جواب نداده است. مگر همین سالهای گذشته کشت برنج در اصفهان، فارس و مناطقی غیر از شمال کشور ممنوع نبود؟ اما چه مکانیسم کنترلی وجود داشت که کشاورز جز در شمال ایران برنج نکارد؟ آیا پول نکاشت به کشاورز جنوب ایران داده شد؟ او هم تولیدکننده است. یک مثال خارج از کشاورزی بزنیم. آیا در کشور مانع تولید خودرو پراید شدهاند؟ اگر میخواهند پراید تولید نشود باید حمایتها از تولید پراید قطع شود. با دستورالعمل میگویند در مناطق غیر از شمال ایران برنج کاشته نشود. بعد میگویند ما آبی به کشت برنج نمیدهیم. سوال این است که شما بر اساس کدام مکانیسم کنترلی سعی دارید آبی که دارید بحثش را میکنید به کشت برنج اختصاص پیدا نکند؟ کشاورز برنج میکارد، گندم میکارد، جو میکارد، سبزی و صیفی هم میکارد. تولیدکنندگان محصولات کشاورزی در ایران تلاش دارند از زمینشان به صورت بهینه استفاده کنند. کشاورز ترجیح میدهد برنج خودش را بکارد اما برنج گران هندی و برنج گران ایرانی مصرف نکند و از همان برنجی که خودش کاشته است مصرف کند! اگر قرار است برنج نکارد باید یک کشت جایگزین داشته باشد و یک حمایت هدفمند از کشاورز به عمل بیاید. در مورد مسائل اقتصادی و سیاستگذاری در این زمینهها نمیتوان یکبعدی به قضایا نگاه کرد. متاسفانه تولیدکنندگان کشاورزی در ایران طوری مورد انتقاد هستند که گویی از کره دیگری آمدهاند. انگار تورم 50 درصد بر این تولیدکنندگان کشاورزی حاکم نیست. گویی کشاورز موظف است هر چه حاکمیت گفت برود و تولید کند و از آن طرف نیز خود آنها مصرفکننده هستند. مگر غیر از این است که تورم 45 تا 50درصدی در مناطق روستایی شامل حال همین کشاورزان نمیشود. بنابراین با بگیروببند و دستورالعمل و سرکوب قیمت و نباید و باید چیزی درست نمیشود. چند بار دیگر ما باید تجربه قیمت مرغ و وضعیت تولید آن را تجربه کنیم؟ چند بار دیگر باید شاهد عدم تحویل محصولاتی از جمله گندم باشیم؟ چند بار دیگر باید به این نتیجه برسیم که علم اقتصاد ثابت کرده است که تورم با سرکوب قیمتها به شدت مخربتر از تورم بدون سرکوب قیمتهاست.
نکتهای که اینجا نباید در میانه بحث سیاستگذاری غلط و مسائل اقتصادی مرتبط با سرکوب قیمتها و تعیین قیمتگذاری مغفول بماند، بحث نگرانی پیرامون منابع آب است. ایران واقعاً با چالش جدی آب مواجه است. اگر آبی نباشد کشاورزی هم در کار نیست. بیشترین مصرف و هدررفت آب در حوزه کشاورزی است. چرا بین سیاستگذار و کشاورز در زمینه حفاظت از منابع آب منفعت مشترک بهوجود نمیآید که هم آب داشته باشیم، هم نان؟
رابطه آب و کشاورزی رابطه پیچیدهای نیست. در تمام دنیا کشاورزی مهمترین مصرفکننده آب است و این مصرف مختص ایران نیست. اولویت اول تخصیص آب باید کشاورزی باشد. چرا؟ چون کشاورزی نقش تعیینکننده در امنیت غذایی ایفا میکند. امنیت غذایی نهتنها در قانون اساسی کشور ما بلکه در قانون اساسی همه کشورها در رده امنیت ملی دیده شده است. ممکن است ما بدون خودرو بتوانیم زندگی کنیم، بدون فولاد بتوانیم زندگی کنیم اما هرگز بدون غذا نمیتوانیم زندگی کنیم. خداوند در قرآن فرموده است؛ ما آب را نازل کردیم که شما با آن زراعت کنید. نفرمودهاند که بروید در کویر شرکت فولاد بسازید. بنابراین مصرفکننده اصلی بخش کشاورزی است. اگر این حرف خطاست بگویید! کشور ما از قدیمالایام در منطقه خشک و نیمهخشک واقع بوده است. اجداد ما با این اقلیم آشنا و سازگار بودند. همه کشاورز بودند و خشکسالی و پدیده بحران آب در فلات ایران مساله جدیدی نیست. از وقتی که ما میدانیم ایران در منطقه خشک و نیمهخشک واقع شده است. از قضا یکی از تمدنهای کهن زمین هم هستیم. اینجا یک سوال مطرح میشود؛ اجداد ما از چه روشی برای مدیریت بهینه مصرف آب استفاده میکردند؟ آنها صنعتکار نبودند. همه کشاورز بودند. تکنولوژی خاصی به نام قنات را قرنها پیش اختراع کردند. مشکل منابع آب در ایران و اثر تهدیدکننده خشکسالی زمانی بهوجود آمد که ما آب سالم، تمیز و پاکیزه را به جای انتقال از طریق کانالهای قنات و بعد تقسیم در مزارع و باغات در زیر زمین، روی زمین آوردیم و سد ساختیم. مطالعات اقلیمشناختی و هواشناختی کشور ما نشان میدهد 75 درصد بارندگی ایران در 25 درصد این سرزمین رخ میدهد و 25 درصد بارندگی دیگر در 75 درصد پهنه سرزمینی اتفاق میافتد. نکته عجیبتر اینکه 75 درصد آب حاصل از بارندگی مورد نیاز بخش کشاورزی، در خارج از وقت زراعی نازل میشود و بر عکس 25 درصد بارندگی در فصل زراعی اتفاق میافتد. تقریباً سه سال پیش ایالت کالیفرنیا در آمریکا با خشکسالی به مراتب بدتر از ما مواجه شد. آنها چه کار کردند؟ آیا آنها گفتند بخش کشاورزی ما نباید آب مصرف کند؟ خیر! گفتند آب بخش کشاورزی نباید به هیچ عنوان تغییر پیدا کند. بخش صنعت، شرب و فضای سبز شهری را محدود کردند و به آنها گفتند ما نمیتوانیم با آب بخش کشاورزی فضای سبز شهری را آبیاری کنیم. در کدام کشور صنایع آببر را در گرمترین، خشکترین و بیآبترین مناطق کشور بنیانگذاری میکنند. کشوری که جنوب و شمال آن دریاست و میتواند آب شیرین کند و در اختیار صنایع قرار دهد. اینکه گفته میشود بخش کشاورزی آب بیشتری مصرف میکند آیا رفتهایم کنتور حجمی در اختیار کشاورز قرار دادهایم و متوجه شدهایم که آنها زیاد مصرف میکنند؟ آیا دلایل اینکه کشاورزی بیشترین مصرف را دارد بررسی کردهایم. به خاطر اینکه اگر 100 میلیارد مترمکعب آب قابل بهرهبرداری در کشور وجود داشته باشد محاسبه کنیم و متوجه شویم که هشت درصد آن برای شرب و صنعت خرج میشود و دو درصد نیز کنار میگذاریم برای چیزهای دیگر و مابقی یعنی 90 درصد آب قابل برنامهریزی در اختیار کشاورزی قرار میگیرد. این روش غلط است. محاسبات ما نشان میدهد مثل بقیه دنیا تقریباً 60 تا 70 درصد آب متعلق به بخش کشاورزی است. من نافی این نیستم که باید تلاش شود و البته تلاش هم شده که بهرهوری مصرف آب در ایران افزایش پیدا کند. اما اینکه اولین متهم به عنوان مصرفکننده و اولین متهم به عنوان عامل بحران آب کشور، بخش کشاورزی معرفی شود این را خلاف واقعیت و خلاف تحقیقات علمی میدانم.
وقتی آب نباشد کشاورزی هم نیست و رابطه بین واردات بخشی از محصولات کشاورزی با مدیریت منابع آب میتواند رابطه معناداری باشد. چرا به جای تسهیل روند واردات برخی از محصولات پرمصرف آب، بر کاشت و تولید آنها در کشور که مناطق زیادی از آن با چالش آب مواجه هستند، اصرار ورزیده میشود؟ رابطه بین واردات محصولات کشاورزی چه منافاتی با فعالیت کشاورزان دارد؟
منافات آن در قانون اساسی آمده است. اصل سوم و چهل و سوم قانون اساسی کشور دولتهای جمهوری اسلامی ایران را مکلف میکند در جهت رفع نیازهای کشور از طریق تولید محصولات کشاورزی در داخل عمل کنند. این سوال ممکن است اینطور هم مطرح شود که آیا ما میتوانیم همه نیازهای کشور را از طریق تولید محصولات کشاورزی تامین کنیم؟ پاسخ من مثبت است. بله، میتوانیم غیر از دو تا سه محصول! این سه محصول ذرت، جو (نهادههای دامی) و دانههای روغنی است. تا حدی هم میتوان چغندر قند را نیز جزو این گروه به حساب آورد. با توجه به شرایط اقلیمی ایران، این محصولات جزو محصولات آببر هستند. ممکن است کسی بگوید هندوانه هم جزو محصولات آببر است. اما باید گفت این چند محصول پرمصرفترین محصولات کشاورزی هستند. بقیه مصرف کمتری دارند. مشکلی که نمیتوانیم در این موارد به خودکفایی برسیم مشکل شرایط اقلیمی است. اما از طرف دیگر در نظر بگیرید در مورد گوشت مرغ، گوشت قرمز، روغن و قند و شکر تقریباً دو برابر مصرف جهانی مصرف میکنیم. مشکل ما در مدیریت آب بخش کشاورزی مشکل قابل حلی است به شرطی که الگوی مصرف تغییر کند. نه اینکه تولید این محصولات تغییر کند. این بحران خشکسالی و کمآبی با مدیریت صحیح کاملاً قابل حل است و به جای تعطیلی کشاورزی میتوان با تغییر الگوی مصرف و تغییر سبک زندگی خود را با شرایط سازگار کرد. هدف ما این است که کالاهای اساسی در کشور تولید شود. اما شما در نظر بگیرید در کجای جهان قند و شکر کالای اساسی و استراتژیک است؟ روغن کالای اساسی نیست و... اما در نحوه چیدمان مدیریت توسعه کشور طوری به منابع فشار وارد میشود که مثلاً قند و روغن به اندازه نیاز در کشور تولید شود چراکه این کالاها مثلاً کالاهای اساسی تعریف شدهاند. یک کیلو گوشت قرمز 15 هزار لیتر آب مصرف میکند. در صورتی که یک کیلوگرم گندم سه تا چهار هزار لیتر آب مصرف میکند.
نقد شما به ساختارهای قانونی در حوزه تعیین کالاهای اساسی و ضرورتهای خودکفایی در برخی محصولات و بحث سبک زندگی و الگوی مصرف است...
بله، اگر همین الگوی مصرف را ادامه دهیم در تولید برخی محصولات کم میآوریم و منابع آب و خاک دچار بحران جدی میشود اما این کشور توانایی تغذیه جمعیت را دارد به شرط اینکه الگوی مصرف غذایی تغییر پیدا کند و از طرف دیگر نیز بهرهوری افزایش پیدا کند و حمایت هدفمند از مصرفکننده صورت گیرد. ما اکنون معتقد هستیم گندم را حدود چهار هزار تومان میخریم و هزار تومان هم بر سر کشاورزان منت میگذاریم برای اینکه قیمت نان را برای مصرفکننده حدود دو هزار تومان داشته باشیم. آیا تولیدکننده راضی است که با این قیمت گندم تولید کند؟ و مصرفکننده آیا با این قیمتی که دارد برای خرید نان پول پرداخت میکند راضی است؟ قطعاً هیچکدام راضی نیستند. یک فرمول در مدیریت محصولات کشاورزی وجود دارد که شامل حمایت جامع و کامل از تولیدکننده محصولات کشاورزی و غذایی و عموماً از طریق حمایتهای غیرقیمتی که به افزایش بهرهوری آنها منجر میشود و از سویی حمایت کامل از مصرفکننده است. قرار نیست همه جامعه ایرانی نان ارزان مصرف کنند. هماکنون نانواییهای یارانهپز تهران در جنوب این شهر قرار دارند. اکثر ثروتمندان تهران که عمدتاً بازاریهای تهران هستند محل کارشان در جنوب تهران است و منزلشان در شمال تهران. آیا نظام کنترلی وجود دارد که آنها هر روز نان سنگک خود را یارانهای میگیرند و از جنوب به شمال شهر میبرند (با خنده)! اینجا مقصر کشاورزی نیست. اگر زنجیره ارزش را در نظر بگیرید کشاورزان ما قدر قطرهقطره آب را میدانند چون آنها اجدادی با آب بزرگ شدهاند و معنی آب را میفهمند. متاسفانه آن چیزی که مشکل درست کرده است استفاده از آب کشاورز در جاهای دیگر بوده که چندان ضروری نبوده است.