ذهن متعصب انسان
سوگیریهای رفتاری رایج در بازار سرمایه چه مواردی هستند؟
برای تبدیل شدن به یک سرمایهگذار موفق در بلندمدت، علاوه بر یادگیری مفاهیم اولیه، باید مسائل مختلفی را رعایت کرد. یکی از این مسائل مهم، غلبه بر سوگیریهای شناختی و روانشناختی است که اغلب منجر به اشتباه یا تصمیم غلط در سرمایهگذاری میشود. سوگیریهای شناختی در واقع یک رفتار غریزی است. در واقع همه ما تمایل داریم تا از میانبرها به هدف برسیم، تصمیمات پیچیده را بیش از حد ساده کنیم و در فرآیند تصمیمگیری خود اعتمادبهنفس بیجا داریم. همه این موارد نمونههایی از سوگیریهای رفتاری است. درک سوگیریهای شناختی میتواند ما را در گرفتن تصمیمات سرمایهگذاری بهتر کمک کرده و به کاهش ریسک و افزایش بازدهی سرمایهگذاری در طول زمان منجر شود. اما مهمترین سوگیریهای رفتاری در بازارهای مالی چه مواردی هستند؟
1- سوگیری تاییدی
سوگیری تاییدی در واقع تمایل طبیعی انسان برای جستوجو یا تاکید بر اطلاعاتی است که نتیجهگیری یا فرضیه موجود را تایید کند. سوگیری تاییدی یکی از دلایل اصلی اشتباهات سرمایهگذارانی است که اغلب اعتمادبهنفس بیش از حد دارند. چراکه این افراد اغلب تنها به اطلاعاتی استناد میکنند که تصمیماتشان را تایید کند. این اعتمادبهنفس بیش از حد ممکن است این حس غلط را ایجاد کند که احتمالاً هیچ اشتباهی رخ نداده و همین موضوع خطر تصمیم چشمبسته را افزایش میدهد.
به منظور کاهش ریسک سوگیری تاییدی، باید وضعیت موجود را به چالش کشید و به دنبال اطلاعاتی گشت که پرسشهایی راجع به نحوه سرمایهگذاری ما ایجاد کند. در واقع، باید همواره به دنبال زیرورو کردن مورد سرمایهگذاری خود بود تا بتوان اشتباهات احتمالی را تجزیه و تحلیل کرد. باید به صورت مداوم مورد سرمایهگذاری خود را بازبینی کرده و فرضیات خود را به چالش کشید. شاید بهتر باشد که همیشه از خود سوال کنید که چرا این تصمیم اشتباه است، تا اینکه به دنبال اثبات درست بودن تصمیم خود باشید. چارلی مانگر، نایب رئیس شرکت سرمایهگذاری برکشایر هاتاوی و شریک وارن بافت در این رابطه میگوید: «تخریب سریع ایدهها در زمان درست، یکی از ارزشمندترین ویژگیهایی است که هر سرمایهگذار باید آن را کسب کند. همیشه خود را مجبور کنید که استدلالهای طرف مقابل را در نظر بگیرید.» مروری بر دوران حرفهای موفقترین دانشمندان و ریاضیدانان تاریخ نشان میدهد یکی از نقاط قوت اصلی این افراد فائق آمدن بر سوگیری تاییدی و دیدن همه جوانب یک مساله بوده است. کارل جاکوبی، ریاضیدان مشهور قرن نوزدهم، نقلقولی معروف دارد: «برعکس کن، همیشه همهچیز را برعکس کن!»
2- سوگیری اطلاعاتی
سوگیری اطلاعاتی به تمایل افراد به سنجش اطلاعات برمیگردد حتی زمانی که آن اطلاعات در درک مساله یا مشکل بلااستفاده باشد. یکی از نکات کلیدی در سرمایهگذاری بررسی تمام اطلاعات مرتبط با مساله به منظور گرفتن یک تصمیم سرمایهگذاری آگاهانه است، این کار باید در کنار حذف یا نادیده گرفتن اطلاعات غیرمرتبط انجام شود. معمولاً سرمایهگذاران هر روز در معرض اطلاعات بلااستفاده بسیار زیادی از تحلیلگران مالی، روزنامهها، کارگزاریها و فضای مجازی قرار دارند و کار بسیار دشواری پیشرو دارند که بتوانند اطلاعات غیرمرتبط را از میان این همه اطلاعات فیلتر کنند. قیمت روزانه سهام و روند قیمتی بازار معمولاً برای سرمایهگذارانی که با دید میانمدت در بازار سهام فعالیت میکنند حاوی اطلاعات خاصی نیست، با این حال هر روز در ستونهای مالی و خبری و فضای مجازی شاهد خبرهایی هستیم که به صورت لحظهبهلحظه تحرکات قیمتی سهام را دنبال میکند. در بسیاری از موارد، سرمایهگذاران با توجه به تغییرات کوتاهمدت قیمت سهام، اقدام به خرید و فروش سرمایه خود میکنند. این موضوع باعث میشود که با سقوط قیمت یک سهم سرمایهگذاران سهام با ارزش خود را فروخته یا با یک روند صعودی لحظهای اقدام به خرید یک سهم بیارزش کنند.
بهطور کلی، سرمایهگذاران میتوانند با نادیده گرفتن تغییرات روزانه قیمت سهام و تمرکز بر چشمانداز میانمدت و عملکرد یک سهم، تصمیمات سرمایهگذاری بسیار بهتری بگیرند. با اجتناب از تحولات روزانه و کوتاهمدت، یک سرمایهگذار میتواند بر ریسک خطرناک سوگیری اطلاعات در فرآیند تصمیمگیری سرمایهگذاری غلبه کند.
3- بیزاری از ضرر و اثر موهبت
مردم معمولاً ترجیح میدهند که ضرر نکنند تا اینکه سود بیشتری به دست بیاورند. مشابه این اثر، زمانی رخ میدهد که مردم ارزش دارایی خود را از یک دارایی مشابه که در اختیار آنها نیست، بیشتر میدانند. بیزاری از ضرر و اثر موهبت میتواند منجر به تصمیمات سرمایهگذاری نامربوط و ضعیفی شود که به موجب آن سرمایهگذاران به امید بازگشت پولشان از فروش سرمایهگذاری زیانده خود سر باز بزنند.
تمایل به بیزاری از ضرر یکی از قوانین اصلی اقتصاد را نقض میکند: سنجش هزینه-فرصت. برای اینکه فردی به یک سرمایهگذار موفق تبدیل شود باید قادر باشد که به خوبی هزینه-فرصت را اندازهگیری کرده و به تصمیمات سرمایهگذاری گذشته خود که ناشی از تمایل انسان به اجتناب از ضرر است، وابسته نباشد. سرمایهگذارانی که به دلیل بیزاری از ضرر به تصمیمات قبلی خود وابستهاند، فرصتهای سرمایهگذاری فوقالعادهای را از دست خواهند داد. در حقیقت تصمیمگیری در خصوص حفظ یا فروش سرمایهگذاری موجود باید با هزینه-فرصت سنجیده شود. به منظور افزایش تمرکز روی اندازهگیری هزینه-فرصت، باید دید که آیا نگهداری سرمایه قبلی در مقایسه با سرمایهگذاری جدید در سبد سرمایهگذاری چقدر سودده است. بسیاری از سرمایهگذاران میتوانند تصمیمات مالی فوقالعادهای بگیرند اگر بتوانند تعداد سرمایهگذاری در سبد خود را محدود کرده و با سنجش هزینه-فرصت انتخاب درستی میان سرمایهگذاریها انجام دهند. وارن بافت مثال جالبی دارد. او میگوید سرمایهگذاری در بلندمدت مثل یک کارت پانچ فرضی است که تنها 20 سوراخ دارد و شما با هر تصمیم سرمایهگذاری یکبار آن را سوراخ میکنید. از نگاه بافت، چنین دیدگاهی سرمایهگذاران را ملزم خواهد کرد که با دقت کافی و با در نظر گرفتن ریسکهای موجود، تصمیمات سرمایهگذاری آگاهانهای بگیرند.
4- سوگیری ناشی از انگیزه
سوگیری ناشی از انگیزش، در واقع قدرتی است که انگیزه و پاداش میتواند در رفتار انسان ایجاد کند و اغلب منجر به حماقت میشود. بحران مسکن در آمریکا یک مطالعه موردی کلاسیک در سوگیری ناشی از انگیزه است. با وجود اینکه سرمایهگذاران میدانستند که با وثیقه اعتباری وحشتناکی به وامگیرندگان وام میدهند، و در بسیاری از موارد مردم نه درآمدی داشتند و نه شغلی، کل صنعت بر پایه وامدهی به چنین افرادی ایجاد شده بود. اما چگونه چنین اتفاقی در این مقیاس رخ داد؟ پاسخ این سوال را باید در اثر انگیزه پیدا کرد. در هر سطحی از زنجیره ارزش، انگیزههایی وجود داشت تا مردم را به مشارکت تشویق کند. بساز و بفروشها انگیزه قدرتمندی برای ساخت خانههای جدید داشتند. دلالان و مشاوران املاک انگیزه خوبی داشتند تا افرادی را پیدا کنند که به دنبال رهن خانه هستند. بانکهای سرمایهگذاری انگیزه زیادی برای پرداخت رهن به دلالان و بازپرداخت وام آنها داشتند بنابراین آنها میتوانستند این وامها را بهادار کرده و به سرمایهگذاران بفروشند. بنگاههای اعتبارسنجی نیز انگیزه بسیار زیادی برای خرید این اوراق رهنی رتبه AAA داشتند چراکه با وجود نیاز به سرمایه کم، بازدهی بالا و سود زیادی داشت.
5- تمایل به سادهسازی بیش از حد
در جستوجو برای فهم مشکلات پیچیده، انسان به توضیحات شفاف و ساده تمایل دارد. متاسفانه، برخی از مسائل از نظر ذاتی پیچیده یا نامشخص بوده و نمیتوان با سادهسازی آنها را توضیح داد. در واقع، برخی مسائل بسیار نامشخص بوده و امکان آن وجود ندارد تا آینده آن را به صورت واضح دید. بسیاری از اشتباهات سرمایهگذاری زمانی رخ میدهند که مردم یک مساله پیچیده یا نامشخص را بیش از حد ساده میانگارند.
آلبرت اینشتین نقلقول جالبی دارد: «مسائل را تا حد امکان ساده کنید، اما نه بیش از حد!»
یک نکته کلیدی در سرمایهگذاری موفق، باقی ماندن در «دایره کفایت» است. بخش کلیدی «دایره کفایت» هر فردی باید تمرکز روی سرمایهگذاری در بخشهایی باشد که درجه بالایی از پیشبینیپذیری را نشان بدهد و در بخشهایی که در آن نااطمینانی و پیچیدگی بالاست کمی محتاطانه عمل کند. پیشبینی حجم رشد بسیاری از شرکتها نظیر کوکاکولا یا کولگیت طی 10 سال آینده قابل پیشبینی بود و در دایره کفایت قرار داشت. سرمایهگذاری در بازارهای مالی بسیار پیچیده است و باید تلاش کرد تا از سادهسازی بیش از حد پیچیدگی ذاتی موسسات مالی بزرگ اجتناب کرد. اگر نتوان پیچیدگی یک نهاد مالی را درک کرد خیلی راحت باید از سرمایهگذاری در آن چشمپوشی کرد.
بخش عمدهای از اشتباهات سرمایهگذاری به سوگیری شناختی افراد مربوط میشود که ناشی از داشتن نگاه سادهانگارانه در خصوص مسائل پیچیده یا خارج ماندن از دایره کفایت است. متاسفانه این سوگیریهای شناختی در سرشت انسان نهادینه شده و منجر به اشتباهاتی در آینده میشود. در واقع باید با استفاده از فرآیندهایی تعداد اشتباهاتی را که از سوگیریهای شناختی افراد ناشی میشود، به حداقل رساند.
سوگیری پسنگر
سوگیری پسنگر به تمایل افراد به نگاه کردن به رخدادهای سودمند گذشته گفته میشود و فرد در آن اتفاقات خوب را قابل پیشبینی و اتفاقات بد را غیر قابل پیشبینی میداند. مثالهای بسیاری در خصوص عملکرد سرمایهگذاری ضعیف داده شده که افراد در آن غیرقابل پیشبینی بودن نوسانات بازار را مورد سرزنش قرار میدهند. برخی از این غرزدنها همانند بهانهگیری یک بچه دبستانی برای معلم خود است که «سگ تکالیف من را خورد!»؛ زمانی که اشتباهی انجام میدهیم نباید دلیل آن را حوادث غیرمترقبه بدانیم. در واقع، یک اشتباه تک در یک بازه پنجساله را میتوان به یک حادثه غیرمترقبه یا نوسان بازار نسبت داد ولی اگر تکرار شود، دیگر نمیتوان چنین بهانهای گرفت. سوگیری پسنگر، یک وضعیت خطرناک ذهنی است که عینیت ذهن را در سنجش تصمیمات سرمایهگذاری گذشته مبهم کرده و مانع از توانایی ذهن از درسگرفتن از اشتباهات قبلی میشود. به منظور کاهش سوگیری پسنگر باید زمان زیادی را به بررسی جنبههای مختلف سرمایهگذاری اختصاص داد.
اثر ارابه (تفکر گروهی)
اثر ارابه یا تفکر گروهی، به حالتی گفته میشود که فرد به خاطر قرار گرفتن در یک گروه احساس امنیت میکند. در واقع فرد از اینکه عدهای از مردم همانند او فکر یا عمل میکنند، نتیجه میگیرد عملش درست است. اثر ارابه خطای شناختی بسیار موثری است که حکومتها از آن برای پروپاگاندا استفاده میکنند. همچنین اثر ارابه را بهخوبی میتوانید در رفتارهای گلهای در بازار سهام، ارز و طلا مشاهده کنید. به عنوان مثال در بازار سهام، نمادها دارای کانالها و صفحات اجتماعی هستند، و در آنجا به ناگهان تصمیم به خرید یا فروش سهم میگیرند، وقتی تعداد زیادی از سهامدارها، سهام خاصی را میفروشند یا میخرند، بقیه نیز به دنبال آنها این سهم را میفروشند یا میخرند و به این صورت قیمت آن سهم شدیداً افت میکند یا بالا میرود.
خطای توجیه تلاش
ارزشگذاری نادرست برای آنچه با تلاش یا رنج زیاد به دست میآید. انسان ناخودآگاه هر چه بیشتر برای به دست آوردن یا نگهداری چیزی رنج و زحمت بکشد، بیشتر برای آن چیز ارزش قائل خواهد شد.
یکی از دلایل آن این است که مغز انسان از تناقض و عدم توازن بین کار و نتیجه کار پرهیز میکند، هیچ کسی نمیخواهد برای چیزی کمارزش، وقت و زحمت زیادی صرف کند. پذیرش اینکه وقت، رنج یا تلاش زیادی برای رسیدن به چیزی کمارزش صرف شده باشد ذهن را دچار تناقض شدید میکند برای همین ذهن ناخواسته و فریبکارانه ارزشی متناسب با میزان تلاش برای آنچه به دست میآید قائل میشود. این خطا یک شکل آشکار و معمول از خودفریبی است. برای دوری از این خطا باید صرفاً نتایج کار خود را بدون در نظر گرفتن هزینه و تلاشی که برایش انجام دادهاید ارزیابی کنید یا از دیگران بخواهید که ارزیابی کنند.
برای مثال یک مدیر ممکن است با یک طرح بد به کار خودش ادامه بدهد چون برای رسیدن به این طرح وقت و هزینه بسیار زیادی صرف کرده است. یا در مورد عضویت در کانونها و گروهها میتوان گفت هرچه پذیرفته شدن در آزمون ورودی سختتر باشد اعضای گروه ارزش بیشتری برای عضویت خود در نظر خواهند گرفت.
سوگیری لنگر
مطالعات تجربی بسیاری نشان میدهد که تصمیمات ما تحت تاثیر شرایط محیطی و مولفههای موقعیتی است. بهطور مشخص تصمیمات افراد ممکن است بیش از اندازه تحت تاثیر مشاهدات و تجربیات گذشته که به تصمیم مربوط نیستند، قرار گیرد. در یک آزمایش به دو گروه از شرکتکنندگان پنج ثانیه وقت داده شد تا هشت عدد را درهم ضرب کنند. برای یک گروه ترتیب اعداد به شکل ۱×۲×۳×۴×۵×۶×۷×۸ و برای گروه دیگر ترتیب اعداد به شکل ۸×۷×۶×۵×۴×۳×۲×۱ بود. چون افراد زمان بسیار کمی برای محاسبه داشتند تنها به چند عدد اول توجه میکردند. میانگین برآورد در گروهی که برایشان توالی اعداد از یک شروع میشد، بسیار پایینتر از گروهی بود که برایشان توالی اعداد از هشت شروع میشد. در واقع چند عدد اول در نقش لنگر ذهنی عمل کرده است. یا مثال دیگری از آن را میتوان در فروشگاهها مشاهده کرد. در فروشگاهها وقتی قیمت کالایی مثلاً ۲۰۰ هزار تومان است، قیمت آن را ۱۹۹ هزار تومان یا ۱۹۸ هزار تومان مینویسند. با اینکه این رقم تفاوت چندانی با قیمت نهایی ندارد، اما وجود عدد ۱۰۰ در این قیمتها، لنگری در ذهن ما درست میکند که باعث میشود ناخودآگاه ما قیمت را چیزی نزدیک به ۱۰۰ هزار تومان فرض کنیم و در نتیجه با این قیمت پایین تمایل ما به خرید آن افزایش یابد. اثر لنگرگیری ذهنی در چانهزنی برای توافق روی قیمت در مذاکرات تجاری بهخوبی نشان داده شده است. مطالعات نشان میدهد در مذاکرات تجاری قیمت توافقی نهایی حول آن قیمتی تعیین میشود که اول پیشنهاد شده است و ادامه مذاکره حول بالا و پایین کردن آن قیمت میچرخد.
اثر قالببندی
تصمیمات ما به جای اینکه صرفاً تحت تاثیر شواهد و مدارک باشند، تحت تاثیر نحوه ارائه اطلاعات و شواهد نیز هستند (مهم نیست چه گفته میشود مهم این است که چگونه گفته میشود). در واقع مهم است که با چه قالب یا تزئینی اطلاعات ارائه شوند. بازاریابها، فروشندگان و سیاستمداران از تاثیر «سوگیری قالببندی» در جهت منافع خود به خوبی استفاده میکنند. برای مثال اگر افراد قصد خرید ماست کمچرب را داشته باشند، عموماً ماست شرکتی را میخرند که روی بستهبندی آن «۷۰ درصد بدون چربی» باشد تا شرکتی که روی بستهبندی ماست آن «۳۰ درصد چربی» است.
اثر شترمرغ
معروف است که شترمرغ به هنگام بروز مشکلات، سر خود را در شن فرو میکند. در واقع اثر شترمرغ به بیان بسیار ساده یعنی روی برگرداندن از اطلاعات منفی. به عبارت دیگر انکار، نادیده گرفتن یا روی برگرداندن از اطلاعاتی که تصمیمات یا باورهای ما را به خطر میاندازند. نتیجه این سوگیری نه تنها باعث نادیده گرفتن اطلاعات منفی میشود بلکه ممکن است باعث توقف جستوجوی اطلاعات هم شود که در نهایت باعث بالاتر رفتن سطح نادانی در شخص میشود. اثر شترمرغ باعث میشود افراد از حضور در هر موقعیتی که ممکن است در نظرشان منفی جلوه کند اجتناب کنند. فردی که تحت تاثیر اثر شترمرغ رفتار میکند ترجیح میدهد از هر شرایطی که ممکن است کمی ناراحتی پیش بیاید دوری گزیند. این خطای شناختی سبب میشود فرد اطلاعات ضروری فراوانی را از دست بدهد زیرا ترجیح میدهد با آن اطلاعات منفی کاری نداشته باشد. این سوگیری بهویژه در سرمایهگذاریهای مالی بارز است. جایی که سرمایهگذار به عمد اطلاعات منفی و بازدارنده را نادیده میگیرد و صرفاً به اطلاعات مثبت توجه میکند.
سوگیری بازمانده
به اختصار یعنی تمرکز بر بازماندهها در بررسی یک فرآیند حذفی.
این خطا وقتی روی میدهد که اشخاص در زمان تخمین احتمال موفقیت یا شکستِ تصمیمات، کارها، پروژهها و سایر چیزها، روی آمار آنهایی که موفق بوده یا مسیر را پشت سر گذاشتهاند تمرکز کرده و بقیه را نادیده میگیرند. این سوگیری باعث میشود ما احتمال موفقیت خود را در انجام کارها بیشتر از آنچه واقعاً هست ببینیم. علت آن است که در آغاز هر کاری، ما همواره با آمار و داستان آنهایی که موفق بودهاند روبهرو هستیم و داستان و آمار تعداد بیشمار بازندهها معمولاً یا قابل رویت نیست یا نادیده گرفته میشود. برای مثال تصور کنید که تصمیم دارید خوانندهای معروف شوید. چقدر احتمال موفقیت به خود میدهید؟ احتمال واقعی چیزی در حدود صفر است. اما چرا؟ آنچه پیشروی شماست تعدادی خواننده موفق و کتابها و داستانهای زیادی از موفقیت و شهرت، و آنچه پنهان است، تعداد بیشمار کسانی است که هرگز موفق نشدهاند و البته کسی هم داستان و آمار این بیشمار ناموفقها را نمیداند. در واقع ما با آمار بازماندگان مواجه هستیم که باعث میشود در تخمین احتمال موفقیت خود دچار اشتباه شویم. این خطا زیرمجموعه «سوگیری انتخاب» است.
اثر هالهای
اثر هالهای (Halo Effect) سوگیری شناختی خاصی است که در آن یک جنبه از موضوعی، روی درک ما از جنبههای دیگر تاثیر میگذارد. سوگیری هاله یا قضاوت سریع، به نوعی خطا در شناخت و تصمیمگیری گفته میشود که تحت تاثیر ذهنیت قبلی قضاوتکننده شکل میگیرد. به بیان ساده قضاوت از روی ظاهر. مثلاً تحقیقات نشان داده است که در ناخودآگاه افراد، آدمهای خوشپوش یا خوشتیپ قابلاعتمادتر هستند. آدمها به افراد خوشتیپ بیشتر اعتماد میکنند و اگر کمک لازم داشته باشند، احتمال اینکه به فردی خوشتیپ کمک کنند بیشتر است. دقیقاً همین سوگیری شناختی است که باعث میشود تجار، افراد سیاسی و کسانی که به دنبال جلب اعتماد دیگران هستند، خوشلباس باشند. در صورتی که معلوم است خوشلباسی دلیلی بر قابل اعتماد بودن هیچکسی نیست.