فرمانفرمای اقتصاد
خداداد فرمانفرمائیان که بود؟
دکتر خداداد فرمانفرمائیان از نسل تکنوکراتهای دهه 40 بود، از نسل مردانی همچون علینقی عالیخانی و رضا نیازمند و مهدی سمیعی و از فرزندان کوچکتر فرمانفرمای افسانهای. یازدهساله بود که پدرش درگذشت، او زمانی متولد شد که پهلوی بزرگ قدرت را از فرمانفرمای پدر، ضبط و حتی خانه وی را به کاخ خویش بدل کرده بود. خداداد بعد از جنگ جهانی، ابتدا به بیروت رفت و بعد برای تحصیل راهی آمریکا شد. دانشجوی سادهای که چندان اخلاق شاهزادگی نداشت و در استنفورد اقتصاد میخواند و چون با موج نهضت ملی کردن نفت امکان ارتباطات ارزی از میان رفته بود، با دشواری هزینه تحصیل و حضور در اقامتگاه دانشگاه را میداد. فرمانفرمائیان مدتی در دانشگاههای براون، پرینستون و هاروارد تدریس میکرد تا زمانی که از سوی ابوالحسن ابتهاج بنیانگذار سازمان برنامه، به این سازمان دعوت و در مرکز تحقیقات اقتصادی سازمان برنامه مشغول به کار شد. وقتی به خدمت دولت درآمد به این امید بود که حضور در شورای عالی اقتصاد، به معنای «رعیت دولت» بودن نیست، که فرمانفرما فرزندان را از ابتلا به آن برحذر داشته بود. او کرسی معتبر تدریس در پرینستون را وانهاد و به تهران برگشت. به بهانه پنجمین سالگرد درگذشت خداداد فرمانفرمائیان، مروری کوتاه کردهایم بر کارنامه او در سازمان برنامه و بانک مرکزی.
نخستین حضور در سازمان برنامه
ابتهاج در مقام بنیانگذار و رئیس سازمان برنامه با قدرت و بیاعتنا به پادشاه و دولتهای در آیند و روند، در سازمان برنامه یک بانک اطلاعاتی و یک مجموعه نیروی انسانی متخصص و آشنا به جهان به وجود آورد و مشغول اجرای برنامه توسعهای بود که با تایید مجامع بینالمللی الگوی پیشرفت کشورهای در حال توسعه متحد غرب شناخته میشد.
خداداد فرمانفرمائیان در شورای عالی اقتصاد مشغول شد؛ خودش درباره عقاید اقتصادیاش میگوید: ما طوری تربیت شده بودیم که معتقد به یک تز خیلی ساده بودیم که دولت میتواند آگاهانه به سوی اهدافی قدم بردارد. به وسیله اقدامات دولت میتوانیم در مکانیسم بازار دخالت بکنیم و مملکت را خیلی سریعتر پیش ببریم، تا اگر فقط بگذاریم به اصطلاح عرضه و تقاضا در خود بازار اتوماتیک کار کند که تا حدودی جنبه سوسیالیستی داشت. آن زمانی که ما شروع کردیم به کار، در این راه پیشقدم بودیم. یعنی اولین کتابهایی که ما میخواندیم، همه روی این مطلب تاکید داشتند که با دخالت مستقیم دولت در عرضه و تقاضا سرعت پیشرفت اقتصادی میتواند خیلی تندتر باشد تا اینکه ما هیچ کاری نکنیم، فقط بگذاریم که منابع مالی و انسانی بهدست بازار برای احتیاجات مختلفه تخصیص یابد. ما میدانستیم و معتقد شده بودیم که عرضه و تقاضا زیربنا برای مملکت نمیسازد. آنچه هم قبلاً در زمان رضاشاه شده بود، از لحاظ ساختمان جادهها، بنادر و مانند آن، و ساختن کارخانهها با نظر و دخالت مستقیم دولت بود. بعد از اینکه زیربناها تامین شدند، دانشگاهها و مریضخانهها ساخته شدند، بخش خصوصی شروع کرد به سرمایهگذاری در کارهای دیگر. ما تربیتشده این مکتب بودیم که در یک محیط دموکراتیک، از لحاظ سیاسی، دولت میتواند دخالتهایی در کار بکند که اقتصاد را تندتر پیش ببرد و سطح درآمد مردم را تندتر بالا ببرد.
خداداد فرمانفرمائیان حتی پیش از آنکه به معاونت سازمان برنامه برسد به علت سمت خود در دفتر اقتصادی سازمان برنامه و شرکتش در جلسات شورای اقتصاد، مدام با پادشاه همسخن میشد و چنانکه در خاطرات خود بازگفته گاهی برنامهها را بیپروا نقد میکرد و از رجال استخواندار و پیر زمان هم نصیحت میشنید: آن روزهای اول من با شاه جر و بحث میکردم، حتی سر الفاظ اقتصادی. کار ما برنامهریزی بود. من با اعلیحضرت سر مفهوم تولید ناخالص ملی و درآمد ملی یک روز شدید بحث داشتم. گفتم قربان اشتباه است آنچه میفرمایید. ما دلمان میخواست بالاخره شاه مملکت ما که حرف میزند، وقتی راجع به این مطالب صحبت میکند، اگر به خصوص با روزنامهنویسهای خارجی صحبت میکند، اشتباه نکند. بد بود که شاه این اشتباه را بکند. شاه برخاست و از اتاق رفت ولی به وسیله آقای شریفامامی به من پیغام فرستاد من از افرادی که با صراحت صحبت میکنند و من را در امور فنی تصحیح میکنند، خوشم میآید.
خداداد، ابتهاج را معلم خود میدانست و همیشه از او به نیکی یاد میکرد و میگفت او به من و همکارانم وطنپرستی، اصول اخلاقی و نظام اداری و نحوه کار کردن را آموخت. ابتهاج به علت اختلاف با دکتر اقبال، نخستوزیر، در مورد تصویب ماده واحده در مجلس در مورد انتقال اختیارات سازمان برنامه به نخستوزیر مجبور شد از سازمان برنامه کناره بگیرد؛ زمانی که ابتهاج مجبور شد از سازمان برنامه برود مهمترین یادگار او یعنی آن یکصد نفر ایرانی دانشآموخته که از اطراف جهان جمع آورده بود، ابتدا زیر نظر مهندس صفیاصفیا تکنوکرات آرام و بیتظاهر، برجا ماندند و کوتاه زمانی بعد مهار سازمان برنامه را در دست گرفتند، فرمانفرمائیان با اصرار خسرو هدایت، مدیرعامل جدید، در سازمان باقی ماند و به سمت معاون اقتصادی منصوب شد. در دوران نخستوزیری علی امینی، پس از اینکه اصفیا رئیس سازمان برنامه شد، فرمانفرمائیان به سمت معاون اقتصادی و مالی منصوب شد. او ابتدا مسوول دفتر اقتصادی و سپس معاون طرح و برنامه شد. در این مشاغل او نهتنها در شکلدهی به اندیشه و ساختار عمومی برنامهریزی در ایران نقش داشت، بلکه به عنوان مسوول مستقیم تهیه برنامه سوم شاهد و دستاندرکار تنشهایی بود که در شکلگیری سیاستهای داخلی و نیز روابط خارجی در سالهای بعد تاثیر گذاشتند.
در سازمان برنامه خداداد فرمانفرمائیان و همکاران او با توجه به اهمیت نقش هدایتکننده دولت در توسعه اقتصاد کشور تمام کوشش خود را برای برنامهریزی عمرانی و تهیه یک برنامه جامع توسعه به کار گرفتند. اولین کار مهم این دفتر تهیه یک گزارش از عملکرد برنامه دوم و ارزیابی طرحهایی بود که طی سالهای 1334 تا 1341 به اجرا درآمده بودند. خداداد فرمانفرمائیان که خود طرح اصلاحات در ملکداری و تغییر سیستم کشاورزی را سالها قبل بر کاغذ آورده و با حسن ارسنجانی (وزیر کشاورزی و مجری طرح اصلاحات ارضی) در میان گذاشته بود، همچون بسیاری از همکاران خود بر اصلهای افزونشده بر اصول «انقلاب شاه و مردم» انتقاد داشت.
آنچه به عنوان برنامه دوم معروف بود، در عمل مجموعهای از طرحهایی به شمار میرفت که بیارتباط به اثرات اجتماعی و ارتباط بین بخشهای اقتصادی تهیه شده بودند؛ در صورتی که آنچه کشور بدان نیاز داشت برنامه جامعی بود که با در نظر گرفتن دادهها و ستادههای اقتصادی، ارتباط بین کشاورزی، صنعت و سایر بخشها، هزینهسنجی طرحها، اثرات سرمایهگذاری، تامین منابع مالی و گسترش زیربنای اقتصادی بتواند درآمد سرانه کشور را به طور مدام افزایش دهد و نقش دولت، شناخته ولی محدود باشد و توجه خاص به تشویق بخش خصوصی از طریق منابع مالی و هدایت موسسات تخصصی مانند بانک توسعه صنعتی و معدنی و بانک اعتبارات صنعتی شود. به همین صورت بود که برنامه سوم (1341 تا 1347) و برنامه چهارم (1347 تا 1351) شکل گرفتند، برای نخستین بار در برنامه سوم بود که به طور جدی برنامه حمایت از بخش خصوصی شکل گرفت. دوران اجرای برنامههای توسعه مذکور به عقیده بسیاری از کارشناسان، زمانه طلایی اقتصاد ایران در تاریخ معاصر به شمار میرود که یافتن نظیری برای آن دشوار به نظر میرسد.
این برنامه طی اجرا تغییر شکل داد و دستگاههای اجرایی مستقیماً به صورت مجری آن طرحها درآمدند و وظایف سازمان برنامه بیشتر به صورت تعیین معیارهای نحوه اجرا و تهیه و تنظیم بودجه و نظارت درآمد. فرمانفرمائیان بر این باور بود که تا این دستگاهها خود وارد کارهای اجرایی نشوند، هیچوقت قدرت اجرایی لازم را پیدا نخواهند کرد و در این جهت نحوه کار سازمان برنامه را تغییر داد.
انتقال بودجه به سازمان برنامه
در دولت دکتر علی امینی مساله انتقال بودجه از وزارت دارایی به سازمان برنامه مطرح شد. خودش درباره این طرح میگوید: ابتهاج این را به ما خیلی خوب حالی کرده بود، که اگر کارهای اجرایی از سازمان برنامه برود، کسی دیگر به سازمان برنامه و برنامههای عمرانی اعتنایی نخواهد کرد، برنامهریزی و آن پلانی که شما مینویسید به درد کسی نخواهد خورد. مانند اینکه دندانهای شما را بکشند. من مطرح کردم که بودجه کل کشور باید از وزارت دارایی به سازمان برنامه منتقل شود، به خاطر اینکه اگر هم که قانون برده بودند که تخصیص از طریق برنامه انجام شود، باز میتوانستند بودجه را عوض کنند، و کردند. تخصیص اعتبار اولیه را قانون گذرانده بودند که 80 درصد پول نفت را بدهند به سازمان برنامه برای کارهای عمرانی. آنچه که ما از دست میدادیم توانایی و کنترل بود، من نزد خودم فکر کردم تنها راهش این است که ما بودجه کل کشور را تحت کنترل سازمان برنامه بیاوریم و اجرائیات را در مقابل به وزارتخانهها منتقل کنیم. این طرح را پیشنهاد کردم، نوشتم، و خیلی سر و صدا راه انداختم. این طرح در ابتدا از حمایت دکتر امینی برخوردار بود، ولی وقتی نخستوزیر تصمیم خود را عوض کرد، فرمانفرمائیان از سازمان برنامه استعفا داد و یک سال خانهنشین شد.
حضور در بانک مرکزی
با انتصاب مهدی سمیعی به ریاست بانک مرکزی فرمانفرمائیان به سمت قائممقام بانک مرکزی منصوب شد و به مدت هشت سال در مقام قائممقام و رئیس بانک مرکزی ایران از سازمان برنامه دور بود. به گفته مهدی سمیعی وقتی همزمان با اصلاحات موسوم به انقلاب سفید، پادشاه از او خواست تا ریاست بانک مرکزی را بپذیرد، و این مرکز مهم را مانند بانکهای مرکزی جهان با اقتدار و جدا از دسترس دولت بسازد، سمیعی گفته بود من حسابدارم و بانکداری نمیدانم، تنها در صورتی به آنجا میروم که اجازه بفرمایید خداداد فرمانفرمائیان قائم مقام باشد، پادشاه جواب داده بود او مصدقی است. اشاره به نسبت فامیلیشان. دکتر مصدق عمهزاده فرزندان فرمانفرما بود. اما پایداری مهدی سمیعی در خواست خود باعث شد که فرمانفرمائیان به بانک مرکزی رفت. حدود شش سال، در سمت قائم مقام بانک مرکزی حضور داشت. در 5 آذر 1347 با رفتن سمیعی به سازمان برنامه فرمانفرمائیان به ریاست بانک مرکزی و در بازگشت سمیعی به بانک مرکزی در 27 خرداد 1349 به سمت مدیرعامل سازمان برنامه منصوب شد.
در دوران مدیریت مهدی سمیعی و فرمانفرمائیان در بانک مرکزی، پایههای اجرای سیاست پولی، حفظ موازنه ارزی، نظارت موثر بر سیستم بانکی و حفظ ارزش پول و بررسیهای اقتصادی تحکیم یافت. همزمان اقدامات برجستهای برای تقویت و تربیت نیروی انسانی، اعزام محصل به خارج و گسترش وسیع پوشش بهداشتی و درمانی و بهتر کردن شرایط کار صورت گرفت؛ به صورتی که بانک مرکزی به صورت یک موسسه نمونه چه در ایران و چه در جامعه بینالمللی شناخته شده بود. در آن زمان همچنین بدنه کارشناسی بانک مرکزی تقویت شد که نتیجه آن در ارتقا و بهبود گزارشهای بانک مرکزی وقت قابل مشاهده است. تجدید نظر در قانون پولی و بانکی و ادغام و تغییر ساختار برخی ادارات بانک مرکزی از دیگر فعالیتهایی بود که طی دوران همکاری سمیعی و فرمانفرمائیان در بانک مرکزی صورت گرفت.
ریاست سازمان برنامه
فرمانفرمائیان در میانه برنامه چهارم با سمت مدیرعاملی به سازمان برنامه برگشت و برنامه پنجم عمرانی را پایهگذاری و تدوین کرد. به دلیل حضورش در بانک مرکزی، تا حدود زیادی بر جنبههای مالی برنامه چهارم مسلط بود. اجرای برنامه چهارم و تهیه برنامه پنجم بزرگترین کاری بود که در دوران او انجام شد. سیاستهایی مثل اصلاحات ارضی و سیاستهای دیگر انقلاب سفید، به عنوان هدفهای برنامه در تهیه برنامه پنجم مد نظر بودند. «هنگامی که برگشتم به سازمان برنامه در دلم حس کردم که سازمان برنامه دارد کمی وزارتخانهای شود. کارهای اجرایی اغلب به وزارتخانهها واگذار شده بودند ولی بودجه عملاً به سازمان برنامه آمده بود.»
درباره میزان پیشبینی بودجه در برنامه پنجم میگوید: در تهیه برنامه پنجم کنفرانس اوپک تهران راجع به قیمت نفت انجام شده بود. یک مقداری پیشبینیهای ما راجع به درآمد نفت بالاتر رفته بود. در برنامه چهارم کل پولی که ما پیشبینی کرده بودیم برای خرج هفت میلیارد و نیم دلار بود. در برنامه پنجم، آنچه که ما اول تهیه کردیم، زمانی بود که هنوز از اوپک خبری نشده بود. ولی آن کنفرانس تهران انجام شده بود، روی پیشبینیهای کلی که درآمد از نفت بیشتر میشود و همچنین امکانات وام گرفتن ما بیشتر میشود، برنامه را بر اساس هزینه 20 میلیارد دلار تنظیم کرده بودیم. من یادم است سطح افزایش قیمتها را طی برنامه سالانه حدود چهار درصد پیشبینی کرده بودیم که کم نبود، ولی میتوانستیم طاقتش را بیاوریم. اغلب این هزینهها بعد از آخر برنامه چهارم طی برنامه پنجم، به خصوص پس از افزایش سریع درآمد نفت، انجام گرفت. در هرحال ما برنامه پنجم را تحویل دادیم. بعد از آن بود که من استعفا دادم.
اولین مطلب برنامه پنجم جامعیت آن بود، سیاست اول یکی این بود که استانها را بیشتر وارد کار بکنیم، مناطق را بیشتر وارد کنیم. سیاست کشاورزی و آموزش. او مدافع حمایت از صنایع خرد بود: میگفتم در دروازه قزوین هزار خیامی وجود دارد. اینها، هرکدامشان، در مغازههای کوچک، این تراشکارها و فلزکارها، اینها باید بیایند و پخش بشوند در سرتاسر کشور و صنعتی بشوند و ماشینآلات جدید بیاورند و بزرگ بشوند. در هر حال، این یک قسمت دیگر از یک فلسفه جدیدی بود که در برنامه پنجم مطرح بود. بقیه البته ادامه کارهای گذشته، مثل سد دز، تکمیل زهکشیها، نیشکر و آن طرحهای بزرگ کشت و صنعت، جادهها و بنادر، و مانند آن.
استعفا از سازمان برنامه
فرمانفرمائیان هنگام ارائه برنامه پنجم عمرانی در دیماه 1351، به علت اختلاف با نخستوزیر در زمینه طرح تصمیم به استعفا گرفت و از سال 1352 به کلی خدمات دولتی را کنار گذاشت و به پیشنهاد خیامی ریاست هیات مدیره بانک صنایع ایران را پذیرفت و تا زمان انقلاب در همین سمت باقی ماند.
فرمانفرمائیان، همانند بسیاری از تکنوکراتهای جوان دهه چهل، همچون علینقی عالیخانی و مهدی سمیعی در روند شتاب پادشاه برای رسیدن به پنج قدرت صنعتی دنیا، از گردونه قدرت خارج و در بخش خصوصی مشغول به کار شد. جامعه سیاسی در شایعات مرسوم اینان را قربانی رقابت با امیرعباس هویدا تصور کرد، اما در سالهای بعد چندان که بازگفتند آشکار شد که شتاب پادشاه برای رساندن کشور به نقطهای که میخواست تا به جایی رسیده بود که مخالفتها را تحمل نمیکرد. نخستین اختلافات زمانی به وجود آمد که درآمدهای نفتی افزایش یافت و این اقتصاددانان با پیشبینی بحران، پادشاه را از تورم و رکود برحذر داشتند و با شتاب گرفتن درآمدهای نفتی، محمدرضا پهلوی بدون توجه به هشدارها، تاب هیچ انتقادی را نداشت.
فرمانفرمائیان بعد از خروج از ایران و اقامت در لندن در گروه بازرگانی هندوجا مشغول به کار شد و مسوولیت هدایت و عضویت هیات مدیره تعدادی از موسسات مالی وابسته به این گروه را بر عهده داشت. گذری بر زندگی ۸۷ساله خداداد فرمانفرمائیان تصویری است از دورانی خاص، و فرصت بزرگ از دست رفته از نسلی که به موقع بر سر قرار برای شرکت در آبادانی وطن خود رسید، اما فرصتی چندان نیافت. آنان پیرانه سر را به دور از وطن، در حالی گذراندند که مدیران اقتصادی کشور، اندیشههای دیگری در سر میپروراندند.